سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اندکی صبر ، سحر نزدیک است

پروژه قرآن سوزی

آتش
زدن قرآن، اگر چه تلخ تر و نفرت انگیزتر از آن است که زبان و قلم را یارای
شرح آن باشد اما، این سکه روی دیگری نیز دارد و آن، اعتراف صریح و بی پرده
آمریکا- بخوانید صهیونیست های حاکم بر کاخ سفید- به ناتوانی و درماندگی
خود در برابر موج پرشتاب اسلامگرایی و به قول حضرت امام(ره)، تسخیر سنگر
به سنگر نقاط کلیدی جهان است و تنها از این زاویه می توان اقدام نفرت
انگیز آمریکا در به آتش کشیدن قرآن را به ارزیابی نشست.

دو
موسسه استراتژیک آمریکایی «کارنگی» و آمریکن اینترپرایز در بررسی های
جداگانه ای اعلام کردند بعد از حمله بوش به مسلمانان در جریان واقعه 11
سپتامبر، مراجعه به قرآن در میان غربی ها رواج چشمگیر و غیرمنتظره ای
داشته است

دولتمردان آمریکایی از جمله اوباما، در
واکنش نسبت به این حرکت وحشیانه اعلام کرده اند که مطابق قوانین آمریکا و
اعلامیه جهانی حقوق بشر و پروتکل های بین المللی آزادی بیان! که آمریکا
امضاء کننده و متعهد به آن است، حق مقابله و پیشگیری از به آتش کشیدن قرآن
را ندارند! و توضیح نداده اند که اولا؛ قرآن کلام و بیان خداست بنابراین
به آتش کشیدن آن نقض آشکار و مقابله غیرقابل توجیه «آزادی بیان» است و
ثانیا؛ در اعلامیه جهانی حقوق بشر تاکید شده است که آزادی های تصریح شده و
مجاز در این بیانیه مشروط به آن است که سلب آزادی و یا نفی آرامش و حقوق
دیگران را در پی نداشته باشد. ثالثا؛ امروزه سخن از احترام به آزادی بیان
و حقوق دیگران از سوی دولت آمریکا فقط یک شوخی تلخ و گزنده است و رابعا...
خامسا و... بنابراین دولتمردان آمریکایی مسئول مستقیم این اقدام زشت و
نفرت انگیز هستند و مسلمانان در همه جای جهان و از جمله در آمریکا، نه فقط
حق قانونی، بلکه تکلیف الهی خود می دانند که از دولت آمریکا به خاطر این
جنایت انتقام بگیرند و بدیهی است که شهادت در این انتقام گیری مقدس را
موهبت بزرگ الهی و هدیه ای ملکوتی می دانند و صد البته آمریکایی ها با
اینگونه تصمیم های جدی و غیرقابل تغییر امت اسلامی ناآشنا نیستند و بارها
سنگینی آن را احساس کرده اند.

می گویند - و راست می گویند- کسانی
که به آخر خط می رسند به سیم آخر می زنند. آتش زدن کلام الله مجید با
برنامه ریزی گسترده و هزینه های هنگفت و کلان آمریکا برای جلب حمایت ملت
های مسلمان نه فقط همخوانی ندارد، بلکه در تضاد کامل است.

بنابراین،
چرا صهیونیست های حاکم بر کاخ سفید دست به این اقدام احمقانه می زنند؟ و
تمامی سرمایه های کلان و برنامه ریزی های گسترده خود برای فریب مسلمانان
را بر باد می دهند؟ آیا نمی توانند درک کنند که این حرکت مشمئزکننده، خشم
تمامی مسلمانان جهان را علیه آمریکا و متحدان صهیونیستش برمی انگیزد؟ و
آیا نمی فهمند که نمی توانند مسئولیت این اقدام مشمئزکننده را به گردن یک
کشیش مالیخولیایی و یا چند تن از اوباش آمریکایی بیندازند؟! به یقین از
عواقب این فاجعه باخبرند، بنابراین انگیزه این اقدام نفرت انگیز را تنها
در چند محور زیر می توان جستجو کرد.

1- نظرسنجی های رسما انجام
گرفته- از جمله نظرسنجی موسسه معروف گالوپ- انتشار میلیون ها مقاله،
هزاران کتاب و صدها فیلم مستند برای اکثریت قریب به اتفاق مردم آمریکا
کمترین تردیدی باقی نگذاشته است که واقعه 11 سپتامبر را صهیونیست های
آمریکایی در نشست سال 2000 بیلدربرگ طراحی کرده و به اجرا گذاشته اند تا
به زعم خود افکار عمومی جهانیان و از جمله مردم آمریکا را برای حمله به
افغانستان، عراق - و سپس ایران- فراهم آورند. امروزه مردم آمریکا،
دولتمردان این کشور و صهیونیست های حاکم بر کاخ سفید را عامل جنایت 11
سپتامبر و قتل عام هزاران انسان می دانند. پروژه احمقانه قرآن سوزی در
سالگرد واقعه 11 سپتامبر تلاش بی حاصل گروه صهیونیستی بیلدربرگ برای
انتقال افکار عمومی آمریکایی ها به فریب 2001 و تکرار همان دروغ بزرگ است
که در آن، جنایت 11 سپتامبر را به مسلمانان نسبت داده بودند.

2-
سیاست پردازان و تصمیم سازان آمریکایی رویکرد پرشتاب به اسلام را نه فقط
انکار نمی کنند بلکه بارها در مجامع رسمی و تصمیم ساز خویش از این پدیده
ابراز نگرانی جدی کرده اند.

جیمز ولسلی، اولیورکوئین، آلوین تافلر و
زئیف شف و دهها استراتژیست صاحب نام آمریکایی و اروپایی هر یک در بررسی
های جداگانه به درستی پیش بینی کرده بودند که اسلام، قطب قدرت بلامنازع در
آینده ای نه چندان دور است و سیاستمداران و برنامه ریزان غربی درستی این
پیش بینی را در رخدادهای پی درپی این سال ها به وضوح دیده اند. «قرآن
سوزی» اگرچه اقدامی نفرت انگیز است ولی حرکتی است برای متهم کردن اسلام به
خشونت گرایی که صدالبته اقدامی احمقانه است و مانند بسیاری از اقدامات
مشابه دیگر، نتیجه معکوس درپی خواهد داشت. گفتنی است که در سال 2005-4 سال
بعد از واقعه 11 سپتامبر، دو موسسه استراتژیک آمریکایی «کارنگی» و آمریکن
اینترپرایز در بررسی های جداگانه ای اعلام کردند بعد از حمله بوش به
مسلمانان در جریان واقعه 11 سپتامبر، مراجعه به قرآن در میان غربی ها رواج
چشمگیر و غیرمنتظره ای داشته است و بسیاری از مراجعه کنندگان، حقیقت اسلام
را با آنچه دولتمردان آمریکایی و اسرائیلی معرفی می کنند متفاوت یافته اند
و شمار قابل توجهی نیز به اسلام گرائیده اند. این دیدگاه در بررسی اعلام
شده گروه آمریکایی موسوم به «کمیته خطر» نیز مورد تأکید قرار گرفته است.

می
گویند - و راست می گویند- کسانی که به آخر خط می رسند به سیم آخر می زنند.
آتش زدن کلام الله مجید با برنامه ریزی گسترده و هزینه های هنگفت و کلان
آمریکا برای جلب حمایت ملت های مسلمان نه فقط همخوانی ندارد، بلکه در تضاد
کامل است.

3- «نئوکان»ها در آمریکا که مجموعه ای از
صهیونیست ها و مسیحیان صهیونیست هستند و بسیاری از پست های کلیدی این کشور
را -صرفنظر از حاکمیت ظاهری دموکرات ها و یا جمهوری خواهان - در اختیار
دارند همواره از نزدیکی مسیحیان و مسلمانان و اتحاد آنان علیه صهیونیست ها
نگران بوده اند مخصوصاً آن که مسیحیان آموزه های مشترک فراوانی با
مسلمانان دارند- در کلام خدا نیز از مسیحیان با عنوان نزدیکترین و دوست
ترین مردم به مسلمانان یاد شده است- فاجعه قرآن سوزی و اعلام پیشاپیش آن
از سوی یک کشیش مسیحی می تواند اقدامی برای فاصله انداختن میان مسیحیان و
مسلمانان تلقی شودکه بدیهی است نتیجه مطلوب نئوکان ها را به دنبال نخواهد
داشت. همانگونه که اعلام آغاز جنگ صلیبی از سوی بوش و بعد از واقعه 11
سپتامبر، پی آمدی معکوس داشت و امروزه نیز ملت های مسلمان، اقدام شرم آور
یک کشیش دم دستی و چند اوباش آمریکایی را به حساب جامعه مسیحی جهان و از
جمله مسیحیان آمریکایی نمی نویسند و اعلام انزجار بسیاری از مسیحیان از
این اقدام احمقانه نشانه دیگری از درستی این برداشت است.

4- و
بالاخره خشم و عصبانیت آمریکا و متحدانش-مخصوصاً صهیونیست ها- از حرکت و
گسترش پرشتاب اسلام قابل درک است. در کلام خدا درباره اسلاف آنان آمده
است؛«... از شدت کینه ای که نسبت به
شما-مسلمانان- دارند سرانگشت خشم به دندان می گیرند. (ای پیامبر) به آنان
بگو از این خشم و عصبانیت بمیرید که خدا از درون ها با خبر است»
آیه 119 سوره مبارک آل عمران .


حسین شریعتمداری


از

تبیان





طبقه بندی: قرآن
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 89 شهریور 23 توسط صادق | نظر بدهید
پیامبر با شیطان

امام صادق(علیه‌السلام) حکایت فرمود:

روزى
پیغمبر اکرم(صلى الله علیه و آله) در بین کوه‌هاى مکه قدم مى‌زد، چشمش به
مردى بلند قامت افتاد، به او فرمود: تو از جنّیان هستى، اینجا چه مى‌کنى؟

گفت: من "هام" فرزند "هیثم" فرزند "قیس" فرزند "ابلیس" هستم .

