سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اندکی صبر ، سحر نزدیک است





طبقه بندی: شهادت،  حضرت زهرا(س)
نوشته شده در تاریخ شنبه 92 اسفند 24 توسط صادق | نظر

ای به فدایت همه جان جهان

  خاک رهت سرمه افلاکیان

دور فلک حلقه خلخال توست
حور و ملک زیر پر و بال توست

وصله بر جامه تو جان من
بخیه آن رشته ایمان من

لطف تو کز عالم بالا رسید

مائده بر مادر عیسی رسید
پاسخ أنّا لکِ هذا تویی

نزد خداوند تعالی تویی
خانه تو حسرت جنت شده

مائده از مطبخ تو آمده
مائده از عالم بالا رسید

خوشه‌ای از گندم احساس تو
آرد شده در دل دستاس تو

خرده نانی که ز دستت فتاد
نان وسط سفره هستی نهاد

شمس بود ذره در کوی تو
بال گرفت از پر جاروی تو

عرش خدا را که تویی قائمه
از چه شدی خاک‌نشین فاطمه

منت حق بود که بر ما رسید
روح تو را در همه عالم دمید

تا که نماز تو رقم می‌خورد
حرکت افلاک به هم می‌خورد

خیل ملک کرده فلک را رها
تا که ببینند نماز تو را

ای دم تکبیر تو تکبیر عشق

عشق شده پیر تو ای پیر عشق

کوثر عظمایی اگر بنده‌ای
خیر کثیری و فزاینده‌ای

تو أمَة‌الله در این عالمی
پس تو به حق با خود حق محرمی

عرش به درگاه تو آرد نیاز
خانه تو فرش ندارد نیاز

شهپر جبریل امین فرش توست

بودن همراه علی عرش توست

جان جهان گفته که جانم فدات
پهن نموده‌ست عبایش برات

دیدن تو حسرت خورشید شد
سایه تو مایه امید شد

لیله اسرار نبی فاطمه

نوبر طوبای نبی فاطمه

سیب که شد هدیه به احمد تویی
چله‌نشینی محمد تویی

دیدن خالق بود امری محال
خواست خدا جلوه کند چند سال

آینه‌ای در بر هستی گشود
چهره در آینه روی تو بود

ای که تویی مادر خیرالانام
مام امامی و امام امام

وصف تو این سان که امامت کند
روز قیامت چه قیامت کند

خستگی‌ات حضرت بانوی آب!
ماتم دریا شده، یک دم بخواب

جام ملک پر ز می ناب کن
وقت اذان لطف به محراب کن

گردش دستاس به دستان کیست؟
جنبش گهواره نوزاد چیست؟

حضرت میکال شده یار تو
جای تو در خانه کند کار تو

روح‌الامین ساکنِ در خانه‌ات
خادم گهواره دردانه‌ات

باز خمارم که خمیرم کنی
شیعه تنّور غدیرم کنی

پخته شود در تب احسان تو
روح مسلمانی سلمان تو

هر که نکوشیده به احقاق حق
ظلم نموده‌ست به مصداق حق

گریه اگر قدر عوالم کند
جان خودش رد مظالم کند

گر که رضای تو نیارد به دست

توبه بی حبّ تو بی‌فایده‌ست

عدل تو مهدوم کند ارگ ظلم
توبه ظلم است فقط مرگ ظلم

روز جزا محکمه با مرتضاست
حق رضای تو رضای خداست

راه تو گر راه هدایت بود
دین به ترازوی ولایت بود

قدر ولی را که تو معنا کنی
جان خودت فدیه مولا کنی

روح تو آرامش کل جهان
خلق نگشته شده‌ای امتحان

گرچه بدم بسته به پای توام
ردشده از درس وفای توام

از تو کشم منت تجدید را
تا بزنی خاتم تأیید را

تا که ببینی که چه‌ها می‌کنم
در ره تو روح فدا می‌کنم

تا گذرد آب بلا از سرم
گر بشوم آب شوی مادرم

مهر تو چون مهر امان می‌شود
هرچه علی خواست همان می‌شود

عفو کن مادر مهر و وفا
بچگی‌ام گفت نگویم شما

روز جزا محشر و این زمزمه

 فاطمه یا فاطمه یا فاطمه





طبقه بندی: حضرت زهرا(س)،  ولادت حضرت زهرا،  مدح حضرت زهرا،  محمود کریمی
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 92 اردیبهشت 17 توسط صادق | نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

 روز شمار فاطمیه از شهادت پیامبر(ص)

تا شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

6.حوادث روز پنج شنبه
 

         آغاز تلاش برای باز پس گیری فدک

پس از مصادره فدک،حضرت صدیقه کبری مراجعه های مکرری برای باز پس گیری فدک داشتند که چندین روز ادامه یافت. این ملک نه حکم "ارث"را بر خویش دارد نه شامل خمس می شود.

خلیفه اول به شکل های مختلف،از پس دادن این ملک امتناع می کند. حضرت صدیقه طاهره با این منطق که فدک "هدیه و هبه ای "از انب رسول خدا به ایشان است،سخن خویش را به پیش می رانند.

خلیفه بارها شهود صدیقه طاهره را تخطئه می کند و اطرافیان دستگاه خلافت،علیه آن حضرت،هم داستان می شوند...

 

        تنظیم سند استرداد فدک

به اشاره و راهنمایی امیرالمومنین و در یک فرصت مناسب،حضرت صدیقه کبری وارد مسجد می شوند.زمانی که ابوبکر در میان عده ای بر منبر رسول خدا در مسجد نشسته است و عمر بن خطاب و دیگر عناصراصلی سقیفه،همراه او نیستند.

حضرت صدیقه کبری ابوبکر را مخاطب قرار می دهند و با آوردن شاهد و گرفتن گواه از حاضران در مسجد،فدک را بخشش رسول خدا به خود می دانند.

ابوبکر که خود را در برابر عمل انجام شده می بیند،برای حفظ آبرو و عوام فریبی،دستور می دهد تا قلم و دواتی بیاورند.

سند باز پس دادن فدک در حضور حاضران تنظیم می شود

 

       باز پس گیری سند

به نظر می رسد یکی از شاهدان این ماجرا ،خبر را برای عمر می برد. عمر با نزدیک شدن به مسجد ،آگاهی پیدا می کند که سند استرداد فدک در حال تنظیم  است.او شرایط را برای ورود به مسجد و جلوگیری از نوشتن قباله ی استردادفدک  مناسب نمی بیند.

لذا برای گرفتن قباله ی فدک،در کنار مسجد به انتظار بازگشت صدیقه طاهره به سوی خانه اش می ماند... .

در نهایت این سند توسط عمر،به اکراه و اجبار از آن بانو گرفته و پاره می شود.

 

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-==-=-==-=-=-=-===-=


7حوادث روز های جمعه تا پنج شنبه
                                             

        سرمست از پیروزی

با حضور حضرت زهرا در صحنه مخالفت علنی با ابوبکر و استمرار مطالبه ی فدک،دستگاه خلافت هنوز خود را تثبیت شده نمی یابد.اینک خلیفه ،به آخرین نقشه نیز باید جامه ی عمل بپوشاند.

در مسجد باز هم سخنان سیاست بازان بلند می شود:

تا از علی بیعت نگیریم،راه به جایی نبرده ایم.

آری اخذ بیعت از امیرالمومنین-که خود صاحب بیعت غدیر است-برای توجیه افکار عمومی که با تلاش های خستگی ناپذیر حضرت زهرا رو به بیداری است،بهترین ترفند است.رسوایی های پی در پی خلیفه در آرزوی آنان را باید در نبود امیرالمومنین جست وجو کرد.برای رسیدن به این مقصود،بار دیگر قنفذ به همراه گروهی راهی می شود تا به هر نحو ممکن،امیرالمومنین را برای بیعت بیاورد؛اما سخنان حضرت زهرا دست قنفذ را کوتاه می کند.

قنفذ به مسجد بر می گردد و بیان می دارد که حضرت زهرا به پشت در آمده و از ورود آن ها جلوگیری به عمل می آورد.

هتک حرمت فاطمی را خلیفه ی دوم به عهده می گیرد:

ما را چه کار با زنان!

او،خالد بن ولید و قنفذ را طلب می کند.طبق برنامه ی از قبل پیش بینی شده،جماعتی نزدیک به سیصد نفر جمع می شوند.

خلیفه ی اول می گوید:

او را به شدیدترین حالت ممکن از خانه خارج کنید و برای بیعت بیاورید. اگر امتناع کردند،با ایشان بجنگید.

گروهی با شمشیر و نیز و برخی هیزم به دست،به سوی خانه ی امیرالمومنین حرکت  می کنند.

 

        تجمع مردان مسلح

اینک گروه زیادی مقابل در خانه ی حضرت صدیقه کبری ایستاده اند.کوچه های اطراف مسجد از فراوانی مردان مسلح،بسته شده و خانه به محاصره در آمده است.

از سوی دیگر،در خانه جز امیرالمومنین،صدیقه طاهره و فرزندانشان کسی حضور ندارد.

فریاد عمر ،اهل خانه را مخاطب قرار می دهد:

اگر در را باز نکنید ،خانه را با اهلش،به آتش می کشم.

ای علی!برای بیعت و ورود به اجتماع مسلمانان خارج شو!وگر نه تو را می کشیم.

خالد بن ولید،عبد الرحمن بن عوف،قنفذ،اسید بن حضیر،مغیره بن شعبه،ابوعبیده،سالم غلام ابو حذیفه،محمد بن مسلمه،زید بن ثابت و ... نیز عمر بن خطاب را همراهی می کنند.

