سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اندکی صبر ، سحر نزدیک است

جامعترین نام خدا

کلمة الله جل جلاله

"الله " جامعترین نامهاى خدا است ، زیرا بررسى نام هاى خدا که در قرآن مجید و یا
سایر منابع اسلامى آمده نشان مى دهد که هر کدام از آن یک بخش خاص از صفات
خدا را منعکس مى سازد، تنها نامى که اشاره به تمام صفات و کمالات الهى ،
یا به تعبیر دیگر جامع صفات جلال و جمال است همان الله مى باشد.

به
همین دلیل اسماء دیگر خداوند غالبا به عنوان صفت براى کلمه "الله" گفته مى
شود به عنوان نمونه "غفور" و "رحیم" که به جنبه آمرزش خداوند اشاره مى کند
(فان الله غفور رحیم).1

"سمیع" اشاره به آگاهى او از
مسموعات ، و "علیم" اشاره به آگاهى او از همه چیز است (فان الله سمیع
علیم). "بصیر"، علم او را به همه دیدنی ها بازگو مى کند «و الله بصیر بما تعملون».2

"رزاق "، به جنبه روزى دادن او به همه موجودات اشاره مى کند و "ذوالقوه"به قدرت او، و مبین به استوارى افعال و برنامه هاى او «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ ».3 ؛خداست روزی دهنده و اوست صاحب نیرویی سخت استوار.

و بالاخره "خالق" و "بارء" اشاره به آفرینش او و "مصور" حاکى از صورتگریش مى باشد «هُوَ
اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَى
یُسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ
الْحَکِیمُ
».4 ؛ اوست
خدایی که آفریدگار است ، صورت بخش است ، اسمهای نیکو از آن اوست هر چه در
آسمانها و زمین است تسبیحگوی او هستند و او پیروزمند و حکیم است.

آرى تنها "الله "  است که جامعترین نام خدا مى باشد، لذا ملاحظه مى کنیم در یک آیه بسیارى از این اسماء، وصف "الله" قرار مى گیرند «هُوَ
اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ
الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ
سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ
» 5  ؛ او
است الله که معبودى جز وى نیست او است حاکم مطلق ، منزه از ناپاکی ها، از
هر گونه ظلم و بیدادگرى ایمنى بخش ، نگاهبان همه چیز، توانا و شکست
ناپذیر، قاهر بر همه موجودات و با عظمت.

یکى از شواهد روش
جامعیت این نام آنست که ابراز ایمان و توحید تنها با جمله لا اله الا الله
مى توان کرد، و جمله لا اله الا العلیم، الا الخالق ، الا الرازق و مانند
آن به تنهائى دلیل بر توحید و اسلام نیست ، و نیز به همین جهت است که در
مذاهب دیگر هنگامى که مى خواهند به معبود مسلمین اشاره کنند الله را ذکر
مى کنند، زیرا توصیف خداوند به الله مخصوص مسلمانان است .

 نام
مقدس "الله" قریب هزار بار در قرآن مجید تکرار شده ، و هیچ اسمى از اسماء
مقدس او این اندازه در قرآن نیامده است ، نامى است که قلب را روشن مى کند،
به انسان نیرو و آرامش مى بخشد، و او را در جهانى از نور و صفا مستغرق مى
سازد

در حدیثی از امیر مؤ منان على (علیه السلام ) مى خوانیم که فرمود: در
شب جنگ بدر خضر را در خواب دیدم ، از او خواستم چیزى به من یاد دهد که به
کمک آن بر دشمنان پیروز شوم گفت : بگو: یا هو، یا من لا هو الا هو، هنگامى
که صبح شد جریان را خدمت رسول الله (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) عرض
کردم ، فرمود: یا على ! علمت الاسم الاعظم : اى على (علیه السلام ) اسم
اعظم به تو تعلیم شده سپس این جمله ورد زبان من در جنگ بدر بود....