حضرت فرمود: بین تو و ابلیس دو پدر فاصله است؟

گفت: آرى. فرمود: چند سال عمر کرده‌اى؟

پاسخ
داد: به مقدار عمر دنیا، آن روزى که قابیل، هابیل را کشت، من نوجوان بودم
و مى‌شنیدم که آن دو چه مى‌گویند؛ و کار من این بود که بین افراد تفرقه و
دشمنى ایجاد مى‌کردم، و بر بام خانه‌ها و سر دیوارها مى‌رفتم و شور و شیون
به راه مى‌انداختم، و سعى داشتم که افراد صله رحم نکنند، نیز خوراک و طعام
انسان‌ها را فاسد مى‌گرداندم .

حضرت رسول اکرم(صلوات الله علیه) فرمود: کارهاى بسیار زشت و خطرناکى را انجام داده‌اى .

"هام"
گفت: مدت‌ها است توبه کرده‌ام و توسط حضرت نوح(علیه‌السلام) هدایت گشتم و
سوار کشتى او شدم، من همراه حضرت هود(علیه‌السلام)، در مسجد هنگام عبادت
با دیگر مؤمنین حضور داشتم، و با حضرت إلیاس(علیه‌السلام) در جریان
ریگ‌هاى بیابان بودم؛ و آن هنگامى که خواستند حضرت ابراهیم (علیه‌السلام)
را در آتش بیندازند حضور داشتم؛ و چون خواستند حضرت یوسف(علیه‌السلام) را
به چاه افکنند کنارش بودم، او را در بغل گرفته و آهسته در چاه نهادم،
هچنین در زندان، مونس و همدم او بودم .

و نیز مدتى با حضرت
موسى(علیه‌السلام) بودم و مقدارى از تورات را به من تعلیم نمود و فرمود:
چنانچه حضرت عیسى را ملاقات کردى، سلام مرا به او برسان، و حضرت
عیسى(علیه‌السلام) مقدارى از انجیل را به من تعلیم داد و سپس فرمود: سلام
مرا به حضرت محمد(صلّى الله علیه و آله) برسان .

به
مقدار عمر دنیا، آن روزى که قابیل، هابیل را کشت، من نوجوان بودم و
مى‌شنیدم که آن دو چه مى‌گویند؛ و کار من این بود که بین افراد تفرقه و
دشمنى ایجاد مى‌کردم، و بر بام خانه‌ها و سر دیوارها مى‌رفتم و شور و شیون
به راه مى‌انداختم، و سعى داشتم که افراد صله رحم نکنند، نیز خوراک و طعام
انسان‌ها را فاسد مى‌گرداندم .

پس یا رسول الله! سلام حضرت عیسى بر تو باد.

رسول خدا(صلوات الله علیه) فرمود: سلام خدا بر او باد و نیز سلام بر تو که سلام رسان هستى، اى هام! چنانچه خواسته‌اى دارى، بگو؟

هام
گفت: آرزوى من آن است که خداوند تو را براى هدایت و نجات امّت نگه دارد و
این که امّت، صادقانه مطیع وصىّ و خلیفه‌ات باشند، چون که امّت‌هاى گذشته
به جهت مخالفت و دشمنى با اوصیاى پیغمبرانشان هلاک شدند، و تقاضاى دیگر من
آن است که مقدارى از قرآن را به من بیاموزى تا در نماز بخوانم .

پیامبر اکرم به امام على(علیهماالسلام) فرمود: یا على! "هام" را تعلیم ده و با او مدارا کن .

هام اظهار داشت: یا رسول الله ! این شخص کیست؟ تا همدم او باشم، چون جنّیان فقط تابع پیغمبر و یا خلیفه او هستند.

حضرت فرمود: اى هام! خلیفه دیگر انبیاء چه کسانى بودند؟

گفت:
خلیفه آدم فرزندش "شیث" بود، خلیفه نوح، "سام"، خلیفه هود، "یوحنّا" پسر
عموى هود بود و خلیفه ابراهیم،" اسماعیل"، خلیفه اسماعیل، "اسحاق"، خلیفه
موسى، "یوشع"، خلیفه عیسى، "شمعون"، و اینها خلیفه پیغمبران خود گشتند،
چون زاهدترین افراد نسبت به دنیا و راغب‌ترین آنها در آخرت بودند.

پیامبر
خدا فرمود: در کتاب‌هاى آسمانى چه کسى خلیفه من معرفى شده است؟ گفت: در
تورات، شخصى به نام «ایلْیا» ذکر شده؛ پس حضرت فرمود: این شخص، همان
«ایلیا» است؛ و یکى از نام‌هاى دیگر او، حیدر است .

سپس "هام" بر حضرت على (علیه‌السلام) سلام کرد.

پس از آن حضرت على(علیه‌السلام) بعضى از سوره‌هاى قرآن را به "هام" نبیره شیطان تعلیم نمود.


برگرفته از خرایج راوندى، ج 2، ص 856- 858، ح 72/ بصائر الدّرجات، ص 121، ح 13.





طبقه بندی: پیامبر(ص)،  قرآن،  امام علی(ع)،  نماز،  شیطان
نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 88 اسفند 12 توسط صادق | نظر بدهید
مسجدالحرام حضرت محمد(ص)

رسول خدا(صلى الله علیه و آله) در قرآن ده نام دارد:

امام صادق(علیه‌السلام) فرمود: رسول خدا(صلى الله علیه و آله) در قرآن ده نام دارد .

1 - محمد(صلى الله علیه و آله) و ما محمد الا رسول. (1)

2 و 3 - احمد و رسول؛ و مبشرا برسول یاتى من بعدى اسمه احمد. (2)

4 - عبدالله و انه لما قام عبدالله. (3)

5 – طه، ما انزلنا علیک القرآن لتشقى. (4)

6 – یس، والقرآن الحکیم. (5)

7 - ن والقلم و ما یسطرون. (6)

8 - مزمل یا ایهاامزمل. (7)

9 - مدثر یا ایها المدثر. (8)

10- ذکر قد انزلنا الله الیکم ذکرا رسولا. (9)

سپس
امام صادق(علیه‌السلام) فرمود: ذکر از نام‌هاى آن حضرت است و ماییم اهل
ذکر که حق تعالى در قرآن ذکر کرده است که هر چه ندانید از اهل ذکر سئوال
کنید.

بعضى از علما براى آن حضرت چهارصد نام از قرآن استخراج کرده‌اند.(10)


پی‌نوشت‌ها:

1- سوره آل عمران، 144.

2- سوره صف، 6.

3- سوره جن، 19.

4- طه، آیه 1 و 2.

5- یس، آیه 1 و 2.

6- قلم، آیه 1.

7- مزمل، آیه 1.

8- آیه 1.

9- سوره طلاق، آیه 10.

10- بصائر الدرجات، ص 512/ جلاء العیون، ص 35.





طبقه بندی: قرآن،  نام‌های پیامبر
نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 88 اسفند 12 توسط صادق | نظر بدهید

آیا در میان شما مردی رشید وجود ندارد

 یعقوب،
پسر اسحاق کندی که از فلاسفه اسلام و عرب به شمار می‌رفت و در عراق اقامت
داشت، کتابی تالیف نمود به نام «تناقض های قرآن»! او مدت های زیادی در
منزل نشسته و گوشه نشینی اختیار کرده و خود را به نگارش آن کتاب مشغول
ساخته بود. روزی یکی از شاگردان او به محضر امام عسکری علیه السلام شرفیاب
شد. هنگامی که چشم حضرت به او افتاد، فرمود:

آیا در میان شما مردی رشید وجود ندارد که گفته های استادتان «یعقوب بن کندی» را پاسخ گوید؟

شاگرد عرض کرد: ما همگی از شاگردان او هستیم و نمی‌توانیم به اشتباه استاد اعتراض کنیم.

امام فرمود: اگر مطالبی به شما تلقین و تفهیم شود می‌توانید آن را برای استاد خود نقل کنید؟

شاگرد گفت: آری.

امام
فرمود: از اینجا که برگشتی به حضور استاد برو و با او به گرمی و محبت
رفتار نما و سعی کن با او انس و الفت پیدا کنی. هنگامی که کاملا انس و
آشنایی به عمل آمد، به او بگو: مسئله‌ای برای من پیش آمده است که غیر از
شما کسی شایستگی پاسخ آن را ندارد و آن مسئله این است که: آیا ممکن است
گوینده قرآن از گفتار خود معنایی غیر از آنچه شما حدس می‌زنید اراده کرده
باشد؟

او در پاسخ خواهد گفت: بلی، ممکن است چنین منظوری داشته باشد.
در این هنگام بگو: شما چه می‌دانید، شاید گوینده قرآن معانی دیگری غیر از
آنچه شما حدس می‌زنید، اراده کرده باشد و شما الفاظ او را در غیر معنای
خود به کار برده‌اید؟ امام در اینجا اضافه کرد: او آدم با هوشی است، طرح
این نکته کافی است که او را متوجه اشتباه خود کند.

شاگرد به حضور
استاد رسید و طبق دستور امام رفتار نمود تا آنکه زمینه برای طرح مطلب
مساعد گردید. سپس سؤال امام را به این نحو مطرح ساخت:

آیا ممکن
است گوینده‌ای سخنی بگوید و از آن مطلبی اراده کند که به ذهن خواننده
نیاید؟ و به دیگر سخن: مقصود گوینده چیزی باشد مغایر با آنچه در ذهن مخاطب
است؟

 استاد
با درک واقعیت و توجه به اشتباه خود، دستور داد آتشی روشن کردند و آنچه را
که به عقیده خود درباره «تناقض های قرآن» نوشته بود تماما سوزاند!

فیلسوف عراقی با کمال دقت به سؤال شاگرد گوش داد و گفت: سؤال خود را تکرار کن.

شاگرد
سؤال را تکرار نمود. استاد تاملی کرد و گفت: آری، هیچ بعید نیست، امکان
دارد که چیزی در ذهن گوینده سخن باشد که به ذهن مخاطب نیاید و شنونده از
ظاهر کلام گوینده چیزی بفهمد که وی خلاف آن را اراده کرده باشد.

استاد
که می‌دانست شاگرد او چنین سؤالی را از پیش خود نمی‌تواند مطرح نماید و در
حد اندیشه او نیست، رو به شاگرد کرد و گفت: تو را قسم می‌دهم که حقیقت را
به من بگویی، چنین سؤالی از کجا به فکر تو خطور کرد؟

شاگرد: چه
ایرادی دارد که چنین سؤالی به ذهن خود من آمده باشد؟ استاد: نه، تو هنوز
زود است که به چنین مسائلی رسیده باشی، به من بگو این سؤال را از کجا یاد
گرفته‌ای؟

شاگرد: حقیقت این است که، «ابو محمد» (امام حسن عسکری علیه السلام) مرا با این سؤال آشنا نمود.

