سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اندکی صبر ، سحر نزدیک است




طبقه بندی: عکس
نوشته شده در تاریخ جمعه 87 دی 13 توسط صادق | نظر بدهید

ارزش گریستن بر حسین (علیه السلام)

محرم

گریستن و مرثیه‌خوانى بر امام حسین (علیه السلام) از باب پیروى از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) و خاندان پاکش، مستحب مؤکّد و از لوازم ایمان به پیامبر(صلی الله علیه و آله) است .

سیّد شرف الدّین عاملى در مقدمه کتاب "المجالس الفاخره" گوید:

«به مقتضاى اصل عملى، گریه، مرثیه‌خوانى، ذکر مناقب و مصائب و به سوگ نشستن بر همه درگذشتگان مؤمن و دادن خیرات و مبرّات به نیابت آنان مباح است. هیچ دلیلى بر خلاف این اصـل وجـود ندارد، بلکه رفتار و گفتار پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امامان نیز آن را تایید مى‌کند. حتى از برخى روایات، مستـحب بودن این کارها نیز به ویژه در صورتى که متوفّا، داراى آثارى سودمند باشد استفاده مى‌شود.

این امر با مبانى مدنیـّت و اصـول عمران نیز مطابقت دارد. زیرا بزرگداشت شایستگان موجب تشویق دیگران است و اداى حقوق آنان سبب افزایش نظایرشان مى‌شود؛ و ذکر اخبار مربوط به آنان جهانیان را به پیروى از آنان رهنمون مى‌گردد. یادمان مصایبى که پیشوایان در راه تعالى ملّت مى‌کشند، روح ایمان و هدایت را در آنان برمى‌انگیزد و مردم را سرسپرده و دلبرده آنان مى‌گرداند، هر چند روزگارى دراز بـر آن گـذشته باشد. در این زمینه پنج موضوع در خور بررسى است؛ گریستن، مرثیه‌خوانى، یادکرد فضایل و مصایب، سوگوارى و مال بخشیدن از سوى متوفّا در راه خیر؛ و اینها دقیقا همان امورى هستند که شیعیان در مجالس حسینى(علیه السلام) بدانها مى‌پردازند.»(1)

در این مقدمه در پى آنیم که استحباب شرعى این امور را اثبات کنیم و نشان دهیم که شیعه در ایـن موارد پـیـرو خاندان عصمت و طهارت است، همچنین بیان کنیم که این قضیّه درباره مرد و زن یکسان است؛ و سوگوارى‌هاى شیعیان مبانى عقلى و فلسفى استوارى دارد.

مستحب بودن گریه بر گذشتگان

در جایز بودن گریه بر مؤمن هیچ تردیدى نیست زیرا این امر در موارد متعدّدى از سیره پیامبر دیده مى‌شود و در اینجا فهرست‌وار به آنها اشاره مى‌گردد:

1- هنگام فوت عمو و سرپرستش، حضرت ابوطالب.(2)

2- هنگام شهادت عمویش، حضرت حمزه، در جنگ احد.(3)

3- هنگام شهادت پسر عمویش جعفر و شهادت زید بن حارثه و عبدالله بن رواحه در جنگ موته. (4)

4 - هنگام وفات پسرش، ابراهیم .

«نقل است که با مشاهده گریه پیامبر(صلی الله علیه و آله) عبدالرّحمان بن عوف گفت: اى پیامبر خدا شما هـم؟! حضرت فرمود: "اى پسر عوف! این اشک مهر است." سپس به گریستن ادامه داد و فرمود: "چشم مى‌گرید و دل مى‌سوزد، امّا آنچه پروردگار نمى‌پسندد، بر زبان نمى‌آوریم. اى ابراهیم! از جدایى تو بسیار اندوهناکیم.» (5)

5- آن حـضرت در زیارت قبر مادرش، آمنه، به اندازه‌اى گریست که اطرافیان را به گریه انداخت.(6)

6- در وفات یکى از دخترانش چشمانش غرق اشک شد.(7)

دربـاره این که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) بر گذشتگان گریسته‌اند، روایات بسیارى وجود دارد که در بـیشتر آنها دیگران نیز به گریستن تشویق شده‌اند. از این روایت‌ها چنین نتیجه مى‌گیریم کـه گریه سنّت آن حضرت بوده است؛ و بدین لحاظ در جاى جاى سیره امامان (علیهم السلام) به چشم مى‌خـورد. آن بـزرگـواران بـه ویـژه در سـوگـوارى حـضـرت امـام حسین (علیه السلام) سفارش کرده‌اند که دوسـتـانـشـان نـسـل بـعـد از نـسل، به عزادارى بپردازند. میان صحابه پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز حالت طـبـیعى گریستن بر اموات، یک سنّت جارى بود. مرثیه‌سرایى و خواندن شعرهاى حزن انگیز براى گذشتگان نیز میان آنان رایج بوده است.

7- آن حـضـرت در وفـات یـکـى از نوادگان دختریش مى‌گریست. سعد که چنین دید. گفت: "اى پـیـامـبـر خـدا! ایـن چـه اشکى اسـت؟" حـضـرت فـرمـود: "مِهرى است کـه خـدا در دل بـنـدگـان قـرار داده اسـت. همانا خداوند از مـیـان بـنـدگـان خـود، بـه مـهـرورزان مـهر مى‌ورزد."(8)

8- در بـیمارى سعد بن عباده، آن حضرت با شمارى از صحابیان به عیادت وى رفت. حضرت گـریـسـت و یـاران نـیـز گـریـسـتـنـد. آنگـاه فـرمود: "خدا کسى را به خاطر اشک چشم و سوز دل عذاب نمى‌کند."(9)

9- هـنـگـامـى کـه رقـیـّه دخـتـر پـیـامـبر درگذشت، زنان بر وى مى‌گریستند و عمر آنها را با تـازیـانـه مـى‌زد و منع مى‌کرد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) که خود به آنان اجازه گریستن داده بود، فرمود: "بـگـذار تا بگریند."

