سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اندکی صبر ، سحر نزدیک است


خداوند
کریم  در آیه 135 سوره آل عمران به این نکته اشاره می‌فرماید که بهشتی به
گستردگی آسمان‌ها و زمین برای پرهیزکاران آفریده است . و در آیات بعد
ایشان را توصیف می‌نماید:

الَّذِینَ یُنفِقُونَ فِی
السَّرَّاء وَالضَّرَّاء وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ
النَّاسِ وَاللهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ *
- پرهیزکاران - کسانی
هستند که در توانگری و تنگدستی انفاق می‌کنند و خشم خویش فرو می‌خورند و
از خطای مردم در می‌گذرند. خداوند نیکوکاران را دوست دارد.

وَالَّذِینَ
إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُواْ أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُواْ اللهَ
فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَ مَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللهُ
وَ لَمْ یُصِرُّواْ عَلَى مَا فَعَلُواْ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ * 
و آن کسانی که وقتی مرتکب کاری زشت شوند یا به خود ستمی کنند، خدا را، یاد
می‌کنند و برای گناهان خویش آمرزش می‌خواهند و کیست جز خدا که گناهان را
بیامرزد؟ و چون به زشتی گناه آگاهند در آنچه می‌کردند پای نفشرند .

أُوْلَـئِکَ
جَزَآؤُهُم مَّغْفِرَةٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن
تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَ نِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ *
پاداش اینان آمرزش پروردگارشان است و نیز بهشت‌هایی که در آن نهرها جاری
است در آنجا جاویدانند و چه نیکو است پاداش نیکوکاران . (آل عمران،
136،135،134)

امام
باقر علیه السلام نقل شده که فرمود: اصرار بر گناه این است که انسان گناهى
کند و به دنبال آن استغفار ننماید و در فکر توبه نباشد .

خداوند در آیات فوق پرهیزکاران را معرفى نموده و پنج صفت از اوصاف عالى و انسانى براى آنها ذکر نموده است :

1-
آنها در همه حال انفاق مى‌کنند چه موقعى که در راحتى و وسعتند و چه زمانى
که در پریشانى و محرومیتند. آنها با این عمل ثابت مى‌کنند که روح کمک به
دیگران و نیکوکارى در جان آنها نفوذ کرده است و به همین دلیل تحت هر
شرائطى اقدام به این کار مى‌کنند. روشن است که انفاق در حال وسعت به
تنهائى نشانه نفوذ کامل صفت عالى سخاوت در اعماق روح انسان نیست، اما آنها
که در همه حال اقدام به کمک و بخشش مى‌کنند نشان مى‌دهند که این صفت در
آنها ریشه‌دار است .

در این جا این سوال مطرح می‌شود که انسان
تنگدست چگونه مى‌تواند انفاق کند؟ پاسخ این است: که اولا افراد تنگدست نیز
به مقدار توانائى مى‌توانند در راه کمک به دیگران انفاق کنند، و ثانیا
انفاق منحصر به مال و ثروت نیست بلکه هر گونه موهبت خدادادى را شامل
مى‌شود خواه مال و ثروت باشد یا علم و دانش یا مواهب دیگر، و به این ترتیب
خداوند مى‌خواهد روح گذشت و فداکارى و سخاوت را حتى در نفوس مستمندان جاى
دهد تا از رذائل اخلاقى فراوانى که از "بخل" سرچشمه مى‌گیرد بر کنار
بمانند.

فراموشی
خدا نتیجه سهل‌انگارى و وسوسه‌هاى شیطانى است و تنها کسانى گرفتار آن
مى‌شوند که خود را در برابر او تسلیم کنند، و به اصطلاح با وسواس خناس
همکارى نزدیک نمایند! ولى انسان‌های بیدار و با ایمان، کاملا مراقبند که
هرگاه خطائى از آنها سر زد در نخستین فرصت آثار آن را با آب توبه و
استغفار از دل و جان خود بشویند و دریچه‌هاى قلب خود را به روى شیطان و
لشکر او ببندند که آنها از درهاى بسته قلب وارد نمى‌شوند.

2- دومین صفت ذکر شده برای پرهیزکاران این است که آنها بر خشم خود مسلط هستند .