استاد:
اکنون واقع امر را گفتی. سپس افزود: چنین سؤال هایی تنها زیبنده این
خاندان است (آنان هستند که می‌توانند حقیقت را آشکار سازند). 1

آنگاه
استاد با درک واقعیت و توجه به اشتباه خود، دستور داد آتشی روشن کردند و
آنچه را که به عقیده خود درباره «تناقض های قرآن» نوشته بود تماما سوزاند!

 

سیره پیشوایان، پیشوایی، مهدی


1- الان جئت بالحق و ما کان لیخرج مثل هذا الا من ذلک البیت.





طبقه بندی: قرآن،  امام خسن عسکری(ع)،  فیلسوف
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 88 اسفند 3 توسط صادق | نظر بدهید
امام رضا

 

طلیعه نوشتار             ×          برترین اندیشمند         ×          دریای کرم

مدافع حریم اسلام     ×           کرامات رضوی            ×           انیس قرآن

پاسدار نماز                ×           اسوه شجاعت            ×          حکیم خردورز

 

طلیعه نوشتار

امام هشتم شیعیان حضرت علی بن موسی الرضا علیه‌السلام روز یازدهم ذیقعده سال 148 هـ. ق در مدینه دیده به جهان گشود.(1)

دوران
امامت آن حضرت 20 سال بود که با سه تن از حکمرانان مستبدّ عباسی، یعنی
هارون (ده سال)، امین (پنج سال) و مأمون (پنج) سال معاصر بود. امام رضا در
آخر ماه صفر سال 203 هـ. ق در سن 55 سالگی توسط مأمون مسموم شد و در
سناباد نوقان که امروزه یکی از محلات مشهد مقدس محسوب می‌شود به شهادت
رسید و در محل مرقد فعلی به خاک سپرده شد. (2)

آن بزرگوار همانند
دیگر امامان معصوم علیه‌السلام دارنده تمام کمالات و فضائل اخلاق انسانی
در مرتبه اعلی بود. او آن چنان در قلّه شکوهمند کمال و فضیلت قرار داشت که
نه تنها دوستان و پیروانش او را ستوده اند، بلکه دشمنان کینه توز و سرسخت
به مدح و ستایش او پرداخته‌اند. درباره اوصاف اخلاقی آن حضرت «ابراهیم بن
عباس» می‌گوید: «هرگز ندیدم که امام رضا علیه‌السلام به کسی یک کلمه جفا
کند و ندیدم که سخن شخصی را قطع کند و ندیدم که نیازمندی را از درگاه خویش
رد کند. او هرگز در حضور افراد تکیه نمی‌داد و هرگز او را ندیدم که با
صدای بلند خنده کند، بلکه خنده اش تبسم و لبخند بود. وقتی که خلوت می‌کرد
و کنار سفره می‌نشست، همه خدمت کاران و غلامان را کنار سفره می‌نشاند.»(3)

آنچه
خوانندگان عزیز و محترم در پیش رو دارند، گامی است در بیان فضائل اخلاقی و
صفات حمیده پیشوای هشتم شیعیان امید است که ره توشه ای باشد برای پویندگان
راه امامت و ولایت.

 

برترین اندیشمند

خود
امام رضا علیه‌السلام در مورد دانش بی کران حضرتش و برتری بر اندیشمندان و
متفکّرین علوم مختلف می‌فرماید: «زمانی من در مسجد النبی می‌نشستم و در آن
موقع دانشمندان زیادی در مدینه بودند، هرگاه یکی از آنها در پاسخ پرسشی
عاجز می‌گشت و دیگران هم نمی‌توانستند از عهده جواب برآیند، همگی به من
اشاره می‌کردند و مسائل مشکل را مطرح می‌کردند و من پاسخ همه آنها را
می‌دادم.»(4)

مرحوم شیخ صدوق می‌گوید: «مأمون در هر جا که احتمال
می‌داد دانشمندی باشد و توانایی مناظره و مباحثه با امام رضا علیه‌السلام
را داشته باشد به مجلس خویش دعوت می‌کرد و او را با امام هشتم علیه‌السلام
وارد بحث می‌نمود.

او در این زمینه تلاش های فراوانی به عمل آورد تا
اندیشمندان و نظریه پردازان فرقهها و گروه های مختلف اسلامی و غیراسلامی
در مباحثه علمی بر آن حضرت پیروز شوند، امّا امام رضا علیه‌السلام در تمام
آن جلسات و مناظره های سنگین و پیچیده بر تمام دانشمندان عصر خویش غلبه
می‌کرد. آن حضرت با کسی به بحث و مناظره نمی‌پرداخت مگر این که در پایان،
طرف مقابل به فضیلت و برتری و دانش سرشار امام هشتم علیه‌السلام اعتراف
می‌نمود و در برابر استدلال های قوی و محکم او سر تعظیم فرود می‌آورد.»(5)

«مأمون
در هر جا که احتمال می‌داد دانشمندی باشد و توانایی مناظره و مباحثه با
امام رضا علیه‌السلام را داشته باشد به مجلس خویش دعوت می‌کرد و او را با
امام هشتم علیه‌السلام وارد بحث می‌نمود.

دریای کرم

«یسع
بن حمزه» می‌گوید: در مجلس امام رضا علیه‌السلام مشغول گفت و گو بودیم که
مردی وارد شد و گفت: سلام بر تو ای فرزند پیامبر خدا! من مردی از دوستان
شما هستم. اکنون از زیارت خانه خدا بازگشته‌ام و چیزی که بتوانم با آن خود
را به خانه برسانم ندارم. مرا به دیارم بفرست، من دارای نعمت و دولت هستم
و مستحق صدقه نیستم. آنچه به من ببخشی از سوی شما صدقه خواهم داد. امام
علیه‌السلام از او خواست بنشیند بعد از پایان جلسه حضرت به خانه رفت و
لحظاتی بعد در را بست؛ سپس دستش را از بالای در بیرون آورد و پرسید آن مرد
خراسانی کجاست؟ مرد پاسخ داد: این جا هستم. امام علیه‌السلام فرمود: این
دویست دینار را بگیر و با آن هزینه سفرت را تأمین کن. یکی از یاران حضرت
پرسید: فدایت شوم به او مهربانی کردی و چهره پنهان ساختی؟!

حضرت
فرمود: چون نیازش را برآوردم، نخواستم خواری خواهش را در چهره اش ببینم.
آیا این حدیث پیامبرصلی‌الله‌علیه‌و‌آله را نشنیده ای که فرمود: کار نیکی
که پنهان انجام شود، برابر هفتاد حج است.(6)

 

مدافع حریم اسلام

مسأله
دفاع فرهنگی و علمی از کیان اسلام و جلوگیری منطقی از بدعتها و گمراهیها
از ضروریات اسلام است و موجب پاداش های عظیم و محبوبیّت های بسیار بزرگ در
پیش گاه خداوند خواهد شد؛ به طوری که پیامبرصلی‌الله‌علیه‌و‌آله در مورد
نگهبانی از حریم دین و حکومت اسلامی فرموده است: «یک شب نگهبانی از حریم
حکومت اسلامی برتر از هزار شب عبادت که روزش را انسان روزه بگیرد
می‌باشد.»(7)

حضرت امام رضا علیه‌السلام در این راستا می‌فرماید:
«عده ای از غالیان، اخباری را در مورد تشبیه به خدا و مسأله جبر در شأن ما
به دروغ جعل کردند و با این بیهوده گوییها عظمت خدا را کوچک نمودند.

هر
کس آنها را دوست بدارد با ما دشمنی نموده و هر کس آنها را دشمن بدارد با
ما دوستی نموده است؛ هر کس با آنها رابطه برقرار سازد از ما بریده است و
هرکس از آنها ببرد با ما پیوند برقرار نموده است، هرکس نسبت به آنها بی
اعتنایی کند، به ما نیکی نموده و هرکس به آنها نیکی کند، به ما بی اعتنایی
و جفا کرده است: هر کس آنها را گرامی بدارد به ما اهانت نموده و هر کس که
به آنها اهانت کند، به ما احترام نموده است، هر کس به آنها بدی کند به ما
خوبی کرده و هر کس به آنها خوبی کند، به ما بدی نموده است، هر کس آنها را
تصدیق کند، ما را تکذیب نموده و هرکس که آنها را تکذیب کند، ما را تصدیق
نموده است. هر کسی که شیعه ماست، هرگز آنها را یار خود نگیرد و با آنها
همکاری ننماید.»(8)

امام رضا(ع) و پروانه

کرامات رضوی

معجزات
و کرامات حضرت رضا علیه‌السلام بسیار زیاد است، به طوری که شیخ حرّ عاملی
می‌نویسد: «معجزات امام رضا علیه‌السلام از حدّ تواتر تجاوز کرده است.»(9)
بنابراین چه بسیار انسان‌هایی هستند که با تشرّف به بارگاه ملکوتی آن امام
همام علیه‌السلام از دریای بی کران کرامتش بهره و نصیبی برده‌اند.

شیخ
صدوق می‌گوید: وقتی رکن الدوله، یکی از وزرای حکومت آل بویه را از رفتن به
زیارت امام علی بن موسی الرضا علیه‌السلام با خبر ساختم، به من گفت: مرقد
آن امام علیه‌السلام را بارها زیارت کرده ام و حاجت های زیادی از ایشان
گرفته‌ام. هنگامی که به آن جا رفتی برای من دعا کن و به جای من زیارت نما
که در آن مکان دعا اجابت می‌شود.(10)

«ابومنصور عبدالرزّاق» وقتی
فهمید که حاکم توس (معروف به بیوردی) فرزندی ندارد، به او گفت: چرا به
زیارت امام رضا علیه‌السلام نمی‌روی تا در آن جا از خداوند فرزندی طلب
کنی؟ من بارها در آن جا حوائجی از خداوند خواسته ام و خداوند حاجتم را به
برکت آن امام بزرگوار بر آورده نموده است. حاکم توس می‌گوید: نزد امام رضا
علیه‌السلام رفتم و از خداوند حاجتم را خواستم. خداوند فرزند پسری به من
عطا کرد.(11)

 

انیس قرآن

ره
پویان راه یقین و سالکان کوی عشق از آن جایی که دل در گرو ذات اقدس خداوند
دارند، کتاب او را پرتوی از ذات الهی و واسطه سخن ربّ مالک با عبد سالک
می‌دانند، از این رو با قرآن انس ویژه ای داشته و دل و جان و اعمال خویش
را با آن گوهر حیات بخش خدایی می‌کنند.