سپس فرمود: "هر چه از دل و چشم باشد از خدا و از مهر است." سپس کنار قبر نشست . حضرت فاطمه (سلام الله علیها) نیز در کنارش بود و مى‌گریست و پدر اشک‌هاى وى را از سر مهر با جامه خویش پاک مى‌کرد.(10)

10- هـنـگامى که عثمان بن مظعون درگذشت. پیامبر(صلی الله علیه و آله) چنان گریست که اشک بر گونه‌هاى آن حضرت جارى شد.(11)

محرم

11- هنگام درگذشت دخترش ام کلثوم، بر قبرش نشسته بود و مى‌گریست.(12)

12- هنگامی که فاطمه دختر اسد بن هاشم، مادر حضرت على(علیه السلام) درگذشت، پیامبر خدا، با پیراهن خود وى را کفن کرد و بر او نماز گزارد و بر وى هفتاد تکبیر گفت و درون قبر رفت و بـه اطـراف آن بـه گـونه‌اى اشاره مى‌کرد که گویا آن را فراخ و صاف کند؛ و چون از قبر بیرون آمد چشمانش اشکبار بود.(13)

دربـاره این که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) بر گذشتگان گریسته‌اند، روایات بسیارى وجود دارد که در بـیشتر آنها دیگران نیز به گریستن تشویق شده‌اند. از این روایت‌ها چنین نتیجه مى‌گیریم کـه گریه سنّت آن حضرت بوده است؛ و بدین لحاظ در جاى جاى سیره امامان (علیهم السلام) به چشم مى‌خـورد. آن بـزرگـواران بـه ویـژه در سـوگـوارى حـضـرت امـام حسین (علیه السلام) سفارش کرده‌اند که دوسـتـانـشـان نـسـل بـعـد از نـسل، به عزادارى بپردازند. میان صحابه پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز حالت طـبـیعى گریستن بر اموات، یک سنّت جارى بود. مرثیه‌سرایى و خواندن شعرهاى حزن انگیز براى گذشتگان نیز میان آنان رایج بوده است.

 

سوگوارى و گریستن بر امام حسین (علیه السلام)

ابن عباس گوید: هنگام ولادت حـسین بن على (علیهماالسلام) قابله‌اش یعنى صفیّه دختر عبدالمطّلب، او را نزد پیامبر آورد. حـضرت فرمود: "اى عمّه! فرزندم را به من ده." عرض کرد: "پدران و مادران به قربانت، چـطـور او را به تو بدهم در حالى که هنوز او را پاکیزه نساخته‌ایم؟" فرمود: "به آن کسى کـه جـان مـحـمـّد(صلی الله علیه و آله) در دسـت اوسـت سـوگـنـد! کـه خـداى مـتـعـال او را از عـرش خود پاکیزه ساخته است." پس دست‌ها را جلو آورد و گرفت و سر را سوى نـوزاد بـرد و شـروع بـه بـوسـیـدن چـشـمـان و گـونه‌هایش کرد و زبانش را مى‌مکید چنان که گویى دارد عسل یا شیر مى‌مکد. سپس حضرت براى مدّتى گریست و چون به خود آمد گفت: خدا قاتلان تو را بکشد. صفیّه گوید: گفتم: "محمّد عزیزم! چه کسانى خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله) را مى‌کشند؟" فرمود: گروه ستمگر بنى امیه.(14)

پیامبر براى مدّتى گریست و چون به خود آمد گفت: خدا قاتلان تو را بکشد. صفیّه گوید: گفتم: "محمّد عزیزم! چه کسانى خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله) را مى‌کشند؟" فرمود: گروه ستمگر بنى امیه.

اسماء دختر عمیس گوید:

یک سال پس از ولادت امام حسن (علیه السلام)، امام حسین (علیه السلام) به دنیا آمد و پیامبر(صلی الله علیه و آله) نزد من آمد و فرمود: اى اسـمـاء! پـسـرم را بـیـاور. مـن نوزاد را که در قنداقه‌اى سفید پیچیده بود به ایشان دادم. حـضـرت در گـوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و سپس او را بر دامن نهاد و گریست! گـفـتـم: پدر و مادرم فدایت! چرا مى‌گریى؟ گفت: بر فرزندم. گفتم: او نوزاد است و بـایـد شـادمـانى کرد. چرا بر او مى‌گریى؟ فرمود: اى اسماء! او را گروه ستم پیشه - که خـدا از شـفـاعـتم محروم‌شان کند- خواهند کشت. و افزود: اى اسماء! این خبر را به فاطمه مگو، زیرا تازه فرزند به دنیا آورده است.(15)

همچنین همسر عباس بن عبدالمطّلب گوید:

حـضـور پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) رسیدم و گفتم: یا رسول الله! دیشب خواب بدى دیدم. فرمود: چه خوابى؟ گفتم: خوابى سخت! فرمود: چه خوابى؟ گفتم: دیدم که گویا پاره‌اى از تن شـمـا بـریـده و در دامـن من نهاده شد.

پیامبر فرمود: "خوب خوابى دیده‌اى، فاطمه - به خواست خدا - پسرى مى‌آورد که در دامن تو قرار خواهد گرفت." همان شد. حضرت فاطمه (علیهاالسلام)، حـسـیـن (علیه السلام) را بـه دنـیـا آورد و او چـنـان کـه پـیـامـبر(صلی الله علیه و آله) فرموده بود، در دامن من قرار گرفت .(16)

محرم

 

مواردی در باب سوگوارى امام حسین علیه السلام

ائمه اطهار در دوران زندگى‌شان بر آن حضرت مى‌گریستند و مجلس عزا بر پا مى‌کردند.

پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرموده است:

"پـسـرم حـسین پشت کوفه کشته خواهد شد. واى بر کشنده‌اش و واگذارنده‌اش و هر کسى که از یارى او دست بردارد." (17)

ابن عباس گفته است:

مـا و هـمـه خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله) هیچ شکى در این نداشتیم که حسین (علیه السلام) فرزند على (علیه السلام) در" طَفّ" کشته خواهد شد.(18)

در روز رسـتـاخـیـز، خـدا هـمـه گـذشـتگان و آیندگان را در دشتى گرد مى‌آورد و ندا مى‌دهد که چـشـمـانتان را فرو ببندید و سرهاتان را به زیر افکنید، تا فاطمه (علیهاالسلام)، دختر محمّد(صلی الله علیه و آله) از صـراط بـگـذرد. پـس چشمانشان را مى‌پوشانند و فاطمه (علیهاالسلام)، بر مرکبى از مرکب‌هاى رهوار بـهـشـت مـى‌آیـد و در آن حـال هـفـتاد هزار فرشته او را همراهى مى‌کنند و در جایى بلند از جایگاه رستاخیز مى‌ایستد. سپس از مرکب پیاده مى‌شود و مى‌گوید: "پروردگارا! این پیراهن فرزند من است. که تو مى‌دانى چه بر سرش آورده‌اند." پس از سوى خداى - عزّوجلّ - خطاب مى‌رسد که اى فـاطـمـه! مـن تـو را خشنود مى‌سازم.