"کظم" در لغت به معنى بستن سر مَشکى است که از آب پر شده باشد، و به طور کنایه
در مورد کسانى که از خشم و غضب پر مى‌شوند و از اِعمال آن خوددارى
مى‌نمایند به کار مى‌رود.

"غیظ" به معنى شدت غضب و حالت برافروختگى و هیجان فوق العاده روحى است، که بعد از مشاهده ناملایمات به انسان دست مى‌دهد.

حالت
خشم و غضب از خطرناک‌ترین حالات است و اگر مهار نشود، در شکل یک نوع جنون
و دیوانگى و از دست دادن هر نوع کنترل اعصاب خودنمائى مى‌کند، و بسیارى از
جنایات و تصمیم‌هاى خطرناکى که انسان یک عمر باید کفاره و جریمه آن را
بپردازد در چنین حالى انجام مى‌شود، و لذا در آیه فوق دومین صفت برجسته
پرهیزکاران را فرو بردن خشم معرفى کرده است .

پیغمبر اکرم صلی الله
علیه و آله فرمود: کسی که خشم خود را فرو ببرد با این که قدرت بر اعمال آن
دارد؛ خداوند دل او را از آرامش و ایمان پر مى‌کند.

پس فرو بردن خشم اثر فوق العاده‌اى در تکامل معنوى انسان و تقویت روح ایمان دارد.

3-
سومین صفت پرهیزکاران اینست که از خطاى مردم مى‌گذرند. فرو بردن خشم بسیار
خوب است اما به تنهائى کافى نیست زیرا ممکن است کینه و عداوت را از قلب
انسان ریشه کن نکند، در این حال براى پایان دادن به حالت عداوت باید "کظم
غیظ" توام با "عفو و بخشش" گردد، لذا خداوند به دنبال صفت عالى خویشتندارى
و فرو بردن خشم، مساله عفو و گذشت را بیان نموده است.

4- صفت بارز
دیگر پرهیزکاران نیکوکاری آنان می‌باشد. در اینجا اشاره به مرحله‌اى
عالی‌تر از عفو شده که همچون یک سلسله مراتب تکاملى پشت سر هم قرار
گرفته‌اند و آن این است که انسان نه تنها باید خشم خود را فرو برد و با
عفو و گذشت کینه را از دل خود بشوید بلکه با نیکى کردن در برابر بدى (آنجا
که شایسته است) ریشه دشمنى را در دل طرف نیز بسوزاند و قلب او را نسبت به
خویش مهربان گرداند به طورى که در آینده چنان صحنه‌اى تکرار نشود، به طور
خلاصه نخست دستور به خویشتن‌دارى در برابر خشم، و پس از آن دستور به شستن
قلب خود، و سپس دستور به شستن قلب طرف مى‌دهد.

"کظم"
در لغت به معنى بستن سر مَشکى است که از آب پر شده باشد، و به طور کنایه
در مورد کسانى که از خشم و غضب پر مى‌شوند و از اِعمال آن خوددارى
مى‌نمایند به کار مى‌رود.

در حدیثى که در کتب شیعه و
اهل تسنن در ذیل آیه فوق نقل شده چنین مى‌خوانیم که یکى از کنیزان امام
سجاد علیه السلام به هنگامى که آب روى دست امام مى‌ریخت، ظرف آب از دستش
افتاد و بدن امام را مجروح ساخت، امام از روى خشم سر بلند کرد کنیز
بلافاصله گفت خداوند در قرآن مى‌فرماید: "و الکاظمین الغیظ". امام فرمود:
خشم خود را فرو بردم، عرض کرد: "والعافین عن الناس" فرمود: تو را بخشیدم
خدا تو را ببخشد، او مجددا گفت: "والله یحب المحسنین" امام فرمود: تو را
در راه خدا آزاد کردم .

این حدیث شاهد زنده‌اى است بر این که سه مرحله مزبور هر کدام مرحله‌اى عالی‌تر از مرحله قبل است .

خداوند
در آیه 135 اشاره به یکى دیگر از صفات پرهیزکاران کرده، مى‌فرماید:
پرهیزکاران هنگامى که مرتکب عمل زشتى شوند یا به خود ستم کنند خیلی سریع
به یاد خدا مى‌افتند و براى گناهان خود آمرزش مى‌طلبند و هیچگاه اصرار بر
گناه نمى‌‌ورزند .