الله جل جلاله

"عمار
یاسر" هنگامى که شنید حضرت امیر مؤ منان (علیه السلام ) این ذکر را روز
صفین به هنگام پیکار مى خواند، عرض کرد این کنایات چیست؟ فرمود: اسم اعظم
خدا و ستون توحید است !.

"الله"
اسم خاص براى خداوند است ، و مفهوم سخن امام (علیه السلام) این است که در
همین یک کلمه به تمام صفات جلال و جمال او اشاره شده است ، و به همین جهت
آن اسم اعظم الهى نامیده شده .

این نام جز بر خدا
اطلاق نمى شود، در حالى که نام هاى دیگر خداوند معمولا اشاره به یکى از
صفات جمال و جلال او است مانند عالم و خالق و رازق و غالبا به غیر او نیز
اطلاق مى شود (مانند رحیم و کریم و عالم و قادر و...)

با این حال
ریشه آن معنى وصفى دارد، و در اصل مشتق از "وله " به معنى تحیر است ، چرا
که عقل  ها در ذات پاک او حیران است ، چنانکه در حدیثى از امیر مؤ منان
على (علیه السلام ) آمده است : الله معناه المعبود الذى یاله فیه الخلق ، و یؤ له الیه ، و الله هو المستور عن درک الابصار، المحجوب عن الاوهام و الخطرات ؛ الله
مفهومش ، معبودى است که خلق در او حیرانند و به او عشق مى ورزند، الله
همان کسى است که از درک چشم ها، مستور است ، و از افکار و عقول خلق محجوب .

گاه نیز آن را از ریشه "الاهة" (بر وزن و به معنى عبادت ) دانسته اند، و در اصل "الاله" است ، به معنى تنها معبود به حق .

ولى
همانگونه که گفتیم ریشه آن هر چه باشد بعدا به صورت اسم خاص ‍ درآمده ، و
به آن ذات جامع جمیع اوصاف کمالیه ، و خالى از هر گونه عیب و نقص اشاره مى
کند.

این نام مقدس قریب هزار بار در قرآن مجید تکرار شده ،
و هیچ اسمى از اسماء مقدس او این اندازه در قرآن نیامده است ، نامى است که
قلب را روشن مى کند، به انسان نیرو و آرامش مى بخشد، و او را در جهانى از
نور و صفا مستغرق مى سازد.

                                                                                                                            
منبع : تفسیر نمونه جلد 27.


1- سوره  بقره آیه  226.

2- سوره  حجرات آیه 18.

3- سوره الذاریات آیه  58 .

4- سوره حشر آیه 24 .

5- سوره حشر آیه 23.

 


از: محمدی - گروه دین و اندیشه تبیان





طبقه بندی: اسم اعظم،  الله،  تفسیر نمونه
نوشته شده در تاریخ شنبه 89 شهریور 6 توسط صادق | نظر بدهید
اسم اعظم

قسمتی از بیانات حضرت آیت الله ناصری که در مورد اسم اعظم ایراد فرموده اند، تقدیم نفوس پاک کاربران عزیز سایت تبیان می گردد:

از
هرچه بگذریم سخن دوست خوش‌تر است. این توسلات را مبادا فراموش کنید. به
حضرت بقیـة الله(ع) توسل داشته باشید زیرا آثار عجیبی دارد. در این رابطه،
این جمله را برای همه آقایان عرض می‌کنم تا اهمیّت این موضوع را بدانند.

حضرت
آیت‌الله سید محمد کشمیری، استاد ما و از اولیای الهی و اوتاد بود. علمای
نجف درباره عظمت پدر ایشان حضرت آیت‌الله سید مرتضی کشمیری می‌گفتند، اگر
ایشان ادّعای نبوت می‌کرد نمی‌توانستیم ردّ بکنیم. ایشان اهل چنین
ادّعاهایی نبود و علمای نجف برای بیان عظمت معنوی ایشان چنین می‌گفتند.
ایشان ارتباط فوق‌العاده‌ای با حضرت حقّ، داشت و معجزات و کرامات عجیب و
بسیاری از ایشان نقل شده است.

