سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اندکی صبر ، سحر نزدیک است
گل

بر اساس متون دینی ما نماز عامل کمال انسان و حافظ او از آلودگی‏ها و صفات مذموم و ناپسند است. همچنین این رفتار معنوی تاثیر بسزایی در بیدار کردن روح نظم و حفظ نظام انسان دارد. نماز تسلی‎بخش و آرامش‎بخش دل‏های مضطرب در انسان‏های خسته و نگران است. نماز شاخص رهروان راه خدا و بهترین وسیله ارتباط صمیمانه رب العالمین است.

امام صادق(علیه‎السلام) جایگاه مهم نماز را در زندگی و رفتار روزانه یک مسلمان برای اقشار مختلف به ویژه جوانان تبیین نموده و فرمود: «اول ما یحاسب به العبد علی الصلوة فاذا قبلت قبل منه سائر عمله و اذا ردت علیه رد علیه سائر عمله(1)؛ [روز قیامت] اولین چیزی که از بنده محاسبه می‏شود نماز است. اگر از او نماز پذیرفته شد، سایر اعمالش نیز پذیرفته می‏شود اما اگر نماز او رد شد سایر اعمال [نیک] او نیز رد خواهد شد.»

آن حضرت در مورد زیان‏هایی که در اثر دوری از نماز برای انسان رخ می‏دهد به ابن جندب فرمود: «ویل للساهین عن الصلوات، النائمین فی الخلوات، المستهزئین بالله و آیاته فی الفترات اولئک الذین لاخلاق لهم فی الآخرة و لا یکلمهم الله یوم القیامة و لا یزکیهم و لهم عذاب الیم(2)؛ وای بر آنها که از نماز غفلت کنند و در خلوت بخوابند و خدا و آیاتش را در دوران ضعف دین استهزاء کنند، آنان کسانی هستند که در آخرت بهره ندارند و خدا در روز قیامت ‏با آنان سخن نخواهد گفت و آنان را تبرئه نخواهد کرد و عذاب دردناک برای آنهاست.»

 

پی‎نوشت‎ها:

1- من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 208.

2- تحف العقول، ص 302.





طبقه بندی: نماز
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 88 مهر 21 توسط صادق | نظر بدهید
بقیع

نقش امام صادق(علیه‎السلام) در تربیت محدثین و متفکرین<\/h2>

امام جعفر صادق(علیه‎السلام) از شخصیت‎هاى بارز و برجسته اسلامى است که در نزد عموم مسلمین از جایگاه و احترام والایى برخوردار است و در واقع شخصیتى فرامذهبى است که اگر چه به عنوان مؤسس فقه جعفرى از او یاد مى‎شود ولى باید اذعان نمود که ائمه و محدثین اهل سنت نیز از دریاى شگرف علم او بى بهره نبوده و هر کدام به نحوى تحت تأثیر مقام علمى ایشان قرار داشته و به انحاى مختلف از علم و فقه ایشان بهره‎مند شده‎اند.

تاریخ نشان مى‎دهد که بین امام جعفر صادق(علیه‎السلام) و علما و فقها و اندیشمندان آن زمان ارتباطى قوى و نزدیک وجود داشته که از لابلاى این روابط مى‎توان به شخصیت والاى ایشان و تأثیرى که بر علما و فقهاى آن عصر داشته‎اند پى برد.

مقاله حاضر بر آن است تا گوشه‎هایى از آن روابط و تأثیرات را به تصویر کشیده و از این زاویه، نقش مهم و سازنده آن حضرت را در تجدید حیات اسلام بررسى نماید.

 

شاگردان امام صادق(علیه‎السلام) <\/h2>

بر اساس آنچه علماى رجال بیان نموده‎اند بسیارى از علما و فقها و روات حدیث آن زمان، از محضر امام صادق کسب فیض نموده و از علم ایشان بهره‎مند شده‎اند که مشهورترین آنها عبارتند از: امام ابوحنیفه، امام مالک بن انس، سفیان ثورى، سفیان بن عیینه، شعبة بن الحجاج، یحیى بن سعید انصارى، یحیى القطان، ایوب السجستانی، ابوعمروبن العلاء، عبدالعزیز الداوردى، سلیمان بن بلال، ابن جریج، ابن اسحاق، روح بن القاسم، وهب بن خالد و جمع کثیر دیگرى که علماى رجال آنها را در ردیف شاگردان امام صادق(علیه‎السلام) ذکر نموده‎اند. 