"فاحشة" از ماده فحش و فحشاء به معنى هر عمل
بسیار زشت است و انحصار به اعمال منافى عفت ندارد زیرا در اصل به معنى
"تجاوز از حد" است که هر گناهى را شامل مى‌شود.

در این آیه اینگونه
به نظر می‌رسد که انسان تا به یاد خدا است مرتکب گناه نمى‌شود آنگاه مرتکب
گناه مى‌شود که به کلى خدا را فراموش کند و غفلت تمام وجود او را فرا
گیرد، اما این فراموشکارى و غفلت در افراد پرهیزکار طولانی نیست و سریع به
یاد خدا مى‌افتند و گذشته را جبران مى‌کنند، آنها احساس مى‌کنند که هیچ
پناهگاهى جز خدا ندارند و تنها باید آمرزش گناهان خویش را از او بخواهند؛
چرا که هیچ کس جز خدا توان بخشش گناهان را ندارد.

باید توجه داشت
که در این آیه علاوه بر عنوان فاحشه، ظلم بر خویشتن نیز ذکر شده و فرق
میان این دو ممکن است این باشد که فاحشه اشاره به گناهان کبیره است و ظلم
بر خویشتن؛ اشاره به گناهان صغیره است .

در پایان آیه براى تاکید مى‌فرماید که پرهیزکاران هرگز با علم و آگاهى بر گناه خویش اصرار نمى‌ورزند و تکرار گناه نمى‌کنند .  

انسان
تا به یاد خدا است مرتکب گناه نمى‌شود آنگاه مرتکب گناه مى‌شود که به کلى
خدا را فراموش کند و غفلت تمام وجود او را فرا گیرد، اما این فراموشکارى و
غفلت در افراد پرهیزکار طولانی نیست و سریع به یاد خدا مى‌افتند و گذشته
را جبران مى‌کنند، آنها احساس مى‌کنند که هیچ پناهگاهى جز خدا ندارند و
تنها باید آمرزش گناهان خویش را از او بخواهند؛ چرا که هیچ کس جز خدا توان
بخشش گناهان را ندارد.

در ذیل این آیه از امام باقر علیه
السلام نقل شده که فرمود: " الاصرار ان یذنب الذنب فلا یستغفر الله ولا
یحدث نفسه بتوبة فذلک الاصرار؛ اصرار بر گناه این است که انسان گناهى کند
و به دنبال آن استغفار ننماید و در فکر توبه نباشد .

امام صادق علیه
السلام در تفسیر این آیه فرمودند: "هنگامى که آیه فوق نازل شد و گناهکاران
توبه‌کار را به آمرزش الهى نوید داد ابلیس سخت ناراحت شد، و تمام یاران
خود را با صداى بلند به تشکیل انجمنى دعوت کرد آنها از وى علت این دعوت را
پرسیدند، او از نزول این آیه اظهار نگرانى کرد، یکى از یاران او گفت : من
با دعوت انسان‌ها به این گناه و آن گناه تاثیر این آیه را خنثى مى‌کنم،
ابلیس پیشنهاد او را نپذیرفت، دیگرى نیز پیشنهادى شبیه آن کرد که آن هم
پذیرفته نشد، در این میان شیطانى کهنه‌کار به نام "وسواس خناس" گفت: من
مشکل را حل مى‌کنم! ابلیس پرسید: از چه راه؟ گفت: فرزندان آدم را با
وعده‌ها و آرزوها آلوده به گناه مى‌کنم، و هنگامى که مرتکب گناهى شدند یاد
خدا و بازگشت به سوى او را از خاطر آنها مى‌برم، ابلیس گفت راه، همین است،
و این ماموریت را تا پایان دنیا بر عهده او نهاد."(1)

روشن است که
فراموشی خدا نتیجه سهل‌انگارى و وسوسه‌هاى شیطانى است و تنها کسانى گرفتار
آن مى‌شوند که خود را در برابر او تسلیم کنند، و به اصطلاح با وسواس خناس
همکارى نزدیک نمایند! ولى انسان‌های بیدار و با ایمان، کاملا مراقبند که
هرگاه خطائى از آنها سر زد در نخستین فرصت آثار آن را با آب توبه و
استغفار از دل و جان خود بشویند و دریچه‌هاى قلب خود را به روى شیطان و
لشکر او ببندند که آنها از درهاى بسته قلب وارد نمى‌شوند.