داستان‌های محیّرالعقولی که بعضی از
آنها را به خاطر دارم. آیت‌الله سید مرتضی هم همین‌طور بود. معروف و مشهور
بود که در نجف، فقط شب‌های جمعه از خانه بیرون می‌آمد و به حرم
امیرالمؤمنین - علیه السلام - مشرف می‌شد و تا قبل از اذان صبح به منزل
باز نمی‌گشت. ایشان چیزی از کسی قبول نمی‌کرد. مجتهدی مسلم و خیلی مورد
توجه همگان، امّا کاملاً منزوی بود. از خانه بیرون نمی‌آمد و چیزی از
بازار نمی‌خورد. خودش آردی در منزل تهیه می‌کرد و به نانوای متدیّنی
می‌داد که برای ایشان این نان را می‌پخت. خطّش خیلی زیبا بود. تابلوهایی
را با عبارت «یا صاحب الزمان أغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی»
می‌نوشت و به پسرش می‌داد. او هم آن تابلوها را چاپ می‌کرد و می‌فروخت و
پولش را به پدر می‌داد. پدر هم زندگی خود را با آن اداره می‌کرد. آن وقت
ایشان استاد اخلاق ما بود. من به خدمت ایشان می‌رسیدم. خودشان مکرّر به
بنده می‌گفتند: «به یک حمد خواندن، مرده زنده می‌کردم».

یکی از دفعاتی که به دیدار ایشان رفته بودم، از ایشان اسم اعظم را خواستم. ایشان ندادند ولی گفتند اگر
اسم اعظم را می‌خواهی به در خانه امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف
- برو و از این اسم شریف: «یا صاحب الزمان أغثنی یا صاحب الزمان أدرکنی»
نگذر. این اسم اعظم حق است، به آن توجه داشته باش.

 به
دنبالش این ماجرا را برای بنده تعریف کردند که، سفری به خراسان رفته
بودم.  در مسیر برگشت از تهران به قم رفتم تا یکی از آشنایان و بستگان را
ببینم و بعد به عراق بازگردم. در نیمه شبی که هوا سرد بود، اتوبوس مرا
جلوی صحن حضرت معصومه - سلام الله علیها -  پیاده کرد. من هم پیاده شدم.

یکی
از دفعاتی که به دیدار ایشان رفته بودم، از ایشان اسم اعظم را خواستم.
ایشان ندادند ولی گفتند اگر اسم اعظم را می‌خواهی به در خانه امام زمان -
عجل الله تعالی فرجه الشریف - برو و از این اسم شریف: «یا صاحب الزمان
أغثنی یا صاحب الزمان أدرکنی» نگذر. این اسم اعظم حق است، به آن توجه
داشته باش.

امّا من پیرمرد هشتاد و پنج ساله با چمدان و ساک کجا بروم؟ من که آدرس را بلد نیستم و کسی هم نیست که از او

امام زمان علیه السلام

نشانی
را بپرسم. مقداری ایستادم، دیدم خبری نشد. با خودم گفتم ما که صاحب و ملاذ
و ملجأ داریم. بهتر است از ایشان استمداد کنم. می‌گفت، ساک را به یک دست
گرفتم و عصا و چمدان را هم به دست دیگر. چشمانم را بستم و در پیاده‌رو به
طور مرتب می‌گفتم: «یا صاحب الزمان أغثنی یا صاحب الزمان أدرکنی» مکرّر
این اسم را تکرار می‌کردم و راه می‌رفتم. یکدفعه سنگین شدم و بعد از آن
نگاه کردم و دیدم بر در یک خانه‌ام. نگاه کردم، دیدم اسم همین اقوام ما بر
در نوشته است. در زدم، آمد و دیدم خودش در را باز کرد و متحیرانه از من
پرسید، چطور و با چه آمدی؟ گفتم آمدم دیگر و به داخل خانه رفتم.