امام ابوحنیفه نعمان بن ثابت است که وقتى از او پرسیده شد: فقیه‎ترین کسى که دیده‎ای، کیست؟ در جواب فرمود: هیچ کس را فقیه‎تر از جعفر بن محمد ندیده‎ام.

امام صادق(علیه‎السلام) و امام ابوحنیفه

یکى از فقهایى که از محضر امام صادق(علیه‎السلام) بهره وافرى برده و مذاکرات علمى او با امام صادق (علیه‎السلام) مشهور مى‎باشد، امام ابوحنیفه نعمان بن ثابت است که وقتى از او پرسیده شد: فقیه‎ترین کسى که دیده‎ای، کیست؟ در جواب فرمود: هیچ کس را فقیه‎تر از جعفر بن محمد ندیده‎ام. وقتى منصور خلیفه عباسى جعفر بن محمد را احضار کرده بود به من گفت که مردم بشدت شیفته جعفربن محمد شده‎اند، پس براى محکوم ساختن وی، مشکلترین مسائلى را که به نظرت مى‎رسد آماده کن، من چهل مسئله مشکل علمى را آماده نمودم و به حضور منصور رفتم و دیدم که جعفر بن محمد سمت راست او نشسته است، با مشاهده او آنچنان تحت تأثیر ابهت و عظمت او قرار گرفتم که چنین حالتى از دیدن منصور به من دست نداد.

سلام کردم و نشستم، منصور رو به جعفر بن محمد کرد و گفت: آیا او را مى‎شناسى؟ فرمود: آرى، سپس به من گفت: مسائل خود را مطرح کن تا از ابى عبدالله بپرسیم. پس شروع کردم به طرح مسائل و امام صادق(علیه‎السلام) در هر مورد مى‎فرمود: شما در این مسئله چنین مى‎گویید و اهل مدینه نظرشان چنان است و نظر ما هم این است، که در برخى موارد با ما موافق بود و در برخى موارد با اهل مدینه، و در برخى مسائل نظرش با همه متفاوت بود، تا این که هر چهل مسئله را بى کم و کاست مطرح نمودم. سپس امام ابوحنیفه فرمود: مگر نه این است که داناترین مردم آن کسى است که به اختلاف علما در فتاوا و مسائل فقهى آگاهتر باشد؟ 

این حکایت تاریخى اولاً بیانگر مقام و منزلت والاى علمى امام صادق(علیه‎السلام) است و ثانیاً تأثیر و نفوذ عمیق ایشان را در توده مردم و خوف و هراس حکام آن زمان را از این تأثیر و نفوذ به خوبى نشان مى‎دهد که خود دلیل دیگرى بر شأن و منزلت وى مى‎باشد. امام صادق(علیه‎السلام) گاهى امام ابوحنیفه را در علم و فقه امتحان مى‎کرد و سؤالاتى را براى او مطرح مى‎کرد. چنانچه یکبار از او درباره حکم کسى که در حالت احرام دندان رباعى آهویى را بشکند سؤال فرمود که امام ابوحنیفه فرمود: جواب آن را نمى‎دانم. و امام صادق(علیه‎السلام) خطاب به او فرمود: مگر نمى‎دانى که آهو دندان رباعى ندارد؟ 
امام مالک می‎گوید: مدتى نزد جعفر بن محمد رفت و آمد مى‎کردم و هربار که به نزد او مى‎رفتم او را بر یکى از این سه حالت مشاهده مى‎کردم: یا در حال نماز بود یا در حال تلاوت قرآن و یا روزه‎دار، و ندیدم که بدون وضوء حدیثى را روایت کند. 

این حکایت و امثال آن دلیل دیگرى است بر تسلط و برترى علمى امام جعفر صادق(علیه‎السلام) و تأثیر و نفوذ و ارتباط نزدیکى که ایشان نسبت به علما و فقهاى زمان خود داشته است تا آنجائی که امام ابوحنیفه به فضل و منت امام صادق(علیه‎السلام) بر خود اعتراف نموده و در آن عبارت مشهور مى‎فرماید: «لَولاَ السَّنتان لَهلَکَ النُّعمَان»؛ اگر آن دو سال نبود نعمان هلاک مى‎شد.(که این دو سال ظاهرا مربوط به آن زمانیست که امام ابوحنیفه از عراق هجرت نمود و مدتى را در سرزمین حجاز در ملازمت امام صادق(علیه‎السلام) بسر برده است.) 