مى‌گوید: "پروردگارا! از قاتلش انتقام مرا بگیر." خـداى مـتـعـال بـه شعله‌اى از آتش امر مى‌فرماید و آن شعله از دوزخ زبانه مى‌کشد و چنان که پـرنـده دانـه بـرمى‌چیند قاتلان حسین بن على را بر مى‌چیند و سپس آنها را با خود به دوزخ بـاز مى‌گرداند تا به انواع عذاب شکنجه شوند. سپس حضرت فاطمه (علیهاالسلام) بر مرکبش سوار مـى‌شـود، تـا به بهشت مى‌رسد. در این حال فرشتگان و فرزندان و دوستانش از چپ و راست او را همراهى مى‌کنند.(19)

جبرئیل به پیامبر خـبـر داد کـه حـسـیـن (علیه السلام) در ساحل فرات کشته خواهد شد. و گفت: آیا مى‌خواهى که بوى تربتش را به مشامت برسانم؟ گـفـتـم: بـله. پـس دسـت دراز کـرد و مـشتى خاک برگرفت و به من بخشید. از این رو است که توان خوددارى از ریختن اشکم را ندارم.

ابوحِبره گفته است :

هنگام آمدن على (علیه‌السلام) به کوفه با وى همراه بودم. حضرت به منبر رفت و پس از حمد و ستایش خـداونـد، فـرمود: هنگامى که تبار پیامبرتان میان شما فرود آیند، چگونه رفتار خواهید کرد؟

گفتند: از آزمون خداوند درباره ایشان به خوبى بیرون خواهیم آمد.

فرمود: سوگند بدان کسى کـه جانم در دست اوست، به یقین آنان میان شما فرود خواهند آمد و شما هم به سوى آنان خواهید شتافت. سپس شعر زیر را زمزمه کرد:

هُمْ اءَوْرَدُوهُمْ بِالْغُرُورِ و عَرَّدُوا                                 احَبُّوا نَجاةً لا نَجاةً و لاعُذْرٍ(20)

آنان با فریب واردشان ساختند و گریختند. نجاتى را دوست داشتند که نه نجاتى باقى ماند و نه پوزشى.

عبدالله حضرمى از پدرش کـه در جنگ صفّین پیشکار حضـرت عـلى (علیه السلام) بـوده، چـنـیـن نقل مى‌کند:

چـون عـلى (علیه السلام) در راه صـفـّیـن بـه نـیـنـوا رسـیـد، فـریـاد بـرآورد: اى ابوعبدالله! در سـاحـل فـرات شکیبا باش.

گفتم: منظور شما از ابوعبدالله کیست؟

فرمود: روزى به خدمت پـیـامـبـر خـدا رسـیـدم و دیـدم کـه چـشـمـانش اشکـبار اسـت. گـفـتـم: یـا رسـول الله! آیـا کـسـى شـمـا را بـه خـشـم آورده اسـت؟ فـرمـود: نـه! بـلکـه جـبـرئیـل انـدکـى پـیـش، از نـزدم بـرخـاسـت. او بـه مـن خـبـر داد کـه حـسـیـن (علیه السلام) در ساحل فرات کشته خواهد شد. و گفت: آیا مى‌خواهى که بوى تربتش را به مشامت برسانم؟ گـفـتـم: بـله. پـس دسـت دراز کـرد و مـشتى خاک برگرفت و به من بخشید. از این رو است که توان خوددارى از ریختن اشکم را ندارم. (21)

محرم

همچنین حضرت على (علیه السلام) در دوره حضور در کوفه به دخترش زینب فرمود:

دخترکم! سخن همان است که امّ ایمن به تو گفته است. گویى تو و زنان خاندانم را در همین شـهـر اسیر و خوار و سرگردان و از بیم ربوده شدن در هراس مى‌بینم. پس بسیار بسیار شکیبا باشید. (22)

نقل شده است که روزى امام حـسین (علیه السلام) بـه ملاقات برادرش امام حسن (علیه السلام) رفت. چون به وى نگریست، شروع بـه گریستن کرد. امام حسن (علیه السلام) گفت: اى ابوعبداللّه! چرا مى‌گریى؟

پـاسخ داد: به خاطر بلایى که بر سر تو مى‌آورند. امام حسن (علیه السلام) فرمود: بلایى که بر سر من مى‌آورند، این است که مرا با خوراندن زهر مى‌کشند. ولى اى اباعبدالله هیچ روزى همچون روز تـو نیست! سى هزار تن که خود را از امّت جدّمان محمّد(صلی الله علیه و آله) مى‌خوانند و به اسلام منسوب مى‌دانند گروه گروه سوى تو مى‌شتابند و براى کشتن و ریختن خونت و بى احترامى به حَرَمت و اسارت زن و فرزندت و چپاول اموال ارزشمندت اجتماع مى‌کنند. آن هنگام است که فرزندان امیّه بـه لعـنـت خـدا گـرفـتـار مـى‌شـونـد و از آسمان خاکستر و خون فرو مى‌بارد و همه چیز، حتّى حیوانات بیابان و ماهیان دریا بر تو مى‌گریند.(23) همچنین به گزارش مسعودى (24) و دیگران .(25)

حضرت على (علیه السلام) در دوره حضور در کوفه به دخترش زینب فرمود:

دخترکم! سخن همان است که امّ ایمن به تو گفته است. گویى تو و زنان خاندانم را در همین شـهـر اسیر و خوار و سرگردان و از بیم ربوده شدن در هراس مى‌بینم. پس بسیار بسیار شکیبا باشید.