اسم حضرت بقیـةالله(ع) اسم اعظم حضرت حقّ است. در
گرفتاری‌های روحی، معنوی، جسمی، مادی توجه و توسّلتان به این اسم شریف
باشد. خدا شاهد است بنده مکرّر گرفتاری‌های مختلفی داشتم مخصوصاً در
فشارها و ناراحتی‌های خارجی با این ذکر نتیجة قطعی گرفته‌ام. ذکر «یا صاحب
الزمان اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی» را یادداشت کنید و در مواقع گرفتاری
متوسّل و متوجه به حضرت بقیـةالله ـ روحی له الفدا ـ بشوید، ان‌شاءالله
نتیجه قطعی خواهید گرفت. این ذکر، عدد هم ندارد و ایشان به من عدد
نفرمودند که برای جواب گرفتن چند بار آن را تکرار کنم. لازم است مرتب آن
را تکرار کنید و همین طور بگویید.

 

منبع : ماهنامه موعود شماره 100





طبقه بندی: اسم اعظم
نوشته شده در تاریخ جمعه 88 اسفند 7 توسط صادق | نظر بدهید

الله

 

همگی تا بحال درباره اسم اعظم خدا چیزهایی شنیدهایم. گاه آرزو کرده ایم  وای کاش گفته ایم که چه می شد ما هم به این اسم اکسیری دست می یافتیم تا به آرزوهای نایاب و محال خویش دست می یافتیم. اما اندکی بعد به ذهنمان خطور می کرد که دست ما کوتاه و خرما برنخیل!

اما این دریغ و افسوس سرایی ها خیلی در منطق اسلام جایی ندارد.اگر تلاش کنی به حقیقت اسم شریف اعظم در جوانی هم دست خواهی یافت . این نوشتار که بر گرفته از قلم گرانسنگ مرحوم علامه طباطبایی است ،برآن است تا پرده از اسم اعظم الهی برگرفته و راز دستیابی به آن را بیاموزد.

 

1- نکته‏ای در مورد اسم اعظم از مرحوم علامه طباطبائی رحمه‏الله.

جناب علامه (ره)در المیزان می‏فرمایند: اسمای الهی و مخصوصاً اسم اعظم گرچه در جهان موثرند و اسباب برای نزول فیض و رحمت های الهی  می‏باشند ولی تاثیر اولاً و بالذات از ذات حق تعالی در این عالم است که  از فلان زبان دال بر آن حقایق و یا تاثیر به معنای مفهوم متصور در اذهان باشد. معنای این سخن آن است که خدای سبحانه فاعل و بوجود آورنده همه اشیا است و به وسیله صفت کریمی که اسم مناسب با فعل است تاثیر می‏کند نه تاثیر وی از آن لفظ اسم یا صورت مفهوم در ذهن یا صفت دیگری غیر از ذات باشد. جز آنکه حق سبحانه در قرآن کریم بر طبق آیه کریمه «اجیب دعوة الداع اذا دعان» وعده داده است که

1- هر کس مرا بخواند من اجابت می‏کنم و این دعا متوقف بر دعا و خواست حقیقی است.

2-و اینکه دعا و طلب از حق سبحان باشد، نه از غیر وی.

اسمای الهی و مخصوصاً اسم اعظم گرچه در جهان موثرند و اسباب برای نزول فیض و رحمت های الهی  می‏باشند ولی تاثیر اولاً و بالذات از ذات حق تعالی در این عالم است که  از فلان زبان دال بر آن حقایق و یا تاثیر به معنای مفهوم متصور در اذهان باشد.

پس هر کس از تمام اسباب مقطع شد و برای حاجتی از حوایج به پروردگار خویش متصل شود، وی به حقیقت آن اسم مناسب با حاجت خویش متصل می‏شود، آنگاه آن اسم زیبای خدا مطابق با حقیقتش تاثیر می‏کند و دعا مستجاب می‏گردد

