سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اندکی صبر ، سحر نزدیک است

نمادها تجسم کوتاه و صریح تمثالهای خاطره انگیزند که بر روح آدمی پیوسته می مانند و بدین سان می توان آنها را نمود جنبش و حرکت دانست. دریافت ذهنی مخاطبان از نمادها، به تعلق آنها به این عناصر باز می گردد. بنابراین عناصر وارداتی را که از دایره نظام فرهنگی و اعتقادی جوامع خارج هستند، نمی توان نمادهایی پایدار دانست. نمادهای «عاشورا» که برخی همچون دکتر سنگری ترجیح می دهند آن را «آیه شگفت خدا» بنامند، دریافتی از صحنه های توامان شور و شعور و تعابیرعبرت آموز عبد و معبود است.
پنجره ژرفی که مفاهیم عاشورایی بر روی شیفتگان آن گشوده است، راه را برای خلق و یا استفاده مجدد از نمادهای پیشین هموار ساخته است. اما در عین حال، بهره جستن از آنها ملاحظاتی را می طلبد که گستره و شمول مخاطب آن بخش اعظم جامعه امروز را در بر می گیرد. گفتگو با دکتر محمد رضا سنگری، به بررسی همین ملاحظات اشاره دارد:
? آقای دکتر، برای ترسیم آنچه در سال ?? هجری رخ داده است، ترجیح می دهید از کدام یک از واژه های «قیام»، «نهضت» و یا «انقلاب» استفاده کنیم که مبین عظمت آن باشد ؟
? برای نامگذاری آنچه در کربلا گذشته است، بسیاری تاکنون از واژه هایی بس متداول و تا حدی نیز مستعمل بهره گرفته و درخصوص آن بحث کرده اند. کربلا را از یک سو به واسطه آنکه تجلی بارز حرکت و خیزش است می توان «قیام» نامید؛ در عین حال ممکن است واژه «قیام» با وجود آنکه تداعی کننده و یادآورحرکتهای سیاسی روزگار ماست، عظمت، گستره و تأثیری را که این حرکت در طول تاریخ بر جای گذاشته است، به درستی تبیین نکند. از سویی دیگر، اگر بگوییم کربلا یک حادثه است، تنها از نوعی رویداد سخن به میان آورده ایم؛ یعنی آنچه به وقوع پیوسته است. کاربرد این تعبیر نیز ممکن است این مسأله را در ذهن تداعی کند که رویداد برش تاریخی دارد؛ یعنی زمانی آغاز شده و در مقطعی به اتمام رسیده است. ویژگی حدوث و حادثه، رخدادی است که کرانه آغاز و پایان دارد؛ در حالی که کربلا واقعیتی بی انتهاست. پیامبر اکرم(ص) می فرمود:از شهادت حسین آتشی در جانها افروخته می شود که هرگز خاموشی نمی پذیرد. بنابراین، عنوان حادثه نیز نمی تواند برای تبیین آنچه در کربلا رخ داده است، بیان کاملی باشد. اگر کربلا را نهضت به معنای حرکت، شور و بیداری بنامیم، به تعریف جامعی دست نیافته ایم. از دیگر سوی، برخی نیز حرکت کربلا را انقلاب به معنای حرکتی سیاسی می دانند، که کاربرد این واژه نیز نمی تواند تمامی ویژگیهای این حرکت را تشریح سازد. به گمان من، بهترین نام برای حرکت اباعبدا... همان است که امام(ع) خود به آن اشاره کرده است. چنانچه انگیزه حرکت خویش را اصلاح امت پیامبر(ص) و بازگشت به اسلامی که از آن فاصله گرفته شده است، بیان می فرماید. می گویند سرمبارک امام بر نیزه، این آیه از سوره کهف را قرائت می کرد که: آیا فکر می کنید قصه اصحاب کهف و رقیم..... آیت شگرفی است؟ به یکباره یکی از میان جمعیت گفت: آنچه بر شما گذشته است، از اصحاب کهف و رقیم شگفت انگیزتر است. شاید این تعبیر قرآنی، رساترین عبارت برای بیان حرکت عظیم کربلا باشد که کربلا آیه شگفت خدا است. آیه هر آن چیزی است که می خواهد چیز دیگری را به ما نشان دهد. در حقیقت، آیه، آینه است. همان گونه که وقتی به آینه می نگریم نمی خواهیم خود آینه را ببینیم و مقصودمان دیدن شیء دیگری در آینه است. کربلا آیه شگفت خداست که در آن خدا و تمام حقیقت دین نشان داده شده است. بنابراین، بهتر است کربلا را آیه شگفت خدا بنامیم.
