سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اندکی صبر ، سحر نزدیک است

السلام علیک یا سیدنا و مولانا یا حسن ابن علی ایها المجتبی

السلام علیک یا سیدنا و مولانا یا علی بن الحسین یا زین العابدین

السلام علیک یا سیدنا و مولانا یا محمد بن علی ایها الباقر

السلام علیک یا سیدنا و مولانا یا جعفربن محمد ایها الصادق





طبقه بندی: قبرستان بقیع،  امام حسن(ع)،  امام سجاد(ع)،  امام باقر(ع)،  امام صادق(ع)،  مدینه
نوشته شده در تاریخ یکشنبه 92 مهر 21 توسط صادق | نظر بدهید
امام سجاد(ع)

1- ابوحمزه ثمالی از حضرت امام محمدباقر(علیه‎السلام) نقل می‌کند که فرمود:

چون هنگام وفات حضرت علی بن الحسین(علیهماالسلام) فرا رسید، من را به سینه خود چسبانید و فرمود:

پسرم،
تو را به چیزی وصیت می‎کنم که پدرم به هنگام وفاتش به من وصیت کرد. او
فرمود از ظلم به کسی که علیه تو یاری جز خداوند ندارد بپرهیز و هرگز خود
را بر آن آلوده مساز.

2- از حضرت ابی الحسن(علیه‎السلام)
نقل شده است که امام سجاد(علیه‎السلام) در هنگام وفات بیهوش شد. سپس چشمان
خود را گشود و سوره واقعه و فتح را قرائت کرد و بعد گفت:

حمد
خداوندی را که وعده خود به ما را راست گردانید و همه‌ی بهشت را به ما
بخشید و ما در هر جای بهشت که بخواهیم برای خود منزل اختیار می‌کنیم.

امام سجاد(ع):

او فرمود از ظلم به کسی که علیه تو یاری جز خداوند ندارد بپرهیز و هرگز خود را بر آن آلوده مساز

سپس آیه 74 سوره زمر را تلاوت کرد: "پس چه خوب است اجر عاملین" و از دنیا رفت.

3- و در روایت دیگری آمده است:

امام زین العابدین(علیه‎السلام) پیش از وفات لحظه‎ای به هوش آمد و پارچه‎ای را که رویش بود کنار زد و فرمود:

قبر مرا حفر کنید تا به زمین سفت برسید. بعد پارچه را روی صورتش کشید و جان به جان آفرین تسلیم کرد.


برگرفته از: بحارالانوار، ‌ج 46، ص 152، حدیث 16 (به نقل از اصول کافی ) و ص 147.





طبقه بندی: امام سجاد(ع)
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 88 دی 21 توسط صادق | نظر

مورخین
نوشته‎اند: ابراهیم پسر طلحه(از بلواگران جنگ جمل) در آن هنگام در شام
بود. خود را به کاروان اسرای اهل بیت رساند. چون امام سجاد(علیه‎السلام)
را دید، از حضرت پرسید:

علی بن الحسین(علیهماالسلام)! حالا چه کسی
پیروز است؟ (گویا فرزند طلحه شکست پدرش در جنگ با علی(علیه‎السلام) را در
برابر چشمانش مجسم کرد و از روی انتقامجویی چنین گفت.)

امام سجاد(علیه‎السلام) فرمود:

«اگر می‎خواهی بدانی پیروز کیست؟ هنگام نماز، اذان و اقامه بگو.» (1)

پاسخ
کوتاه، اما کوبنده امام سجاد(علیه‎السلام) به پسر طلحة بن عبیدالله، پیامی
ژرف به همراه داشت. به او فهماند که جنگ ما در گذشته و حال برای عزت و
قدرت دنیایی نبود که اکنون ما شکست خورده باشیم و تو و یزید فاتح باشید.
قیام ما برای زنده ماندن پیام وحی و رسالت بود و تا زمانی که از ماذنه‎ها،
ندای اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله به گوش رسد و
مسلمانان برای نماز خویش در اذان و اقامه، این شعارها را تکرار کنند، ما
پیروزیم.

امام سجاد(علیه‎السلام) در مجلس یزید

یزید
بن معاویه(لعنة الله علیه) که از پیروزی سرمست و خود را فاتح نهضت کربلا
می‎دانست، دستور برپایی مجلسی را داد تا با تشریفات خاصی اسیران اهل
بیت(علیهم‎السلام) را وارد کنند و او اهل بیت را تحقیر کند. ماموران دربار
موظف شدند که قافله اسرا را با ریسمان به یکدیگر ببندند و علی بن
الحسین(علیهماالسلام) را که بزرگ ایشان بود، با زنجیر ببندند(2) و وارد
مجلس یزید کنند.

امام سجاد(علیه السلام)همین که چشم مبارکش به چهره خبیث یزید افتاد فرمود:

ای یزید تو را به خدا سوگند، اگر رسول خدا ما را بر این حال مشاهده کند با تو چه خواهد کرد؟

مراسم
اجرا شد. کاروان اسیران، وارد مجلس یزید شدند. غبار غم و اندوه و درد بر
چهره اسرا نشسته، لبخند غرور و شادی بر چهره یزید و اطرافیانش نمایان بود.
امام زین العابدین(علیه‎السلام) سکوت را جایز ندانست. همین که چشم مبارکش
به چهره خبیث یزید افتاد فرمود:

«انشدک الله یا یزید ما ظنک برسول
الله لو رانا علی هذه الحالة(3)؛ ای یزید تو را به خدا سوگند، اگر رسول
خدا ما را بر این حال مشاهده کند با تو چه خواهد کرد؟»

امام با کوتاهترین جمله، بلندترین پیام را به حاضرین در مجلس یزید منتقل می‎کند.