 

         آخرین هجوم(=هجوم اصلی)

حضرت صدیقه کبری پشت در می آیند و می فرمایند:

ای گمراهان دروغ پرداز!چه می گویید!و چه چیزی را طلب می کنید؟

پاسخ روشن است،آنها خروج امیرالمومنین را خواستارند. عمر می گوید:این اباطیل را رها کن و سخنانه زنانه را کنار بگذار و به علی بگو خارج شود.

صدیقه طاهره امتناع می کنند.ایشان می دانند که این قوم،قصد جان امیرالمومنین را دارند. مهاجمان هیزم ها را به آتش می کشند،آتش به چوب در اثر می کند و دود وارد خانه می شود. قنفذ تلاش می کند که در را باز کند.حضرت مانع می شوند.عمر با تازیانه دست های بانوی دوسرا را از در دور می سازد.

لگد عمر در آتشیین را می گشاید و حضرت صدیقه در بین در و دیوار،فرزند خویش حضرت محسن را از دست می دهند.ایشان از هوش رفته و با صورت بر زمین می افتند.

مهاجمان وارد خانه می شوند .امیرالمومنین را با ریسمانی سیاه که بر گردن ایشان افکنده اند،بیرون می آورند.آن حضرت رو به قبر رسول خدا می کنند و می گویند:

ای پسر عمویم!این قوم مرا خوار کردند و بر قتل من همت گماشتند.1

صدیقه طاهره به هوش می آیند و به سوی امیرالمومنان می روند تا آن حضرت را از دست مهاجمان رهایی بخشند.مهاجمان نیک می دانند که با حضور آن بانوی الهی،بیعت گرفتن از امیرالمومنین امکان پذیر نیست و حضرت صدیقه کبری مانعی در این راه است.

تازیانه ی عمر"لعنت الله علیه"به کتف بانوی دو عالم می نشیند،خالد بن ولید"لعنت الله علیه" باغلاف شمشیر از حضرت استقبال می کند؛تازیانه ای از سوی قنفذ "لعنت الله علیه"صورت و چشم حضرت را نشانه می رود،مغیره بن شعبه"لعنت الله علیه" نیز ضرباتی را بر پیکر رنجور دخت رسول خدا وارد می آورد... .

اینک امیر المومنین را تنها و غریب،به سوی صحن مسجد می برند.

یگانه یاور او غرق در خون بر زمین افتاده است.

 

          بیعتی نمایشی

امیرالمومنان را در مقابل ابوبکر می نشانند.

عمر بن خطاب، خالد بن ولید ،اسید بن حضیر،مغیره بن شعبه،ابوعبیده،سالم غلام ابو حذیفه، معاذ بن جبل،بشیر بن سعد و ... همگی با شمشیر بالای سر و اطراف امیرالمومنان جمع اند.

عده ای دست و بازو و لباس حضرت امیر را گرفته اند.

امیرالمومنان می فرمایند:

چه زود بر اهل بیت پیامبرتان حمله بردید!...

آیا در امر خلافت"در خم"با من بیعت نکردید؟!

عمر بر روی شانه ی حضرت می نشیند و می گوید:بیعت کن و این اباطیل را کنار بگذار!اگر بیعت نکنی تو را خواهیم کشت!قسم یاد می کنم که گردن تو را خواهم زد!

امیرالمومنان می فرمایند :در این صورت بنده ی خدا و برادر رسول خدا را می کشید.

عمر می گوید:بنده ی خدا بودن تو را قبول داریم اما برادری تو را با رسول خدا انکار می کنیم... .

سلمان،ابوذر،عمار،مقداد وام یمین و ام سلمه-از همسران نیکوکار رسول خدا –به دفاع از امیر المومنان سخن می رانند.

اطرافیان خلیفه مجادله می کنند و سخن به درازا می انجامد و قوم به بیعت یا قتل امیرالمومنان اصرار می کنند.مهاجمان دست گره شده امیرالمومنان را بالا می آورند.

 

 

          آخرین جلوه ی فاطمی

صدیقه ی طاهره با بدنی رنجور وارد مسجد می شود و چون شمشیر های برهنه را بالای سر امیرالمومنین مشاهده می کنند،به تلخی ندا می دهند:

ای ابوبکر!چه زود بر اهل بیت خدا نیرنگ بستی.به خدا قسم بر سر قبر پدرم می روم و –در خلوت –آنجا موی پریشان می کنم و شکایت به درگاه الهی می برم.

ابوبکر که به اهداف خود دست یافته است،به همان بیعت نمایشی اکتفا کرده و دستور می دهد تا مهاجمان امیرالمومنان را رها کنند.

آن بانوی بهشتی با قلبی اندوهگین و بدنی پر از جراحت،به خانه بر می گردند.

اینک مسجد النبی آخرین گام های سرور زنان اهل بهشت را بر صحن خویش لمس میکند.

حضرت صدیقه طاهره از این پس همنشین بستر بیماری است.

سلمان می گوید:

آن بانوی الهی پس از آن واقعه پیوسته همنشین بستر بودند تا به سبب آن جراحات،شهید گشتند.

 

                            " الا لعنت الله علی القوم ظالمین"

پی نوشت :

          1 .دانشنامه شهادت حضرت زهرا(جلد1-2):علی لباف

2.عبور از تا ریکی:عدنان درخشان

3.سقیفه:سید مرتضی عسکری

 4.الهجوم علی بیت فاطمه:عبد الزهرا مهدی

5.مظلومی  گمشده در سقیفه:(جلد 2 و 4) علی لباف

6. جانشین حضرت محمد:ویلفرد مادلونگ

منبع: جنبش مصاف





طبقه بندی: حضرت زهرا(س)،  حضرت فاطمه(س)،  امام علی(ع)،  شهادت حضرت زهرا(س)،  ابوبکر،  عمر بن خطاب،  خالد بن ولید،  اسید بن حضیره،  مغیره بن شعبه
نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 92 فروردین 28 توسط صادق | نظر بدهید

بسم الله الرحمن الرحیم

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

 روز شمار فاطمیه از شهادت پیامبر(ص)

تا شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

5. حوادث روز جمعه ،شنبه ، یک شنبه ، دوشنبه 

      دوازده مرد پایدار

اینک آن دوازده نفر در کنار منبر پیامبر نشسته اند.گروه زیادی از اهل مدینه نیز در مسجد حضور دارند.با ورود خلیفه بر منبر پیامبر اولین نفر از این گروه بر می خیزد:خالد بن عاص.

او حدیثی را که خود از پیامبر شنیده است،می خواند و در آن به خلیفه واقعی رسول خدا اشاره می کند و از ابوبکر می خواهد که تقوا را پیشه کند.عمر حرف او را قطع می کند.خالد بن سعید با شدت به عمر حمله کرده و با به یاد آوردن نسب او و فرارهایشان در جنگ ها ،او را منکوب می سازد.

از اوضاع مسجد،خلیفه و اطرافیان می فهمند که گروهی با قرار قبلی پای به میدان سخن نهاده اند.

پس از سکوت عمر در برابر حمله شدیداللحن خالدبن سعید،تا پایان سخنان این دوازده نفر ،احدی از سقیفه گران سخن نمی گویند.سلمان با ابوبکر سخن می گوید و ابوذر بدون توجه به خلیفه،مسلمانان را مخاطب قرار داده و آنان را توبیخ می کند.

مقداد روی کلام را به ابوبکر بر می گرداند و با سخنان قاطع خویش،او را به نیرنگ متهم می سازد... . آخرین نفر ابوایوب انصاری است که با حدیثی در مدح امیرالمومنین گفتار خویش را به پایان می رساند.

         تاثیر احتجاج در مسجد

 جو مسجد بسیار سنگین است.بر سر منبر،ابوبکر که خود را از پاسخ ناتوان می بیند،می گوید:

خلیفه تان بودم،ولی بهترینتان نبودم،رهایم کنید.

عمر به خشم می آید:ای پست و فرومایه پایین بیا!تو که خود را لایق نمی دیدی،چرا خود را در آن قرار دادی؟به خدا قسم باید تو را بر کنار کنم و سالم غلام  ابو حذیفه را جای تو قرار دهم.

 ابوبکر پایین می آید و با اطرافیانش از مسجد خارج شده و به سوی منزل خویش می رود.اهل مدینه منتظر سرانجام کار هستند.خطابه فاطمی و در پی آن اعتراض این دوازده نفر،ضربه ی مهلکی بر پیکره خلافت نو پای ابوبکر زده است.

 

     سه روز خانه نشینی و برنامه ریزی"شنبه،یک شنبه،دوشنبه  "

 ابوبکر در این سه روز در خانه می ماند و به مسجد نمی آید.زمزمه های به گوش می رسد و گمان ها بر این نظر می شود که شاید ابوبکر درصدد تحویل حکومت به صاحب اصلی آن است.

بنی هاشم نیز به این سخنان دامن می زنند.اما خلیفه از این خانه نشینی هدف دیگری را دنبال می کند.یاران او درصدد هستند که برای تثبیت ابوبکر؛به هر هدفی که مقابل ایشان است و آن را به چنگ نیاورده اند،هجوم بردند!

این اهداف را این چنین می توان برشمرد:

1.     تثبیت قاطعانه حکومت

2.     تصمیم قطعی و تاکید بر موضع قبلی در قبال "مصادره فدک" به عنوان آخرین دارایی اهل بیت.

3.     گرفتن بیعت از امیرالمومنین به هر صورت.