? در هر حرکتی از نمادها که صحبت به میان می آید، زاویه ای از جهت گیری های ایدئولوژی آن نیز مشخص می شود. نمادهای عاشورا چگونه ایدئولوژی فرهنگی آن را ترسیم می کند؟
? در کربلا، تمام پدیده هایی که همراه امام و یاران ایشان بوده است، به گونه ای نماد به شمار می روند؛ هر چند در تاریخ تنها برخی از آنها به عنوان نماد معرفی شده و متأسفانه برخی حتی در عصری که ما در آن زندگی می کنیم، مطرح نشده اند.
برای نمونه، آنچه امروز با عنوان تکیه برگزار می شود، نمادی از خیمه های امام است، به گونه ای که فردی که درتکایا حاضر می شود، خود را به گونه ای در خیمه حسین و در زیر چتر توجه ابا عبدا.. . می یابد. نماد دیگری که ازکربلا برجای مانده علم است که گاه آن را همراه با پنجه ای که تداعی کننده دست غیرت ابا الفضل العباس(ع) در فداکاری او در نینواست، نشان می دهند. این علم علاوه براین، نماد دست آب آور و فتوت خیز و جوانمردانه عباس است. صریحترین پیام این نماد برای ما آن است تا بیاموزیم چگونه خود را فراموش کنیم تا عظمت اباالفضلی را به دست آوریم. آنها که تنها خود را می بینند هرگزعاشورایی نیستند، بلکه آنها که از خود می گذرند و دیگران را می بینند، به سیرت عاشورایی دست خواهند یافت.
جام؛ یکی دیگر از نمادهای عاشوراست که درهیاتهای مذهبی همراه مشک مورد استفاده قرار می گیرد. کلاه خود، شمشیر و زره نیزتمامی نمادهایی است که ازعاشورا به یادگارمانده است.
سیب، نماد دیگرکربلا است. امام سجاد(ع) می فرمایند در آخرین لحظات پدرم سیبی در دست داشت که وقتی عطش بر او غلبه می کرد، آن را می بویید. صبح روز یازدهم محرم هنگام اذان صبح به سوی گودال شتافتم تا شاید باقی مانده آن سیب را بیابم. آن را نیافتم، اما بوی سیب سرخ در فضای کربلا باقی مانده بود. بنابراین، سیب نمادی ازکربلا و مظهر نجابت،عشق و پاکی و شیرین کامی است. آب نیز یادآورعطشناکی ابا عبدا... و یاران اوست. امام و یاران وفادار ایشان عطش آب نداشتند،عطش دوست داشتند همه این نمادها بدین جهت است تا کربلا همچنان در خاطره ها بماند.
? با وجود تلاش بسیار برای درک برخی از این نمادها، ممکن است نسل جوان امروز را برای شناخت مرز بین مجاز و واقعیت دچار مشکل کند. چرا این حدود شکل می گیرند و برای شفاف سازی آن چه می توان کرد؟
? ببینید؛ از حرکت سرنوشت ساز کربلا تا امروز ???? سال می گذرد. هر حادثه ای با گذشت زمان وقوع، ممکن است در رهگذر خویش به جوامع مختلف رنگ و بوی آن جامعه را به خود بگیرد. در این میان، ممکن است هر جامعه ای باورها و حتی برخی از نمادهای خود را با واقعیات ترکیب کند و بنابر این اصل حادثه در گذر زمان به گونه ای دیگر معرفی شود. مرحوم شریعتی می گوید: وقتی اروپاییان چهره مسیح را نقاشی می کنند چشمهای او را آبی و موهایش را به رنگ طلایی ترسیم می کنند؛ یعنی از مسیح چهره ای اروپایی ارائه می کنند. شاید اگرهمان زمان چینی ها نیز بخواهند مسیح را ترسیم کنند، چشمان او را هم مثل چشمان خود ترسیم می کنند. بنابر این هر جامعه ذهنیت خود را به موضوع اضافه می کند.
یکی از نمادهایی که در فرآیند تاریخی رخداد کربلا به جامعه امروزرسیده، «علامت» و به تعبیر اشتباه برخی علم است. دراین وسیله که از اروپا وارد کشورما گردیده و قدری نیز در آن دستکاری شده است، می توان نمادهایی بیگانه را به وضوح مشاهده نمود. اگر می توانستیم به این وسیله رنگ و بویی کاملا عاشورایی بدهیم، در تبیین رسالت پیام رسانی خود موفق تر می بودیم.