 

امام صادق(علیه‎السلام) و امام مالک بن انس <\/h2>

یکى از فقهاى برجسته اسلامى که از محضر امام صادق(علیه‎السلام) بهره‎مند گشته است، امام مالک مى‎باشد که پیوسته در مجلس امام صادق(علیه‎السلام) حاضر مى‎شده و با ایشان ارتباط مستحکمى داشته است تا آنجائی که در اینباره مى‎فرماید: مدتى نزد جعفر بن محمد رفت و آمد مى‎کردم و هربار که به نزد او مى‎رفتم او را بر یکى از این سه حالت مشاهده مى‎کردم: یا در حال نماز بود یا در حال تلاوت قرآن و یا روزه‎دار، و ندیدم که بدون وضوء حدیثى را روایت کند. 

ناگفته نماند که در زمان بنى امیه به خاطر عداوت و جو اختناقى که در رابطه با اهل بیت حاکم بود، امام مالک از امام صادق(علیه‎السلام) حدیثى را روایت نمى‎کرد تا این که بعد از به قدرت رسیدن خلفاى عباسى آغاز به روایت حدیث از ایشان نمود.

 

امام صادق(علیه‎السلام) و سفیان ثورى <\/h2>

سفیان ثورى یکى از محدثین و مجتهدین آن عصر نیز، از شاگردان امام صادق(علیه‎السلام) بوده که از محضر ایشان بهره زیادى برده و بشدت تحت تأثیر وى قرار داشته است. او نسبت به اهل بیت و خاصه امام صادق(علیه‎السلام) احترام و ارادت خاصى داشت و همواره از او کسب فیض مى‎نمود.

روزى در مجلس امام صادق(علیه‎السلام) بود و اصرار داشت که امام برایش حدیثى یا موعظه‎اى بیان نماید که امام نیز درخواستش را اجابت نموده، به او چنین فرمود: «اى سفیان، هرگاه خداوند به تو نعمتى داد که دوست داشتى آن نعمت مستدام باشد پس زیاد حمد و سپاس خدا را بگو، زیرا که خداوند فرموده است: "اگر شکرگزار باشید نعمت شما را مى‎افزایم"، و هرگاه رزق و روزیت به تأخیر افتاد زیاد استغفار کن که خداوند فرموده است: "از خدایتان آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است، تا باران رحمتش را بر شما سرازیر کند و شما را با مال و فرزند امداد کند" و هرگاه از حاکمى دلهره و وحشت داشتى زیاد "لا حول ولا قوة الا بالله" بگو که همانا این جمله کلید گشایش و گنجینه‎اى از گنجینه‎هاى بهشت است.»

سفیان ثورى یکى از محدثین و مجتهدین آن عصر نیز، از شاگردان امام صادق(علیه‎السلام) بوده که از محضر ایشان بهره زیادى برده و بشدت تحت تأثیر وى قرار داشته است. او نسبت به اهل بیت و خاصه امام صادق(علیه‎السلام) احترام و ارادت خاصى داشت و همواره از او کسب فیض مى‎نمود.

سفیان ثورى در حالی که از آنچه فرا گرفته به وجد آمده بود گفت: سه اندرز، و چه سه اندرزى! 

این حکایت نیز گویاى همان تأثیر و نفوذ امام صادق(علیه‎السلام) و مقبولیت و محبوبیتى است که وى نزد علما و فقهاى مشهور عصر خود داشته و بطور عام بیانگر ارادت و احترامى است که علماى ربانى براى اهل بیت قائل بوده‎اند. و از طرفى مبین این حقیقت است که این تعصبات و تنگ نظری‎هایى که در حال حاضر علماى فرق اسلامى را از هم دور و نسبت به هم بدبین نموده است، در بین شخصیت‎هایى که همین علما خود را منتسب به آنها و پیرو و ارادتمند آنها مى‎دانند، وجود نداشته و با وجود اختلاف نظرى که در بین آنها بوده، نه تنها هیچگونه کدورت و بغض و کینه‎اى در میان آنها نبوده، بلکه روابطى توأم با صمیمیت و احترام متقابل و انصاف نسبت به همدیگر و خیرخواهى و حق جویى و تبادل افکار، در میان آنها برقرار بوده است.

باید در نظر داشت که وجود اختلاف فقهى، میان مذاهب اسلامى نه تنها نشانه ضعف و نقص نیست بلکه یکى از نعمت‎هایى است که خداوند بر مؤمنان ارزانى داشته و در عین حال ثروت گرانبهایى از قانون و شریعت است که جا دارد امت اسلامى بخاطر برخوردارى از آن بر خود ببالد و افتخار کند.