مردم
شام که یزید را خلیفه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می‎دانستند و برای
پیامبر(صلی الله علیه و آله) احترام قائل بودند، با این فرمایش امام از
خود می‎پرسند: مگر میان اسیران با پیامبر نسبتی هست؟

سخنان امام
سجاد(علیه‎السلام) چنان ضربه‎ای بر ارکان حکومت یزید وارد کرد که سبب
رسوایی او شد و او دستور داد غل و زنجیر از دست و پا و گردن امام زین
العابدین(علیه‎السلام) باز کنند.

یزید همچنان مست غرور است. چون ماموران، سر سیدالشهداء را پیش یزید گذاردند، به شعر حصین بن حمام مری تمثل جست:

«یغلقن هاما من رجال اعزة                          علینا و هم کانوا اعق و اظلما

(شمشیرها) سر مردانی را می‎شکافند که نزد ما گرامی هستند (ولی چه می‎توان کرد که) آنان در دشمنی و کینه‎توزی پیش دستی کردند!»

امام سجاد(علیه‎السلام) در جواب یزید فرمود: «ای یزید! به جای شعری که خواندی، این آیه را از قرآن بشنو که خداوند می‎فرماید:


«ما
اصابکم من مصیبة فی الارض و فی انفسکم الا فی کتاب من قبل ان نبراها ان
ذلک علی الله یسیر. لکیلا تاسوا علی ما فاتکم ولا تفرحوا بما آتاکم و الله
لایحب کل مختال فخور»(4)؛ «نرسد هیچ مصیبتی در زمین و نه در
جان‎های شما مگر آن که در لوح محفوظ است پیش از آن که آن را پدید آریم. به
درستی که آن بر خدا آسان است، تا بر آنچه از شما فوت شد غمگین نشوید و به
آنچه به شما داد شاد نشوید، خدا متکبران را دوست ندارد.»

یزید
که منظور امام و پیام آیه را دریافته بود، به شدت خشمگین شد و در حالی که
با ریش خود بازی می‎کرد، گفت: آیه دیگری هم در قرآن هست که سزاوار تو و
پدر توست:

«و ما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم و یعفوا عن
کثیر»(5)؛ «هر مصیبتی که به شما برسد، نتیجه دست‎آوردهای خود شماست و خدا
بسیاری را عفو می‎کند.»

و سپس خطاب به علی بن
الحسین(علیهماالسلام) گفت: علی، پدرت، پیوند خویشاوندی را برید و حق مرا
ندیده گرفت و بر سر قدرت با من به ستیز برخاست، خدا با وی آن کرد که دیدی.
(6)

امام سجاد(علیه‎السلام) مجددا آیه «ما اصابکم من مصیبة ...» را تلاوت کرد.

یزید به پسرش(خالد) گفت: پاسخ او را بگو. خالد ندانست چه بگوید و یزید مجددا آیه‎ای را خواند که قبلا متعرض آن شده بود.

یزید
انتظار داشت که امام سجاد(علیه‎السلام) در برابر اهانت‎ها و کردار زشت او
سکوت کند، ولی حضرت پیش رفت و در برابر یزید ایستاد و فرمود:

«طمع
نداشته باشید که ما را خوار کنید و ما شما را گرامی بداریم. شما ما را
اذیت کنید و ما از اذیت شما دست برداریم. خدا می‎داند ما شما را دوست
نداریم و اگر شما ما را دوست ندارید، سرزنشتان نمی‎کنیم.»(7)

امام
سجاد(علیه السلام)فرمود: ای یزید! اگر می‎دانستی چه کرده‎ای و بر سر پدر و
برادر و عموزاده‎ها و خاندان من چه آورده‎ای به کوه‎ها می‎گریختی و بر
ریگ‎ها می‎خفتی و بانگ و فریاد بر می‎داشتی

یزید که به
بن بست رسیده بود، گفت: راست گفتی لیکن پدر و جد تو خواستند امیر باشند.
سپاس خدا را که آنان را کشت و خونشان را ریخت. سپس سخن قبلی خود را تکرار
کرد که: پدرت، خویشاوندی را رعایت نکرد و حق مرا نادیده گرفت و در سلطنت
من با من به نزاع برخاست و خدا چنان کرد که دیدی.

امام
سجاد(علیه‎السلام) فرمود: «ای پسر معاویه و هند و صخرا! پیش از این که به
دنیا بیایی پیغمبری و حکومت از آن پدر و نیاکان من بوده است. روز بدر، احد
و احزاب، پرچم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در دست پدر من بود و پدر و
جد تو پرچم کفار را در دست داشتند. سپس فرمود: ای یزید! اگر می‎دانستی چه
کرده‎ای و بر سر پدر و برادر و عموزاده‎ها و خاندان من چه آورده‎ای به
کوه‎ها می‎گریختی و بر ریگ‎ها می‎خفتی و بانگ و فریاد بر می‎داشتی.» (8)

یزید از خطیب دربار خواست تا بر منبر رود و از امام حسین و حضرت علی(علیهماالسلام) بد بگوید و او طبق دستورش عمل کرد.

امام سجاد(علیه‎السلام) از گستاخی خطیب برآشفت و فرمود:

«خداوند جایگاهت را آتش دوزخ قرار دهد.»

هنگامی
که سخنان خطیب مزدور به پایان رسید، امام خطاب به یزید گفت: «سخنگوی شما
آنچه را خواست، به ما نسبت داد. به من هم اجازه بده تا با مردم سخن
بگویم.»

ابتدا یزید رضایت نداد تا این که بنا به اصرار اطرافیان و
حاضران در مجلس و یکی از فرزندان خلیفه، یزید به امام اجازه داد و گفت:
منبر برو و از آنچه پدرت کرد، معذرت بخواه.