 

    حوادث روز سه شنبه و چهارشنبه
پانزدهمین و شانزدهمین روز پس از وفات

   سقیفه ای دیگر

در چهاردهمین روز،خالد بن ولید،سالم غلام ابو حذیفه و معاذ بن جبل،هریک با گرو زیادی از افراد مسلح قبیله خود و هم پیمانانشان و همچنین طلحه ،عثمان،عبد الرحمن بن عوف،سعد بن ابی وقاص،ابوعبیده و سعید بن عمر بن نفیل،هر یک به همراه عده ای از قبیله خویش،به کنار خانه ابوبکر می آیند و شمشیر ها را بیرون می آورند و اعلام می‌کنند:

جز ابوبکر کسی را خلیفه نمی دانیم.

ابوبکر به همراهی این گروه از خانه خارج می شود و با عبور از کوچه های مدینه،وارد مسجد پیامبر شده،از منبر بالا رفته و برفراز آن قرار می گیرد.

عمر فریاد می زند:

به خدا قسم ای صحابه علی!اگر سخنی همانند آنچه قبلا از شما شنیدیم،بگویید،جانتان را خواهیم ستاند.

برخی زبان به اعتراض می گشایند،اما عمر برای کشتن آنها به سویشان حمله می کند.

امیرالمومنین بر می خیزد وعمر را به گوشه ای پرت کرده و از حمله اطرافیان عمر به معدود حامیان خویش جلوگیری می کنند. ایشان یاران خویش را به سکوت دعوت می کنند و رحمت خدایی را برای آنان طلب می کنند.

غائله فرو می نشیند.

اینک بار دیگر ابوبکر بر منبر رسول خدا نشسته است.

      مصادره قطعی فدک

قدرت حاکمه برای نشان داند قدرت خویش،در همین روز،یعنی پانزدهمین روز پس از شهادت پیامبر ،کارزاران صدیقه طاهره را از فدک اخراج میکند. این تصمیم به ظاهر اول صبح و با فرستادن عناصر خلیفه به سوی منطقه خیبر و دهکده فدک صورت گرفته است.

اینک دو هدف مهم جامعه عمل به خود گرفته است:

1.     تثبیت خلافت

2.     غصب فدک.

       فهرست دیگری از اموال مصادره شده

عاملان صدیقه کبری که دیروز از فدک اخراج شده اند،امروز وارد مدینه شدند. بدین ترتیب منازعه بین صدیقه طاهره با دستگاه خلافت به مرحله جدیدی وارد می شود. به غیر از فدک اموال دیگری نیز در آینده-پس از شهادت صدیقه طاهره-غصب خواهد شد.

خانه های رسول خدا از این جمله اند.

همان گونه که اشاره گردید،عایشه،نه تنها خانه خویش را در تملک دارد،بلکه خانه ی پیامبر را نیز به تصرف در می آورد. وی خانه ی خویش را یک بار در زمان عثمان و بار دیگر در زمان معاویه ،به خلفای وقت می فروشد!!

قیمت فروش در یکی از این موارد  200000  درهم است!"در آن زمان هر 4 درهم ،خرج متوسط یک خانوار در ماه بوده است"

البته عایشه-دختر خلیفه اول-در فروش این ملک شرط می گذارد که تا آخر عمرش در آنجا ساکن باشد.

ادامه دارد ....

پی نوشت :

 دانشنامه شهادت حضرت زهرا(جلد1-2):علی لباف

عبور از تا ریکی:عدنان درخشان

سقیفه:سید مرتضی عسکری

 الهجوم علی بیت فاطمه:عبد الزهرا مهدی

مظلومی  گمشده در سقیفه:(جلد 2 و 4) علی لباف

جانشین حضرت محمد:ویلفرد مادلونگ

منبع: جنبش مصاف





طبقه بندی: حضرت زهرا(س)،  حضرت فاطمه(س)،  فاطمیه،  مقداد،  سلمان،  ابوذر،  شهادت حضرت فاطمه(س)،  امام علی(ع)،  پیامبر اکرم(ص)،  فدک،  غصب،  ابوبکر،  عمر
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 92 فروردین 27 توسط صادق | نظر بدهید

 

بسم الله الرحمن الرحیم

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

 روز شمار فاطمیه از شهادت پیامبر(ص)

تا شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

 4حوادث روز های سه شنبه و چهار شنبه

 

        فهرست اموال مصادره شده

در طی این دو روز،همانند سه روز گذشته،حضرت صدیقه طاهره مراجعه هایی برای باز پس گیری اموال خویش دارند.

تاریخ حکایت می کند که تا روز نهم ،غیر از باغ های هفت گانه و فدک،بقیه اموال،توسط دستگاه خلافت غصب شده است.  

این اموال شامل موارد فقهی مانند ارث و خمس می شوند که ابوبکر،به بهانه حدیث مجعول  "پیامبران ارث نمی گذارند"تمامی این اموال را غصب می کنند.

 در پی مراجعه های حضرت زهرا برای باز پس گیری ارث و خمس،خلیفه ادعا می کند که حتی خمس هم متعلق به ایشان نیست و خلیفه تقسیم آن را بر عهده خواهد داشت.

در تاریخ اشاره شده است که در برخی از مراجعه ها ،عباس عموی پیامبر ،حضرت زهرا را ،همرامی می کرده است.

البته هیچ یک از این موارد ،تاثیری در روند مصادره ی اموال پدید نمی آورد و تا پایان خلافت ابوبکر هیچ کدام از این اموال مسترد نمی شود.

نکته قابل توجه در این ماجرا این است که سهم همه ی مسلمانان از محصول و زمین خیبر و اراضی بنی نضیر-از جمله سهم شخص خلیفه اول ،خلیفه دوم و دخترشان-محترم شمرده می شود.

جالب تر آنکه دختر خلیفه اول،در حجره و خانه ای زندگی می کند که میراث رسول خدا و "ارث پیامبر" است.

وی پس از چندی ،منزل و حجره شخصی رسول خدا را نیز تصرف می کند تا درآینده ،پدر خویش را در آ نجا و در کنار قبر پیامبر دفن کند.

وی بعد ها خانه ی خود و خانه ی رسول خدا را با این شرط که تا پایان حیات در تصرف خودش باقی بماند،به بهایی گزاف به خلفای وقت  می فروشد.

این برخورد  دو گانه در باب ارث گذاری انبیا تامل برانگیز است.

اموال صدیقه طاهره به شرح زیر است:

 


نام اموال

نحوه تملک

صدیقه طاهره

ارزش تقریبی

محل استقرار

1

فدک

هبه

زیاد

هم جوار خیبر

2

باغ ها هفت گانه

هبه

متوسط

مدینه

3

بخش هایی از

دژ القموص از

منطقه الکتیبه

1.ارث     

2.سهم

ذی القربا

از خمس

زیاد

خیبر

4

باقی مانده ی

زمین های

بنی نضیر

ارث

متوسط

مدینه

5

بازار مَهزور

ارث

متوسط

مدینه

6

دژ سلالم

ارث

بسیار زیاد

خیبر

7

دژ وَطیع

ارث

زیاد

خیبر

8

وادی القری

ارث

بسیار زیاد

بین خیبر

و شام

9

تیما

ارث

زیاد

بین خیبر

و شام



                                 

















حوادث روز پنج شنبه

       آغاز مصادره فدک

دستگاه خلافت اینک از تثبیت نسبی برخوردار شده است.سقیفه گران ،با مصادره ی میراث پیامبر  و سهم ذی القربا(خمس)،پیروزی دیگری را تجربه کرده اند.اینک خبرها حکایت از تصمیم خلیفه به مصادره دیگر اموال اهل بیت می کند.حاکمان سقیفه،پس از مصادره ی ارث خاندان وحی و خمس ایشان چشم به فدک دوخته اند.فدکی که هبه و هدیه ی رسول خدا به صدیقه طاهره است و حکم ارث با خمس بر آن جاری نمی شود.

    خطابه ی فاطمی

این خبر به خانه ی وحی می رسد. آن بانوی الهی مقنعه به سر می افکنند و خود را در چادری می پیچند و با گروهی از زنان بنی هاشم به جانب مسجد رسول خدا گام می نهند.ورود آن حضرت هم زمان با حضور ابوبکر در مسجد است.آن حضرت در پس پرده می نشینند و خطبه ای رسا علیه دستگاه حاکم ایراد می فرمایند.

این خطبه که مخاطبش گروه زیادی از مهاجر و انصار بود،بعدها به "خطبه فدکیه" شهرت می یابد،چرا که در مراحل نهایی مطالبه "میراث" و آستانه ی تحقق "غصب فدک"ایراد گردیده است.در این سخنرانی ،صدیقه طاهره پس از حمد و ثنای الهی و معرفی پدر بزرگوارشان،از گسترش روند نا مسلمانی و برخاستن پرچم نفاق سخن راندند.در پی آن به استناد آیه قرآن ،خود را میراث دار رسول خدا معرفی کرده و به شدت به مصادره اموال خویش توسط خلیفه وقت اعتراض می نمایند.سخن حضرت زهرا در اوج خویش چندین بار توسط خلیفه قطع می شود،تا از تاثیر آن کاسته شود،اما در نهایت آنچنان تاثیر می گذارد که تاریخ نقل می کند:

تا به آن روز دیده نشد که مردمان چنین ناله و گریه ای سر دهند.

       واکنش تند خلیفه

کار آنچنان سخت گردید که خلیفه که تا آن لحظه همواره به نرمی و محترمانه سخن می گفت و حتی بعضا با سر خم کردن و گریان شدن ،عواطف خویش را از جانب اطرافیانش،متاثر نشان می داد و خشونت های لفظی و عملی را بر عهده ی دیگران می گذاشت،این بار خطر را به روشنی دریافته و زبان خویش را از بند سیاست بازی بیرون می کشد.

