سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اندکی صبر ، سحر نزدیک است

بسم الله الرحمن الرحیم

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

 روز شمار فاطمیه از شهادت پیامبر(ص)

تا شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

1.     حوادث روز دوشنبه

  • ·        آخرین نماز پیامبر"ص"

صدای اذان بلال بلند می شود.هنگام نماز صبح اهل مدینه به سوی مسجد می آیند.در میان تعجب حاضران ابوبکر-پسر ابی قحافه –که باید همراه سپاه اسامه بن زید حرکت کرده و از مدینه خارج شده باشد؛به مسجد النبی وارد می شود و به عنوان امام جماعت،نماز را آغاز می کند.

دوستان وی از جمله عمر بن خطاب و ابوعبیده،از سپاه اسامه خارج شده اند و او را همراهی می کنند.

بلال خبر این توطئه را به پیامبر میرساند.

پیامبر که به شدت بیمار هستند،با شنیدن این خبر غضبناک می شوند.امیرالمومنین و فضل بن عباس زیر بغل آن حضرت را می گیرند وپیامبر در حالی که پاهای مبارکشان بر روی زمین کشیده می شد،وارد مسجد می شوند.رسول خدا ابوبکر را کنار می زنند و خود نماز را نشسته بپا میکنند و مردم هم به ایشان اقتدا میکنند

  • ·آخرین خطبه پیامبر"ص"

پس از نماز پیامبر ،با اشاره به حدیث  ثقلین،بار دیگر بر هدایت پافشاری می کنند و در برابر سوال معترضانه ی عمر،تک تک اهل بیت را معرفی مینمایند و در انتها از وجود فتنه ها بی انتها سخن به میان می آورند.

پیامبر به خانه رفتند و ابوبکر و یارانش تا هنگام وفات پیامبر دیده  نمی شوند.

ابوبکر به طرز مشکوکی به خانه خویش در "سّنح" رفته است.

پیامبر بار دیگر" اسامه "را فرا می خوانندو برای چندمین بار به او دستور اکید می دهند که با سپاهان خویش،شهر مدینه را ترک کند.

  • ·وفات پیامبر "ص"

اندکی بعد بیماری پیامبر شدت می یابد..آن حضرت امیرالمومنین را فرا می خوانند.امیرالمومنین سر پیامبر را بر سینه خود می گیرد.لحظاتی بعد،پیامبر در حجره شخصی خویش و در سن 63 سالگی،دار فانی را وداع می گویند.

خبر رحلت به همه ی اهل مدینه می رسد و سپاه اسامه این خبر را – که توسط پیک عایشه به او رسیده - در جرف می شنود.

عمر بن خطاب و ابوعبیده ، به سرعت، سپاه را ترک می کنند و به مدینه باز می گردند.عمر به مسجد پیامبر وارد می شود و پیوسته فریاد می کشد : رسول خدا نمرده است!..هر کس که بگوید او مرده با ابن شمشیر او را نشانه می روم.

ابوبکر نیز که در سنح به سر می برد با شنیدن این خبر خود را به مدینه می رساند و به مسجدالنبی وارد می شود.

او رو انداز را کنار می زند و پس از اطمینان از وفات آن حضرت، بر میخیزد و می گوید:

هر کس که محمد را می پرستید بداند که مرده و هر کس خدا را می پرستید ، بداند که خدا زنده است و نمی میرد.

  • ·        سقیفه بنی ساعده

ابوبکر در خانه پیامبر نشسته است. شخصی خبر گرد همایی انصار را به عمر می رساند و او نیز ابوبکر را با خبر می سازد،و هر دو روانه ی سقیفه بنی ساعده می شوند.

ابوبکر در راه ؛ ابو عبیده را نیز با خود همراه می سازد.

در سقیفه به علت اختلاف دیرینه ی دو قبیله "اوس" و "خزرج"،مهجرین با یاری یاران دیرینه ی خود در میان انصار- که بر این اختلاف دامن می زدند- گوی سبقت را از سعد بن عباده انصاری می رباید.