خطبه معروف امام عارفان

امام
سجاد(علیه‎السلام) از پله منبر بالا رفت و خطبه‎ای را با نوای گرم توحیدی
بیان کرد که در اینجا به فرازی از آن خطبه می‎پردازیم:

«انا بن
مکة و منی، انا بن الزمزم و الصفا؛ انا بن محمد المصطفی؛ انا بن علی
المرتضی؛ انا بن فاطمة الزهراء ... (9)؛ من فرزند مکه و منایم؛ من فرزند
زمزم و صفایم؛ من فرزند محمد مصطفایم؛ من فرزند علی مرتضایم؛ من فرزند
فاطمه زهرایم ... .»

امام زین العابدین همچنان به معرفی خویش
ادامه داد، تا آنجا که صدای مردم به گریه بلند شد و ارکان کاخ یزید به
لرزه درآمد و یزید از تحت تاثیر قرار گرفتن مردم سخت بیمناک شد، از این رو
برای قطع کردن سخنان امام به مؤذن دستور اذان داد.

مؤذن دربار برخاست و با صدایی که همه می‎شنیدند، اذان گفت.

وقتی
به اشهد ان محمدا رسول الله(صلی الله علیه و آله) رسید، امام که هنوز بر
بالای منبر قرار داشت، خطاب به یزید فرمود: «ای یزید! این محمد(صلی الله
علیه و آله) که هم اکنون نامش را مؤذن بر زبان آورد و به پیامبری او گواهی
داد، جد توست یا جد من است؟ اگر بگویی پیامبر جد توست، دروغ گفته‎ای و کفر
ورزیده‎ای و اگر باور داری که پیامبر(صلی الله علیه و آله) جد من است، پس
چرا و به چه جرمی خاندان او را کشتی؟» (10)

آری بزرگ مُبلغ نهضت
عاشورا رسالت خویش را به نحو شایسته ایفا نمود و چهره مجلس را با تبلیغ
رسای خود دگرگون کرد و مجلس یزید با رسوایی خاندان بنی امیه و یزید بن
معاویه پایان یافت.

بازتاب خطبه امام سجاد(علیه‎السلام)

سخنان
مُبلغان یزرگ اسلام؛ حضرت سجاد و زیبب کبری(علیهماالسلام) چنان در روحیه
مردم شام تاثیر گذاشت که انقلاب به پا کرد. شامیان دریافتند کسانی که با
چنین وضع فجیعی در کربلا شهید شدند، شورشی نبودند. آنان خاندان کسی هستند
که یزید به نام وی بر مسلمانان حکومت می‎کند.

امام سجاد(علیه السلام):

«ای
یزید! این محمد(صلی الله علیه و آله) که هم اکنون نامش را مؤذن بر زبان
آورد و به پیامبری او گواهی داد، جد توست یا جد من است؟ اگر بگویی پیامبر
جد توست، دروغ گفته‎ای و کفر ورزیده‎ای و اگر باور داری که پیامبر(صلی
الله علیه و آله) جد من است، پس چرا و به چه جرمی خاندان او را کشتی؟»

مؤذن
دربار به یزید اعتراض کرد و با شگفتی پرسید: «تو که می‎دانستی اینها
فرزندان پیامبر هستند، به چه علت آنان را کشتی و دستور دادی اموال آنان را
غارت کنند؟» (11)

عالم یهودی که در مجلس یزید بود، پس از شنیدن
سخنان امام سجاد(علیه‎السلام) از یزید پرسید: «این جوان کیست؟» یزید گفت:
«فرزند حسین(علیه‎السلام).» یهودی گفت: «کدام حسین؟...» آنقدر پرسید تا
دانست اینها از خاندان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) هستند. حسین کسی
است که مظلومانه در کربلا به شهادت رسیده و او فرزند دختر رسول خدا(صلی
الله علیه و آله) است. یزید را مورد سرزنش قرار داد و گفت: «شما دیروز از
پیامبرتان جدا شدید و امروز فرزندش را کشتید!» (12)

عکس العمل یزید

یزید
در برابر سرزنش دیگران مجبور شد تا از موضع جابرانه و ظالمانه خود دست
بردارد و از آنچه نسبت به خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله) انجام داده
است، معذرت خواهی کند(13) و مسؤولیت شهادت امام حسین(علیه‎السلام) و
یارانش را به گردن فرماندار کوفه یعنی، عبیدالله بن زیاد پسر مرجانه
بیندازد.(14) ضمن اظهار ندامت از عملکرد خود و لعنت بر پسر مرجانه، از
امام سجاد(علیه‎السلام) می‎خواهد که اگر درخواست یا پیشنهادی دارد، بنویسد
تا آن را انجام دهد.(15)

بدیهی می‎نماید که نخستین تقاضای امام
سجاد(علیه‎السلام) و دیگر اسرای کربلا، سوگواری برای شهیدان به خاک
آرمیده‎شان در سرزمین گلگون کربلا و بازگشت به شهر پیامبر(صلی الله علیه و
آله)، مدینه، شهر خاطره‎های زنده شهیدانشان باشد.

مدت توقف امام سجاد(علیه‎السلام) و اسرای خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله) را در شام از ده روز تا یک ماه نوشته‎اند. (16)

شهادت امام سجاد(علیه‎السلام)

اسوه
علم و حلم، حضرت امام زین‎العابدین(علیه‎السلام)، پس از یک عمر مجاهدت در
راه خدا و پس از ابلاغ پیام عاشورا به جوامع بشری، به دست هشام و یا ولید
بن عبدالملک مسموم(17) و در 25  محرم سال (95 ه.ق) به شهادت رسید و بدن
مطهرش را در کنار تربت پاک امام حسن مجتبی (علیه‎السلام) در بقیع به خاک
سپردند.