وی با اشاره به امیرالمومنین که در مسجد حضور داشتند،برای سرکوب احساسات برانگیخته مردم،بر روی منبر رفت وگفت:

این چه سر و صدایست که راه انداختید؟همانا او روباهی ست که شاهد او دم اوست.برپاکننده فتنه است.کمک از ضعفا می خواهد و یاری از زنان می طلبد او مانند ام طحال1 است که عزیز ترین کسان نزد وی افراد فاحشه بودند!!!"از نوشتن این کلمات عذر خواهی می کنم"

این کلمات به حدی تکان دهنده و توهین آمیز است و عنان سخن آنچنان از دست خلیفه رها شده  که "ابن ابی الحدید ستی مذهب"نیز متعجبانه از استاد خویش "ابو یحیی جعفربن یحیی ین ابوزید بصری"می پرسد:

ایویکر تمام این کلمات را به علی نسبت داده است!؟

استاد پاسخ می دهد:

آری پسرم،ملک و سلطنتاست که کار را به این جا می کشاند!!!!!

سخنان خلیفه با تهدید شدید انصار به سرکوب توسط نظام خلافت پایان می پذیرد و حضرت صدیقه طاهره و امیرالمومنین به خانه باز می گردند

ابوبکر نیز از منبر پایین می آید.

سخنان صدیقه کبری تاثیر شگرف بر روند وقایع بعدی داشته است. با تاثیر عمومی این سخنان،دوزده نفر از مهاجر و انصار تصمیم می گیرند که به هر صورت که ممکن است ابوبکر را از منبر پایین کشیده،خلافت را به صاحب اصلی آن پس بدهند.

در این میان ترس از بی نتیجه ماندن این کار و خطر جانی چنین عملی ،آنان را به مشورت با امیرالمومنین فرا می خواند.

       هم پیمانی دوازده نفر

امیرالمومنین چنین عملی را نا مناسب می بینند و می فرمایند:

اگر بخواهید ابوبکر را از منبر پایین بکشید،شما را تار و مار می کند و به جایی نخواهید رسید،چرا که امت سخن پیامبر را رها کرده اند.

اما به سراغ آن مرد بروبد و آنچه را که از پیامبر شنیده اید،به او بگویید که این بهترین اتمام حجت برای اوست؛تا روز قیامت او را با دست خالی در برابر خدا قرار دهند.

این دوازده تن هم پیمان می شوند که فردا حجت را بر ابوبکر تمام کنند. نام این دوازده تن چنین است:

هفت نفر از مهاجران:مقداد،سلمان،ابوذر،عمار،ابی بن کعب،برید اسلمی،خالد بن سعید.

پنج نفر از انصار:خزیمه بن ثابت،سهل بن حنیف و برادرش عثمان،ابو ایوب انصاری و ابو هیثم بن تیهان.

----------------------

پاورقی:

1.زنی که در بدکارگی در جاهلیت شهره بود!!!!!

----------------------------------

ادامه دارد ....

 

پی نوشت :

 دانشنامه شهادت حضرت زهرا(جلد1-2):علی لباف

عبور از تا ریکی:عدنان درخشان

سقیفه:سید مرتضی عسکری

 الهجوم علی بیت فاطمه:عبد الزهرا مهدی

مظلومی  گمشده در سقیفه:(جلد 2 و 4) علی لباف

جانشین حضرت محمد:ویلفرد مادلونگ

منبع: جنبش مصاف

 

 





طبقه بندی: حضرت فاطمه(س)،  حضرت زهرا(س)،  مقداد،  امام علی (ع)،  سلمان،  ابوذر،  ابوبکر،  فدک،  عباس عموی پیامبر،  خیبر،  غصب فدک،  عمار،  ابی بن کعب،  مصاف
نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 92 فروردین 22 توسط صادق | نظر بدهید

بسم الله الرحمن الرحیم

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

 روز شمار فاطمیه از شهادت پیامبر(ص)

تا شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

2حوادث روز چهار شنبه

 

·جمع آوری قرآن

امیرالمومنین اینک به سفارش رسول خدا به امر مهم دیگری دست یازیده است: جمع آوری قرآن کریم

امروز اولین روز از جمع آوری قرآن کریم است.

در ایام رسالت رسول خدا ،آیات قرآن بر روی پوست حیوانات،سنگ ها ی صاف،استخوان کتف شتر و ... نوشته می شد.اینک در فقدان نبی، پایان ایام نبوت و اتمام نزول قرآن همه ی آیات در یک مجموعه و به شیوه ای خاص،قابل جمع آوری است.

این جمع آوری به عهده وصی پیامبر خاتم است.

آن حضرت قرآن را بر اساس ترتیب نزول آیات و مشخص کردن مواردی چون:شان نزول،محکم و متشابه ،مطلق و مقید،ناسخ ومنسوخ و تفسیر و تاویل هر یک از ایات آن ،گرد آوری می کنند.

·        آغاز تحصن

در مسجد همچنان اخذ بیعت برای ابوبکر صورت می گیرد.

گروهی از اصحاب ،به نشانه اعتراض به غصب خلافت،به خانه حضرت زهرا وارد شده ودر آن جا تحصن کردند.

در روز اول ،عده ای مانند زبیر،مقداد و گروهی از انصار به همراه عده کمی از مهاجران،در این خانه اجتماع کرده اند.

این اولین روز از روز های سه گانه تحصن است.

·        اولین هجوم مقدماتی

ابوبکر ،به اصرار عمر ،قنفذ پسر عموی عمر را که به خشونت معروف است ،می فرستد تا امیرالمومنین را –که اینک از مراسم تدفین رسول خدا فارغ شده-برای بیعت فرا بخواند.

عمر اصرار دارد که تا از او بیعت نگیریم به جایی نرسیده ایم.

برخی از طرفداران گرفتن بیعت را در آن شرایط،مناسب نمی دیدند،اما عمر همچنان اصرار بر گرفتن بیعت دارد.

قنفذ سه بار مراجعه می کند.

در مرتبه اول بیان می کند که با خلیفه رسول خدا بیعت کنید که او شما را می خواند.

در مرتبه دوم می گوید:با خلیفه مسلمانان بیعت کنید.

و در سومین مراجعه،ادعا می کند؛امیرالمومنین ابوبکر را اجابت کرده و با او بیعت کنید.

پاسخ در هر سه بار روشن است.اهل بیت این القاب را مخصوص امیرالمومنین علی "ع"میدانند و با ناراحتی هر چه تمام تر او را جواب می گویند.

پس از مراجعه سوم عمر که قصد ارعاب حاضران را نیز دارد،خطاب به ابوبکر می گوید:

امر خلافت جز با کشتن او به استواری نخواهد رسید.

ابوبکر زیرکانه او را به آرامش فرا می خواند و به قنفذ می گوید بار دیگر مراجعه کند و به امیرالمومنین بگوید:

پاسخ ابوبکر را بده.

امیرالمومنین در پاسخ می فرمایند:

من به سفارش برادرم رسول خدا به جمع آوری قرآن مشغول هستم و از خانه خارج نمی شوم؛تو نیز به نزد ابوبکر باز گرد.

·        دومین هجوم ابتدایی

اینک نوبت عمر است او با اشاره ابوبکر،به همراه قنفذ به خانه امیرالمومنین می آید.

عمر از خشونت و اعمال زور سخن به میان می آورد.

او حتی اهل خانه را به آتش زدن تهدید می کند.آنان می دانند که برای اعلام رسمی خلافت ،احتیاج دارند که بیعت شخص امیرالمومنین را به همراه داشته باشند.

در این ماجرا امیرالمومنین با حضور در آستانه در می فرمایند:

قسم یاد کرده ام از خانه خارج نشوم و ردا به دوش نگیرم تا آن که قرآن را جمع آوری کنم.

این سخن مهاجمان را که شرایط را ناماسب می بینند،به ظاهر آرام می کند.

آنان پراکنده می شوند تا در فرصتی دیگر باز گردند.... .

حوادث روز پنج شنبه

·        ادامه ی جمع آوری قرآن و تحصن

با طلوع خورشید فراق و دور مسلمانان با پیامبرشان به سومین روز وارد می شود.

امروز نیز امیرالمومنین به جمع آوری قرآن مشغول است.به گفته تاریخ این امر مهم سه روز به طول انجامیده است.هنوز هم عده ای به نشانه اعتراض به خانه امیرالمومنین رفت و آمد دارند.

در این روز یا روز بعد در میان متحصنان نام طلحه و سعد بن ابی وقاص دیده می شود.بی شک این دو نفر از عاملان دستگاه حکومتی هستند و آمده اند از درون تحصن کنندگان اخبار را پی گیری کنند.

 

 حوادث روز جمعه 

        اتمام جمع آوری قرآن

امروز سومین روز و آخرین روزی ست که امیر المومنین به جمع آوری قرآن مشغول هستند.در پایان این روز پر ماجرا،این گرد آوری هم به پایان خواهد رسید.

اینک اولین،نماز جمعه به امامت ابوبکر صورت می پذیرد.آن گروه که به نشانه اعتراض در خانه ی امیرالمومنین تحصن کرده بودند،امروز هم به خانه آمده و از شرکت در نماز جمعه امتناع می کنند.

         هجوم منجر به شکست تحصن

بار دیگر قنفذ با گروهی راهی می شوند تا متخلفان را که در خانه امیرالمومنین جمع شده اند ،برای بیعت با ابوبکر فرا بخوانند.متحصنان در خانه از خروج امتناع می کنند.

قنفذ در کنار خانه می ایستد و شخصی را به سوی خلیفه می فرستد تا کسب تکلیف کند.این بار عمر به همراه گروه زیادی از انصار و عده کمی از مهاجران ؛به سوی خانه امیرالمومنین حرکت می کنند.

