سلام
به مناسبت روز بزرگداشت استاد شهریار یکی از بهترین اشعار ایشون رو میذارم.
امیدوارم لذت ببرید....
آمـدی، جـانـم بـه قـربـانـت ولــی حـالا چـرا
بی وفـا حـالا کــه من افـتــاده ام از پـا چـرا
نوشـدارویی و بعـد از مرگ سهـراب آمدی
سنگدل این زودتر می خــواستی، حالا چـرا
عـمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهـمـان توام، فـردا چـرا
نـازنـیـنا مـا بـه نـاز تـو جـوانـــی داده ایــم
دیگـر اکنون با جوانان ناز کـن، بـا مـا چـرا
وه کـه بـا ایـن عـمرهـای کـوتـه بی اعـتبار
این همه غافل شدن از چون منی شیدا چـرا
شورفرهادم به پرسش سر بزیر افکنده بود
ای لـب شـیـرین جـواب تـلخ سربالا چـــرا
ای شب هجران که یکدم در تو چشم من نخفت
این قدر با بخت خواب آلود من، لالا چـرا
آسمان چـون جمع مشتاقان پریشان می کند
در شگـفـتم من نمی پاشد ز هـم دنــیـا چـرا
در خـزان هـجر گـل ای بلبل طبع حــزین
خامُـشی شـرط وفـاداری بـود، غـوغـا چـرا
شهـریارا بی حبـیب خود نمی کردی سفر
این سفـر راه قـیامت می روی، تـنهـا چـرا
طبقه بندی: بزرگداشت، استاد شهریار، روز، حالا چرا
دل را نگاه گرم تو دیوانه می کند
آیینه را رخ تو پریخانه می کند
دل می خورد غم من و من می خورم غمش
دیوانه غمگساری دیوانه می کند
آزادگان به مشورت دل کنند کار
این عقده کار سبحه صد دانه می کند
ای زلف یار سخت پریشان و درهمی
دست بریده که تو را شانه می کند
غافل ز بی قراری عشاق نیست حسن
فانوس پرده داری پروانه می کند
یاران تلاش تازگی لفظ می کنند
صائب تلاش معنی بیگانه می کند
صائب تبریزی
طبقه بندی: شعر، نگاه، ادبی، صائب
آخرین شعر مرا قاب کن و پشت نگاهت بگذار
تا که تنهاییت از دیدن آن جا بخورد
و بداند که
دل من با توست،در همین یک قدمی....!
طبقه بندی: عشق، شعر، ادبی
To fall in love.
عاشق شدن
...To laugh until it hurts your stomach.
آنقدر بخندی که دلت درد بگیره
To find mails by the thousands when you return from a vacation.
بعد از اینکه از مسافرت برگشتی ببینی هزار تا نامه داری
To go for a vacation to some pretty place.
برای مسافرت به یک جای خوشگل بری
To listen to your favorite song in the radio.
به آهنگ مورد علاقت از رادیو گوش بدی
To go to bed and to listen while it rains outside.
به رختخواب بری و به صدای بارش بارون گوش بدی
To leave the Shower and find that the towel is war.
از حموم که اومدی بیرون ببینی حو له ات گرمه !
To clear your last exam.
آخرین امتحانت رو پاس کنی
To receive a call from someone, you don"t see a lot, but you want to.
کسی که معمولا زیاد نمی بینیش ولی دلت می خواد ببینیش بهت تلفن کنه
To find money in a pant that you haven"t used since last year.
توی شلواری که تو سال گذشته ازش استفاده نمی کردی پول پیدا کنی
To laugh at yourself looking at mirror, making faces.
برای خودت تو آینه شکلک در بیاری و بهش بخندی !!!
Calls at midnight that last for hours.
تلفن نیمه شب داشته باشی که ساعتها هم طول بکشه
To laugh without a reason.
بدون دلیل بخندی
To accidentally hear somebody say something good about you.
بطور تصادفی بشنوی که یک نفر داره از شما تعریف می کنه
To wake up and realize it is still possible to sleep for a couple of hours.
از خواب پاشی و ببینی که چند ساعت دیگه هم می تونی بخوابی !
To hear a song that makes you remember a special person.
آهنگی رو گوش کنی که شخص خاصی رو به یاد شما می یاره
To be part of a team.
عضو یک تیم باشی
To watch the sunset from the hill top.
از بالای تپه به غروب خورشید نگاه کنی
To make new friends.
دوستای جدید پیدا کنی
To feel butterflies! In the stomach every time that you see that person.
وقتی "اونو" میبینی دلت هری بریزه پایین !
To pass time with your best friends.
لحظات خوبی رو با دوستانت سپری کنی
To see people that you like, feeling happy
.کسانی رو که دوستشون داری رو خوشحال ببینی
See an old friend again and to feel that the things have not changed.
یه دوست قدیمی رو دوباره ببینید و ببینید که فرقی نکرده
To take an evening walk along the beach.
عصر که شد کنار ساحل قدم بزنی
To have somebody tell you that he/she loves you.
یکی رو داشته باشی که بدونی دوستت داره
To laugh .........laugh. ........and laugh ...... remembering stupid things done with stupid friends.