پی‎نوشت‎ها:

1- امالی شیخ طوسی، ج 2، ص 290.

2- سیر اعلام النبلا، ج 3، ص 216.

3- بحارالانوار، ج 45، ص 131.

4- حدید/ 22 - 23.

5- شوری/ 30.

6- تاریخ طبری، ج 7، ص 376 / بلاذری، ج 2، ص 220.

7- بحارالانوار، ج 45، ص 175.

8- تاریخ ابن اثیر، ج 2، ص 86.

9- مقاتل الطالبین، ج 2، ص 121/ احتجاج طبرسی، ج 2، ص 310 / مقتل خوارزمی، ج 2، ص 69.

10- همان.

11- ترجمه مقتل ابی مخنف، ص 197.

12- بحارالانوار، ج 45، ص 139.

13- طبقات ابن سعد، ج 5، ص 157.

14- ترجمه مقتل ابی مخنف، ص 198.

15- تاریخ طبری، ج 7، ص 378/ احتجاج، ج 2، ص 311.

16- امام سجاد(علیه‎السلام)، جمال نیایشگران، احمد ترابی، ص 135.

17- دلائل الامامه، ص 80 / فصول المهمة، ص 208.

 





طبقه بندی: امام سجاد(ع)
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 88 دی 21 توسط صادق | نظر بدهید

حضرت امام سجاد(علیه‎السلام) در زمان خلافت ولید بن عبدالملک به شهادت رسید.

بنا
به گفته عمر بن عبدالعزیز، ولید که حاکم جبّار و ظالمی بود، زمین را از
جور و ستم لبریز کرده بود. در دوره‌ی حکومت او، رفتار مروانیان و
کارگزاران آنها با خاندان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)، بنی
هاشم و به خصوص امام سجاد(علیه‎السلام) بسیار ظالمانه و بی‌رحمانه بود.

والی
مدینه - هشام بن اسماعیل - گرچه از زمان عبدالملک بن مروان مسئول اداره
شهر مدینه بود، ولی در دوران ولید رفتار ظالمانه‎ای با حضرت زین
العابدین(علیه‎السلام) در پیش گرفت و هنگامی که به دلیل بدرفتاری زیاد با
مردم مدینه از منصب خود عزل شد، او را در کنار منزل مروان نگه داشتند تا
مردم از او تقاص بگیرند.

او خود معترف بود که از کسی جز علی بن
الحسین(علیه‎السلام) بیم ندارد، اما هنگامی که امام با جمعی از اصحاب خود
از کنار او عبور کردند، هیچ یک به او متعرض نشدند و از او شکایتی نکردند.
اینجا بود که هشام فریاد زد: «الله اعلم حیث یجعل رسالته»؛ خدا می‌داند؛
رسالت خود را در کدام خاندان قرار دهد.

خدا می‌داند؛ رسالت خود را در کدام خاندان قرار دهد.

و در روایت دیگری آمده، امام برای او پیغام داد که اگر از نظر مادی در تنگنا هستی، ما تامینت می‌کنیم.

مورخین
درباره قاتل امام با هم اختلاف دارند. بعضی معتقدند امام به دست ولید
مسموم شد، و برخی دیگر معتقدند به دست هشام بن عبدالملک، که برادر خلیفه
بود؛ اما به هر حال، او نیز نمی‎توانست بدون اجازه ولید، مرتکب قتل امام
شود.

برگرفته از: بحارالانوار، ‌ج 46، ص 152، حدیث 12 و ص 153 و 154 .





طبقه بندی: امام زین العابدین
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 88 دی 21 توسط صادق | نظر بدهید

ورود امام سجاد(علیه‎السلام) به شام


در
بعضی مقاتل آمده است که امام سجاد(علیه‎السلام) پس از تحمل شکنجه‎های
فراوان در بین راه، سرانجام به شهر شام، شهر دسیسه و دشنام، شهر دشمنان
اهل بیت(علیهم‎السلام)، شهری که مردان و زنانش مدت پنجاه سال جز بدگویی
حضرت علی(علیه‎السلام) چیزی نشنیده بودند و لعن او را واجب می‎شمردند،
رسید.

کوفیان که پیرو علی(علیه‎السلام) بودند و از مولا شناخت داشتند، چه کردند که شامیان بکنند!

دیلم بن عمر می‎گوید:

«آن روز که کاروان اسیران آل رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وارد شام شدند، من در شام بودم و حرکت آنان را در شهر با چشمانم دیدم.

اهل
بیت(علیهم‎السلام) را به طرف مسجد جامع شهر آوردند، لختی آنان را متوقف
ساختند. در این میان پیرمردی از شامیان در برابر علی ابن
الحسین(علیهماالسلام) که سالار آن قافله شناخته می‎شد، ایستاد و گفت:

خدا را سپاس که شما را کشت و مردمان را از شر شما آسوده ساخت و پیشوای مؤمنان - یزید بن معاویه - را بر شما پیروز گردانید!

امام سجاد(علیه‎السلام) لب فرو بسته بود تا آنچه پیرمرد در دل دارد بگوید.

شام،
شهر دسیسه و دشنام، شهر دشمنان اهل بیت(علیهم‎السلام)، شهری که مردان و
زنانش مدت پنجاه سال جز بدگویی حضرت علی(علیه‎السلام) چیزی نشنیده بودند و
لعن او را واجب می‎شمردند، رسید

وقتی سخنان پیرمرد به پایان رسید، امام فرمود:

همه سخنانت را گوش دادم و تحمل کردم تا حرف‎هایت تمام شود، اکنون شایسته است تو نیز سخنان مرا بشنوی.

