سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اندکی صبر ، سحر نزدیک است
 

«حدیث اخلاقى: بهترین اخلاق»

متن حدیث:

عن أبی عبداللّه(علیه السلام) قال: قال رسول اللّه(صلى الله علیه وآله): فی خطبة، ألا أخبرکم بخیر خلائق الدنیا والآخرة؟ العفو عمّن ظلمک وتصل من قطعک والإحسان إلى من أساء إلیک واعطاء من حرمک.(1)

ترجمه حدیث:

امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در خطبه اى فرمودند: آیا به شما خبر دهم که بهترین اخلاق در دنیا و آخرت چیست؟ از کسى که به تو ستم کرده درگذر، با کسى که از تو قطع رابطه کرده رابطه برقرار کن، به کسى که به تو بدى کرده نیکى کن، به کسى که تو را محروم کرده عطا کن.

 



شرح حدیث:

خلائق جمع خلیقة و به معنى اخلاق است. مطابق این روایت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) چهار چیز به عنوان بهترین اخلاق دنیا و آخرت بیان فرمودند و واضح است که این برنامه در مورد دوستان است نه در مورد دشمنان. دوستان گاهى با هم اختلافى پیدا مى کنند یا کسى در مورد برادرش ظلم یا بدى مى کند و یا قهر کرده و قطع رابطه مى کند و یا در موقع نیاز محرومش مى کند، مثلاً نیاز به وام دارد او هم دسترسى دارد و نمى دهد، آیا در مقابل دوستانى که نسبت به انسان بى مهرى مى کنند و بر خلاف اخلاق دوستى رفتار مى کنند باید مقابله به مثل کرد یا مقابله به ضد؟ اسلام مى گوید مقابله به ضد کن چون وقتى انسان مورد ستم، محرومیّت و بى مهرى واقع شود آنهایى که روح ضعیفى دارند، در آنها حالت انتقامجویى پیدا مى شود و مقابله به مثل مى کنند و چون انتقامجویى حالت تصاعدى دارد اگر طرف مقابل یک بدى کرده او دو بدى مى کند، او یک دشنام داده طرف مقابل دو دشنام مى دهد و در طرف دیگر هم همین روح انتقامجویى پیدا مى شود و گاه یک بى مهرى ساده به کتک کارى و کشت و کشتار مى انجامد. اگر این حال انتقامجویى در میان دوستان نباشد و به مقابله به ضد تبدیل شود و انسان چنان کرامت نفس و سلطه بر هواى نفس داشته باشد که در مقابل بدیها نیکى کند، همان جا نقطه ختم پرونده است و دیگر تصاعدى پیش نمى رود. اگر به همین یک روایت عمل شود، شاید دو سوّم پرونده هاى دادگسترى خاتمه یابد.

گاه برادرها و یا پدر و پسر و یا مادر و فرزند و یا دوستان به دادگاه رفته اند که سرچشمه بسیارى از آنها یک موضوع ساده و کوچک بوده و به یک موضوع مهم تبدیل شده است.

پس مطابق فرمایش پیامبر این چهار برنامه هم فایده دنیوى دارد که همان آرامش جامعه است و هم فایده اخروى دارد که مشمول لطف خدا شدن در آخرت است.

البتّه در مقابل دشمن نباید چنین کرد، اگر او قطع ارتباط کند باید با او قطع رابطه کرد، بله اگر از برنامه اش پشیمان شده و مى خواهد رفتارش را عوض کند، مى توان از او گذشت.

در جامعه بعضى به مقابله به مثل خود افتخار هم مى کنند که این افتخار ندارد بلکه نشانه کوچکى روح و فکر انسان است. اگر این برنامه را در مسائل خانوادگى پیاده کنیم بسیارى از طلاقها و اختلافها از بین مى رود.

در بسیارى از موارد در تقسیم ارث اختلاف مى شود و اسلام براى حلّ اختلاف، قانونى وضع کرده و مى فرماید یک کارشناس قیمت گذارى کند و بعد قرعه بزنید به نام هر که افتاد کار تمام است.

گاه پیش مى آید که بعد از قرعه نزاع مى کنند یا بعد از تقسیم و گذشت سالها دعوا مى کنند که اگر این دستور پیامبر انجام شود این مشکلات پیش نمى آید.

در مسائل سیاسى نیز چنین است; بعضى ها در مسائل سیاسى همیشه گذشته در نظرشان حاضر است تا از رقیبشان انتقام بگیرند، گذشته ها گذشته است و با وجود اختلاف سلایق باید دست به دست هم داده و کشور را اداره کرد و شرط موفقیّت این است که روح انتقامجویى را کنار بگذاریم و نه گروهها از هم انتقام بگیرند و نه جناحها با هم خورده حساب تصفیه کنند.