امام رضا(علیه السلام) ضمن حدیثى فرموده‌اند:

گـریـه کنندگان، باید بر مثل حسین (علیه السلام) بگریند، زیرا گریه بر او گناهان بزرگ را مى‌شوید.

نیز آن حضرت فرموده است:

«هـرگـاه مـاه مـحـرم فـرا مـى‌رسـیـد، پـدرم موسى بن جعفر(علیهماالسلام)، خندان دیده نمى‌شد و پیوسته انـدوهناک بود، تا ده روز سپرى مى‌گشت و روز دهم، روز مصیبت و اندوه و گریه‌اش بود و مى‌گفت: عاشورا روز شهادت حسین (علیه السلام) است.» (26)

همچنین آن حضرت فرموده است:

«مـحـرم مـاهـى اسـت که مردم دوران جاهلیّت هم جنگ را در آن حرام مى‌شمردند، ولى (برخى از) این امـّت، در ایـن ماه، ریختن خون ما را حلال شمردند و احترام ما را هتک کردند و زن و فرزندان ما را بـه اسـارت بـردنـد و چـادرهـامـان را آتـش زدنـد و اشیاى قیمتى ما را به غارت بردند و احترام پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) را درباره ما نادیده گرفتند. روز شهادت حسین (علیه السلام)، پلک‌هامان را خست و اشک ما را روان سـاخـت و عـزّت‌مـان را در سـرزمـیـن کـرب و بـلا(اندوه و گرفتـارى) بـه خـوارى مبدّل ساخت و براى همیشه، روزگار اندوه و گرفتارى را براى ما به ارث گذارد؛ بنابراین گـریـه کنـنـدگـان، بـاید بر مثل حسین (علیه السلام) بگریند؛ زیرا گریستن بر آن حضرت گناهان بزرگ را مى‌شوید.





طبقه بندی: ارزش،  گریستن،  بر،  حسین(ع)
نوشته شده در تاریخ جمعه 87 دی 13 توسط صادق | نظر بدهید

تاسیس تاریخ برای مسلمانان در زمان خلافت خلیفه دوم مسلمین و با مشورت حضرت علی (علیه‌السلام) در سال شانزدهم هجری صورت گرفته است. مبدا تاریخ را هجرت پیامبر و ماه نخست آن را محرم، سالی که هجرت روی داده بود گرفتند.(1) علت نامگذاری این ماه آن بود که در ایام جاهلیت، جنگ در این ماه را حرام می‌دانستند.

ـ در دوم ماه محرم الحرام سال 61 هجری کاروان حضرت امام حسین (علیه السلام) وارد کربلا شد و سپاهیان دشمن که هر روز بر تعدادشان افزوده می‌شد در روزهای تاسوعا و عاشورا که روز نهم و دهم محرم می‌باشد او و یارانش را به شهادت رساندند.

امام هشتم شیعیان امام رضا(علیه السلام) در خصوص این ماه فرمود: در جاهلیت، حرمت این ماه نگاه داشته می‌شد و در آن نمی‌جنگیدند ولی در این ماه، خون‌های ما را ریختند و حرمت ما را شکستند و فرزندان و زنان ما را اسیر کردند و خیمه‌ها را آتش زدند و غارت کردند و حرمت پیامبر را دربارة ذریه‌اش رعایت نکردند.

آیت الله میرزا جواد ملکی تبریزی در «مراقبات» نوشته است: «کودکانم را می‌دیدم که در دهه نخست ماه محرم غذا نمی‌خوردند و به نان خالی اکتفا می‌کردند کسی هم به آنان نگفته بود ماه محرم شروع شده است گمان می‌کنم عشقی درونی آنان را برمی‌انگیخت.» (2) به همین دلیل ماه محرم با حادثه عاشورا عجین شده است و فرا رسیدن آن دلها را پر از غم می‌سازد و پیروان و شیفتگان امام حسین (علیه السلام) از اول محرم، محافل و مجالسی را سیاهپوش کرده، به یاد آن امام شهید به عزاداری می‌پردازند.(3)

 

پی‌نوشت‌ها:

1- تاریخ تحلیلی اسلام، دکتر سیدجعفر شهیدی، ص130.

2- پیام‌آور عاشورا، مهاجرانی، ص 11.

3- با اندکی دخل و تصرف، فرهنگ عاشورا جواد محدثی، ص 406 .

 





طبقه بندی: ماه،  محرم
نوشته شده در تاریخ جمعه 87 دی 13 توسط صادق | نظر بدهید

میوه بهشتی

 

مرحوم مجلسی گوید: در بعضی از نوشته های اصحاب ما (امامیه) دیدم که به صورت مرسل از گروهی صحابه نقل شده که گفته‌اند:

پیامبر خدا وارد منزل فاطمه زهرا سلام الله علیها شد و فرمود: فاطمه! پدرت امروز مهمان توست.

فاطمه عرض کرد: پدرجان حسن و حسین از من خوردنی می خواهند، چیزی نمی یابم تا بخورند.

سپس پیامبر وارد شد و با علی و حسن و حسین و فاطمه علیهم السلام نشست، فاطمه متحیر بود نمی دانست چه کند.

پیامبر-که درود خدا برو باد- مدتی به آسمان نگاه کرد. در این هنگام جبرئیل نازل شد و عرض کرد: ای محمد، خدای علیّ اعلی سلامت می‌رساند و تو را به درود و اکرام خود ویژه داشته، می‌فرماید: به علی و فاطمه و حسن و حسین -علیهم السلام- بگو از میوه‌های بهشتی چه چیزی را دوست می‌دارند؟

پیامبر فرمود: ای علی، ای فاطمه، ای حسن و ای حسین پروردگار عزیز می‌داند که شما گرسنه‌اید، از میوه‌های بهشتی کدام را دوست دارید؟

آنان از روی شرم از پیامبر سکوت کرده، چیزی نگفتند. پس حسین علیه السلام (سکوت را شکسته) و عرض کرد: با اجازه شما! باباجان، و مادرجان، و با اجازه شما، برادرجان ای حسن، من (می خواهم) یکی از میوه های بهشتی را برگزینم.