خالد بن ولید از مهاجران و اسید بن حضیر ،سلمه بن سلامه،زیاد بن لید انصاری،زید بن اسلم،محمد بن مسلمه و ... از انصار عمر را همراهی می کنند.

عمر و اطرافیان وی پس از رسیدن به خانه امیرالمومنین با فریاد و سر وصدا تهدید را آغاز کرده و از متحصنان می خواهند که خارج شده و بیعت کنند.

در این میان زید بن اسلم،هیزم می آورد و تهدید به آنش زدن خانه جدی تر می شود.از میان تحصن کنندگان زبیر با شمشیر خارج می شود.عده ای به او حمله کرده و دستش را می بندند و شمشیرش را می شکنند.

مهاجمان به خانه وارد شده و تمامی تحصن کنندگان را خارج کرده و با زور ؛جهت بیعت گرفتن به مسجد ،می برند.

در این میان امیرالمومنین که قسم یاد کرده تا قرآن را جمع آوری نکند از خانه خارج نشود،همچنان در منزل باقی می مانند.

مهاجمان نیز با توجه به تهدید حضرت صدیقه کبری به انجام نفرین ،اقدام بیشتری برای گرفتن بیعت از وی انجام نمی دهند.

اهل سقیفه به سخن در می آیند که علی یک نفر است ،به بیعت او احتیاجی نیست.

اما در این هجوم به شدت حرمت بیت علوی می شکند و بیت فاطمه تا مرز سوختن در آنش پیش می رود.

اولین شب یاری طلبی

در پایان روز پس از آنکه امیرالمومنین از جمع آوری قرآن فارغ می شوند،برای اتمام حجت به خانه تک تک مهاجران  و انصار که در جنگ بدرشرکت داشتند،می روند.

خاندان وحی نیز همگی آن حضرت را همراهی می کنند.

عده ای بهانه می آورند ، برخی سکوت اختیار می کنند و عده ای بی شرمانه می گویند:

اگر این سخنان را زود تر می شنیدیم با شما بیعت می کردیم...

به راستی پس  واقعه ی غدیر خم چه بود؟!!!

 

ادامه دارد.....

پی نوشت :

 دانشنامه شهادت حضرت زهرا(جلد1-2):علی لباف

عبور از تا ریکی:عدنان درخشان

سقیفه:سید مرتضی عسکری

 الهجوم علی بیت فاطمه:عبد الزهرا مهدی

مظلومی  گمشده در سقیفه:(جلد 2 و 4) علی لباف

جانشین حضرت محمد:ویلفرد مادلونگ

منبع: جنبش مصاف





طبقه بندی: حضرت زهرا(س)،  حضرت فاطمه(س)،  فاطمیه،  شهادت حضرت زهرا،  جنبش مصاف،  غدیر خم،  سقیفه،  امیرالمونین،  قرآن،  امام علی(ع)،  اهل بیت،  تحصن
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 92 فروردین 19 توسط صادق | نظر بدهید

لیلاتر از لیلایی                        ای مادر زیبایی                                        زهرای من

گر بروی می میرم از تنهایی                                                                 زهرای من

لیلاتر از لیلایی                       ای مادر زیبایی                                        زهرای من

گر بروی می میرم از تنهایی                                                                 زهرای من

ای گل ز بلبل جان او بیعانه داری                                                          رفته زیارت شمع من پروانه داری...

بال شکسته خوب نیست بهر پریدن                                                      از این گذشته جوجه هم در لانه داری

این التماس یه مرد مظلوم مرو                                                             محسن که رفته تو دیگه خانوم نرو

گر سیری از من رحمی نما بر زینبت                                                       تو رو به اشک این طفل معصوم نرو

مرو تا خجل ز پیغمبر نشم                                                                  مرو تا دوباره بی سپر نشم

ایقدر سال نظر به گهواره ی محسن                                                     خدا خواست دوباره من پدر نشم

 

گر حرمتت شکسته                                   شیرازه ات گسسته                            شرمنده ام              

 بذار به پای اون دو دست بسته                                                                        شرمنده ام

حرف و حدسث رفتنت شدت گرفته                                                     هنوز نرفتی، خونه رو غربت گرفته

فاطمه جان

صدات بریده بریدست میدونم از چی                                                   نمیدونم حسن چرا لکنت گرفته...

تو شادیهامون جایی برا غم نبود                                                        اون روزا که علی نامحرم نبود

همون روزا که فاصله پلک تو                                                             برای دیدنم این قدر کم نبود

چی شده؟چرا نمیگی به علی                                                         جوابات کوتاهه یا خیر یا بلی

اون روزا منتظرم بودی بیام                                                               این روزا فقط به فکر اجلی....

وای.. وای... وای...

 

دانلود





طبقه بندی: حضرت زهرا(س)،  دانلود
نوشته شده در تاریخ شنبه 90 اردیبهشت 17 توسط صادق | نظر بدهید
درباره چیزهایى که رسول خدا(ص)آن شب در آسمانها و بهشت و دوزخ و بلکه روى زمین مشاهده کرد روایات زیادی به طور پراکنده وارد شده که ما در زیر قسمتى از آنها را انتخاب کرده و براى شما نقل مى‏کنیم:

در احادیث زیادى که از طریق شیعه و اهل سنت از ابن عباس و دیگران نقل شده آمده است که رسول خدا(ص)صورت على بن ابیطالب را در آسمانها مشاهده کرد و یا فرشته‏اى را به صورت آن حضرت دید و چون از جبرئیل پرسید در جواب گفت: چون فرشتگان آسمان اشتیاق دیدار على(ع)را داشتند خداى تعالى این فرشته را به صورت آن حضرت خلق فرمود و هر زمان که ما فرشتگان مشتاق دیدار على بن ابیطالب مى‏شویم به دیدن این فرشته مى‏آییم.

و در حدیث نیز آمده که صورت ائمه معصومین پس از على(ع)را تا حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف در سمت راست عرش مشاهده کرد و چون پرسید بدان حضرت گفته شد که اینان حجتهاى الهى پس از تو در روى زمین هستند و آخرین ایشان کسى است که از دشمنان خدا انتقام گیرد.

و نیز روایت‏شده که رسول خدا(ص)فرمود: در آن شب خداوند مرا مامور کرد که على بن ابیطالب را پس از خود به جانشینى و خلافت منصوب دارم و فاطمه را به همسرى او درآورم.

و در چند حدیث نیز آمده که خداى تعالى و پیمبرانى را که دیدم از من سؤال مى‏کردند وصى خود على را چه کردى؟پاسخ مى‏دادم: او را در میان امت‏خود به‏جاى نهادم و آنها مى‏گفتند: خوب کسى را جانشین خویش در میان امت قرار دادى.

و در حدیثى که صدوق(ره)در امالى نقل کرده چون رسول خدا(ص)به آسمان رفت پیرمردى را دید که در زیر درختى نشسته و بچه‏هایى اطراف او را گرفته‏اند، از جبرئیل پرسید: این مرد کیست؟گفت: پدرت ابراهیم است، پرسید: این کودکان که اطراف او هستند کیستند؟گفت: اینها فرزندان مردمان با ایمانى هستند که از دنیا رفته‏اند و اکنون ابراهیم به آنها غذا مى‏دهد، سپس از آنجا گذشت و پیرمرد دیگرى را دید که روى تختى نشسته و چون نظر به جانب راست‏خود مى‏کند خوشحال و خندان مى‏شود و هرگاه به سمت چپ خود مى‏نگرد گریان مى‏گردد، به جبرئیل فرمود: این پیرمرد کیست؟پاسخ داد: این پدرت آدم است که هرگاه مى‏بیند کسى داخل بهشت مى‏شود خوشحال و خندان مى‏گردد و چون کسى را مشاهده مى‏کند که به دوزخ مى‏رود گریان و اندوهناک مى‏شود. . .

تا آنجا که مى‏گوید:

. . . در آن شب خداى تعالى پنجاه نماز بر او و بر امت او واجب کرد و چون باز مى‏گشت عبورش به حضرت موسى افتاد پرسید: خداى تعالى چقدر نماز بر امت تو واجب کرد؟رسول خدا(ص)فرمود: پنجاه نماز، موسى گفت: بازگرد و از خدا بخواه تخفیف دهد! رسول خدا(ص)بازگشت و تخفیف گرفت، ولى دوباره موسى گفت: بازگرد و تخفیف بگیر، زیرا امت تو(از این نظر)ضعیفترین امتها هستند و از این رو بازگرد و تخفیف دیگرى بگیر چون من در میان بنى اسرائیل بوده‏ام و آنها طاقت این مقدار را نداشتند، و به همین ترتیب چند بار رسول خدا(ص)بازگشت و تخفیف گرفت تا آنکه خداى تعالى نمازها را روى پنج نماز مقرر فرمود: و چون باز موسى گفت: بازگرد، رسول خدا(ص)فرمود: دیگر از خدا شرم مى‏کنم که به نزدش بازگردم (6) و چون به ابراهیم خلیل الرحمان برخورد از پشت‏سر صدا زد: اى محمد امت‏خود را از جانب من سلام برسان و به آنها بگو: بهشت آبش گوارا و خاکش پاک و پاکیزه ودشتهاى بسیارى خالى از درخت دارد و با ذکر جمله‏«سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر و لا حول و لا قوة الا بالله‏»درختى در آن دشتها غرس مى‏گردد، امت‏خود را دستور ده تا درخت در آن زمینها زیاد غرس کنند. (7)