کشور را با انتقامجویى نمى توان اداره کرد بلکه باید با تدبیر اداره شود. اگر دوستان نظام و انقلاب و مملکت دست به دست هم دهند و از این مسائل صرف نظر کنند، مشکل حل مى شود. مقامات دنیوى آش دهان سوزى نیست و کار مشکلى است و جز درد سر چیزى ندارد و کسانى که مسئولیّت بالا دارند دائماً در زحمت اند.

* * *

پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) درحدیثى فرمود: کثر علیّ الکذّابون; دروغگویان درباره من زیاد شده اند، ما هم که خادم کوچکى براى پیامبر هستیم، در اطراف ما دروغ زیاد مى گویند. در مورد مراسم امام حسین(علیه السلام)عرض کردیم که نمى توانیم سکوت کنیم و خداى ناکرده مقدّسات ما مورد اهانت واقع شود; لعنت خدا بر عالمى که سکوت کند، باید مطالب را بگوید. ما مى گوییم برنامه هاى امام حسین(علیه السلام) از اعظم شعائر اسلامى است ولى باید با عظمت برگزار شود و با عقل و درایت جلوى کارهایى را که باعث مى شود این برنامه از عظمت بیافتد گرفته شود. ما چند برنامه را گفتیم که نباشد:

1ـ قمه زنى و آسیب رسانى به بدن نباشد. آنهایى هم که در گذشته فتوا به جواز داده اند اگر امروز بودند، چنین فتوا نمى دادند، چون عکس این قمه زنها و بچّه هاى قمه زده را در تلویزیونها و ماهواره ها نشان داده اند که باعث شده عدّه اى که رو به اسلام مى آوردند دچار شک و تردید شوند.

آیا قمه زدن واجب است؟ آیا زنجیرى که تیغه دارد و باعث شود پشت شخص تا پاهایش غرق خون مى شود، جزء واجبات است؟ واجب که نیست، به فرض که مستحب است امّا دو شبهه حرمت در مقابل این مستحب قرار دارد: یکى شبهه لاضرر و دیگرى شبهه وهن اسلام در خارج از کشور، پس باید از این مستحب به خاطر دو شبهه حرمت صرف نظر کرد که حرفى منطقى است.

2ـ کلمات نامناسب یا کفریّات نگویید مثلاً نگویید من سگ فلانى هستم بلکه بجاى آن بگویید عاشقم، شیفته ام، نوکرم، غلامم و این که توجیه مى کنند، قابل قبول نیست، چون این صحبت ها ضبط مى شود و به دست افراد متعصّب مى رسد و باعث مى شود در جایى دیگر شیعیان را به اتّهام شرک سر ببرند پاسخ این خونها را چه کسى مى دهد؟! آیا گفتن این جملات واجب است؟!

3ـ برهنه نشوید چرا که تصویرها روى ماهواره ها مى رود، آیا برهنه شدن واجب است؟! خیر، نهایت این است که مستحب است ولى مستحبّى است که در این زمان شبهه حرمت دارد.

ما معتقدیم عزاداریها با عظمت برگزار شود با سینه زنى ها و زنجیرزنیهاى مناسب و پرچمهاى مناسب که همه خوب است. حال بعضى دروغ درست مى کنند ولى هدف ما این است که عزاداریها خوبتر، مناسب تر، باشکوه تر و متناسب با زمان برگزار شود و ما باید نوکران و دوستان عاقلى براى امام حسین(علیه السلام) باشیم.

* * *

بحث در فرع سوّم از مسأله 58 در این بود که اگر وصیّت کند که حج واجبى براى من بجاى آورید ولى آن را تعیین نکند، از کجا باید بجاى آورد؟ بیان شد که دو حالت دارد گاه انصرافى هست که از فلان مکان باشد که باید به انصراف وصیّت عمل کرد و گاه قرائنى همراه آن است که نشان مى دهد حج بلدى است که در اینجا نیز باید مطابق آن عمل کرد.

اگر قرینه اى نبود تکلیف چیست؟ مرحوم امام مى فرماید از میقات و صاحب عروه هم میقات را مى گوید ولى بعضى از محشّین عروه یا فتوا مى دهند و یا احتیاط واجب مى کنند که اگر مال وسعت دارد آن را از بلد انجام دهند.