در سیره هشتمین ستاره
فروزان آسمان امامت و ولایت انس با قرآن به وضوح دیده می‌شود. آن بزرگوار
هر سه روز یک بار تمام قرآن را تلاوت می‌کرد و در آیات آن تدبّر می‌نمود.

امام
رضا علیه‌السلام شبها هنگام خوابیدن، در بستر خویش زیاد قرآن می‌خواند و
چون به آیه ای می‌رسید که در آن یادی از بهشت یا جهنم شده است، می‌گریست و
از خداوند بهشت می‌طلبید و از دوزخ به خداوند پناه می‌برد: «... فاذا مرّ بآیةٍ فیها ذکر جنّةٍ او نارٍ بکی و سأل اللّه الجنّة و تعوّذ به من النّار.»(12)

همچنین
درباره اوصاف قرآن سخنان گهرباری از ایشان به یادگار مانده است که هر
خواننده را به فکر و اندیشه در این کتاب وا می‌دارد. آن حضرت قرآن کریم را
کتاب هدایت گر، سرچشمه حیات و مایه عزّت دانسته، بنابراین می‌فرماید: «هو
حبْل اللّه المتین و عروتُهُ الوثْقی و طریقتُهُ المُثلی، المؤدّی الی
الجنّة و المنجی من النّار لا یخْلُقُ من الازمنة و لا یغثُّ علی الالسنة
لانّه لمْ یجعلْ لزمانٍ دون زمانٍ بلْ جُعل دلیلُ البرهان و حجّةٌ علی کلّ
انسانٍ لایأتیه الباطلُ منْ بین یدیه و لا من خلفه تنزیلٌ من حکیمٍ حمیدٍ؛(13)
قرآن ریسمان محکم الهی و دستگیره محکم و راهی نمونه و بی بدیل است که به
بهشت منتهی می‌شود و انسان را از آتش نجات می‌دهد. در طول زمان کهنه
نمی‌شود و ارزش و اعتبار خود را از دست نمی‌دهد، زیرا برای یک عصر قرار
داده نشده است، بلکه راهنما، برهان و حجّت برای هر انسان است. باطل و
نادرستی در آن راه نمی‌یابد، نه از پیش رو و نه از گذشته ها. این کتاب
فرستاده خدای حکیم و ستوده است».

امام
رضا علیه‌السلام شبها هنگام خوابیدن، در بستر خویش زیاد قرآن می‌خواند و
چون به آیه ای می‌رسید که در آن یادی از بهشت یا جهنم شده است، می‌گریست و
از خداوند بهشت می‌طلبید و از دوزخ به خداوند پناه می‌برد: «... فاذا مرّ
بآیةٍ فیها ذکر جنّةٍ او نارٍ بکی و سأل اللّه الجنّة و تعوّذ به من
النّار.»

پاسدار نماز

همه
پیامبران و امامان و اولیای خدا حرمت نماز را به بهترین وجه حفظ می‌کردند
و آن را با کیفیت بسیار عالی اقامه می‌نمودند. پس از معرفت به خدا و اصول
اعتقادات، بر همه چیز آن را مقدّم می‌داشتند.

از منظر حضرت رضا
علیه‌السلام هیچ عملی برتر و با ارزش تر از نماز نیست و آن را در اول وقت
اقامه می‌کرد به همین جهت آن حضرت علیه‌السلام به «ابراهیم بن موسی»
فرمود: «لاتؤخّرنّ الصّلوة عن اوّل وقتها الی آخر وقتها من غیر
علّةٍ...؛(14) نماز را همیشه در اول وقت شروع کن و آن را بدون علت از اول
وقت به تأخیر مینداز...»

امام هشتم به هیچ قیمتی فضیلت نماز اول وقت
را از دست نمی‌داد. حتی در مهم ترین جلسات سیاسی و علمی امام به نماز اول
وقت اهمیّت می‌داد. نقل می‌شود که به دستور مأمون، علمای برجسته از فرقه
های گوناگون در مجالس مناظره حاضر می‌شدند و امام رضا علیه‌السلام با آنها
بحث و مناظره می‌کرد. در یکی از این مجالس «عمران صائبی» که از دانشمندان
بزرگ بود، حاضر شد و درباره توحید با امام رضا علیه‌السلام وارد گفت و گو
گردید. در آن جلسه امام سؤال های او را با حوصله، متانت و استدلال های
قطعی پاسخ داد و او را به سوی توحید متمایل کرد. هنگامی که بحث و مناظره
به اوج خود رسیده بود، حضرت رضا علیه‌السلام احساس کرد که وقت اذان ظهر و
هنگام نماز است، بنابراین به مأمون فرمود: وقت نماز فرا رسیده است.

عمران
صائبی که به حقایقی دست یافته و از دریای دانش سرشار امام هشتم بهره هایی
برده بود با التماس گفت: آقای من! گفت و گو و پاسخ های خویش را قطع مکن،
زیرا دل من آماده پذیرش سخنان شماست. امّا آن حضرت تحت تأثیر سخنان عاطفی
و احساس برانگیز او قرار نگرفت و فرمود: عیبی ندارد نماز را می‌خوانیم و
دوباره به گفت و گو ادامه خواهیم داد. در این حال امام و همراهان به اقامه
نماز مشغول شدند. حضرت بعد از اقامه نماز دوباره به گفت و گو ادامه داد و
پاسخ های روشن گرانه خویش را ارایه نمود.(15)

 

اسوه شجاعت

امام رضا(ع)

پس
از شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه‌السلام دوران امامت حضرت امام رضا
علیه‌السلام در عصر هارون آغاز شد. با این که شرایط بسیار سخت بود امام
امامت خود را آشکار و هدایت مردم را شروع کرد.

محمدبن سنان که یکی
از شیعیان است می‌گوید: به امام رضا علیه‌السلام عرض کردم: «شما چگونه
جرأت کردید که بعد از پدرتان، امامت خود را آشکار کنید با این که از شمشیر
هارون خون می‌چکد؟» آن حضرت در پاسخ سؤال من فرمود: «همان گونه که
پیامبرصلی‌الله‌علیه‌و‌آله در برابر ابوجهل ایستادگی و مقاومت کرد و
فرمود: اگر ابوجهل یک دانه مو از سرم بردارد من پیامبر نیستم، من نیز به
شما می‌گویم: اگر هارون از سرم یک لاخه مو بگیرد، من امام نیستم.»(16)

 

حکیم خردورز

امام
رضا علیه‌السلام در روزگاری که امامت الهی در حد پادشاهی و ولایت عهدی
تنزّل یافته بود، از عقل و خرد خویش بیش ترین بهره را برد و با تشکیل
مناظرات و احتجاجات عقلانی، خردورزان را جذب خویش نمود و عده ای از آنها
را به راه اصلی و حجت ظاهری و امامت هدایت نمود.

آن حضرت در تمام
عرصه های زندگی به ویژه عرصه سیاسی اش رفتاری کاملاً حکیمانه و خردورزانه
داشت. پذیرش ولایت عهدی در دوران امامتش یک موضع کاملاً عاقلانه بود که
توانست تمام شیطنتها و نقشه های مأمون را خنثی کند.

نتیجه این
خردورزی و تدبیر آن شد که اولاً: افرادی که حتی امام را نمی‌شناختند و یا
بغض آن حضرت را در دل داشتند با این تدبیر حکیمانه جزو عاشقان و شیفتگان
امام رضا علیه‌السلام شدند.

ثانیاً: نه تنها مأمون نتوانست
معارضان و مخالفان شیعی را به خود خوش بین سازد، بلکه امام علیه‌السلام
مایه امید و تقویت روحیه آنان شد و ثالثاً: نه تنها مأمون نتوانست امام
علیه‌السلام را

متهم به حرص بر دنیا و عشق به مقام و منصب نماید، بلکه حشمت ظاهری بر عزّت معنوی او افزود.

کوتاه
سخن این که مأمون در این معامله نه تنها چیزی بدست نیاورد، بلکه بسیاری
چیزها را از دست داد. این جا بود که مأمون احساس شکست و خسران کرد و در
صدد برآمد که خطای فاحش خود را جبران کند که تنها راه آن شیوه توسل به قتل
و نقشه بود.(17)


1. اصول کافی، کلینی، ج 1، ص486.

2. الارشاد فی معرفة حجج اللّه علی العباد، شیخ مفید، ص304.

3. عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج 2، ص 182.

4. بحار الانوار، مجلسی، ج 49، ص 100.

5. مأخذ قبل، ج 1، ص 152.

6. اصول کافی، ج 4، ص 24.

7. نهج الفصاحه، ترجمه ابوالقاسم پاینده، حدیث 1355.

8. اثباة الهداة، شیخ حرّ عاملی، ج 7، ص 446ـ 445.

9. همان، ج 6، ص 117.

10. همان، ج 6، ص 103.

11. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص279.

12. همان، ص 196.

13. بحارالانوار، ج 17، ص 210.

14. همان، ج 49، ص49.

15. التوحید، شیخ صدوق، ص 434.

16. انوار البهیّه، محدّث قمی، ص340.

17.
گزیده‌ای از پیام مقام معظّم رهبری (دامت توفیقاته) به نخستین کنگره حضرت
امام رضا علیه‌السلام به نقل از مجلّه پاسدار اسلام، شماره 273، شهریور
1383، ص 13.