قرآن

و این حقیقت دعاست. بنابراین به لحاظ حال اسمی که دعاکننده و نیایشگر به آن منقطع و متوسل شود تاثیر به خصوص یا عموم صورت می‏گیرد و این اسم، اسم اعظم می‏باشد و همه اشیاء منقاد و فرمانبردار آن حقیقت می‏شوند و دعای نیایشگر در مورد هر چه که بخواهد مستجاب شود. نه آنکه اسم لفظی که از زبان  وگلو خارج می شود یا مفهومی که از اسم اعظم به ذهن می آید منظور روایات  امامان (علیهم السلام)باشد .مراد از اینکه حق تعالی اسم اعظم را به پیامبری از انبیاء و یا بنده‏‏ای از بندگان آموخت یا چیزی از اسم اعظم به وی داد آن است که راه انقطاع به سوی حق سبحانه به واسطه آن اسم برای وی باز شود و اگر اسمی لفظی، و معنای مفهومی، در آنجاست فقط به خاطر آن است که الفاظ و معانی وسایل و اسباب حفظ حقایق هستند.

 

خلاصه مطلب:

1) اسم اعظم حقیقت و یا حقایقی در عالم تکوین است.

2) انسان با اتصال با آن می تواند موثر شود.

 3) راه اتصال انقطاع به وی می‏باشد.

 4) ولی و یا نبی علیه‏السلام می‏تواند مظهر آن اسم شود.

5) اسمای جزئیه مطابق حالات و خواسته‏های نیایشگر با هم تفاوت دارند،

بنابراین اسم اعظم نسبت به همه با خواسته‏های متفاوت یکی نیست یعنی وقتی بیمار بگوید: «یاالله» یعنی ای خدای شفا دهنده گرچه کلمه «الله» و امثال آن را آوره است. توقع از الفاظ بدون رسیدن به حقایق خام طمعی است بنابراین بکوش ای برادر تا مظهر بت اسمای عظام الهی پیدا کنی و یا حقایق عالم متحد شوی گرچه الفاظ هم به اندازه سعه بی‏تاثیر نیستند.

 

نتیجه گیری:

 اما شاید بپرسید معنای انقطاع که مقدمه دستیابی  به حقیقت اسم اعظم است چیست؟برای پاسخ به این پرسش ابتدا بخشی از ابیات شاعر فرزانه فخرالدین عراقی راباهم می خوانیم:

 

ای طـالب اسم اعـظم، ایـن نام

بـگـشـا در این طلـسـم مـحکم

مـفـتـاح جهـان گـشا به دست آر

مـعـنـی صریـح و اسم مـبـهـم

بینی که همه به تو مضاف است

بینی که تویی خود اسم اعظم

در جـام جـهــان نـمــای بــاقـــی

می‌بـیـن رخ جـان فزای ساقی

 

سلطان سرای عشق فرمود:

 

پپاک است سرای ما ز اغیار

 یـعـنـی کـه بـجـز حـقیقت او

در دار وجــود نـیـسـت دیـــار

فی‌الجمله، ز غیر دیده بر دوز

این است طــریـق اهل انـوار

در جــام جـهـان نـمـای باقی

هر کس مرا بخواند من اجابت می‏کنم و این دعا متوقف بر دعا و خواست حقیقی است.

اگر انفطاع راه  دستیابی به اسم اعظم خداست،باید راه انقطاع را آموخت .در حدیث قدسی آمده است: انا عند منکسره قلوبکم ومندرسه قبورکم

ترجمه:همانا من در نزد دل شکستگان هستم ودر گورستان های غبار گرفته

می دانی چرا؟جواب بسیار ساده است هر گاه دل ازغبار غیر خالی کردی ،دلدار در آن خانه جلوس خواهد کرد که در حدیث قدسی فرمود:انا جلیس من ذکرنی وهرگاه از مظاهر تمدن انسانی تکبر آور فاصله گرفته به همان اندازهبه خدا نزدیک شده ای .گاه در زیارت اهل قبور این حال و حالت دست می دهد ،گاه در خلوتی از دیگران وچه بسا برفراز آسمانها در هواپیمایی نشسته باشی چون یار اقرب من حبل الورید است.