پیرمرد گفت: برای شنیدن آماده‎ام.

امام سجاد(علیه‎السلام) فرمود: آیا قرآن تلاوت کرده‎ای؟ پیرمرد گفت: آری.

امام فرمود: آیا این آیه را خوانده‎ای که خداوند می‎فرماید:

«قل
لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی»(1)؛ «ای پیامبر! به مردم بگو
من در برابر تلاش‎هایی که برای هدایت شما انجام داده‎ام، پاداشی نمی‎خواهم
جز این که خویشان مرا دوست بدارید.»

پیرمرد جواب داد: آری خوانده‎ام (ولی چه ارتباطی با شما دارد؟)

حضرت پاسخ داد: مقصود این آیه از خویشان پیامبر، ما هستیم.

سپس امام پرسید: ای پیرمرد آیا این آیه را خوانده‎ای؟

امام سجاد

«و آت ذی القربی حقه»(2)؛ «حق خویشاوندان و نزدیکانت را پرداخت کن.»

مرد شامی: آیا شمایید «ذی القربی» و خویشاوند پیامبر؟

امام فرمود: بلی، ما هستیم. آیا سخن خدا را در قرآن خوانده‎ای که فرموده است:

«واعلموا انما غنمتم من شیء فان لله خمسه و للرسول و لذی القربی»(3)؛ «آنچه غنیمت به دست می‎آورید؛ یک پنجم آن از خدا و رسول و نزدیکان اوست.»

مرد شامی گفت: آری خوانده‎ام.

امام فرمود: مقصود از ذی القربی در این آیه نیز ما هستیم.

امام سجاد(علیه‎السلام) فرمود: آیا این آیه را تلاوت کرده‎ای:

«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا»(4)؛ «همانا خداوند اراده کرده است که پلیدی و گناه از شما اهل بیت زدوده شود و شما را به گونه‎ای بی مانند پاک گرداند.»

ای مرد شامی! آیا در میان مسلمانان کسی جز ما، «اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله» شناخته می‎شود؟

مرد
شامی دانست آنچه درباره این اسیران شنیده درست نیست. آنان خارجی نیستند.
اینان فرزندان رسول الله(صلی الله علیه و آله) هستند و از آنچه گفته بود
پشیمان شده، با شرمساری دست‎هایش را به سوی آسمان بالا برد و به حالت توبه
و استغفار گفت:

«اللهم انی اتوب الیک، اللهم انی اتوب الیک،
اللهم انی اتوب الیک، من عداوة آل محمد صلی الله علیه و آله و ابرا الیک
ممن قتل اهل بیت محمد صلی الله علیه و آله و لقد قرات القرآن منذ دهر فما
شعرت بها قبل الیوم(5)؛ خدایا به سوی تو باز می‎گردم، خدایا به سوی
تو باز می‎گردم، خدایا به سوی تو باز می‎گردم از دشمنی خاندان پیامبر
بیزاری می‎جویم و به سوی تو رو می‎آورم. از کشندگان خاندان پیامبر صلی
الله علیه وآله. من روزگاران طولانی قرآن تلاوت کرده‎ام ولی تا امروز
مفاهیم و معارف آن را درک نکرده بودم.»

سخنانی که بین امام سجاد(علیه‎السلام) و پیرمرد شامی گذشت، ندای بیدارباشی بود بر پندار خفته شامیان.

پی‎نوشت‎ها:

1- شوری/ 22.

2- اسراء/ 26.

3- انفال/ 41.

4- احزاب/ 33.

5- مقتل خوارزمی، صص 61 و 62 / احتجاج طبرسی، ج 2، ص 305.





طبقه بندی: امام سجاد(ع)
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 88 دی 21 توسط صادق | نظر بدهید

امام
سجاد(علیه‎السلام) روزی در بازار شام با منهال بن عمرو الطائی که از
شیعیان او بود برخورد کرد. (بعضی هم گفته‎اند این ملاقات بعد از خطبه حضرت
سجاد(علیه‎السلام) در مسجد دمشق بوده است.)

منهال به امام عرض کرد: «ای پسر رسول خدا حال شما چطور است؟ و چگونه شب را به صبح می‎آورید؟»

امام سجاد(علیه‎السلام) فرمود:
« وای بر تو، آیا وقت آن نرسیده که بدانی حال ما چگونه است؟ ما در این
امت، همانند بنی اسرائیل گرفتار فرعونیانیم!! مردان ما را کشته و زنان ما
را زنده نگه داشته‎اند!

ای منهال، عرب بر عجم می‎بالد که محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله) عرب است و قبیله قریش بر دیگر قبایل مباهات می‎کند که رسول خدا قریشی است؛ و اینک ما فرزندان اوییم که حقمان غصب شده و خون‎مان به ناحق روی زمین ریخته شده است. ما را از شهر و دیارمان آواره کرده‎اند!! پس انالله و انا الیه راجعون از این مصیبت که بر ما گذشته است


برگرفته از: بحارالانوار، ج 45،‌ ص 84، 143،162،175/ تاریخ طبری، ج 5، ص 232 .





طبقه بندی: امام سجاد(علیه‎السلام)
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 88 دی 21 توسط صادق | نظر بدهید


امام سجاد(ع)

در
مورد وضعیت جسمانی حضرت سجاد(علیه‎السلام) در روز عاشورا نقل‎های تاریخی
بر این مضمون هستند که آن حضرت در این روز دچار بیماری شدیدی بودند، به
صورتی که مطلقاً از امکان حضور در نبرد برخوردار نبوده و در خیمه مخصوص
استراحت می‎کردند و حضرت زینب(سلام الله علیها) مرتب از ایشان پرستاری
می‎نموده‎اند و حالشان طوری بوده که حتی نمی‎توانستند در مقابل پای پدر
بایستند.