 

منبع : نشریه کوثر، شماره 67





طبقه بندی: قرآن،  نماز،  امام رضا علیه‌السلام،  فضیلت،  نماد،  اندیشمد،  کرم،  حریم،  رضوی،  شجاعت،  حکیم
نوشته شده در تاریخ یکشنبه 88 بهمن 25 توسط صادق | نظر بدهید
مدیریت در قرآن

خوشه بندی قـــــرآنی ... هدفمند کـردن یاران

برگرفته از مفاهیم ارزشمند سوره الواقعة

 

مدتی
است افراد جامعه درباره خوشه بندی 1و 2 و 3 مرکز آمار صحبت می کنند و به
دنبال این هستند که بالاخره برای دریافت یارانه، در کدام خوشه جای می
گیرند تا معلوم شود که نصیبشان از این دیار خاکی چقدر است! هـــدف از
طـــــرح این خوشه بندی قرآنی (خوشه بندی قرآنی هیچ ربطی به تقسیم بندی
دولتی ندارد ) تلنگری است به هــر آن کسی که برای تحصیل آخرت خود تلاش می
کند و فراورده دنیا را برای روز واپسین می پسندد.

در آیات شریف سوره واقعه، خداوند متعال، بندگان را به سه دسته تقسیم می کند: وَکُنتُمْ أَزْوَاجًا ثَلَاثَةً  و شما به سه گـــروه تقسیم خواهید شد .... (آیه 7?

بعد
از بیان وقوع واقعه عظیم و رستاخیز بزرگ به چگونگى حال مردم در آن روز
پرداخته ، و قبل از هر چیز آنها را به سه گروه تقسیم کرده ، مى گوید: «و
شما در آن روز سه دسته خواهید بود».

در مورد دسته اول مى فرماید: «نخست اصحاب میمنه هستند، چه اصحاب میمنه اى »؟! (فاصحاب المیمنة ما اصحاب المیمنة).
منظور از اصحاب المیمنه کسانى هستند که نامه اعمالشان را به دست راستشان
مى دهند و این امر در قیامت رمزى و نشانه اى براى مؤ منان نیکوکار و اهل
نجات است ، چنانکه بارها در آیات قرآن به آن اشاره شده .

در مورد دسته دوم فرموده است: (و اصحاب المشئمة ما اصحاب المشئمة ).
گروهى بدبخت و تیره روز و بیچاره و بینوا که نامه هاى اعمالشان را به دست
چپشان مى دهند که خود نشانه و رمزى است براى تیره بختى و جرم و جنایت
آنها. تعبیر به «ما اصحاب المشئمة » نیز در اینجا نهایت بدبختى و شقاوت
آنها را منعکس مى سازد.

سرانجام گروه سوم را چنین توصیف مى کند: «و پیشگامان پیشگام» (و السابقون السابقون ). «آنها مقربانند»! (اولئک المقربون ). «سابقون» کسانى هستند که نه تنها در ایمان پیشگامند، که در اعمال خیر و
صفات و اخلاق انسانى نیز پیشقدمند، آنها«اسوه » و «قدوه» مردمند، و امام و
پیشواى خلقند، و به همین دلیل مقربان درگاه خداوند بزرگند. بنابراین اگر
بعضى از مفسران پیشگام بودن آنها را تنها به سبقت در طاعت الله (اطاعت
خدا) یا نمازهاى پنجگانه، یا جهاد، یا هجرت، یا توبه و امثال آن تفسیر
کرده اند، هر کدام گوشه اى از این مفهوم وسیع را مورد توجه قرار داده اند،
وگرنه این کلمه اینها و غیر اینها از خیرات و برکات را شامل مى شود.

 

مدیر نمونه

خوشه 1:

فَأَمَّا إِن کَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ اما اگر او از مقربان باشد (??)

فَرَوْحٌ وَرَیْحَانٌ وَجَنَّةُ نَعِیمٍ در روح و ریحان و بهشت پرنعمت است (??)

 

خوشه ?:

وَأَمَّا إِن کَانَ مِنَ أَصْحَابِ الْیَمِینِ  و اما اگر از اصحاب یمین باشد

فَسَلَامٌ لَّکَ مِنْ أَصْحَابِ الْیَمِینِ  سلام برتو از سوی اصحاب الیمین(??)

 

خوشه ?:

وَأَمَّا إِن کَانَ مِنَ الْمُکَذِّبِینَ الضَّالِّینَ  اما اگر او از تکذیب کنندگان گمراه باشد (??)

فَنُزُلٌ مِّنْ حَمِیمٍ با آب جوشان دوزخ از او پذیرائی می‏شود! (??)

وَتَصْلِیَةُ جَحِیمٍ سپس سرنوشت او ورود در آتش جهنم است (??)

إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْیَقِینِ  این همان حق و یقین است آیه (??)

 

در
ابتدای سوره واقعه، مردم به سه دسته تقسیم شد: «کنتم ازواجاً ثلاثة»،
مقرّبان درگاه الهى، اصحاب یمین و اصحاب شمال، پایان سوره نیز سرنوشت این
سه گروه را تکرار مى‏کند. هر کس به میزان قرب خود، پاداش دریافت مى‏دارد؛
چنانکه امام صادق علیه السلام فرمود: اگر محتضر از مقرّبان باشد، روح و
ریحان در قبر و بهشت پر نعمت براى آخرت او مقرر مى‏شود. البتّه «مقرّبون»
با توجّه به آیات 10 و 11، همان پیشتازان در ایمان و عمل صالح مى‏باشند.

«و السابقون السابقون اولئک المقرّبون»
از اصحاب یمین در لحظه مرگ، رفع نگرانى مى‏شود تا در قیامت پاداش دریافت
کنند. ظاهراً مراد از اصحاب یمین کسانى هستند که نامه عملشان به دست
راستشان داده مى‏شود.

مراد از اصحاب شمال نیز کسانى هستند که نامه عملشان به دست چپشان داده مى‏شود.

هر
کس به میزان قرب خود، پاداش دریافت مى‏دارد؛ چنانکه امام صادق علیه السلام
فرمود: اگر محتضر از مقرّبان باشد، روح و ریحان در قبر و بهشت پر نعمت
براى آخرت او مقرر مى‏شود.

 در این آیات، لحظات جان دادن سه گروه در کنار هم مطرح شده است تا انسان در این نمایشگاه معنوى، کدام یک را انتخاب کند: «روح و ریحان و جنّة نعیم... نزل من حمیم و تصلیة جحیم»
براى پاداش مقرّبان و اصحاب یمین دلیلى نیامده است، ولى براى کیفر کافران
دلیل آمده که چون مکذّب و ضالّ هستند. پس تنبیه، دلیل مى‏خواهد ولى در لطف
و محبت، کسى سراغ علّت نمى‏رود. امام صادق‏علیه السلام فرمود: پذیرایى با
آب جوشان، در برزخ و قبر است و ورود به دوزخ، در قیامت است. این سوره با
یاد معاد آغاز و با نام معاد ختم گردیده است.

1- مقرّبان، پس از جان دادن، بلافاصله به راحت و رفاه مى‏رسند. «فروح و ریحان» (حرف «ف» دلالت بر گذشت زمانى اندک مى‏کند.)

2-
مرگ براى مقرّبان، زمینه‏ساز سه رحمت است: رهایى از غصّه‏ها و سختى‏هاى
دنیا «فروحٌ»، رسیدن به الطاف الهى «ریحان» و رسیدن به کامیابى ابدى.
«جنّة نعیم»

3- لحظات احتضار و مرگ و اخبار مربوط به نحوه جان دادن مقرّبان، اصحاب یمین و اصحاب شمال را باور کرده و جدّى بگیریم. «ان هذا لهو حق الیقین»

4- سختى جان دادن کفار و کیفر آنان با حمیم و جحیم، حق و عادلانه است. «فنزل من حمیم و تصلیة جحیم... ان هذا لهو حق الیقین»

5 - کیفر یک عمر انحراف و تکذیب، «المکذّبین الضالّین» پذیرایى با نوشیدنى سوزان در جایگاهى آتشین است «فنزل من حمیم و تصلیة جحیم» و خداوند از کیفر نابجا منزّه است. «فسبح باسم ربّک...»

6-
وجود قیامت و نظام کیفر و پاداش، نشانه ربوبیّت خداوند در جهت تربیت انسان
است که ستایش پروردگار را مى‏طلبد. «فسبّح باسم ربّک العظیم» «والحمدللّه
ربّ العالمین»

 

حال به محکمه
قضاوت برویم و با گزارش هایی که از کردار و اعمال خود سراغ داریم، خود حکم
صادر کنیم که در کدام خوشه قرار خواهیم گرفت؟!

 

مدیریت در قرآن

تفاوت های پسین «هدفمند کردن یاران» و «هدفمند کردن یارانه»

روز
رستاخیز و واقعه روزی خواهد بود که یاران از نااهلان تشخیص داده خواهند شد
و بر اساس یارانه هایی که از دنیا به همراه خود برده اند به جایگاه ابدی و
در خور شان خود، قرار می گیرند. 

در طرح هدفمند کردن یارانه ها امکان اعتراض درمهلت قانونی به خوشه بندی دولت وجود دارد.

اما در روز واقعه هیچ توان، مجال و فرصتی برای اعتراض نخواهد بود.

یَوْمَئِذٍ یَتَّبِعُونَ الدَّاعِیَ لا عِوَجَ لَهُ وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ فَلا تَسْمَعُ إِلاَّ هَمْساً  طه108

 

در طرح هدفمند کردن یارانه ها ممکن است عده ای بتوانند خود را در خوشه 1 جا دهند.

اما در روز واقعه
کسی به جز خداوند، قادر به هیچ عملی نیست و هر فردی بنابر پرونده اعمال در
جایگاه خود قرار می گیرد و بطور قطع، هیچ اشتباهی وجود ندارد. یَوْمَ
تُبْلَى السَّرائِر (طارق9)

 

در طرح هدفمند کردن یارانه ها طبیعی است که به دلیل زائیده بودن دست بشر از خطا عاری نیست و ممکن است عدالت به طور کامل اجرا نشود.