همگی فرمودند: حسین جان هر چه می خواهی بگو که ما به آنچه تو برای ما برگزینی خرسندیم، حسین عرض کرد: ای رسول خدا به جبرئیل بگو: ما رطب تازه می خواهیم.

پیامبر فرمود: خدا این را می دانست، سپس (رو به فاطمه نموده) فرمود: فاطمه! برخیز و وارد آن اتاق شو و هر چه در آن بود بیاور.

جبرئیل نازل شد و عرض کرد: ای محمد، خدای علیّ اعلی سلامت می‌رساند و تو را به درود و اکرام خود ویژه داشته، می‌فرماید: به علی و فاطمه و حسن و حسین -علیهم السلام- بگو از میوه‌های بهشتی چه چیزی را دوست می‌دارند؟

فاطمه علیها السلام وارد شده دید طبقی بلورین با روپوش سبز بهشتی -که در آن رطب تازه است- با آنکه فصلش نبود در آنجا نهاده شده است. (آنرا برداشته نزد پیامبر آورد).

پیامبر-صلوات الله علیه- فرمود: فاطمه جان! این از کجا آمد؟

 

فاطمه همان جواب مریم را (که در قرآن مجید آمده است) داد و عرض کرد: از جانب خداست، همانا خدا هر که را بخواهد بی حساب روزی می دهد.

پیامبر برخاست و آن را گرفته پیش روی همه نهاد، سپس فرمود: بسم الله الرحمن الرحیم، آنگاه دانه‌ای خرما برداشته در دهان حسین نهاد و فرمود "نوش جان و گوارایت ای حسین"

خرمای دیگری برداشت و آن را در دهان حسن نهاد و فرمود "نوش جان و گوارایت ای حسن". سومین خرما را برداشته در دهان فاطمه زهرا نهاد و فرمود: "نوش جان و گوارایت ای فاطمه زهرا".

سپس چهارمین خرما را برداشت و آن را در دهان علی نهاده، فرمود: "نوش جان و گوارایت ای علی". باز به علی خرمای دیگری داد و فرمود " نوش جان و گوارایت ای علی".

سپس شتابان از جا برخاست، بعد نشست.

چون چهارمین خرما را که برداشته و در دهان علی  نهادم، از جانب خداوند ندایی شنیدم که می‌گوید: نوش جان و گوارایت ای علی. من هم طبق ندای حق تعالی آن را گفتم

پس همگی از آن خرما خوردند همین که دست کشیدند و سیر شدند آن مائده آسمانی به آسمان برخاست (و ناپدید شد).

فاطمه عرض کرد: پدر جان امروز چیز عجیبی از شما دیدم، پیامبر فرمود: ای فاطمه! خرمایی که در دهان حسین نهادم و گفتم: گوارایت ای حسین، از این رو بود که شنیدم میکائیل و اسرافیل به او می‌گویند: گوارایت ای حسین. من نیز همچون آنان گفتم.

خرمای دوم را برداشته در دهان حسن نهادم، شنیدم جبرئیل و میکائیل به او می‌گویند: گوارایت ای حسن. من نیز مثل آنان گفتم.

خرمای سوم را که برداشته در دهان تو- ای فاطمه- نهادم، شنیدم حوریان بهشتی- در حالی که شادمان، از بلندای عوالم بهشتی بر ما اشراف داشتند- به تو می‌گویند: گوارایت باد، ای فاطمه، من نیز طبق آنان آنرا گفتم.

چون چهارمین خرما را که برداشته و در دهان علی  نهادم، از جانب خداوند ندایی شنیدم که می‌گوید: نوش جان و گوارایت ای علی. من هم طبق ندای حق تعالی آن را گفتم.

باز به علی خرمای دیگری دادم، دوباره ندای حق را شنیدم که می گوید: نوش جان و گوارایت ای علی.

سپس به خاطر گرامی داشت حضرت پروردگار (شتابان) برخاستم. پس شنیدم می فرماید: ای محمد! به عزت و جلالم سوگند اگر از هم اکنون تا روز قیامت، دانه دانه خرما به علی می دادی، من پیوسته به او می گفتم: نوش جان و گوارایت ای علی.

فرهنگ جامع سخنان امام حسین؛ ترجمه علی مؤیدی

 




نوشته شده در تاریخ سه شنبه 87 مرداد 15 توسط صادق | نظر بدهید

قدمگاه ملائک

 

طبق نقل تاریخ و روایات اهل بیت علیهم‌السلام، همه ائمه شیعه، پایان حیات دنیاییشان با شهادت بوده است.بنابر این، با توجه به اینکه  قرآن کریم شهیدان را زنده معرفی می‌کند و مسلمانان را از مرده تصور کردن آنان نهی می نماید، لذا امامان ما همیشه زنده اند و حتی بعد از شهادت نیز، آگاهی و توجه آنها به این جهان کم نمی شود.

از همین رو است که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله بارها یکسانی زیارتشان در حیات و پس از آن را بیان کرده‌اند و این ویژگی را برای دیگر ائمه نیز قائل شده‌اند.

با توجه به این تعالیم، آثار و برکات زیادی در زیارت اهل بیت علیهم‌السلام پس از شهادت وجود دارد. به عنوان نمونه، اهل‌بیت علیهم‌السلام، کلام ما را می‌شنوند و پاسخ درخواست زایران را می‌دهند. در کنار این، زیارتشان برای زایر سازنده و تربیت کننده است و اجر و پاداشی عظیم دارد.

اما با این وجود، برای زیارت هیچ امامی، به اندازه زیارت امام حسین علیه‌السلام در کربلا تاکید نشده است. آنچه در زیارت حسین بن علی علیه‌السلام بسیار چشم گیر است، ثواب‌های کلان و پاداش‌های عظیم و حیرت آوری است که در روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام برای آن بیان گشته است.

·                     علت چیست؟

اگر خوب بنگریم، می‌یابیم که امام حسین علیه‌السلام هرآنچه داشت، در راه خدا داد و با این کار، اسلام را زنده کرد و بقاء دین را بیمه نمود. لذا دین رسول خدا، با وجود امام حسین علیه‌السلام تداوم یافت. این همان مفهوم کلام سیدالشهدا است که در روز عاشورا فرمود: اگر استواری و استقامت دین جدم با مرگ من است، پس ای تیغ ها مرا در برگیرید.