اولین نقل قولی که از حضرت علی بن
الحسین(علیهماالسلام) در روز عاشورا انجام شده این است که حضرت فرمود: چون
سپاه دشمن به دست امام حسین(علیه‎السلام) رو نمود، آن حضرت دستش را بلند
نموده و عرض کرد: «اللهم انت ثقتی فی کلَ رب ...» تا آخر. دعای
بلند و ملکوتی امام حسین(علیه‎السلام) نقل قول دیگری که از حضرت
سجاد(علیه‎السلام) در روز عاشورا رسیده، مربوط به قصه تناول یک سیب از طرف
پدرشان است. نقل قولی از حضرت که امام سجاد(علیه‎السلام) می‎فرمایند: از
او شنیدم که این را ساعتی قبل از شهادتش می‎فرمود.

همچنین
حضرت زین العابدین(علیه‎السلام) فرموده‎اند: وقتی اوضاع بر امام
حسین(علیه‎السلام) سخت شد کسانی که با او بودند به او نگریستند پس حضرتش
به خلاف همه آنان بود. چرا که آنان هر چه امر مشکلتر و سخت‎تر می‎شد،
رنگشان تغییر می‎کرد و ارکان بدنشان می‎لرزید و قلوبشان فاتف بود. ولی
امام حسین(علیه‎السلام) و بعضی از همراهانش که از خصائص اصحاب او بودند،
رنگ‎هایشان می‎درخشید و اعضاء و جوارحشان آرام می‎گرفت و نفوسشان از حالت
آرامش برخوردار بود. پس بعضی از آنان به بعض دیگر گفتند که: نگاه کنید
ابداً از مرگ باکی ندارد. سپس حضرت سجاد(علیه‎السلام) سخنان گوهربار پدر
را خطاب به اصحابش نقل می‎کنند.(1)

وقتی
اوضاع سخت تر می شد امام حسین(علیه‎السلام) و بعضی از همراهانش که از
خصائص اصحاب او بودند، رنگ‎هایشان می‎درخشید و اعضاء و جوارحشان آرام
می‎گرفت و نفوسشان از حالت آرامش برخوردار بود

همچنین
از امام زین العابدین(علیه‎السلام) روایت شده است که فرمود: پدرم در روزی
که کشته شد، در حالی که خون‎ها(از بدنش) می‎جوشید من را به سینه چسبانید و
فرمود: «ای پسرم، از من حفظ کن دعایی را که فاطمه(علیهاالسلام)
من را تعلیم نمود و رسول الله(صلی الله علیه و آله) او را تعلیم کرده بود
و جبرئیل به پیامبر که در طلب حاجت‎ها و امور مهم و غم و غصه‎ها تعلیم
داده بود و همچنین در امور مهمی که از آسمان نازل می‎شود و کارهای بزرگ و
سهمگین؛

فرمود بخوان:

بحق یس
والقرآن الحکیم، و بحق طه و القرآن العظیم، یا من یقدر علی حوائج
السائلین، یا من یعلم ما فی الضمیر، یا منفّس ان المکروبین، یا راحم الشیخ
الکبیر، یا رازق الطفل الصغیر، یا من لا یحتاج الی التفسیر، صلی علی محمد
و آل محمد وافعل بی کذا و کذا.»

و
بالاخره آخرین مطلبی که از امام سجاد(علیه‎السلام) در روز عاشورا تا قبل
از شهادت امام حسین(علیه‎السلام) نقل شده است مربوط به آخرین وداع ایشان
با پدرشان می‎باشد.

پی‎نوشت:

1- برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید به «موسوعه کلمات الحسین »، اعداد و عهد تحقیقات باقرالعلوم ص 497).

برگرفته از منابع:

بحارالانوار، ج 45، ص54/ معانی الاخبار، ص 218/ دعوات راوندی، ص 54، حدیث 137.





طبقه بندی: امام سجاد(ع)
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 88 دی 21 توسط صادق | نظر بدهید

امام سجاد

امام باقر علیه السلام فرمود: من و گروهى از مردم در حضور پدرم امام سجاد علیه السلام نشسته بودیم که ناگهان آهویى از صحرا آمد و در چند قدمى پدرم ایستاد و ناله کرد.

حاضران به پدرم گفتند: چه مى‏گوید؟

پدرم فرمود: مى‏گوید: بچه‏ام را فلانى صید کرده، از روز گذشته تا حال شیرنخورده، خواهش مى‏کنم آن را از او گرفته نزد من بیاور تا به او شیر بدهم.

امام سجاد علیه السلام شخصى را نزد صیاد فرستاد و به او پیام داد آن بچه آهو را بیاور. وقتى آورد، آهوى مادر تا بچه‏اش را دید، چند بار دست‏هایش را به زمین کوبید و آه جانکاه و غم‏انگیزى کشید و بچه‏اش را شیر داد.

سپس امام سجاد علیه السلام از صیاد خواهش کرد که بچه آهو را آزاد کند، صیاد قبول کرد. امام بچه آهو  را از او گرفت و به مادرش بخشید، آهو با همهمه خود سخنى گفت و همراه بچه‏اش به سوى صحرا روان شد.

حاضران به امام سجاد علیه السلام گفتند: آهو چه گفت؟ امام فرمود:

«براى شما در پیشگاه خدا دعا کرد و پاداش نیک طلبید». (1)

«پسرم! من بیست مرتبه با شترم از مدینه به زیارت خانه خدا رفته‏ام و در تمام عمر، حتى یک تازیانه به او نزده‏ام!»