انصار در رقابت با یکدیگر ،برای بیعت با ابوبکر پیش دستی می کنند.ابتدا بشیر بن سعد خزرجی و سپس اسید بن حضیر اوسی- که هر دو از طرف داران با سابقه ی ابوبکر به حساب می آیند- به شتاب بیعت می کنند، تا سایر انصار نیز از آن ها پیروی  کنند.

عمر و ابوعبیده نیز پس از آن دو با ابوبکر بیعت می کنند.

.....گرد و غبار همه جا را فرا گرفته است.

عنر فریاد می زند و به سوی سعد بن عباده حمله ور می شود. سعد بن عباده را از زیر دست و پا خارج می کنند و از سقیفه بیرون  می برند.

اوضاع کم کم به نفع ابوبکر آرام می شود.

  • ·بیعت اولیه

ابوبکر از سقفه به سوی مسجد النبی خارج می شود.اطرافیان او ،هر کس را که در راه می بینند،گرفته ونزد ابوبکر برده دست او را جلو آورده و به عنوان بیعت، به دست ابوبکر می زنند.

بدبن ترتیب ابوبکر همراه هوادارانش وارد مسجد می شوند.

هنگام ظهر است ؛ ابوبکر به عنوان خلبفه رسول خدا نماز می گزارد!!!

سخنرانِ قبل از نماز عمر بن خطاب است!!!!!!

· تقسیل و تکفین پیامبر"

مراسم غسل وتکفین پیامبر با تمامی آداب و مستحبات آن، به پایان رسیده است و جز امیرالمومنین، صدیقه کبری،حسنین،سلمان،ابوذر،مقداد،عمار،حذیفه،ابی بن کعب و....- جماعتی نزدیک به چهل نفر- کس دیگری در نماز بر جنازه پیامبر حاضر نمی شود.

پس از نماز، امیر المومنین در خطبه ای کوتاه خود را در امر خلافت از انصار و مهاجران برتر می دانند.

جو مسجد و اطراف آن هر لحظه سنگین تر می شود.

  • ·ورود قبیله "اسلم"

عمر به همراه گروهی در مدینه می چرخند و در کوچه های آن فریاد می زند:

همانا با ابوبکر بیعت شده است، پس برای بیعت بشتابید.

قبیله اسلم که گویا به هماهنگی قبلی در بیرون از مدینه آماده بودند ، با چوب دستی های بلندی وارد مدینه می شوند.

افراد این قبیله دستور دارند که همگان را برای بیعت به مسجد بفرستند و اگر کسی امتناع کرد، بر سر و پیشانی او بزنند.

مدتی بعد ، این گرو که با لباس های هماهنگ مشخص هستند ، وارد خانه های مردم مدینه می شوند و افراد را به اکراه برای بیعت بیرون می آورند . کوچه های مدینه از شدت تحرک آنان برای گرفتن بیعت تنگ شده است .

  • ·حوادث شامگاه دوشنبه

در شامگاه روز دوشنبه ، زیدبن ثابت که نسبی یهودی دارد و جوانی تازه مسلمان است ، به خانه ی انصار می رود و از جانب ابوبکر بین آنها خرما پخش می کند.

زنی از انصار با رد این بذل و بخشش مخفیانه ، در مقام اعتراض می گوید:

آیا در دینم به من رشوه می دهید؟

در انتها ی شب،"براء بن عازب"که از حوادث پیش آمده به شدت اندوهگین است،سکوت سنگین مسجد النبی را نمی تواند تحمل کند و با خارج شدن از آن جا، به سوی محله ی "بنی بیضاضه" حرکت می کند.

در آنجا عده ای را می بیند که بر سر پیمان غدیر استوارند و می خواهند در برابر پیمان شکنان ایستادگی کنند.

نام آن ها این چنین است:

مقداد،عمار،ابوذر،سلمان،عباد بن صامت،حذیفه بن یمان و زبیر.

فرد دیگری که هم اعتقاد با آن هاست اما چون گرفتار تردید شده از پشت دبسته آنان را تایید می کند ،ابی بن کعب نام دارد.