خداوند در
آیه آخر پاداش پرهیزکارانى که صفات آنها در دو آیه گذشته آمده توضیح داده
است که آمرزش پروردگار و بهشتى که نهرها از زیر درختان آن جارى است نصیب
آنان می‌شود، بهشتی که در آن به طور جاودان سکنی می‌گزینند. و این پاداش
نیکی است برای کسانی که اهل عمل هستند. نه افراد واداده و تنبل که همیشه
از تعهدات و مسئولیت‌هاى خویش مى‌گریزند.

 

پی‌نوشت:

کتاب امالی شیخ صدوق، ص 376، ح 5 .

برگرفته از تفسیر المیزان و نمونه





طبقه بندی: قرآن
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 88 دی 21 توسط صادق | نظر بدهید

قرآن کریم

اول رفیق، دوم طریق

وَ إِذْ قالَ مُوسى لِفَتاهُ لا أَبْرَحُ حَتّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَینِ أَوْ أَمْضِی حُقُبًا کهف/60؛

و چنین بود که موسی به شاگردش ( دوستش) گفت: دست از سیر و طلب بر ندارم تا به مجمع البحرین برسم، یا آنکه روزگارانی دراز راه بپیمایم.(خرّم)

وَ اجْعَلْ لی وَزیرًا مِنْ أَهْلی طه/29؛

و برای من دستیاری از کسانم قرار ده (فولادوند)

... فَأَرْسِلْ إِلى هارُونَ شعراء/13؛

(برادرم) هارون را نیز رسالت ده (تا مرا یاری کند)! (مکارم)

 

از کوزه همان برون تراود که در اوست

... وَ لا یلِدُوا إِلاّ فاجِرًا کَفّارًا نوح/27؛

و جز نسلی فاجر و کفّار به وجود نمی‌آورند. (مکارم)

.. قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفی صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ.. آل‏عمران/118

دشمنی از دهان (و کلام) شان آشکار شده، و آنچه در دلهایشان پنهان می‌دارند، از آن مهم‌تر است.(مکارم)

... کُلُّ یعْمَلُ عَلى شاکِلَتِهِ ... إسراء/84

هر کس طبق روش و (خلق و خوی) خود عمل می‌کند. (مکارم)

 

از فردا کسی خبر ندارد

... وَ ما تَدْری نَفْسٌ ما ذا تَکْسِبُ غَدًا وَ ما تَدْری نَفْسٌ بِای أَرْضٍ تَمُوتُ ... لقمان/34؛

و هیچ‌کس نمی‌داند فردا چه به دست می‌آورد، و هیچ کس نمی‌داند در چه سرزمینی می‌میرد؟ (مکارم)

 

از پس هر گریه آخر خنده‌ای است

إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یسْرًا انشراح/6؛

( آری) مسلّماً با ( هر ) سختی آسمانی است.( مکارم )

سَیجْعَلُ اللّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یسْرًا طلاق/7؛

خداوند به زودی بعد از سختیها آسانی قرار می‌دهد! (مکارم)

 

اندر پس هر خنده دو صد گریه مهیا است

... حَتّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً ... انعام/44؛

تا هنگامی که به آنچه داده شده بودند شاد گردیدند، ناگهان آنها را گرفتیم( و سخت مجازات کردیم). (فولادوند و مکارم)

فَلْیضْحَکُوا قَلیلاً وَ لْیبْکُوا کَثیرًا ... توبه/82

از این رو آنها باید کمتر بخندند و بسیار بگریند! (مکارم)

 

اشتباه خودش را گردن دیگری می‌اندازد

فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ یتَلاوَمُونَ قلم/30

سپس رو به یکدیگر کرده به ملامت هم پرداختند. (مکارم)

... یرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ الْقَوْلَ... سبإ/31

در حالی که هر کدام گناه خود را به گردن دیگری می‌اندازد.(مکارم)