شیخ طوسى(ره)در امالى از امام صادق(ع)از رسول خدا(ص)روایت کرده که فرمود: در شب معراج چون داخل بهشت‏شدم قصرى از یاقوت سرخ دیدم که از شدت درخشندگى و نورى که داشت درون آن از بیرون دیده مى‏شد و دو قبه از در و زبرجد داشت از جبرئیل پرسیدم: این قصر از کیست؟گفت: از آن کسى که سخن پاک و پاکیزه گوید، و روزه را ادامه دهد(و پیوسته گیرد)و اطعام طعام کند، و در شب هنگامى که مردم در خوابند تهجد - و نماز شب - انجام دهد، على(ع)گوید: من به آن حضرت عرض کردم: آیا در میان امت‏شما کسى هست که طاقت این کار را داشته باشد؟فرمود: هیچ مى‏دانى سخن پاک گفتن چیست؟عرض کردم: خدا و پیغمبر داناترند فرمود: کسى که بگوید: «سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر»هیچ مى‏دانى ادامه روزه چگونه است؟گفتم: خدا و رسولش داناترند، فرمود: ماه صبر - یعنى ماه رمضان - را روزه گیرد و هیچ روز آن را افطار نکند و هیچ دانى اطعام طعام چیست؟گفتم: خدا و رسولش داناترند، فرمود: کسى که براى عیال و نانخواران - خود (از راه مشروع)خوراکى تهیه کند که آبروى ایشان را از مردم حفظ کند، و هیچ مى‏دانى تهجد در شب که مردم خوابند چیست؟عرض کردم: خدا و رسولش داناترند، فرمود: کسى که نخوابد تا نماز عشا آخر خود را بخواند (8) - در آن وقتى که یهود و نصارى و مشرکین مى‏خوابند - . و در حدیثى که مجلسى(ره)در بحار الانوار از کتاب مختصر حسن بن سلیمان به سندش از سلمان فارسى روایت کرده رسول خدا(ص)در داستان معراج فرمود: چون به آسمان اول رفتیم قصرى از نقره سفید دیدم که دو فرشته بر در آن دربانى مى‏کردند، به جبرئیل گفتم: بپرس این قصر از کیست؟و چون پرسید آن دو فرشته پاسخ دادند: از جوانى از بنى هاشم، و چون به آسمان دوم رفتیم قصرى بهتر از قصر قبلى از طلاى سرخ دیدم که به همانگونه دو فرشته بر در آن بودند و چون به جبرئیل گفتم و پرسید آن دو فرشته نیز در پاسخ گفتند: از جوانى از بنى هاشم است. و در آسمان سوم قصرى از یاقوت سرخ به همان گونه دیدم و چون از دو فرشته نگهبان آن پرسیدیم گفتند: مال جوانى است از بنى هاشم و در آسمان چهارم قصرى به همان گونه از در سفید بود و چون جبرئیل پرسید؟ باز هم دو فرشته نگهبان قصر گفتند: از جوانى از بنى هاشم است.

و چون به آسمان پنجم رفتیم چنان قصرى از در زردرنگ بود و چون جبرئیل به دستور من صاحب آن را پرسید گفتند: مال جوانى از بنى هاشم است و در آسمان ششم قصرى از لؤلؤ و در آسمان هفتم از نور عرش خدا قصرى بود و چون جبرئیل پرسید باز همان پاسخ را دادند.

و چون بازگشتیم آن قصرها را در هر آسمانى به حال خود دیدیم به جبرئیل گفتم بپرس: این جوان بنى هاشمى کیست؟و همه جا فرشتگان نگهبان گفتند: او على بن ابیطالب(ع)است.

از
http://www.rasoolnoor.com




طبقه بندی: معراج،  حضرت زهرا(س)،  امام علی(ع)،  بهشت،  هفت آسمان،  پیامبر (ص)
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 89 شهریور 8 توسط صادق | نظر بدهید
میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام

ماه ما در نیمه ماه خدا پیدا شده

بنگرش ماه خدا روشن ز ماه ما شده

گشته در این ماه یک ماه مبارک تابناک

زین سبب ماه مبارک ماه بى همتا شده

آفتاب و ماه از نور جمالش مستنیر

قامت چرخ از قیام قامت او تا شده

روح و ریحان محمد سرو بستان على

زینت آغوش ناز زهره زهرا شده

سبط اکبر ، سرور جمع جوانان بهشت

کز ازل فرمان فرماندارى اش امضا شده

خسرو شیرین زبان و شهد لب شکر سخن

نوبر و نوشین روان و نوگل و زیبا شده

نام نیکویش حسن ، خلقش حسن ، خویش حسن

حسن سر تاسر ، ز پا تا سر ، ز سر تا پا شده

آنچه خوبان جهان دارند از حسن و جمال

جمله در وجه حسن بر وجه احسن جا شده

شه شده شهزاده گشته، ره شده رهبر شده

سر شده سردار گشته ، مه شده مولى شده

مجمع اسماء حسنى را که ( فادعوه بها) ست

مظهر نص ( له الاسماء والحسنى ) شده

 

شاعر: فکرت خراسانی

از تبیان

 





طبقه بندی: حضرت زهرا(س)،  رمضان،  امام حسن(ع)،  فکرت خراسانی
نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 89 شهریور 3 توسط صادق | نظر

حضرت فاطمه(علیهاالسلام) بر کرسی تربیت

حضرت زهرا

در مقاله قبل به 4 مورد از موارد تربیت فرزندان از دیدگاه حضرت زهرا(علیهاالسلام) پرداختیم و دیگر موارد در این مقاله بررسی می‎شود.

 

آموزش‎هاى سیاسى و عبادى

انسان باید از سویى رسم بندگى بیاموزد، تا حق خداوند را بجا آورد و از طرفى براى خدا به خدمت ‏به خلق بپردازد تا وظیفه سترگ اجتماعى خویش را به انجام برساند و از اصلى‏ترین وظایف پدر و مادر آموزش کودکان و آماده ساختن آنان براى انجام دادن این دو وظیفه بزرگ است.

الف) آموزش بندگى

اگر چه عبادت، وظیفه بالغان و مکلفان است ولى کودکان نیز نباید از این فیض محروم بمانند بلکه باید در سنین خردسال با عبادت و راز و نیاز و شب‏زنده‏دارى آشنا شده براى این امور آماده شوند.

پدران و مادرانى که تنها به خورد و خواب و کفش و لباس کودکانشان مى‏اندیشند و به تغذیه روحى و اشباع بعد معنوى آنان توجه نمى‏کنند هرگز فرزندانى کامل و صالح تحویل جامعه نخواهند داد و روح سوخته و تشنه‏کام فرزندانشان از این نگرش یک‏سویه آنان به خداى شکایت ‏خواهد برد.

پدر و مادر در ضمن این که خود اهل عبادت و نیایش و شب‏زنده‏دارى هستند باید کودکان خویش را با بهترین شیوه‏ها و مناسب‎ترین روش‎ها به این سوى هدایت کنند. از این رو در روایات اسلامى دستور داده شد که به هنگام راز و نیاز شبانه و عبادت کودکان را بیدار کنید تا آنان از نگاه به عبادت و تضرع و زارى پدر و مادر درس‎هاى فردا را فرا گیرند. ما در نمونه‏هایى از روایات مشاهده مى‏کنیم که کودکان فاطمه(علیهاالسلام) شاهد عبادت‎ها و شب‏زنده‏داری‎هاى مادر بوده‏اند.

در روایات اسلامى دستور داده شد که به هنگام راز و نیاز شبانه و عبادت کودکان را بیدار کنید تا آنان از نگاه به عبادت و تضرع و زارى پدر و مادر درس‎هاى فردا را فرا گیرند. ما در نمونه‏هایى از روایات مشاهده مى‏کنیم که کودکان فاطمه(علیهاالسلام) شاهد عبادت‎ها و شب‏زنده‏داری‎هاى مادر بوده‏اند.

امام حسن مجتبى‏(علیه‎السلام) مى‏گوید: شب جمعه‏اى مادرم را دیدم که در محراب عبادت ایستاده بود و هماره در رکوع و سجود بود تا سپیده دمید، در تمام این مدت مى‏شنیدم که براى مؤمنین و مؤمنات دعا مى‏کرد و آنان را نام مى‏برد و هیچگاه براى خودش دعا نکرد. به او گفتم: مادر جان چرا براى خودت دعا نکردى و همه‏اش براى دیگران دعا نمودى؟! فرمود: فرزندم اول همسایه سپس خانواده.

در نمونه‏اى دیگر مى‏بینیم که حضرت زهرا(علیهاالسلام) چگونه کودکان خویش را به عبادت و شب‏زنده‏دارى وا مى‏دارد. امیرمؤمنان على(علیه‎السلام) فرمود: شب قدر را دهه آخر ماه مبارک رمضان بجویید... وقتی دهه آخر ماه رمضان فرا مى‏رسید پیامبر بستر را نمى‏گسترد و کمر همت(براى عبادت) را محکم مى‏نمود و وقتی شب بیست و سوم فرا مى‏رسید خانواده‏اش را بیدار مى‏کرد و (هر گاه خوابشان مى‏گرفت) به صورتشان آب مى‏پاشید. و حضرت زهرا(علیهاالسلام) در این شب نمى‏گذاشت هیچ یک از افراد خانواده‏اش به خواب روند و آنان را با خوراندن غذاى کمتر براى این شب‏زنده‏دارى آماده مى‏ساخت و خود از روز بیست و دوم براى شب‏زنده‏دارى شب بیست و سوم مهیا مى‏شد و مى‏فرمود: محروم (واقعى) کسى است که از خیر امشب محروم شود.

ب) آماده‏سازى براى جهاد

اسلام اگر چه به لطافت‎هاى معنوى و روحى و عرفانى توجه بسیار کرده است و از عشق و محبت و صلح و صفا بسیار سخن گفته و به آن دعوت نموده است، اما مسلمان یک بعدى و فاقد غیرت دینى را نمى‏پسندد. اسلام در کنار نماز، جهاد را مطرح مى‏کند و مى‏گوید: آن که جهاد نکرده و یا خویش را براى آن آماده نساخته است چون بمیرد به گونه‏اى از نفاق بمیرد.