قاعده اقتضا مى کند در جایى که قرینه اى نیست و تعیین هم نکرده است از میقات باشد، چون قدر متیقّن میقات است و زائد بر آن دلیل ندارد ولى چرا برخى از محشّین بلد را گفته اند؟

دو روایت داریم که ولو خلاف قاعده است ما را به حجّ بلدى وادار مى کند و نصّ، قاعده را تخصیص مى زند:

*... عن عبداللّه بن بکیر، عن أبی عبداللّه(علیه السلام) إنّه سئل عن رجل أوصى بماله فی الحج فکان لایبلغ ما یحجّ به من بلاده قال: فیعطى فی الموضع الذی یحجّ به عنه.(2)

مطابق روایت باید از بلد باشد چون وصیّت کرده مالش را در حج از آنجا که کفایت مى کند استفاده کنند یعنى اگر از بلد ممکن است از بلد باشد و اگر نمى شود از وسط راه و اگر نمى شود از میقات باشد، حال فرض ما این است که میّت نگفته است که از بلد باشد یا از میقات، پس وقتى وصیّت کرده و امام مى فرماید اگر مى شود از وسط راه یا از بلد باشد، مفهومش این است که از اصل مال است و نمى فرماید که اضافه از ثلث باشد، بنابراین ظاهر روایت این است که باید از اصل بجاى آورند و اگر مال مى رسد از بلد انجام گیرد که این بر خلاف قاعده است.

*... عن محمّد بن عبداللّه (مشترک است) قال: سألت أبا الحسن الرضا(علیه السلام) عن الرجل یموت فیوصى بالحجّ من أین یحجّ عنه؟ قال: على قدر ماله إن وسعه ماله فمن منزله (امام نفرمود که ثلث را باید ملاحظه کنیم و ظاهر روایت این است که همه اش از اصل است) وإن لم یسعه ماله فمن الکوفة فإن لم یسعه من الکوفة فمن المدینة.(3)

مطابق این دو روایت اصل این است که از بلد باشد و تمام هزینه از اصل مال پرداخت شود و چیزى از ثلث برنمى دارند. در اینجا چه کنیم؟ قاعده مى گوید از میقات است و این دو روایت که یکى صحیحه است بلد را مى گوید. بر این اساس بعضى فتوا داده و مى گویند تعبّد است ولى این تعبّد مشکل است و فرع زائد بر اصل است، چون بر خود شخص قبل از میقات واجب نبود و اگر به میقات مى رسید و از آنجا تصمیم مى گرفت که حج بجاى آورد صحیح مى دانستیم و نمى گفتیم که به بلد برگردد حال چگونه ممکن است بر نائبش واجب باشد. پس اگر وصیّت کرده باید از ثلث باشد نه از اصل، بنابراین این دو روایت تحمّلش مشکل است و قواعد را به هم مى زند، به همین جهت بعضى تعبیر به احتیاط (احتیاط واجب) کرده اند و معنى احتیاط این است که از طلبکاران و صغیر کم نکنید و کبیرها موافقت کرده و احتیاط کنند.

راه حل دیگرى هم دارد و آن این که بگوییم مورد روایت حج نذرى بوده و نذرش از بلد بوده است و اگر با نذر معامله دین شود، دین از اصل مال برداشته مى شود. البتّه قرینه خاصّى نداریم ولى براى این که قواعد را نشکنیم، حمل بر نذر مى کنیم.

على کل حال ما هم با احتیاط (احتیاط وجوبى) در اینجا موافقیم چون روایت معمول بها داریم که خلاف قاعده است، ولى قاعده تخصیص بردار است.

فرع چهارم: مرحوم امام مى فرماید:

استئجار فقط از بلد ممکن است و یا بلد ارزانتر و یا در اینجا که بلد و میقات مساوى است در اینجا تکلیف چیست؟ لازم است که از بلد نایب بگیریم و این واضح است، چون راهى غیر از این نداریم. و روایتى هم نداریم در اینجا تمام هزینه هم از اصل است.

تنها سخنى که برخى از محشّین عروه دارند این است که عجله نکنید و صبر کنید تا سال آینده شاید از غیر بلد میسّر شود.

قلنا: این کلام با فوریّت حج سازگار نیست، چون حج فورى است، قضاى آن هم فورى است، پس نباید آن را به خاطر ارزانتر شدن به تأخیر بیاندازیم.

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. وسائل، ج 8، ح 1، باب 113 از ابواب آداب العشرة.

2. ح 2، باب 2 از ابواب نیابت.

3. ح 3، باب 2 از ابواب نیابت.

 






طبقه بندی: حدیث
نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 86 اسفند 22 توسط صادق | نظر
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
.:
By Ashoora.ir & Blog Skin :.