یادت بیاد که دوستای احمقت چه کارهای احمقانه ای کردند و بخندی و بخندی و ....... باز هم بخندی
These are the best moments of life....
اینها بهترین لحظههای زندگی هستند
Let us learn to cherish them.
قدرشون روبدونیم
"Life is not a problem to be solved, but a gift to be enjoyed"
زندگی یک مشکل نیست که باید حلش کرد بلکه یک هدیه است
که باید ازش لذت برد
طبقه بندی: چارلی چاپلین، بهترین
یاد سهراب بخیر، آن سپهری که تالحظه خاموشی گفت:
تو مرا یاد کنی یا نکنی من به یادت هستم....
بی حرمتی به ساحت خوبان قشنگ نیست
باور کنید که پاسخ آیینه سنگ نیست
سوگند میخورم به مرام پرندگان
در عرف ما، سزای پریدن، تفنگ نیست
با برگ گل نوشته به دیوار باغ ما
وقتی بیا که حوصله ی غنچه تنگ نیست
در کارگاه رنگرزان دیار ما
رنگی برای پوشش آثار ننگ نیست
وقتی که عاشقانه بنوشی پیاله را
فرقی میان طعم شراب و شرنگ نیست
تنها یکی به قله تاریخ می رسد
هر مرد پاشکسته که تیمور لنگ نیست
((محمد سلمانی))
طبقه بندی: شعر، ادبی، محمد سلمانی
«فراکسیون»: «جناح»
«پایلوت»؛ «آزمونه» (اسم)، «آزمونهیی» (صفت)
«پاورپوینت»: «پردهنگار»
«کمپین»: «پویش»
«کاداستر» (در ادارهی ثبت استفاده دارد): «حدنگار»
«هندزفری»: «دستآزاد»
«باریکاد»: «راهبند»
«مدیتیشن»: «مراقبه»
«تریلوژی»: «سهگانه»
«تناژ» (در کشتی): «ظرفیت»
«سوییت»: «سراچه»
«بی. آر. تی» «سامانه / مسیر / اتوبوس تندرو»
«سیستم» (در نجوم): «منظومه»، (در زیستشناسی): «دستگاه»، (در علوم سیاسی و تربیتی): «نظام»، (در مهندسی و غیره): «سامانه»
«سیستماتیک»: «سامانمند»
«سمپتوم»: «علامت»
«کنترل»: «واپایش» و «واپاییدن»؛
«کنترلر»: «واپایشگر»
«سمپل» و «اشانتیون»: «نمونه»
«آیکون»: «نقشک»
«تئوری»: «نظریه»؛ «تئوریک»: «نظری»؛ «تئوریسین»: «نظریهپرداز»
«آبستراکسیون»: «نصابشکنی»
«بلندر»: «مخلوطکن»
«باوت تریپ»: «آبگشت»
«مانتین گاید»: «کوهیار»
«گونهای از سمعک»: «شنیدافزار».
طبقه بندی: ادبی، واژه، فرهنگستان زبان
یک نفر هست که از پنجره ها
نرم و آهسته مرا می خواند
گرمی لهجه بارانی او
تا ابد توی دلم می ماند
یک نفر هست که در پرده شب
طرح لبخند سپیدش پیداست
مثل لحظات خوش کودکی ام
پر ز عطر نفس شب بوهاست
یک نفر هست که چون چلچله ها
روز و شب شیفته ی پرواز است
توی چشمش چمنی از احساس
توی دستش سبد آواز است
یک نفر هست که یادش هر روز
چون گلی توی دلم می روید
آسمان،باد،کبوتر،باران
قصه اش را به زمین می گوید
یک نفر هست که از راه دراز
باز پیوسته مرا می خواند!!!
طبقه بندی: شعر، ادبی
وادی ایمن و منزلگه دوست
گر چه دور است،ولی
این قدر هست که بانگ جرسی می آید.
راه باید افتاد
گرچه ره تاریک است،و پر از وسوسه ی شیطانی
لیک خورشید هدایت با توست!
گام اخلاص تو را می باید.
تا به منزل برسی،کوله باری بردار
زاد و ره توشه ای از علم و یقین
زرهی از تقوا،مشعلی از ایمان!
راه جز با قدم صدق نمی گردد طی!!!
طبقه بندی: شعر، ادبی
دوست دارم لاله باشم،داغ گل ها بر دل من
دوست دارم سنگ باشم،کوه و صحرا منزل من
دوست دارم شعله باشم،خرمن زشتی بسوزم
دوست دارم یاس باشم،جمع گل ها محفل من
دوست دارم ابر باشم،در دل دشتی ببارم
دانه ها را زنده سازم،مهر آن ها در دل من
دوست دارم دشت باشم،پهنه ی مهر و محبت
غنچه ها در دل بکارم،دسته گل ها حاصل من
دوست دارم غنچه باشم،غنچه ی عشق خدایی
بشکفم با مهر یزدان،نقش خوبی ها گل من
دوست دارم خویش باشم،اوج را در خود بیابم
خویش را از خود رهانم،تا شود بینا دل من
دوست دارم با تو باشم،دست از تو برندارم
تا که این دنیای خاکی،هست یا رب منزل من
شعر از نسرین ملاعلی
طبقه بندی: شعر، ادبی