انسان مسلمان همانگونه که خویش اهل جهاد و دفاع از ارزش‎هاى دینى است‏ باید فرزندان خود را هم مبارز و غیور و داراى شهامت دفاع از آرمان و عقیده بپروراند. در صحنه مسؤولیت‎هاى اجتماعى و جهاد و تلاش براى حفظ اسلام حضرت فاطمه(علیهاالسلام) را مى‏بینیم که در دوران مصیبت‏بار و اندوه‏خیز پس از پیامبر یک تنه در مقابل انحراف حکومت ایستاده است و در این راه فرزندان خردسال خویش را هم در کوران این مبارزه و کانون داغ این کوره ملتهب قرار داده و آنان را به خط مقدم جبهه مبارزه علیه جهالت مسلط و فرمانروایى نابحق مى‏برد.

امام حسن مجتبى‏(علیه‎السلام) مى‏گوید: شب جمعه‏اى مادرم را دیدم که در محراب عبادت ایستاده بود و هماره در رکوع و سجود بود تا سپیده دمید، در تمام این مدت مى‏شنیدم که براى مؤمنین و مؤمنات دعا مى‏کرد و آنان را نام مى‏برد و هیچگاه براى خودش دعا نکرد. به او گفتم: مادر جان چرا براى خودت دعا نکردى و همه‏اش براى دیگران دعا نمودى؟! فرمود: فرزندم اول همسایه سپس خانواده.

سلمان مى‏گوید: (پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله و بیعت ‏سقیفه) چون شب مى‏شد حضرت على(علیه‎السلام) فاطمه را سوار بر مرکبى مى‏کرد و در حالى که دست ‏حسن و حسین را گرفته بود به در خانه تمامى مبارزان بدر - از مهاجرین و انصار - مى‏رفت و حضرت على(علیه‎السلام) حقانیت ‏خویش را برایشان بیان مى‏کرد و آنان را به یارى خود مى‏خواند ولى جز چهل و چهار نفر به او پاسخ مثبتى نمى‏دادند. حضرت على(علیه‎السلام) به همین عده (چهل و چهار نفر) فرمان مى‏داد که صبحگاهان با سلاح در حالى که سرهاى خود را تراشیده باشند براى بیعت کردن براى شهادت حاضر شوند ولى در پگاه جز چهار نفر حاضر نمى‏شدند و این جریان سه شب تکرار شد و چون حضرت على(علیه‎السلام) این بى‏وفایى را دید در خانه نشست ... و آنگاه که همه راه‎هاى مبارزه را بر روى حضرت فاطمه(علیهاالسلام) بستند او دست‏ به مبارزه‏اى منفى با سلاح اشک و گریه زد. او با گریه خویش و اظهار ناراحتى از وضعیت موجود به بهترین وجه، پرده تزویر را از چهره حکومت غاصبانه درید و نارضایتى خاندان پیامبر را بارها اعلام نمود. در این مبارزه نیز کودکان فاطمه در کنار اویند. با این که معمولا مادران گریه خود را از کودکانشان پنهان مى‏کنند ولى او حسن و حسین(علیهماالسلام) را هماره شاهد و ناظر گریه خویش مى‏گیرد و آنان را همه جا مى‏برد تا درس شهامت، شجاعت، مبارزه بیاموزند و مظلومیت و غربت دین خدا و ولى خدا على(علیه‎السلام) را با تمامى وجود خویش درک کنند و خود را آماده کنند تا در موقع لازم و بصورت مناسب و به شیوه صحیح به یارى او بشتابند.

ابتدا فاطمه، شهر مدینه و کنار گورستان بقیع را میدان مبارزه خویش با بدعت‎ها و تحریف‎ها و غصب خلافت قرار داد و حسنین در اینجا در کنار مادر بودند.

علامه مجلسى مى‏نگارد: پس از شکایت ‏بزرگان مدینه از گریه‏هاى حضرت زهرا(علیهاالسلام) امیرالمؤمنین (علیه‎السلام) در بیرون مدینه در کنار بقیع خانه‏اى براى زهرا بنا کرد که آن را «خانه اندوه‏» (بیت الاحزان) مى‏نامیدند چون صبحگاهان فرا مى‏رسید زهرا در حالى که گریان بود حسن و حسین(علیهماالسلام) را پیشاپیش فرستاده، خود از پشت ‏سر آنان حرکت مى‏کرد و به بقیع مى‏رفت و هماره گریه مى‏کرد. تا آنکه شب فرا مى‏رسید. در آن هنگام حضرت على(علیه‎السلام) به بقیع مى‏رفت و آنها را به خانه باز مى‏آورد.

وقتی شب بیست و سوم فرا مى‏رسید خانواده‏اش را بیدار مى‏کرد و (هر گاه خوابشان مى‏گرفت) به صورتشان آب مى‏پاشید. و حضرت زهرا(علیهاالسلام) در این شب نمى‏گذاشت هیچ یک از افراد خانواده‏اش به خواب روند و آنان را با خوراندن غذاى کمتر براى این شب‏زنده‏دارى آماده مى‏ساخت و خود از روز بیست و دوم براى شب‏زنده‏دارى شب بیست و سوم مهیا مى‏شد و مى‏فرمود: محروم (واقعى) کسى است که از خیر امشب محروم شود.

و زمانى نیز حضرت فاطمه زهرا(علیهاالسلام) به دیدار شهداى احد و عمویش حمزه مى‏رفت و آنجا به گریه سیاسى خویش مى‏پرداخت و پرده‏هاى دروغ و خیانت و تزویر حاکم را مى‏درید. شاید در این سفرها هم کودکان را به همراه داشت.

و چون حضرت فاطمه(علیهاالسلام) براى اعتراض به غصب فدک و آشکار ساختن چهره سلطه غاصبانه حکومت ‏به مسجد رفت و با خطبه‏اى شگفت‏ به دفاع از حق خویشتن و حق ولایت پرداخت آنگونه که همه حاضران را به گریه واداشت. باز دختر خردسالش زینب همراه او بود و این خطبه را به تمام و کمال براى آیندگان ضبط کرده و نقل فرمود.

و هنگامى که حاکمان غاصب از حضرت فاطمه(علیهاالسلام) گواه خواستند تا بر ادعاى او نسبت‏ به فدک شهادت دهد او دو کودک خود را به عنوان گواه به بیدادگاه آنان آورد و آن دو شهادت دادند اگر چه شهادت دو سرور جوانان بهشت، و امیرمؤمنان و ام ایمن (زنى که به شهادت همه مسلمانان پیامبر به بهشتى بودن او شهادت داده بود) هرگز حقى را ثابت نکرد و به نفع حضرت زهرا(علیهاالسلام) حکمى صادر نشد.

و باز در همین جریان اعتراض به غصب فدک فاطمه و على(علیه‎السلام) براى اتمام حجت در خانه تمام مهاجران و انصار مى‏روند و آنان را به یارى مى‏خوانند ولى کسى آنان را یارى نمى‏کند و در این استمداد شبانه حسن و حسین هماره همراه فاطمه و على(علیهم‎السلام)اند.

امام صادق(علیه‎السلام) مى‎فرماید: حضرت فاطمه(علیهاالسلام) پس از پیامبر هفتاد و پنج روز بزیست و هرگز خوشحال و خندان دیده نشد. او هر هفته دوشنبه و پنجشنبه، سراغ قبور شهداى (احد) مى‏آمد. و در این سفرها شرح مبارزات نبرد احد را بیان مى‏کرد و مى‏گفت: در این جا رسول خدا ایستاده بود و در این مکان مشرکان ایستاده بودند. و تا هنگام شهادت در آنجا نماز مى‏گذارد و دعا مى‏کرد.

و ثقة المحدثین قمى از شیخ مفید نقل مى‏کند که: حضرت فاطمه زهرا(علیهاالسلام) پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله) هر صبح و شام به زیارت قبر حمزه مى‏آمد.

فردى به نام محمود بن ‏لبید مى‏گوید: پس از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فاطمه(علیهاالسلام) به سراغ قبر شهدا و قبر حمزه مى‏آمد و آنجا مى‏گریست. در یکى از روزها او را در کنار قبر شهدا دیدم به محضرش آمده او را سلام گفتم و عرض کردم اى سرور زنان بخدا سوگند رگ قلبم را با این گریه‏هایت ‏بریدى.

حضرت فاطمه(علیهاالسلام) فرمود: مرا شایسته است که اینگونه بگریم که پدرى مثل رسول خدا را از دست داده‏ام ... سپس مفصل به مسائل سیاسى روز پرداخته و جریان غصب خلافت را توضیح داد و با عبارت‎هایى بسیار زیبا و آهنگین و همراه با استدلال به آیات قرآن و سنت رسول الله حقانیت امیرالمؤمنین را بر وى اثبات نمود.

علامه مجلسى مى‏نگارد: پس از شکایت ‏بزرگان مدینه از گریه‏هاى حضرت زهرا(علیهاالسلام) امیرالمؤمنین (علیه‎السلام) در بیرون مدینه در کنار بقیع خانه‏اى براى زهرا بنا کرد که آن را «خانه اندوه‏» (بیت الاحزان) مى‏نامیدند چون صبحگاهان فرا مى‏رسید زهرا در حالى که گریان بود حسن و حسین(علیهماالسلام) را پیشاپیش فرستاده، خود از پشت ‏سر آنان حرکت مى‏کرد و به بقیع مى‏رفت و هماره گریه مى‏کرد. تا آنکه شب فرا مى‏رسید. در آن هنگام حضرت على(علیه‎السلام) به بقیع مى‏رفت و آنها را به خانه باز مى‏آورد.