* * * * *

امام سجاد علیه السلام در بستر شهادت به فرزندش امام باقر علیه السلام فرمود: «پسرم! من بیست مرتبه با شترم از مدینه به زیارت خانه خدا رفته‏ام و در تمام عمر، حتى یک تازیانه به او نزده‏ام!»

و در مورد علت این کار فرمود:

«قصاص در روز قیامت‏به قدرى دامن‏گیر مجرمان مى‏شود که من از ترس آن حتى به شترم تازیانه نزده‏ام.»

هنگامى که حضرت از دنیا رفت و به خاک سپرده شد، آن شتر گردنش را روى قبر امام علیه السلام نهاد و ناله‏هاى سوزناک سرداد. امام باقر علیه السلام تا دو مرتبه آن شتر را برگرداند اما طولى نکشید که بازگشت و در خاک غلطید و از دیدگان اشک ریخت و تا سه روز در آن حالت‏باقى ماند.

امام باقر علیه السلام وقتى این حالت عجیب آن حیوان را ملاحظه نمود، فرمود: شتر را رها کنید که در حال وداع است.

مدتى نگذشت که آن شتر در کنار قبر مطهر امام سجاد علیه السلام جان سپرد.» (2)





طبقه بندی: امام زین العابدین(ع)
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 88 مرداد 5 توسط صادق | نظر بدهید

امام سجاد علیه السام

 

جشن میلاد امام چارمین آمد پدید روز وجد مؤمنات و مؤمنین آمد پدید
درّة التّاج فضیلت جوهر علم لدن حضرت سجّاد زین العابدین آمد پدید
یک فلک مجد و کرامت یک جهان اجلال و فرّ در رخ انسان به چهرى دلنشین آمد پدید
یک جهان تسلیم یک عالم رضا یک دهر فضل آسمانى آفتابى بر زمین آمد پدید
فُلک دریاى ولایت موج اقیانوس فضل خازن علم الهى، قطب دین آمد پدید
نور چشم خامس آل عبا زین العباد شافع عصیان به روز واپسین آمد پدید
عرشیان، انگشت عبرت بر دهان دارند از آن کاین چنین گوهر چه سان از ماء و طین آمد پدید
عابدین را گاه رنج آرام جان آمد زره ساجدین را روز غم یار و معین آمد پدید
آنچه را مى‌جست دل در آسمان‌ها قرن‌ها در زمین آن مقتداى آن و این آمد پدید
چرخ هستى را چنان شمس الضّحى آمد عیان بحر ایمان را چنین درّ ثمین آمد پدید
مجمع البحرین دانش، مخزن الاسرار حقّ فیض سرمد، متن قرآن مبین آمد پدید
کاخ ایمان را از او رکنى رکین شد آشکار ملک هستى را از او حصنى حصین آمد پدید
وارث تخت «سلونى» تاجدار «هل اتى» حضرت طاها جناب یا و سین آمد پدید
از پى آوردن تبریک میلادش ز عرش باز گویا در زمین روح الامین آمد پدید
بازگو «طایى» براى میمنت بر شیعیان روز میلاد امام چارمین آمد پدید

 

"طایى"

 





طبقه بندی: امام سجاد(ع)
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 88 مرداد 5 توسط صادق | نظر بدهید
حدیث

امام سجاد علیه‌السلام فرمود:

سه حالت و خصلت در هر یک از مؤمنین باشد در پناه خداوند خواهد بود و روز قیامت در سایه رحمت عرش الهی می‌باشد و از سختی‌ها صحرای محشر در امان است:

اوّل آن که در کارگشایی و کمک به نیازمندان و درخواست کنندگان دریغ ننماید.

دوّم آن که قبل از هر نوع حرکتی بیندیشد که کاری را که می‌خواهد انجام دهد یا هر سخنی را که می‌خواهد بگوید آیا رضایت و خوشنودی خداوند در آن است یا مورد غضب و سخط او می‌باشد.

سوّم قبل از عیب جویی و بازگویی عیب دیگران، سعی کند عیب‌های خود را برطرف نماید. (1)

امام سجاد علیه‌السلام فرمود:

سه چیز موجب نجات انسان خواهد بود: بازداشتن زبان از بدگویی و غیبت مردم، خود را مشغول به کارهایی کردن که برای آخرت و دنیای انسان مفید باشد و همیشه بر خطاها و اشتباهات خود ناراحت باشد. (2)

امام سجاد علیه‌السلام فرمود:

هرکس دارای چهار خصلت باشد، ایمانش کامل، گناهانش بخشوده خواهد بود، و در حالتی خداوند را ملاقات می‌کند که از او راضی و خوشنود است:

1 ـ خصلت خود نگهداری و تقوای الهی به طوری که به تواند بدون توقّع و چشم داشتی، نسبت به مردم خدمت نماید.

2 ـ راست گویی و صداقت نسبت به مردم در تمام موارد زندگی.

3 ـ حیا و پاکدامنی نسبت به تمام زشتی‌های شرعی و عرفی.

4 ـ خوش اخلاقی و خوش برخوردی با نزدیکان و خانواده خود. (3)

امام سجاد علیه‌السلام فرمود:

ای فرزند آدم، تا آن زمانی که در درون خود واعظ و نصیحت کننده‌ای دلسوز داشته باشی و در تمام امور بررسی و محاسبه کارهایت را اهمیّت دهی و در تمام حالات ـ از عذاب الهی ـ ترس و خوف داشته باش؛ در خیر و سعادت خواهی بود. (4)

امام سجاد علیه‌السلام فرمود:

حقّی که شکم بر تو دارد این است که آن را ظرف چیزهای حرام ـ چه کم و چه زیاد ـ قرار ندهی و بلکه در چیزهای حلال هم صرفه جویی کنی و به مقدار نیاز استفاده نمایی. (5)

امام سجاد علیه‌السلام فرمود: 