... یقُولُ الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذینَ اسْتَکْبَرُوا لَوْ لا أَنْتُمْ لَکُنّا مُؤْمِنینَ سبإ/31

مستضعفان به مستکبران می‌گویند: « اگر شما نبودید ما مؤمن بودیم!» (مکارم)

 

از آب گل‌آلود ماهی گرفتن

قالَ بَصُرْتُ بِما لَمْ یبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُها وَ کَذلِکَ سَوَّلَتْ لی نَفْسی طه/96؛

بعد از رفتن حضرت موسی به کوه طور و اضافه شدن ده روز به مدت ماندن ایشان، سامری از فرصت استفاده کرده، گفت: من چیزی را دیدم که دیگران آن را ندیده بودند، و مشتی از خاکِ پای جبرئیل برگرفتم، و آن را ( در خمیر مایة گوساله) انداختم.(خرّم)

 

ارمغان مور پای ملخ است

... و جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاة ٍ... یوسف/88

و سرمایه ناچیز آورده‌ایم.( فولادوند)



طبقه بندی: قرآن
نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 88 شهریور 12 توسط صادق | نظر بدهید
کلید

مرحوم شیخ على اکبر عماد مى نویسد:

اسم اعظم خداوند تبارک و تعالى، آنهائى است که در اولش، لفظ جلاله (الله ) و در آخرش لفظ (هو) باشد و همچنین، بدون نقطه باشد و در قرآن شریف، در پنج مورد چنین آمده است .

پس بنابراین، اسم اعظم (الله لااله الاّ هو) مى باشد. از شیخ مغربى نقل شده که هر کس این پنج آیه را، وردِ خود کند و هر روز یازده مرتبه، به هر نیت و در هر مشکلى - که برایش پیش آید- بخواند، بزودى نیت او برآورده خواهد شد. انشاءالله.

آن پنج مورد در قرآن چنین است :

1 - اَللّهُ لااِلهَ اِلاّ هُوَ الْحَىُّ الْقَیُّومُ لاتَاءْخُذُهُ سِنَهٌ وَ لانوْمٌ لَهُ ما فى السَّمواتِ وَ ما فى الاَْرْضِ مَنْ ذَاالَّذى یَشْفَعُ عِنْدَهُ اِلاّ بِاِذْنِهِ یَعْلَمُ ما بَیْنَ اَیْدیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لایُحیطُونَ بِشَئىٍ مِنْ عِلْمِهِ اِلاّ بِماشاءَ وَسِعَ کُرْسیُّهُ السَّمواتِ وَالاَْرْضَ وَ لایَؤُدُهُ حِفْظِهُما وَ هُوَ الْعَلِىُّ الْعَظیمِ. (بقره / 255)

2 - اَللّهُ لااِلهَ اِلاّ هُوَ الْحَىُّ الْقَیُّومُ نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ وَ اَنْزَلَ التَّوریةَ وَالاِْنْجیلَ مِنْ قَبْلُ هُدىً لِلنّاسِ وَ اَنْزَلَ الْفُرْقانَ. (آل عمران، 2، 3، 4)

3 - اَللّهُ لااِلهَ اِلاّ هُوَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ اِلى یَوْمِ الْقیامَةِ لارَیْبَ فیهِ وَ مَنْ اَصْدَقُ مِنَ اللّهِ حَدیثاً. (نساء / 87)

4 - اَللّهُ لااِلهَ اِلاّ هُوَ لَهُ الاَْسْماءُ الْحُسنى .(طه / 8)

5 - اَللّهُ لااِلهَ اِلاّ هُوَ وَ عَلَى اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ. (تغابن / 13)

شیخ مفید فرموده است : اسم اعظم در سوره فاتحه است و بر اساس ‍ فرمایشِ امام صادق علیه السّلام اگر این سوره را 70 بار، بر مرده بخوانند و روح بر بدن میت برگردد، شگفت آور نیست .*

__________________

- تفسیر صافى، ج 1 / 88

منبع: جلوه هائى از نور قرآن در قصه ها و مناظره ها و نکته ها، عبدالکریم پاک نیا





طبقه بندی: قرآن
نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 88 مرداد 22 توسط صادق | نظر بدهید

برترین آیه از منظر رسول خدا

آیة الکرسی

ابوذر در جلسه‌ای خصوصی از پیامبر گرامی(صلی الله علیه و آله و سلم) در باره‌ی‌ برترین آیات پرسید. پیامبر فرمودند: "آ‌یة الکرسی."(1) ز‌یرا در آن آ‌یه‌ی‌ کر‌یمه، کلمه‌‌ شر‌یف "حی قیوم" ذکر شده است. همچنین گفته شده که در آن اسم اعظم الهی است(2)، چنانکه در آن سخن از توحید و علم و قدرت مطلقه خداوند و همچنین عرش و کرسی به میان آمده است.