اما در روز واقعه
عدالت کامل تنها در آن روز است که اجرا خواهد شد و اصولا آن عدالتی که در
آنروز عملی می شود در ظرف دنیا، امکان عملی شدن ندارد. وَ الْوَزْنُ
یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ (اعراف/8) فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا
یَرَهُ (الزلزلة/7) وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ
(الزلزلة/8)

 

منابع: تفسیر نور ، پرسمان قرآنی





طبقه بندی: قرآن،  بهشت،  خوشه،  قیامت،  دوزخ
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 88 بهمن 20 توسط صادق | نظر بدهید

قرآن

حضرت
عبدالعظیم حسنی(ع)می فرماید: امام جواد علیه السلام به نقل از اجداد
طاهرینش برایم حکایت فرمود که: عمروبن عبید به محضر مبارک امام صادق علیه
السلام شرفیاب شد. هنگامی که سلام کرد و نشست این آیه شریفه را تلاوت
نمود: الَّذِینَ یجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ إِلَّا
اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّکَ وَاسِعُ الْمَغْفِرَةِ هُوَ أَعْلَمُ بِکُمْ إِذْ
أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَإِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّةٌ فِی بُطُونِ
أُمَّهَاتِکُمْ فَلَا تُزَکُّوا أَنْفُسَکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ
اتَّقَى(النجم/32)

همانها که از گناهان بزرگ و اعمال زشت دوری
می‌کنند، جز گناهان صغیره (که گاه آلوده آن می‌شوند)؛ آمرزش پروردگار تو
گسترده است؛ او نسبت به شما از همه آگاهتر است از آن هنگام که شما را از
زمین آفرید و در آن موقع که بصورت جنینهایی در شکم مادرانتان بودید؛ پس
خودستایی نکنید، او پرهیزگاران را بهتر می‌شناسد! آنگاه ساکت شده و از
تلاوت ادامه آیه خودداری نمود. در این هنگام امام صادق علیه السلام از وی
پرسید: چرا ساکت شدی (و قرائت را قطع نمودی)؟

عمروبن عبید پاسخ داد: دوست دارم بدانم کدامیک از گناهان در قرآن مجید به عنوان گناهان کبیره معرّفی شده اند.

امام
صادق علیه السلام فرمود: آری، ای عمرو! بزرگترین گناه کبیره، شرک به
خداست. خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: مَنْ یشْرِکْ بِاللَّهِ
فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیهِ الْجَنَّةَ (المائدة/72)

 زیرا هر کس شریکی برای خدا قرار دهد، خداوند بهشت را بر او حرام کرده است.

دیگر
از گناهان کبیره، سوگند دروغینی است که بدان وسیله مالی به دست آورند زیرا
خدای –عزّوجلّ – می فرماید:إِنَّ الَّذِینَ یشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ
وَأَیمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِیلًا أُولَئِکَ لَا خَلَاقَ لَهُمْ فِی
الْآخِرَةِ. کسانی که پیمان الهی و سوگندهای خود (به نام مقدس او) را به
بهای ناچیزی می‌فروشند، آنها بهره‌ای در آخرت نخواهند داشت

پس
از آن ناامیدی از رحمت خداست، زیرا خداوند-عز و جل- می فرماید: وَلَا
تَیأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا ییأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ
إِلَّا الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ(یوسف/87)و از رحمت خدا مأیوس نشوید؛ که
تنها گروه کافران، از رحمت خدا مأیوس می‌شوند!»

پس از آن، ایمن
دانستن خود از مکر و مجازات الهی است، زیرا خدای عزّوجلّ – می فرماید:
 أَفَأَمِنُوا مَکْرَ اللَّهِ فَلَا یأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ إِلَّا
الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ(الأعراف/99)آیا آنها خود را از مکر الهی در امان
می‌دانند؟! در حالی که جز زیانکاران، خود را از مکر (و مجازات) خدا ایمن
نمی‌دانند!

 واز جمله ی گناهان کبیره، عاقّ والدین گشتن است زیرا خدای سبحان شخص عاقّ را جبّار و شقی دانسته است.(1)

دیگراز
گناهان کبیره، به ناحق کشتن کسی است که خداوند خونش را حرام شمرده(2)  (و
برای آن حرمت قائل گشته است) زیرا خدای – عزّوجلّ – می فرماید: وَمَنْ
یقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِیهَا
وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَیهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا
عَظِیمًا(النساء/93)

و هر کس، فرد باایمانی را از روی عمد به قتل
برساند، مجازات او دوزخ است؛ در حالی که جاودانه در آن می‌ماند؛ و خداوند
بر او غضب می‌کند؛ و او را از رحمتش دور می‌سازد؛ و عذاب عظیمی برای او
آماده ساخته است.

دیگر از گناهان کبیره، متهّم ساختن زنان پاکدامن
است زیرا خدای – عزّوجلّ- می فرماید: إِنَّ الَّذِینَ یرْمُونَ
الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِی الدُّنْیا
وَالْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ(النور/23)

کسانی که زنان
پاکدامن و بی‌خبر (از هرگونه آلودگی) و مؤمن را متهم می‌سازند، در دنیا و
آخرت از رحمت الهی بدورند و عذاب بزرگی برای آنهاست.دیگر از گناهان کبیره،
خوردن (ظالمانه) اموال یتیمان است زیرا خدای – عزّوجلّ - می فرماید:  
إِنَّ الَّذِینَ یأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا
یأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَیصْلَوْنَ سَعِیرًا(النساء/10)

کسانی که اموال یتیمان را به ظلم و ستم می‌خورند، (در حقیقت،) تنها آتش می‌خورند؛ و بزودی در شعله‌های آتش (دوزخ) می‌سوزند.

دیگر
از گناهان کبیره، فرار کردن از جنگ و جهاد (و بیرون رفتن از صف لشکریان
اسلام) است زیرا خدای – عزّوجلّ – می فرماید: وَمَنْ یوَلِّهِمْ یوْمَئِذٍ
دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَیزًا إِلَى فِئَةٍ
فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ
الْمَصِیرُ(الأنفال/16)

و هر کس در آن هنگام به آنها پشت کند -مگر
آنکه هدفش کناره‌گیری از میدان برای حمله مجدد، و یا به قصد پیوستن به
گروهی (از مجاهدان) بوده باشد- (چنین کسی) به غضب خدا گرفتار خواهد شد؛ و
جایگاه او جهنم، و چه بد جایگاهی است!دیگر از گناهان کبره، رباخواری
(=نزول خواری) است زیرا خدای – عزّوجلّ – می فرماید: الَّذِینَ یأْکُلُونَ
الرِّبَا لَا یقُومُونَ إِلَّا کَمَا یقُومُ الَّذِی یتَخَبَّطُهُ
الشَّیطَانُ مِنَ الْمَسِّ کسانی که ربا می‌خورند، (در قیامت) برنمی‌خیزند
مگر مانند کسی که بر اثر تماس شیطان، دیوانه شده (و نمی‌تواند تعادل خود
را حفظ کند؛ گاهی زمین می‌خورد، گاهی بپا می‌خیزد).

دیگر از
گناهان کبیره، جادوگری و سحر است زیرا خدای –عزّوجلّ – می فرماید:
وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ
خَلَاقٍ؛ و مسلما می‌دانستند هر کسی خریدار این گونه متاع باشد، در آخرت
بهره‌ای نخواهد داشت. و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند،
اگر می‌دانستند!!

دیگر از گناهان کبیره، زنا است زیرا  خدای –
عزّوجلّ – می فرماید: وَمَنْ یفْعَلْ ذَلِکَ یلْقَ
أَثَامًا(الفرقان/68)یضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ یوْمَ الْقِیامَةِ
وَیخْلُدْ فِیهِ مُهَانًا(الفرقان/69)

و زنا نمی‌کنند؛ و هر کس چنین کند، مجازات سختی خواهد دید!*عذاب او در قیامت مضاعف می‌گردد، و همیشه با خواری در آن خواهد ماند!

دیگر
از گناهان کبیره، سوگند دروغینی است که بدان وسیله مالی به دست آورند زیرا
خدای –عزّوجلّ – می فرماید:إِنَّ الَّذِینَ یشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ
وَأَیمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِیلًا أُولَئِکَ لَا خَلَاقَ لَهُمْ فِی
الْآخِرَةِ. کسانی که پیمان الهی و سوگندهای خود (به نام مقدس او) را به
بهای ناچیزی می‌فروشند، آنها بهره‌ای در آخرت نخواهند داشت؛

دیگر از
گناهان کبیره خیانت کردن است زیرا خدای –عزّوجلّ – می فرماید: وَمَنْ
یغْلُلْ یأْتِ بِمَا غَلَّ یوْمَ الْقِیامَةِ ثُمَّ تُوَفَّى کُلُّ نَفْسٍ
مَا کَسَبَتْ وَهُمْ لَا یظْلَمُونَ(آل عمران/161)

و هر کس خیانت کند، روز رستاخیز، آنچه را در آن خیانت کرده، با خود (به صحنه محشر) می‌آورد؛

دیگر
از گناهان کبیره نپرداختن زکات واجب است زیرا خدای –عزّوجلّ – می
فرماید:فَتُکْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَذَا
مَا کَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا مَا کُنْتُمْ
تَکْنِزُونَ(التوبة/35)

و با آن صورتها و پهلوها و پشتهایشان را داغ
می‌کنند؛ (و به آنها می‌گویند): این همان چیزی است که برای خود اندوختید
(و گنجینه ساختید)! پس بچشید چیزی را که برای خود می‌اندوختید! 

دیگر از گناهان کبیره، نقض عهد و پیمان و قطع رَحِم (= بریدن از خویشاوندان) است

دیگر
از گناهان کبیره شهادت دادن دروغین و کتمان شهادت است زیرا خدای –عزّوجلّ
– می فرماید: وَلَا تَکْتُمُوا الشَّهَادَةَ وَمَنْ یکْتُمْهَا فَإِنَّهُ
آثِمٌ قَلْبُهُ (البقرة/283)

و هر کس آن را کتمان کند، قلبش گناهکار است.

یکی دیگر
از گناهان کبیره شراب نوشیدن است زیرا خدای –عزّوجلّ – از آن نهی نموده
است همان گونه که از پرستیدن بتها نهی نموده است:یا أَیهَا الَّذِینَ
آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ
رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ
تُفْلِحُونَ(المائدة/90)

ای کسانی که ایمان آورده‌اید! شراب و قمار
و بتها و ازلام [= نوعی بخت‌آزمایی ]، پلید و از عمل شیطان است، از آنها
دوری کنید تا رستگار شوید!