کسی که مشتاق بهشت باشد در انجام کارهای نیک، سرعت و عجله می‌نماید و شهوات را زیر پا می‌گذارد و هرکس از آتش قیامت هراسناک باشد به درگاه خداوند توبه می‌کند و از گناهان و کارهای زشت دوری می‌جوید. (6)

امام سجاد علیه‌السلام فرمود: 

دست نیاز به سوی مردم دراز کردن، سبب ذلّت و خواری در زندگی و در معاشرت خواهد بود و نیز موجب از بین رفتن حیا و ناچیز شدن شخصیت خواهد گشت به طوری که همیشه احساس نیاز و تنگ دستی نماید و هرچه کمتر به مردم رو بیندازد و کمتر درخواست کمک نماید بیشتر احساس خودکفایی و بی‌نیازی خواهد داشت. (7)

امام سجاد علیه‌السلام فرمود: 

سعادت و خوشبختی انسان در حفظ و کنترل اعضاء و جوارح خود از هرگونه کار زشت و خلاف است. (8)

امام سجاد علیه‌السلام فرمود:

در این دنیا سرور مردم، سخاوتمندان هستند؛ ولی در قیامت سیّد و سرور مردم، پرهیزکاران خواهند بود. (9)

امام سجاد علیه‌السلام فرمود:

هر کس برای رضا و خوشنودی خداوند ازدواج نماید و با خویشان خود صله رحم نماید، خداوند او را در قیامت مفتخر و سربلند می‌گرداند. (10)

امام سجاد علیه‌السلام فرمود:

هرکس به دیدار دوست و برادر خود برود و برای رضای خداوند او را زیارت نماید به امید آن که به وعده‌های الهی برسد، هفتاد هزار فرشته او را همراه و مشایعت خواهند کرد، همچنین مورد خطاب قرار می‌گیرد که از آلودگی‌ها پاک شدی و بهشت گوارایت باد. پس چون با دوست و برادر خود دست دهد و مصافحه کند مورد رحمت قرار خواهد گرفت. (11)

امام سجاد علیه‌السلام فرمود:

چنانچه شخصی تو را بدگویی کند و سپس برگردد و پوزش طلبد، عذرخواهی و پوزش او را پذیرا باش. (12)

امام سجاد علیه‌السلام فرمود:

تعجّب دارم از کسی که نسبت به تشخیص خوب و بد خوراکش اهتمام می‌ورزد که مبادا ضرری به او برسد، چگونه نسبت به گناهان و دیگر کارهایش اهمیّت نمی‌دهد و نسبت به مفاسد دنیایی، آخرتی، روحی، فکری، اخلاقی و... بی‌تفاوت است. (13)

امام سجاد علیه‌السلام فرمود:

هرکس انسان گرسنه‌ای را طعام دهد خداوند او را از میوه‌های بهشت اطعام می‌نماید و هر که تشنه‌ای را آب دهد خداوند از چشمه گوارای بهشتی سیرآبش می‌گرداند و هرکس برهنه‌ای را لباس بپوشاند خداوند او را از لباس سبز بهشتی خواهد پوشاند. (14)

امام سجاد علیه‌السلام فرمود:

به وسیله عقل ناقص و نظریه‌های باطل و مقایسات فاسد و بی‌اساس نمی‌توان احکام و مسایل دین را به دست آورد؛ بنابراین تنها وسیله رسیدن به احکام واقعی دین، تسلیم محض می‌باشد؛ پس هرکس در مقابل ما اهل بیت تسلیم باشد از هر انحرافی در امان است و هر که به وسیله ما هدایت یابد، خوشبخت خواهد بود و شخصی که با قیاس و نظریات شخصی خود بخواهد دین اسلام را دریابد، هلاک می‌گردد. (15)

امام سجاد علیه‌السلام فرمود:

دنیا همچون نیمه خواب (چرت) است و آخرت بیداری می‌باشد و ما در این میان رهگذر، بین خواب و بیداری به سر می‌بریم. (16)

امام سجاد علیه‌السلام فرمود:

از سعادت مرد آن است که در شهر خود کسب و تجارت نماید و شریکان و مشتریانش افرادی صالح و نیکوکار باشند، و نیز دارای فرزندانی باشد که کمک حال او باشند. (17)

امام سجاد علیه‌السلام فرمود:

هر آیه‌ای از قرآن، خزینه‌ای از علوم خداوند متعال است، پس هر آیه را که مشغول خواندن می‌شوی، در آن دقّت کن که چه می‌یابی. (18)


پی‌نوشتها:

1ـ تحف العقول: ص204

2 ـ تحف العقول: ص 204

3 ـ مشکاه الانوار: ص 172

4 ـ مشکاه الانوار: ص 246

5 ـ تحف العقول: ص 186

6 ـ تحف العقول: ص 203

7 ـ تحف العقول: ص 210

8 ـ تحف العقول: ص201

9 ـ مشکاه الانوار: ص 232

10 ـ مشکاه الانوار: ص 166

11 ـ مشکاه الانوار: ص 207

12 ـ مشکاه الانوار: ص 229

13 ـ أعیان الشّیعه: ج 1، ص 645

14 ـ مستدرک الوسایل: ج 7، ص 252، ح 8

15 ـ مستدرک الوسایل: ج 17، ص 262، ح 25

16 ـ تنبیه الخواطر، معروف به مجموعه ورّام: ص 343، س 20

17 ـ وسایل الشیعه: ج 17، ص 647، ح 1

18 ـ مستدرک الوسایل: ج 4، ص 238، ح 3





طبقه بندی: امام زین العابدین(ع)
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 88 مرداد 5 توسط صادق | نظر بدهید
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
.:
By Ashoora.ir & Blog Skin :.