از همین رو است که لحن و بیانی که در احادیث مربوط به زیارت سیدالشهداء علیه‌السلام به کار رفته است، حاکی از عظمتی حیرت آور و آمیخته با تاکیداتی فراوان است. به عنوان مثال، روزی امام صادق علیه‌السلام از یکی از شیعیان به نام "سدیر" پرسید:

- آیا هر روز حسین(علیه السلام) را زیارت می کنید؟

- خیر!

- آیا هر جمعه زیارت می کنید؟

- خیر!

- هر ماه چطور؟

- خیر!

- هر سال چطور؟

- گاهی چرا.

آنگاه فرمود:

- ای سدیر، با توجه به اینکه هزاران فرشته غبار آلود و گریان، هر روز حسین علیه‌السلام را زیارت می‌کنند و خسته نمی‌شوند، چرا تو هر هفته، یا هر روز یک بار، آن حضرت را زیارت نمی‌کنی؟

سدیر گفت: فدایت شوم، میان ما و او فرسنگ ها فاصله است.

در این هنگام امام صادق علیه‌السلام فرمود: بر پشت بام برو ... و بگو:

السلام علیک یا اباعبدالله ، السلام علیک و رحمه الله و برکاته؛

با این کار برای تو زیارت محسوب می‌شود و پاداش حج و عمره می‌یابی.

 

با این همه در طول تاریخ، ستمگران و حکام جور و پیروان باطل و ساده لوحشان وقتی با یک فکر و ایمان و گرایش مذهبی نمی‌توانند مبارزه و مقابله کنند، درصدد محو و نابودی آن تفکر و باور بر می‌آیند.

کربلای امام حسین علیه‌السلام نیز بارها شاهد این چنین تندروی‌ها و کج فهمی‌ها بوده است و هم اکنون نیز نظاره گر آن است. ستمگران و کج اندیشان می‌خواهند با محدود کردن مردم و ممنوع ساختن زیارت و اعمال فشارهای مختلف و حتی تخریب نمودن قبر مطهر سید الشهدا علیه‌السلام، یاد آن حضرت را از خاطرها ببرند؛ ولی علیرغم اینکه قبر آن حضرت در زمانهای مختلف مورد اهانت قرار گرفت و تخریب شد، اما شیعیان پیوسته طبق توصیه اهل بیت علیهم‌السلام، زیارت حسین بن علی علیه‌السلام را مورد توجه خاص قرار داده و می‌دهند.

 




نوشته شده در تاریخ سه شنبه 87 مرداد 15 توسط صادق | نظر بدهید

طلوع مهر

 

زندگینامه حضرت امام حسین علیه‌السلام

·                     طلوع مهر

صبح روز سوم شعبان سال چهارم هجری، شهر مدینه میزبان کودک نو رسیده‌ای بود که در خانه فاطمه سلام‌الله‌علیها و علی علیه‌السلام چشم به جهان گشود و بعدها به "سید الشهدای اسلام" ملقب شد. این طفل نو رسیده، دومین فرزند خانواده‌ای است که پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله پس از نزول آیه تطهیر بارها آنها را با عنوان "اهل بیت نبوت" مورد خطاب قرار داده و به آنها سلام گفته بود. مادر او فاطمه سلام‌الله‌علیها، دختر پیامبر و یکی از برترین زنان تاریخ است که به جهت بلندی معرفت و فضایل اخلاقی و پاکی زبانزد خاص و عام بوده و خداوند در بیان شان و جایگاه رفیعش سوره‌ای را در قرآن آورده است. علی علیه‌السلام نیز که دومین فرزند پسر خود را در آغوش می‌گرفت، اولین مسلمان، برترین دانای دین و بالاترین سخنور عرب و دارای سوابقی بی‌نظیر در ایثار و دفاع از دین خدا، در سراسر دوران ظهور و گسترش دین اسلام بود. تا آنجا که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به دستور حضرت حق، بارها او را به عنوان جانشین خود معرفی کرده بود.

·                     نام گذاری

در آن روز فرخنده طفل را به محضر رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله آوردند و علی علیه‌السلام آن چنان که وظیفه داشت و نیز به رسم ادب و احترام از ایشان خواست که همچون فرزند نخست، نامگذاری این نو رسیده را نیز بر عهده گیرند. پیامبر هم به امر الهی او را "حسین" خواند.  

·                     ریحانه پیامبر

حسین علیه‌السلام دوران کودکی را در دامان پر مهر علی علیه‌السلام و فاطمه سلام‌الله‌علیها و بیش از آن دو در دامان پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله گذراند. علاقه و توجه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به حسین علیه‌السلام چنان بود که همه اصحاب از آن آگاه بودند و بارها و بارها به چشم دیده و به گوش شنیده بودند.

اصحاب، بارها رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را دیده بودند که با حسن و حسین علیهماالسلام که کودک بودند، بازی می‌کند و آنها را بر دوش خود سوار می‌کند. حتی پیامبر لبهای حسین علیه‌السلام را می‌بوسید و می‌فرمود: حسین از من است و من از اویم، خداوند دوست بدارد کسی را که او را دوست می‌دارد.

در این میان بسیاری می‌دانستند که محبت پیامبر به این دو کودک و مخصوصا به حسین علیه‌السلام، یک محبت عادی نسبی و فامیلی نبود. زیرا از طرفی پیامبر خدا فردی عادی مانند سایر مردم نبوده و بنا بر نص صریح قرآن، هیچ رفتار یا گفتار پیامبر از سر خواسته شخصی و هوی و هوس نیست، و از همین روست که خداوند می‌فرماید: شایسته است که رفتار و حرکات ایشان سرمشق و الگوی اهل ایمان باشد. از سوی دیگر پیامبر دختران زیاد و حتی فرزند پسری نیز داشتند، اما این گونه ابراز محبت و توصیه‌های موکد فقط در مورد حسن و حسین علیهما‌السلام دیده می‌شد.