دیگر از گناهان کبیره ترک نمودن عمدی
نماز و یا هر واجب دیگر است زیرا رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
مَن تَرَکَ الصَّلاةَ مُتَعَمِّداً فَقَد بَرِیءً مِن ذِمَّةِاللهِ وَ
ذِمَّةِ رَسُولِ اللهِ(3)

دیگر از گناهان کبیره، نقض عهد و پیمان
و قطع رَحِم (= بریدن از خویشاوندان) است زیرا خدای –عزّوجلّ – می فرماید:
وَالَّذِینَ ینْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثَاقِهِ
وَیقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یوصَلَ وَیفْسِدُونَ فِی
الْأَرْضِ أُولَئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ(الرعد/25)

آنها
که عهد الهی را پس از محکم کردن می‌شکنند، و پیوندهایی را که خدا دستور به
برقراری آن داده قطع می‌کنند، و در روی زمین فساد می‌نمایند، لعنت برای
آنهاست؛ و بدی (و مجازات) سرای آخرت!

پس از این که سخنان
امام صادق علیه السلام به اینجا رسید، عمروبن عبید، در حالی که با صدای
بلند گریه می کرد از نزد آن حضرت برگشته و می گفت: هر کس به رأی خویش
متّکی بوده و در برابر شما اهل بیت عصمت و طهارت ادّعای فضیلت و دانش
نماید، هلاک گشته است.(4)

____________________

1.اشاره به آیه: (ولم یجعلنی جبارا شقیا)(مریم/32) .

2.تعبیری است برگرفته از: انعام/151، اسرآء/33، فرقان/68

3. هر کس نماز را عمدا ترک کند از پناه خدا و رسول خارج گردیده است.

4.برگرفته از: هزار و یک حکایت قرآنی، محمد حسین محمدی





طبقه بندی: قرآن،  روایت،  والدین،  احسان،  احترام،  ادب
نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 88 بهمن 15 توسط صادق | نظر بدهید


قرآن و ریاضی

با
گذشت زمان، جلوه هاى تازه اى از اعجاز قرآن آشکار مى شود، که در گذشته
مورد توجه قرار نمى گرفت، از جمله: محاسبات فراوانى که روى کلمات قرآن، با
مغزهاى الکترونیکى انجام شده، و ویژگى هاى تازه اى براى کلمات، جمله بندى
ها، و رابطه آن با زمان نزول هر سوره، ثابت کرده است، و آنچه ذیلاً مى
خوانید نمونه اى از آن است:پژوهش هاى برخى از دانشمندان محقق امروز، به
کشف روابط پیچیده و فرمول هاى محاسباتى بسیار دقیقى منجر شده که حیرت
انگیز است. با یقین به این امر که نظم علمى دقیقى در ساختمان قرآن است، از
طریق بررسى هاى آمارى و به زبان ریاضى، به کشف قواعد دقیق و فرمول هاى
ریاضى و منحنى هاى کامل و سالمى توفیق یافته است، که از نظر اهمیت و
شناخت، کشف «نیوتن» در جاذبه را، تداعى مى کند.

یک قرآن شناس
بزرگ، نقطه شروع کارش را از این مسأله ساده آغاز کرده است: آیات نازل شده
در «مکّه» کوتاه است، و آیات نازل شده در «مدینه» بلند، این یک مسأله
طبیعى است که هر نویسنده یا سخنران ورزیده، طول جملات و آهنگ کلمات سخنش
را، بر حسب موضوع سخن تغییر مى دهد: مسائل توصیفى، جملات کوتاه، و مسائل
تحلیلى و استدلالى، بلند. آنجا که سخن تحریکى و انتقادى و یا بیان اصول
کلّى اعتقادى است، لحن شعارى مى شود، و عبارات کوتاه. و آنجا که شروع
داستان است، و بیان کلام براى نتیجه گیرى هاى اخلاقى و...، لحن آرام،
عبارات طولانى و آهنگ نرم. مسائل طرح شده در «مکّه»، از نوع اول است، و
مسائل طرح شده در «مدینه»، از نوع دوم.

با
شگفتى فوق العاده مى بینیم: این آیات ـ که سال نزولشان معلوم است ـ درست
در همان ستون هایى قرار مى گیرند که، در این جدول از نظر معدل طول آیات
ویژه هر سال، فرض شده اند!

قرآن، سخن طبیعى است، و
ناچار تابع سبک زیبا و بلیغ سخن گفتن بشر، و در نتیجه رعایت کوتاهى و
بلندى آیات نیز، به تناسب مفاهیم. اما اگر قبول کنیم که این کلام در عین
حال که یک کتاب است، یک طبیعت نیز هست، باید این کوتاهى و بلندى بى حساب
نباشد، و طبق یک قاعده دقیق علمى، از آیات کوتاه آغاز کند، و یکنواخت و
تصاعدى رو به آیات بلند برود. بر این اساس، باید طول هر آیه اى، کوتاه تر
از آیه نازل شده سال بعد، و بلندتر از آیه نازل شده سال پیش باشد، و
اندازه این طولانى شدن، اندازه هاى دقیق و حساب شده باشد. بنابراین در طول
23 سال که وحى نازل مى شده است، باید 23 طول معدل در آیات داشته باشیم!
براى این قاعده، مى توانیم: 23 ستون داشته باشیم، که همه آیات بر حسب طول،
در این ستون ها تقسیم بندى شود. حال از کجا مى توانیم بفهمیم این تقسیم
بندى ها درست است؟

مى دانیم: شأن نزول بعضى از آیات قرآن معلوم
است، برخى را روایات تاریخى معین کرده، و صریحاً گفته در چه سالى نازل شده
است، و برخى را از روى مفاهیم آن مى توان تعیین کرد: مثلاً آیاتى که
احکامى چون تغییر «قبله»، حرمت شراب، وضع حجاب، «زکات» و «خمس» را بیان مى
کند، و آیاتى که از «هجرت» سخن مى گویند، سال تعیین آنها معلوم است. با
شگفتى فوق العاده مى بینیم: این آیات ـ که سال نزولشان معلوم است ـ درست
در همان ستون هایى قرار مى گیرند که، در این جدول از نظر معدل طول آیات
ویژه هر سال، فرض شده اند! (دقت کنید). آنچه جالب تر است: پیدا شدن دو سه
مورد استثنائى است، به این معنى که: سوره «مائده»، آخرین سوره بزرگى است
که نازل شده است، در حالى که چند آیه از آن طبق فرمول، باید در سال هاى
اولیه نازل شده باشد. پس از تحقیق در متون تفاسیر و روایات اسلامى، اقوال
مفسران معتبرى را مى یابیم که گفته اند: این چند آیه در اوایل نازل شده،
اما از نظر تدوین، به دستور پیامبر(صلى الله علیه وآله) در سوره «مائده»
جاى داده شده است، به این طریق مى توان، سال نزول هر آیه را از روى این
ملاک ریاضى تعیین کرد، و قرآن را بر حسب سال نزول نیز تدوین نمود!

چه
سخنورى است در عالم، که بتوان از روى طول عبارت، سال اداى هر جمله اش را
معین کرد؟ به خصوص که این متن، کتابى نباشد که مثل یک اثر علمى یا ادبى،
نویسنده اش آن را در یک مدت معین و پیوسته نوشته، و بر زبانش رفته باشد، و
به ویژه کتابى نباشد که نویسنده اش در یک موضوع ـ یا حتى یک زمینه تعیین
شده اى ـ تألیف کرده باشد، بلکه مسائل گوناگونى باشد که، به تدریج بر حسب
نیاز جامعه، و در پاسخ به سؤالاتى که عنوان مى شود، حوادث یا مسائلى که در
مسیر مبارزه طولانى مطرح مى شود، به وسیله رهبر بیان، و سپس جمع آورى و
تنظیم شده باشد.

___________________

منبع: تفسیر نمونه، جلد 8، صفحه 361.





طبقه بندی: قرآن
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 88 دی 28 توسط صادق | نظر بدهید

شناختنامه قرآن(59)

در
سلسله نگاره های "شناختنامه قرآن"، بر آنیم تا سیمای کلی سوره های قرآن را
به تصویر کشیم. تا کنون شصت منزلگاه از این وادی نور را پیموده ایم، و
اینک در آستانه بلند سوره صف، شصت و یکمین سوره قرآن، ایستاده ایم.

 

در همین ابتدا باید بدانیم که کلمه "صفّ " به معنای صف زدن و به ردیف ایستادن است.

گویا نام مبارک این سوره از چهارمین آیه آن برگرفته شده است: إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ ُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ...

آیه یاد شده، محبوبان درگاه اله را جهادگرانی می داند که در راه خدا، صف به صف، چونان سدی پولادین پیکار می کنند.

فرودگاه این سوره، به اتفاق مفسران، در شهر مدینه بوده است.

پیامبر اسلام (ص):

کسی
که سوره حضرت عیسی را قرائت کند، این پیامبر بر او درود می فرستد و تا
وقتی شخص در قید حیات است برای او از درگاه احدیت آمرزش می طلبد و در روز
رستاخیز، نیز دوستدار او خواهد بود.

در شان نزول آیات ابتدایی این سوره اقوال سه گانه ای وجود دارد:

1-
جمعى از مؤ منان بودند که مى گفتند: بعد از این هر وقت با دشمن روبرو شویم
پشت نخواهیم کرد، و فرار نمى کنیم ، ولى به گفته خود وفا نکردند، و در روز
احد فرار نمودند، تا آنجا که پیشانى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم
) و دندان مبارک او شکسته شد. 2 - هنگامى که خداوند ثواب شهداى بدر را
بیان کرد، جمعى از صحابه گفتند: حال که چنین است ما در جنگهاى آینده ،
تمام نیروى خود را به کار خواهیم گرفت ، ولى در احد فرار کردند، آیه فوق
نازل شد و آنها را سرزنش نمود. 3 - جمعى از مؤ منان پیش از آنکه حکم جهاد
نازل شود مى گفتند: اى کاش خداوند بهترین اعمال را به ما نشان مى داد تا
عمل کنیم ، چیزى نگذشت که خداوند به آنها خبر داد که ((افضل اعمال ایمان
خالص و جهاد است ))، اما این خبر آنها را خوش نیامد، و تعلل ورزیدند، آیه
نازل شد و آنها را ملامت کرد.(1)

 

سوره حضرت عیسی علیه السلام

جالب
است بدانید که در متون روایی ما، از این سوره به نام سوره «عیسى»، درود
خدا بر او ، و نیز سوره «حواریون» یاد شده است، که این دو نام نیز از
آیه‏هاى شش و چهارده دریافت شده است، چرا که در آیات مورد اشاره از دعوت
آسمانى مسیح و بشارت او از آمدن آخرین پیام‏آور بزرگ خدا، حضرت محمد (ص)،
و نیز از دعوت حضرت مسیح (ع) از «حواریون» براى یارى‏رسانى به حق و عدالت
و نصرت دین خدا سخن رفته است.(2)
حضرت عیسی مسیح(ع)

در فضیلت تلاوت آن همین اندازه بس که حضرت ختمی مرتبت درباره اش فرمود:

مَنْ قراء سورة عیسى کان عیسى مُصلیاً علیه، مُستغفراً له مادام فى الدنیا و هو یوم القیامة رفیقه؛ (3)کسی
که سوره حضرت عیسی را قرائت کند، این پیامبر بر او درود می فرستد و تا
وقتی شخص در قید حیات است برای او از درگاه احدیت آمرزش می طلبد و در روز
رستاخیز، دوست او خواهد بود.