البته اثر این تربیت ‏سیاسى را به خوبى در زندگى کودکانش مى‏بینیم که چگونه بزودى همین راه مادر را ادامه داده به غاصبان خلافت اعتراض مى‏کنند.

امیرمؤمنان(علیه‎السلام) مى‏فرماید: روز جمعه‏اى خلیفه اول بر منبر بالا رفت تا خطبه بخواند امام حسین (علیه‎السلام) برخاست و فرمود: این جایگاه پدر من است نه جایگاه پدر تو. خلیفه اول گریست و گفت: آرى منبر از آن پدر توست و پدر مرا منبرى نیست.

در خلافت خلیفه دوم نیز امام حسین(علیه‎السلام) در میان سخنان وی بپا خاست و فریاد زد: از منبر پدرم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرود آى این منبر پدر تو نیست.

وی گفت: آرى به جان خودم سوگند این منبر از آن پدر توست و پدر مرا منبرى نیست. آیا این سخنان را پدرت على به تو آموخته است؟

امام حسین(علیه‎السلام) فرمود: اگر آنچه را پدرم بفرماید، فرمان برم او هدایتگر و من هدایت ‏شده خواهم بود. بیعت ‏با پدرم که جبرئیل آن را از جانب خداى فرود آورد بر گردن این مردمان است و آن را انکار نمى‏کنند مگر آنکه منکر کتاب خدا باشند. این مردم با قلب‎هاشان بدان یقین دارند و با زبانشان انکار مى‏ورزند واى بر آنان که حق ما اهل بیت را انکار مى‏کنند چگونه با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روبرو خواهند شد با خشمى مداوم و عذابى‏ شدید... 

 

تشویق به دانش‏آموزى

براى کمال انسان ضرورى‏ترین شرط، دانش‏آموزى و به دست آوردن اندوخته‏هاى ارزشمند علمى است و براى دریافت دانش‏ها و بینش‎ها مهمترین راه چشم و گوش است. بیشترین آموخته‏هاى انسان از راه گوش و چشم فراچنگ مى‏آید. بنابراین آموختن به کودک که شنونده خوبى باشد در حقیقت گشودن راه‎هاى دانش به سوى اوست.

و نیز بازخواست کردن دانش‎هاى آموخته همراه با محبت‏ بى‏شائبه و اظهار عواطف خالصانه مادرى بهترین راه شکوفا کردن استعداد کودکان است.

حضرت فاطمه(علیهاالسلام) کودکانش را به محضر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مى‏فرستاد تا از دریاى دانش متصل به وحى و علم مطلق الهى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) استفاده برند و باز از آنان مى‏خواست که آنچه را آموخته‏اند بازگو کنند به جریان زیر دقت‏کنید:

امام حسن(علیه‎السلام) هفت ‏ساله بود که در جلسات رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شرکت مى‏جست و آنچه را از وحى بیان مى‏کرد به خاطر مى‏سپرد. آنگاه به حضور مادرش مى‏آمد و آنچه را به خاطر سپرده بود براى مادر بازگو مى‏نمود. چون امیرالمؤمنین(علیه‎السلام) به خانه مى‏آمد، مى‏دید حضرت فاطمه (علیهاالسلام) از آنچه امروز به پیامبر اکرم وحى شده است و آن را در مسجد بازگفته است ‏با خبر است. شگفت‏زده مى‏پرسید: از کجا این مطالب را مى‏دانى. با این که در جلسات رسول خدا(صلی الله علیه و آله) حضور نداشتى. فاطمه زهرا(علیهاالسلام) مى‏فرمود: فرزندت حسن، برایم نقل مى‏کند. روزى امیرمؤمنان (علیه‎السلام) در خانه پنهان شد تا جریان بازگو کردن سخنان پیامبر(صلی الله علیه و آله) توسط امام حسن (علیه‎السلام) را ببیند در این هنگام امام حسن(علیه‎السلام) به خانه وارد شد و شروع به سخن گفتن کرد ولى دچار لکنت زبان شد مادر شگفت‏زده شد که هیچگاه این چنین نبودى. امام حسن(علیه‎السلام) پاسخ داد: مادر تعجب نکن زیرا بزرگمردى به سخنانم گوش فرا مى‏دهد و بدین واسطه است که دچار لکنت زبان شدم. على(علیه‎السلام) از اتاق خود خارج شد و امام حسن(علیه‎السلام) را بوسید.

زمانى نیز حضرت فاطمه زهرا(علیهاالسلام) به دیدار شهداى احد و عمویش حمزه مى‏رفت و آنجا به گریه سیاسى خویش مى‏پرداخت و پرده‏هاى دروغ و خیانت و تزویر حاکم را مى‏درید. شاید در این سفرها هم کودکان را به همراه داشت.

او کودکانش را به گونه‏اى تربیت کرد که دخترش زینب(سلام الله علیها) روایات بسیارى را که از مادرش شنیده بود براى ما نقل کرده است و امروز روایات او بخشى ارزشمند از فرهنگ غنى شیعى به شمار مى‏رود.

همه مى‏دانیم مدت زندگى فاطمه زهرا(علیهاالسلام) بسیار کوتاه بود و از سویى دیگر اخبار و گزارش‎هاى همین زندگى کوتاه را هم دست‏ سیاست غاصبانه نگذاشت منتشر شود. به قول ‏دانشمندى: فضایل این خاندان را دوستان از ترس پنهان کردند و دشمنان از حسد بازگو ننمودند اما با این همه آنچه به دست مردمان رسیده، بوى دل‏انگیزش دنیا را عطرآگین کرده و مشرق و مغرب را فرا گرفته است.

ما برخى از آثار و روایاتى که در زمینه سیره تربیتى فاطمه(علیهاالسلام) بدست ما رسیده بود بررسى کردیم ولى بررسى کامل‎تر آن را باید در فرآورده‏هاى این تربیت جستجو و نظاره کرد.

آرى، تمام عظمت‎ها و شکوه‎هایى که به بهترین صورت در زندگى فرزندان فاطمه(علیهاالسلام) متجلى است نشانگر تربیت تابناک و دامان پاک و آموزه‏هاى گران ‏ارج حضرت فاطمه(علیهاالسلام) است.

به این خانه گلین کوچک بنگرید. چه کسانى را به جامعه تحویل داده است؟

حسنین (حسن و حسین علیهماالسلام) ؛ زینبین (زینب و ام‏کلثوم سلام الله علیهما)

دو مردى که قلم و بیان از ترسیم شکوه صلح و جنگ آنان و دستیابى به فراز قله‏هاى دانش و بینش آن دو و بلنداى چکاد اخلاق آنها ناتوان است ‏بلکه پرنده تیزپرواز و بلندگراى اندیشه را نیز یاراى رسیدن به بلنداى آن نیست. و دو زنى که «مردانگى در رکابشان جوانمردى آموخته‏» و در غروب سیاه تمامى ارزش‎هاى انسانى فریاد رساى آن دو تاریکزار بى تپش توده‏هاى مردم کوفه و شام را به حرکت و هیجان و شور و شعور و شعار واداشته است. در میادین معنویت و صفا و عرفان نیز چشم عارفان روزگار را خیره و اندیشه عابدان اعصار را سرگردان و متحیر نموده‏اند.

آرى همه آن عظمت‏ها مدیون تربیت حضرت فاطمه(علیهاالسلام) و ریشه در پرورش نیکوى او دارد. از این رو در با شکوه‏ترین نمایش حق و باطل و در رساترین و گیراترین و زیباترین هماوردى نور با سیاهى و تباهى و فضیلت‏کشى - در عاشورا - تک سوار میدان، همه این شکوه‎ها و عظمت‎ها و اوج‎ها را مرهون دامان پاک فاطمه مى‏داند و مى‏گوید: هیهات منا الذلة ... زبونى، خوارى، پستى از پیرامون ما به دور است (ما و ذلت هرگز) خداى و پیامبر و مؤمنان و آن دامن‎هاى پاک و پاکیزه‏اى که ما را پرورانده است از ذلت ما پروا دارند و ما را خوار و زبون نمى‏پسندند.

 

حضرت زهرا(علیهاالسلام) در جهان حقیقت

اکنون این مختصر را با روایتى به پایان مى‏بریم که پرده‏اى دیگر از شکوه هوش‎رباى حضرت فاطمه (علیهاالسلام) را بازگو مى‏کند.

آرى فاطمه که تربیت را از محضر وحى آموخته و در دنیاى تربیت ‏بهترین نمونه‏هاى ادب و تعالى را پرورانده و در این مرحله بهترین شاگرد و برترین معلم بوده است. در جهان حقیقت و زندگى جاودان آخرت نیز از جانب خداى بزرگ عهده‏دار همین مسؤولیت است اما این بار نه در محدوده خانه و کودکان خود بلکه تمامى کودکان شیعیانش و دوستدارانش شاگردان مکتب تربیتى اویند و سر بر دامان محبت این مادر مى‏گذارند توجه کنید.

ابوبصیر مى‏گوید: امام صادق(علیه‎السلام) فرمود: کودکان شیعیان ما را [در عالم برزخ] حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام) تربیت مى‏کند و در روز قیامت ‏به پدرانشان تحویل مى‏دهد.

 


 

 

ماهنامه کوثر، ش 7 ، سید محمود مدنى‏بجستانى .





طبقه بندی: حضرت زهرا(س)
نوشته شده در تاریخ شنبه 88 خرداد 23 توسط صادق | نظر بدهید
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
.:
By Ashoora.ir & Blog Skin :.