  

 

 بیعت عمومی

ساعاتی پیش از ظهر،ابوبکر،عمر و ابو عبیده به مسجد وارد می شوند،و با ورود آن ها بلافاصله عثمان و قومش"بنی امیه" و عبد الرحمن بن عوف و قبیله اش "بنی زهره"که در مسجد بودند بر خاسته و بیعت می کنند.

آری امروز روز بیعت عمومی است.مسلمانان که دیروز تهدید و دیشب تطمیع را تجربه کرده اند،امروز برای بیعت با ابوبکر از هم پیشی می گیرند ودست خویش را با دست های خلیفه آشنا می کنند تا گوی سبقت را از هم بربایند.در گوشه ی شرقی و چسبیده به مسجد،حجره ای قرار دارد که جنازه ی پیامبر،در آن جای گرفته است ؛این خانه خاموش است.

هنوز اهل سقیفه و برخی از همسران پیامبر ،برای نماز خواندن بر جنازه مبارک پیامبر وقت پیدا نکرده اند.

گروهی از اطرافیان دستگاه خلافت،به جهت خوش خدمتی به خلیفه،در کنار منزل امیرالمومنین فریاد"بیعت کنید" و "از اجتماع مسلمانان دوری نگزینید "سر میدهند.

در این روز سخن از تهدید نیز به میان می آید.

 

  • تلاش برای تطمیع عباس عموی پیامیر"ص"

در انتهای شب ،در جلسه ای مشورتی،ابوبکر،نظر عمر،ابوعبیده و مغیره بن شعبه را درباره ایجاد شکاف در بنی هاشم خواستار می شود.مغیره بن شعبه پیشنهاد تطمیع . مصالحه با عباس –عموی پیامبر-را مطرح می کند.

این گروه چهار نفره ،همان شب با مراجعه به منزل عباس بن عبد المطلب برای او و فرزندانش سهمی از خلافت را پیش کش میکنند.پاسخ منفی عباس این نقشه را به بن بست می کشاند.

جنازه ی پیامیر هنوز روی زمین است.

کسانی که قصد خداحافظی با پیامبر خویش را داشته اند،دیروز برای خواندن نماز حاضر شدند و امروز کمتر کسی به خانه ی پیامبر مراجعه می کند.

امیرالمومنین چند بار برای سقیفه گردان ها پیغام می فرستدتا برای نماز بر پیامبر حاضر شوند.

  •   تدفین پیامبر"ص"

در انتهای روز ابوبکر و عمر که در مسجد به گرفتن بیعت مشغول اند،اعلام می کنند که نمی توانند برجنازه پیامبر که در خانه مجاورمسجد است،حاضر شوند.

امیرالمومنین به تدفین پیامبر مشغول می شوند و بدن پیامبر در شب چهارشنبه،دو روز پس از وفات،به خاک سپرده می شود.

هنوز اطرافیان خلافت و برخی همسران پیامبر بر جنازه آن حضرت نماز نخوانده اند.

عایشه که اتاق او در گوشه ی مسجد واقع است،می گوید:

به خدا قسم!نفهمیدم پیامیر چه زمان دفن شد،تا اینکه در شب چهارشنبه ،صدای بیل ها را از حجره پیامبر شنیدم!


همانا سقیفه گران،هدف دیگری را دنبال می کنند

 

ادامه دارد ....

پی نوشت :

 دانشنامه شهادت حضرت زهرا(جلد1-2):علی لباف

عبور از تا ریکی:عدنان درخشان

سقیفه:سید مرتضی عسکری

 الهجوم علی بیت فاطمه:عبد الزهرا مهدی

مظلومی  گمشده در سقیفه:(جلد 2 و 4) علی لباف

جانشین حضرت محمد:ویلفرد مادلونگ

منبع: جنبش مصاف





طبقه بندی: حضرت زهرا،  فاطمیه،  روزشمار،  حضرت فاطمه،  امام علی،  امیرالمومنین،  پیامبر اسلام،  سلمان،  ابوذر،  ابوبکر،  عمر،  عثمان،  شهادت حضرت زهرا
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 92 فروردین 19 توسط صادق | نظر بدهید
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
.:
By Ashoora.ir & Blog Skin :.