و نیز از حضرت باقر آورده‏اند که فرمود: من قراء سورة الصّف و أد من قرائتها فى فرائضه و نوافله صفه الله مع ملائکته و انبیائه المرسلین؛
هر کس سوره مبارکه «صف» را براى آگاهى و عمل تلاوت کند، و در نمازهاى واجب
و مستحب به خواندن آن ادامه دهد، خداى فرزانه او را در صف فرشتگان و
پیام‏آوران جاى مى‏دهد.(4)

 

دورنمایی از محتوای سوره

سوره
ی مبارکه ی صف، مؤمنان را تشویق و تحریک می کند تا در راه خدا جهاد و با
دشمنان دین مبارزه کنند. آنها را آگاه می سازد دین اسلام نوری است تابیده
از جانب خداوند سبحان . کفار می خواهند با فوت کردن آن را خاموش کنند ولی
خداوند آن را کامل می کند هرچند کافران دوست نداشته باشند.

رسول اکرم -
صلی الله علیه وآله -  از جانب پروردگار با هدایت و دین حق آمده و
عیسی-علی نبیّنا و آله وعلیه السلام- به آمدن او بشارت داده و بنی اسرائیل
را آگاه نموده است. مؤمنان باید عزم خود را در اطاعت از فرمان او در جهاد
و نصرت دین الهی جزم کنند تا خداوند در دنیا آنان را بر دشمنانشان پیروز
گرداند و در آخرت به سعادت رساند. باید  آنچه را بدان عمل نمی کنند به
زبان نیاورند و پیمان شکنی نکنند. در غیر این صورت مورد عذاب الهی واقع
خواهند شد و این خطر را بدنبال دارد که قلبهای آنان تیره شده و از حق به
باطل میل کند. مانند قوم موسی-علی نبیّنا و آله وعلیه السلام-  که پیامبر
خود را آزرده و از مسیر هدایت خارج شدند و خداوند ظالمان را هدایت نمی
کند.(5)

_______________

1- تفسیر نمونه

1- ر.ک: ترجمه تفسیر مجمع البیان

3- پیشین

4- ثواب الاعمال

5- المیزان ج19 ص 258





طبقه بندی: قرآن
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 88 دی 21 توسط صادق | نظر بدهید
قرآن کریم

گروه دیگری را که خداوند در قرآن کریم به توصیفشان می‌پردازد فاسقان هستند. فسق به معنای خروج از حق می‌باشد.

(1) پس به کسی که از راه حق خارج شده باشد، فاسق گویند. 

«... الفاسقین.
الَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهْدَ اللهِ مِن بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ
مَا أَمَرَ اللهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الأَرْضِ
أُولَـئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ)بقره/27) ؛ کسانی که پیمان خدا را پس از
بستن آن می‌شکنند و آنچه را که خدا به پیوستن آن فرمان داده، می‌گسلند و
در زمین فساد می‌کنند، زیانکارانند .»

در آخر آیه گذشته، سخن از اضلال فاسقان است و در این آیه خداوند با ذکر سه صفت، فاسقان را کاملا معرفى مى‌کند:

«الذین ینقضون عهدالله من بعد میثاقه؛ فاسقان کسانى هستند که پیمان خدا را پس از آن که محکم ساختند مى‌شکنند.»

کسانى که به مقتضاى مفهوم فسق از حوزه اطاعت خداوند بیرون رفته‌اند چه سرنوشتى غیر از خسران، مى‌توانند داشته باشند.

انسان‌
پیمان‌هاى مختلفى با خدا بسته است؛ از جمله پیمان توحید و خداشناسى، پیمان
عدم تبعیت از شیطان و هواى نفس، ... ولی فاسقان همه این پیمان‌ها را شکسته
و سر از فرمان حق برتافته، و از خواسته‌هاى دل و شیطان پیروى مى‌کنند .

این پیمان کجا و چگونه بسته شد؟ <\/h2>

در
اینجا این سؤال پیش مى‌آید که ما هرگز به خاطر نداریم که پیمانى با
پروردگارمان در گذشته در این زمینه‌ها بسته باشیم؟ ولى با توجه به یک
نکته، پاسخ این سؤال روشن مى‌شود و آن این که خداوند در عمق روح و باطن
سرشت انسان، شعور مخصوص و نیروهاى ویژه‌اى قرار داده که از طریق هدایت آن
می‌تواند، راه راست را پیدا کند و از شیطان و هواى نفس تبعیت ننماید، و به
دعوت رهبران الهى پاسخ مثبت داده و خود را با آن هماهنگ سازند.

شاهد
دیگر براى این سخن، جمله‌اى است که در نخستین خطبه نهج البلاغه از امیر
مؤمنان على علیه‌السلام  مى‌خوانیم: خداوند، پیامبران خویش را یکى پس از
دیگرى به سوى مردم فرستاد تا از آنها بخواهند که به پیمان فطرى خویش عمل
کنند .

راستى
چه زیانى از این برتر که انسان همه سرمایه‌هاى مادى و معنوى خود را که
مى‌تواند بزرگترین افتخارها و سعادت‌ها را براى او بیافریند در طریق فنا و
نیستى و بدبختى و سیه‌روزى خود به کار برد؟!

به تعبیر
روشن‌تر خدا هر موهبتى که به انسان ارزانى می‌دارد، همراه آن عملا پیمانى
با زبان آفرینش از او مى‌گیرد. به او چشم مى‌دهد یعنى با این چشم حقایق را
ببین، گوش مى‌دهد یعنى صداى حق را بشنو ... و به این ترتیب هر گاه انسان
از آنچه در درون فطرت او است بهره نگیرد و یا از نیروهاى خداداد در مسیر
خطا استفاده کند، پیمان خدا را شکسته است .

و فاسقان کسانی هستند که، همه یا قسمتى از این پیمان‌هاى فطرى الهى را زیر پا مى‌گذارند.

دومین نشانه فاسقان اینست که؛ آنها پیوندهائى را که خدا دستور داده برقرار سازند قطع مى‌کنند."و یقطعون ما امر الله به ان یوصل. "

گر
چه بسیارى از مفسران این آیه را ناظر به خصوص قطع رحم و بریدن رابطه
خویشاوندى دانسته‌اند، ولى دقت در مفهوم آیه نشان مى‌دهد که معنى وسیع‌تر
و عمومی‌ترى دارد که مساله قطع رحم یکى از مصداق‌هاى آن است .زیرا آیه
مى‌فرماید: فاسقان پیوندهائى را که خدا دستور داده برقرار بماند قطع
مى‌کنند، این پیوندها شامل پیوند خویشاوندى  پیوند دوستى، پیوندهاى
اجتماعى، پیوند و ارتباط با رهبران الهى و پیوند و رابطه با خدا است، و به
این ترتیب نباید معنى آیه را منحصر به قطع رحم و زیر پا گذاشتن رابطه‌هاى
خویشاوندى دانست .

لذا بعضى از مفسران آن را به قطع رابطه با
پیامبران و مؤمنان، یا قطع رابطه با پیامبران دیگر و کتب آسمانى آنها که
خدا دستور پیوند با همه آنها را داده است تفسیر کرده‌اند که پیدا است این
تفسیرها نیز بیان کننده بخشى از مفهوم کلى آیه است. در بعضى از روایات
جمله "ما امر الله به ان یوصل" به رابطه با امیر مؤمنان و ائمه اهل‌بیت
علیهم السلام تفسیر شده است .

هر گاه انسان از آنچه در درون فطرت او است بهره نگیرد و یا از نیروهاى خداداد در مسیر خطا استفاده کند، پیمان خدا را شکسته است .

نشانه دیگر فاسقان، فساد در روى زمین است که در آخرین مرحله به آن اشاره شده است.

البته
این خود مطلبى روشن است، آنها که خدا را فراموش کرده و سر از اطاعت او بر
تافته‌اند، و حتى نسبت به خویشاوندان خود، رحم و شفقت ندارند پیدا است با
دیگران چگونه معامله خواهند کرد؟ آنها در پى کامجوئى و لذت‌هاى خویش و
منافع شخصى خود هستند، جامعه به هر جا کشیده شود براى آنها فرق نمى‌کند،
هدفشان بهره بیشتر و کامجوئى افزون‌تر است، و براى رسیدن به این هدف از
هیچ خلافى پروا ندارند، پیداست که این طرز تفکر و عمل چه فسادهائى در
جامعه به وجود مى‌آورد.

خداوند در پایان آیه عاقبت فاسقان را بیان می‌نماید که: آنها همان زیانکارانند .

راستى
چه زیانى از این برتر که انسان همه سرمایه‌هاى مادى و معنوى خود را که
مى‌تواند بزرگترین افتخارها و سعادت‌ها را براى او بیافریند در طریق فنا و
نیستى و بدبختى و سیه‌روزى خود به کار برد؟!

کسانى که به مقتضاى مفهوم فسق از حوزه اطاعت خداوند بیرون رفته‌اند چه سرنوشتى غیر از خسران، مى‌توانند داشته باشند.

 

پی‌نوشت:<\/h2>

1- قاموس قرآن، سید علی اکبر قرشی، ج 5 .

برگرفته از تفسیر المیزان و نمونه .





طبقه بندی: قرآن

نوشته شده در تاریخ دوشنبه 88 دی 21 توسط صادق | نظر بدهید
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
.:
By Ashoora.ir & Blog Skin :.