شیعه می داند که اگرچه نمی تواند بار دیگر کربلا را خلق کند، اما قادراست نمادهای کربلا را به خوبی حفظ کند. او می داند که همایش عظیم و حرکت دسته های سینه زنی، یادآور یک گروه و لشکر نظامی در حال حرکت است. در مقطعی از تاریخ، گروه هایی با تشکیل حلقه های نمادین، شمشیر و سپر در دست گرفته و شیپور زنان به مبارزه می پرداختند، گویی می خواهند روحیه تهییج و حماسه حسینی را همچنان حفظ کنند. بنابراین، واضح است آنچه را با این آیت شگفت عاشورا تناسب ندارد، باید از میان برداشت.
کربلا برای نالیدن نیست؛ برای بالیدن است. برای شنیدن نیست برای شدن است. باید ازکربلا زندگی را آموخت. اگر بتوانیم غبار از چهره نمادهای اصیل خود برداریم، کار بزرگی انجام داده ایم. به جای آنکه تصاویری را که هیچ استناد تاریخی ندارند ترسیم کنیم، چرا نمادهایی چون سیب را نشان ندهیم. به تعبیرمقام معظم رهبری، ارزش ابوالفضل(ع) به چشمان او نیست. با نشان دادن تصاویری این چنینی، تنها اعتقاد مردم را نسبت به بزرگان خویش متزلزل می کنیم. اصلا مگر ارزش این بزرگان به داشتن چهره هایی این چنینی است؟ گاهی تشخیص پیامبر(ص) در میان امت خود مشکل بوده است، به گونه ای که وقتی فردی به حلقه آنها وارد می شد، سؤال می کرد پیامبر کدام یک از شمایید. اگر ایشان از نظر ظاهر با دیگران خیلی متفاوت بود، در اولین نگاه کافی بود تا از میان سایرین بازشناخته شود. قرآن کریم خطاب به پیامبر(ص) می فرماید به مردم بگو من بشری مثل شما هستم. عظمت پیامبر اکرم(ص)،امیرمؤمنان(ع) و ابوالفضل العباس نه به ظاهر که به روح بزرگ آنهاست.
? برای انعکاس بهتر پیام این نمادها در جامعه چه باید کرد؟
? اجازه بدهید در نگاهی کلی تر و با مثالی بسیار ساده، این موضوع را بررسی کنیم. اگر قرار باشد میهمانی برمن وارد شود، اولین پرسش من آن است که او چه می پسندد تا به تناسب آن فضا را تغییر دهم. اگر میهمان ترجیح می دهد به جای مبلمان روی زمین بنشیند، کافی است برای راحتی او بالشت و یا پشتی تهیه کنم. دیگر آنکه از وی سؤال کنم چه غذایی را دوست دارد تا برایش تدارک ببینم. بنابراین، برای خوشامد او هر آنچه را متناسب با ذوق و علاقه اوست، تهیه می کنم. باید ببینیم حسین(ع) چه خواسته است. انگیزه و پیام این حرکت چه بوده است. اگر به آن خواسته بپردازم، با او همراه شده ام. حسین(ع) قیام نمود و به شهادت رسید تا دین و زیباییهای آن باقی بماند. در شب عاشورا امان گرفت و فرمود: من نماز و تلاوت قرآن و ذکر خدارا دوست دارم. باید ببینیم آنچه را انجام می دهیم، می تواند ما را به محبوبمان نزدیک کند یا خیر.
امام(ع) به کودکان عشق می ورزید و به آنها محبت می کرد. حتی برای همسر خویش شعر عاشقانه می گوید، آیا ما نیز با فرزند و همسر خود این گونه سخن می گوییم. ایشان از انفاق به نیازمندان دریغ نمی ورزید؛ ما نیز این گونه ایم؟ اگر بتوانیم این فضا را احیا کنیم، به امام(ع) نزدیک شده ایم. خلاصه آنکه اگر تمامی این فرصت محرم ما را به زندگی، برنامه و جهت گیری امام حسین نزدیک نکند، محرم خوبی نداشته ایم. حتی به گمان من، با وجود تمامی تأکیدی که به اشک ریختن شده است، باید گفت اشک ریختن مقصد نیست؛ بلکه پل و بهانه ای است تا عواطف ما برای پذیرش ارزشهایی که حسین(ع) برای آنها به شهادت رسیده است، تلطیف شود. این ماه تمرین حسینی شدن و زیبا زیستن است، در غیر این صورت حتی با وجود بر سر و سینه زدن، از امام خود فاصله گرفته ایم.





طبقه بندی: کربلا،  آیه،  شگفت،  خدا،  است
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 87 دی 16 توسط صادق | نظر بدهید
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
.:
By Ashoora.ir & Blog Skin :.