یکی دیگر از راه های دستیابی به ا نقطاع توجه به فقر ذاتی  ودائمی ما به خداست.این نیاز هیچگاه برطرف نمی شود.آیا ندیده ای فقیر با چه حالت انکسار و دلشکستگی در خواست می کند؟در قرآن می خوانیم: یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ

ترجمه: اى مردم، همه شما به خدا نیازمندید و خداست که بى‏نیاز و ستوده صفات و افعال است (او خالق و حافظ و رازق بشر است پس اینان نیازمند مطلق و او غنى مطلق است)

حال برای مطالعه بیشتر شما را به کتاب آزادی معنوی شهید مطهری ،مقالات عبادت ودعا ارجاع می دهیم و یاآنکه با آغاز ماه مبارک رمضان این مجموعه مقاله را تقدیم شما خواهیم کرد.   انشااله





طبقه بندی: طلب حاجت
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 88 مرداد 26 توسط صادق | نظر بدهید
کلید

مرحوم شیخ على اکبر عماد مى نویسد:

اسم اعظم خداوند تبارک و تعالى، آنهائى است که در اولش، لفظ جلاله (الله ) و در آخرش لفظ (هو) باشد و همچنین، بدون نقطه باشد و در قرآن شریف، در پنج مورد چنین آمده است .

پس بنابراین، اسم اعظم (الله لااله الاّ هو) مى باشد. از شیخ مغربى نقل شده که هر کس این پنج آیه را، وردِ خود کند و هر روز یازده مرتبه، به هر نیت و در هر مشکلى - که برایش پیش آید- بخواند، بزودى نیت او برآورده خواهد شد. انشاءالله.

آن پنج مورد در قرآن چنین است :

1 - اَللّهُ لااِلهَ اِلاّ هُوَ الْحَىُّ الْقَیُّومُ لاتَاءْخُذُهُ سِنَهٌ وَ لانوْمٌ لَهُ ما فى السَّمواتِ وَ ما فى الاَْرْضِ مَنْ ذَاالَّذى یَشْفَعُ عِنْدَهُ اِلاّ بِاِذْنِهِ یَعْلَمُ ما بَیْنَ اَیْدیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لایُحیطُونَ بِشَئىٍ مِنْ عِلْمِهِ اِلاّ بِماشاءَ وَسِعَ کُرْسیُّهُ السَّمواتِ وَالاَْرْضَ وَ لایَؤُدُهُ حِفْظِهُما وَ هُوَ الْعَلِىُّ الْعَظیمِ. (بقره / 255)

2 - اَللّهُ لااِلهَ اِلاّ هُوَ الْحَىُّ الْقَیُّومُ نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ وَ اَنْزَلَ التَّوریةَ وَالاِْنْجیلَ مِنْ قَبْلُ هُدىً لِلنّاسِ وَ اَنْزَلَ الْفُرْقانَ. (آل عمران، 2، 3، 4)

3 - اَللّهُ لااِلهَ اِلاّ هُوَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ اِلى یَوْمِ الْقیامَةِ لارَیْبَ فیهِ وَ مَنْ اَصْدَقُ مِنَ اللّهِ حَدیثاً. (نساء / 87)

4 - اَللّهُ لااِلهَ اِلاّ هُوَ لَهُ الاَْسْماءُ الْحُسنى .(طه / 8)

5 - اَللّهُ لااِلهَ اِلاّ هُوَ وَ عَلَى اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ. (تغابن / 13)

شیخ مفید فرموده است : اسم اعظم در سوره فاتحه است و بر اساس ‍ فرمایشِ امام صادق علیه السّلام اگر این سوره را 70 بار، بر مرده بخوانند و روح بر بدن میت برگردد، شگفت آور نیست .*

__________________

- تفسیر صافى، ج 1 / 88

منبع: جلوه هائى از نور قرآن در قصه ها و مناظره ها و نکته ها، عبدالکریم پاک نیا





طبقه بندی: قرآن
نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 88 مرداد 22 توسط صادق | نظر بدهید
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
.:
By Ashoora.ir & Blog Skin :.