گرچه ممکن است سوره "فاتحة الکتاب" برترین سوره باشد، ز‌یرا خداوند در تکریم آن می‎فرما‌ید: "لقد اتیناک سبعاً من المثانی والقران العظ‌یم"(3)، چنانکه آن را عصاره قرآن دانسته‎اند ولی برترین سوره ‌بودنِ فاتحة الکتاب با برترین آیه بودنِ آیة‌الکرسی منافات ندارد، ز‌یرا ‌یکی مربوط به سوره است و د‌یگری مربوط به آ‌یه؛ ‌یعنی ‌یکی نسبت ‌یابی بین سوره‌هاست و د‌یگری نسبت سنجی بین آ‌یه‎ها.

 

ره‌آورد مشترک انبیا

ابوذر از رسول گرامی(صلی الله علیه و آله و سلم) سؤال کرد: آ‌یا مطلبی در قرآن ‌یافت می‎شود که در کتاب‎های انبیای گذشته هم آمده باشد؟ آن حضرت فرمود: آری و آن عبارت است از اهمیت و فضیلت خودسازی و تهذ‌یب و تزکیه روح که از بهتر‌ین و برجسته‎تر‌ین مسا‌یل انسانی است: "قد أفلح من تزکی * و ذکر اسم ربه فصلی * بل تؤثرون الحیوة الدنیا * والاخرة خیر و أبقی * إن هذا لفی الصحف الأُولی * صحف إبراهیم و موسی."(4) خداوند سبحان، تزکیه‌‌ روح و ‌یاد حق و نماز را زمینه فلاح و رستگاری می‎داند. کسی که زمین را کند و کاو و آبیاری می‎کند تا بذر را شکوفا ساخته، آن را از پوسیدگی رها‌یی بخشد، به "فلّاح" موسوم است و بر این اساس مفلح کسی است که بذر توحید و فطرت را در مزرعه‌‌ دل شکوفا کرده، آن را به ثمر می‌رساند.

آ‌یات مزبور، مانع فلاح و تهذ‌یب نفس را سرگرمی به دنیا می‎داند. از ا‌ینجا معلوم می‎شود که تهذ‌یب نفس و ‌یاد حق و نماز گرچه در دنیا سودمند است ولی آثار مهم آن مربوط به آخرت است.

مطالب ‌یاد شده ‌یقیناً در صحا‌یف پیامبرانی هم که بین ابراهیم و موسی و بعد از موسی و قبل از رسول اکرم(علیهم‎السلام) آمده‎اند موجود بوده است، چنانکه درباره‌‌ انجیل آمده است: "مصدقاً لما بین ‌ید‌یه."(5) ‌یعنی عیسی آنچه را که در تورات آمده تصد‌یق کرده است، که ‌یکی از مطالبی که در تورات است اهمیت خودسازی و تهذ‌یب روح می‎باشد، گذشته از آن که بسیاری از برنامه‎های عیسوی درباره‌‌ تزکیه نفس است.

 

پی‎نوشت‎ها:

1- بحارالانوار، ج 74، ص 71.

2- بحارالانوار، ج 90، ص 223.

3- سوره‌‌ حجر، آیه‌‌ 87 .

4- سوره‌‌ اعلی، آیات 14 ـ 19.

5 ـ سوره‌‌ مائده، آیه‌‌ 46.

برگرفته از سیره رسول اکرم(صلی الله علیه و آله)، آیة الله جوادی آملی .





طبقه بندی: قرآن
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 88 خرداد 25 توسط صادق | نظر بدهید
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
.:
By Ashoora.ir & Blog Skin :.