·                     در آینه کتاب خدا

حسین علیه‌السلام هنوز کودک بود که منظور چندین آیه قرآن قرار گرفت. در روز مباهله پیامبر با مسیحیان نجران، حسین علیه‌السلام و خانواده‌اش تنها همراهان رسول خدا بودند و پیامبر اکرم، بنا به دستور الهی در آیه مباهله، حسن و حسین علیهماالسلام را به عنوان فرزندان خاندان وحی با خود برای مباهله همراه کرد.

یکی از پنج تنی که آیه تطهیر در مورد آنها نازل شد، حسین علیه‌السلام بود و او نیز به همراه پدر، مادر و برادر خود زیر عبای پیامبر بود که خداوند این آیه را درباره آنها نازل کرد: همانا خداوند فقط و فقط می‌خواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور سازد و شما را قطعا پاکیزه سازد، گواهی روشن و سندی گویا بر عصمت این خانواده و دوری ایشان از هر گناه و خطا. 

·                     ایام نوجوانی

اما سالیان خوش کودکی حسین علیه‌السلام بزودی به پایان رسید. حدوداً هفت ساله بود که رسول خدا مسلمانان را با انبوهی از سفارشات در مورد اهل بیت خود تنها گذاشت و جهان اسلام را غرق در ماتم کرد.

در این مدت حسین علیه‌السلام به عنوان یک مسلمان و ماموم، بر مسیر حرکت علی علیه‌السلام راه می‌سپرد و در عین نوجوانی از هر فرصتی برای دفاع از حق استفاده می‌کرد.

·                     حسین یاور پدر

حسین علیه‌السلام تقریبا 32 سال داشت که با بیعت مردم، علی علیه‌السلام حاکم جامعه اسلامی گردید. بعد از چندی ایشان به همراه فرزندان خود به کوفه هجرت کرد و آنجا را مرکز حکومت اسلامی قرار داد. در این مدت حسین علیه‌السلام در تمام صحنه‌های نظامی و سیاسی، یار و یاور نزدیک پدر و امام خود بود و در نهایت احترام فرمانهای پدر را اطاعت می‌کرد. حسین علیه‌السلام تربیت شده دست بزرگ مدافع اسلام بود و شجاعت و شهامت را به خوبی از پدر آموخته بود و در هر سه جنگی که در این دوران پیش آمد حضوری فعال داشت. در جنگ جمل فرماندهی جناح چپ سپاه امیرالمومنین به عهده ایشان بود. در جنگ صفین اولین فتح سپاه علی علیه‌السلام به دست او رقم خورد و شریعه فرات بدست او و یارانش آزاد شد. در جریان حکمیت نیز ایشان یکی از شاهدان ماجرا از سوی پدر بود.

·                     شیعه برادر

پس از شهادت امیر المومنین علیه‌السلام، امام حسن علیه‌السلام، به دستور الهی و سفارش پیامبر به مقام امامت رسید و هدایت جامعه مسلمین و ادامه راه تبیین و نشر دین خدا را به عهده گرفت.

در دوران امامت برادر، حسین علیه‌السلام نیز همانند سایر شیعیان، مطیع و سر سپرده کامل برادر خود به عنوان امام شیعیان بود و در اطاعت اوامر او ذره‌ای سستی نمی‌کرد. چنان که ادب و اطاعت او از برادر مثال زدنی شد. امام باقر علیه‌السلام در این زمینه می‌فرماید: امام حسین علیه‌السلام به خاطر احترام و بزرگداشت مقام برادرش، امام حسن علیه‌السلام، هرگز جلوتر از او راه نرفت و در سخن گفتن از او پیشی نگرفت.

حسین علیه‌السلام در تمامی مواضع سیاسی و مهمترین آنها در قضیه صلح امام حسن علیه‌السلام با معاویه، پشتیبان و مطیع امر امام خویش بود. در این واقعه حسین ابن علی به عنوان یکی از شخصیتهای جهان اسلام علی‌رغم اینکه تمامی مسلمانان امام حسن را تنها گذاشتند، کاملا مدافع این صلح بود و سرسختانه از موضع و تصمیمات برادر حمایت می‌کرد و او نیز حفظ اسلام را در مصالحه می‌دید.

پس از جریان صلح، حسین علیه‌السلام به همراه برادر از شهر کوفه به مدینه زادگاه خود بازگشتند و در کنار مرقد رسول خدا به وظیفه تربیت و ارشاد مردم و تبیین و تفسیر احکام الهی پرداختند. اما دیر زمانی نگذشت که امام حسن علیه‌السلام با حیله معاویه مسموم شد و به شهادت رسید و حسین علیه‌السلام جانشین برادر و امام مسلمین گردید.

 




نوشته شده در تاریخ سه شنبه 87 مرداد 15 توسط صادق | نظر بدهید
نوشته شده در تاریخ یکشنبه 87 مرداد 13 توسط صادق | نظر بدهید
نوشته شده در تاریخ یکشنبه 87 مرداد 13 توسط صادق | نظر بدهید

ولادت عشق

از تو ما را حدیثی در سینه هست و غمی جانکاه بر دل، که شوق انگیزترین حوادث ،غرورآفرین ترین وقایع، شادی آورترین اتفاقات، شیرین ترین گفتارها و نغزترین رفتارها توان این که خنده ای بر لبان ما بنشاند در خود  نمی بیند.

مگر نه با ولادت تو، عشق متولد شد، رشادت رشد کرد، شهامت رنگ گرفت، ایثار معنا؛ شهادت، قداست؛ و خون، آبرو گرفت؟

مگر نه با ولادت تو، زلال ترین تقوا از چشمه سار وجود جوشید؟ مگر نه با ولادت تو " موج"، موجودیت یافت؟

مگر نه این که " نسیم" با تولد تو متولد شد و مگر نه " صاعقه" اولین نگاه تو در گهواره بود و مگر نه "عشق" در کلاس تو، درس می خواند و مگر نه " ایثار" به تو مقروض شد و مگر نه " آفرینش" از روح تو جان گرفت؟

پس چرا ما خبر " ولادت"  تو را هم که می شنویم، بغض گلویمان را می فشرد؟


پس چرا ما در روز ولادت تو نیز اشک، پهنای صورتمان را فرا می گیرد؟

از تو ما را حدیثی در سینه است و غمی جانکاه بر دل؛ همان غمی که دل آدم را شکست و یاد تواش گریاند.