در عصر پیشوایان مذاهب اسلامى این اختلافات هرگز سبب تفرقه و تنازع و تخاصم و جبهه‎گیرى در مقابل همدیگر نبوده و هیچکدام آن را سبب شر و بدى ندیده‎اند، و نیز هیچکدام نکوشیده‎اند که با توسل به تبلیغات علیه دیگران و وارد کردن اتهام به علم و دیانت دیگران به خاطر مخالفتشان با نظر و رأى آنان، مردم را به تبعیت از مذهب خویش وادار نمایند یا در صدد تخریب مخالفینشان برآیند.

قضیه‎اى که متأسفانه بین بسیارى از علما و اندیشمندان مذاهب اسلامى در این برهه حساس مشاهده مى‎شود که باید بگوییم از یک طرف وحدت امت اسلامى را مورد هدف قرار داده و از طرف دیگر دستاویزى شده است براى دشمنان اسلام که اختلافات فقهى را در نظر جوانان نشانه تناقض در دین معرفى نموده، آنها را نسبت به دین و مذهب و رجال دین بدبین نمایند.

از جمله مسائلى که به وحدت و تقریب بین مذاهب کمک بسزایى مى‎کند، آگاهى یافتن از اختلاف آراء علما و فقها مى‎باشد، تا بدینوسیله تعدد مذاهب و اختلاف آراء و گرایش فکرى و دلایل مورد استناد هر کدام شناسایى شده، دانسته شود که هر کدام از آنها از دریاى بیکران شریعت، جرعه‎اى برگرفته‎اند. این است که چنانچه از امام ابوحنیفه نقل گردید: فقیه‎ترین و داناترین مردم آن کسى است که نسبت به اختلاف آراء علما داناتر باشد.

به امید روزى که فرق اسلامى از مرحله شعار پا فراتر نهاده، بتوانند با محور قرار دادن وجوه اشتراک، به وحدت و یکپارچگى عملى که لازمه اقتدار و عزت امت اسلامى است، دست یابند.

(سبحانک لا علم لنا الا ما علمتنا، انک انت العلیم الحکیم)

 

برگرفته از منابع ذیل :

1ـ الامام جعفر الصادق، عبدالحلیم الجندى، القاهره 1397.

2ـ تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانى، ط دار احیاء التراث بیروت 1413.

3ـ تهذیب الکمال فى اسماء الرجال، مزّى، ط دارالفکر بیروت 1414.

4ـ حلیة الأولیاء و طبقات الأصفیاء، ابونعیم اصفهانى، ط دارالکتب العلمیة بیروت 1418.

5ـ سیر أعلام النبلاء، ذهبى، ط دارالفکر بیروت 1417.

6ـ صفة الصفوة، ابن جوزى، ط دارالجیل بیروت 1412.

7ـ الوافی بالوفیات، صفدى، ط دارالنشر 1411.

عبدالرحیم خطیبى (امام جمعه اهل سنّت جزیره قشم)





طبقه بندی: اهل تسنن

نوشته شده در تاریخ سه شنبه 88 مهر 21 توسط صادق | نظر بدهید

چرا او را صادق گویند؟!

 

می دانید چرا به امام جعفر علیه السلام، "صادق" می گویند؟!

صادق یعنی راستگو و به امام ششم لقب صادق داده اند چرا که در امامت خود راست می گفت در مقابل جعفر کذّاب است که ادّعای امامت می کرد ولی امام واقعی نبود: امام دروغین!

جعفر کذّاب برادر امام حسن عسکری (علیه السلام) است که پس از رحلت آن حضرت ادّعای امامت کرد و او را کذّاب گفتند. امام علی نقی علیه السلام درباره او فرمود: حذر کنید از پسر من جعفر که به منزله پسر نوح است! إنّه لیس من اهلک، انّه عمل غیرصالح؛ همانا او از اهل تو نیست و همانا او کار ناشایستی انجام داد.» 1

ابو خالد کابلی از حضرت امام زین العابدین اسامی ائمه را می پرسید به نام حضرت صادق (ع) که رسید عرض کرد: همه شما صادقید (راستگو هستید) چرا او را " صادق" می گویند؟ امام فرمودند: «چون پنجمی از اولاد او نیز جعفر نام دارد ولی دروغ می گوید و ادّعای امامت دارد!





طبقه بندی: امام صادق(ع)
نوشته شده در تاریخ شنبه 87 اسفند 24 توسط صادق | نظر بدهید
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
.:
By Ashoora.ir & Blog Skin :.