پیامبر، آنگاه که تو پا به عرصه ظهور نهادی، گلویت را بویید و اشک دلش، بوسه را بر گلوی تو طراوتی دیگر بخشید.

همان حدیث که توان از تن علی ربود و بر بیابانش ایستاند و ناله اش را به آسمان رساند که:

" ههنا مناخ رکابهم و موضع رحالهم و ههنا مهراق دمائهم فتیة من آل محمد..."

اینجاست قتلگاه حسین، خون عزیزان محمد بر پیشانی این خاک جاودانه می شود. همین جا کاروان عشق درنگ می کند و بار بر زمین می نهد، وادی معاشقه اینجاست. همینجاست که پیامبران و فرشتگان صف در صف، گوش به راز و نیازی عارفانه می سپرند.

این جاست که فریاد خون آلودِ" الهی رضاً برضاک" سینه آسمان را می شکافد و بر رضایت خداوند، چنگ می زند و آسمان از این درد می شکند و زمین بر خود می پیچد.

آری، از تو ما را حدیثی در سینه هست و غمی جانکاه بر دل و رسالتی سنگین بر پشت. تو اگر چه قرآن مجسمی و هر بطن وجود و شخصیت تو را بطنی است و آن را بطنی دیگر تا لایتناهی و اگرچه اوج پرواز والاترین انسان، حضیض - پایین ترین- شناخت تو را درنمی یابد.

و هر چند تو برتری از آنچه ما می اندیشیم و آن صفات که تو را متصف می کنیم و اگر چه تو زینت بخش صفاتی، و اگرچه یادمان نرفته است آن کلام را که در قیامت والاترین مؤمنین  در تب و تاب دیدار خداوندی می سوزند و از او تقاضای دیدار می کنند؛ برقی می درخشد و نوری متجلی می شود که همگان را سالیان دراز بی خویش و بی هوش می کند و وقتی خود را می یابند و به هوش می آیند، عاجزانه از خدا می پرسند که این تو بودی؟ و پاسخ می شوند که این یک تجلی از چهره حسین بود؛ جلوه ای از رخ اباعبدالله، یک نیم نگاه ثارالله... و قلم را هرگز توان شرح این دیدار نیست...ولیکن ما را فقط  یارای دیدن ظواهر است و همین و تا همین حد، آتش به خرمن وجودمان افکنده است و دل های ناقابلمان را پروانه آن شمع جاودانه کرده است.

ما که ظرفیت دریا نداریم، همان قطره مان که در گلو چکانده ای، حیات و زندگیمان بخشیده است.

ما در این کاروانسرای دنیا از آن جهت تنفس می کنیم که تو در آن درنگ کرده ای.

ما بر خاکی سجده می کنیم  که پای تو بر آن نشسته و خون تو بر آن چکیده است.ما همچنان که ساده ترین نیازمان؛ آب نوشیدن را، به یاد تو مرتفع می کنیم، احساسمان، اندیشه مان، مرگمان، حیاتمان، سلوکمان، قیاممان، همه و همه رنگ از تو می گیرند و معنا از تو می یابند.

بر مظلومیت جوانانمان از آن خرسندیم که مظلومیت تو را تداعی می کنند. جوانانمان را به یادواره علی اکبر تو به میدان فرستادیم.

و خون را از آن جهت ارج می نهیم که تو- ثارالله- به خدایت اتصالش بخشیده ای و آوارگی زنان و کودکانمان را از آن روی تاب می آوریم که گوشه ای از آن همه درد و رنج تو را بشناسیم. ما هر چه خون به یادواره تو داده ایم و آنچه به دست آورده ایم، از دست های مبارک تو گرفته ایم و بر همین اساس ما گشتیم، جستجو کرده یم، زیرورو کردیم، و ارزشمندترین گلستان جامعه و عطرآگین ترین مجموعه گل را- به اعتقاد باغبان بزرگوار- آن ستون ها را که استواری جامعه در گروی وجودشان است- به اعتقاد بنیانگذار- زیباترین، خالص ترین، مؤمن ترین، ایثارگرترین جوانانمان را- به اعتقاد مربی- جدا کردیم، ممتاز نمودیم و روز تولد تو را به ایشان اختصاص دادیم و جز اینان، چه گروهی را شایستگی این منزلت بود؟

یا اباعبدالله! بابی انت و امی یابن الزهراء!

آتش عشق را در دل کودکان و جوانانمان جاودانگی بخش!

و هدیه های این امت را که بر اساس آیه" لن تنالواالبرحتی تنفقوا مما تحبون"؛ معشوق های خویش را فدای تو کردند، به پیشگاهت بپذیر.





طبقه بندی: این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست
نوشته شده در تاریخ یکشنبه 87 مرداد 13 توسط صادق | نظر بدهید

جعد مشکین طره عنبر گشا دارد حسین

حُسن یکتا را ببین زلف  دو تا دارد حسین

شورش امکان اگر طرح محیط دهر ریخت

بر دو عالم سایه بال هما دارد حسین

نیست بی عشق حسینی ذره ای در ذات دهر

در حقیقت تکیه بر ارض و سما دارد حسین

می کند هر قطره اش ایجاد گلزار شهید

دست همت بر سر شاه و گدا دارد حسین

ای طبیعت مردگان غوغای محشر بر کنید

چون به خاک قربتش آب شفا دارد حسین

جنس مردان خدا را از شهادت باک نیست

در کف پای جنون رنگ حنا  دارد حسین

خیمه هل من معین را لشکر امداد کو؟

تا قیامت برکف بانگ رسا دارد حسین

عالم از اوغوطه در طوفان خون خواهد زدن

بحر اگر توفد به وسع دیده جا دارد حسین

سیر این وادی نما در خویشتن گر عارفی

خویشتن هم زانکه شوق کربلا دارد حسین

"احمد" از خُمخانه شاه شهیدان مست شد

بی دلان عشق را زیرا هوا دارد حسین

"احمد عزیزی"





طبقه بندی: این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست
نوشته شده در تاریخ یکشنبه 87 مرداد 13 توسط صادق | نظر بدهید
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
.:
By Ashoora.ir & Blog Skin :.