![اهمیت زیارت عاشورا](http://img.tebyan.net/big/1385/12/22978176361411461791591822351521386310620612.jpg)
یکى از روایاتـى که در زمـینه ثـواب گـریه بر حسین عـلیه السلام نقـل شده روایت ریان بن شبیب از حضرت ثامن الائمه امام رضا علیه السلام است و چون سند روایت بسیار جالب است زیرا بیست و نه نفر روات حدیث همگى از محدثین بزرگ و دانشمـندان عـالى مـقـامـند لذا سند و مـتـن آنرا بتـمـامـه نقل مى کنیم :
ثـقـة المـحدثـین مـرحوم حاج شیخ عباس قمى از استادش ، علامه نورى ، از استادش شیخ مـرتـضى انصارى ، از مـلا احمـد نراقى ، از علامه بحر العلوم ، از وحید بهبهانى ، از استـادش مـولى محمد اکمل ، از علامه محمد باقر مجلسى ، از پدرش محمد تقى مجلسى ، از شیخ بهائى ، از پدرش شیخ حسین بن عبدالصمد عاملى حارثى ، از شیخ زین الدین شهید ثـانى ، از استـادش عـلامه میسى ، از علامه محمد بن داود عاملى ، از على بن محمد مکى ، از پـدرش شهید اول ، از فخرالمحققین محمد بن علامه حلى ، از پدرش جمال دین حسن بن مطهر عـلامـه حلى ، از مـحقـق صاحب شرایع ، از فقیه نسابه فخار بن معد موسوى حائرى ، از مـحدث جلیل شادان بن جبرائیل ، از شیخ المحدثین عمادالدین ابو جعفر طبرى آملى ، از ابوعلى حسن ملقب به مفید ثانى فرزند شیخ طوسى ، از پدر بزرگوارش محمد بن حسن طوسى ، از شیخ مفید محمد بن نعمان ، از شیخ صدوق محمد بن على بن بابویه قمى ، از عـلى بن ابراهیم قـمـى ، از پـدرش ابراهیم بن هاشم ، از ریان بن شبیب ، روایت مى کنند : « روز اول مـحرم خـدمـت امـام رضا علیه السلام رسیدم فـرمـود: یا ابن شبیب ا صائم انت پـسر شبیب ، ( روزه دارى ؟ )
عرض کردم نه پس فرمود: «بدرستیکه این روز روزى است که زکریا پروردگارش را خواند و گفت : «پروردگارا فرزند پاکیزه اى به من عطا کن که تو شنونده دعایى».1
« پـس خدا دعایش را اجابت فرمود و به امر پروردگار فرشته ها زکریا را که در محراب عبادت ایستاده بود مخاطب قرار داده و گفتند که خدا ترا مژده مى دهد به یحیى .
پس کسى که روزه بدارد در این روز او سپس دعا کند خدا دعایش را مستجاب مى فرماید چنانکه دعاى زکریا علیه السلام را مستجاب فرمود. »
« سپـس فـرمود: پسر شبیب ، بدرستیکه محرم ماهى است که اعراب جاهلیت بخاطر احترامش ظلم و ستم و کشت و کشتار را در آن ماه حرام کرده بودند و این امت با اینکه به حرمت این ماه آشنائى و شناخت داشت مع هذا احترام پیامبر خود را رعایت نکردند و در این ماه فرزندان پیامبر خود را کشتند و زنانشان را اسیر نمودند و اموالشان را غارت کردند پس خدا هرگز آنها را نیامرزد. »
![ویژه نامه عاشورا](http://img.tebyan.net/big/1382/12/61842242012484852251251899409318010672.jpg)
« پـسر شبیب ، اگـر مـى خـواهى براى چیزى گریه کنى پس براى حسین بن على بن ابیطالب علیه السلام گریه کن که او را ذبح کردند همانطور که گوسفند را ذبح مى کنند و از اهلبیت او هم هیجده نفـر را با او به شهادت رساندند که در روى زمـین مثل و مانند نداشتند، و به تحقیق هفت آسمان و زمین براى شهادت آن حضرت گریه کردند، و چـهار هزار فرشته براى یارى او از آسمان فرود آمدند، اما وقتى رسیدند که حسین کشته شده بود لذا این فرشتگان پریشان مو و گرد آلود اطراف قبر حسین معتکفند تا قائم ما قـیام کند آنگـاه او را یارى خـواهند کرد و شعـار آنها یا لثارات الحسین است اى انتقام گیرندگان خون حسین .»
«پسر شبیب ، پدرم برایم حدیث فرمود از پدرش ، از جدش که وقتى جدم حسین به شهادت رسید از آسمان خون و خاک سرخ بارید. »
« پسر شبیب : اگر براى حسین چنان گریه کنى که اشکهایت بر گونه هایت جارى شود خداوند همه گناهان کوچک و بزرگ ترا مى آمرزد اندک باشد یا بسیار. »
« پـسر شبیب ، اگـر تـرا خـوشحال مى کند که بهنگام ملاقات با خدا گناهى نداشته باشى پـس حسین علیه السلام را زیارت کن ، پسر شبیب ، اگر مى خواهى در غرفه هاى بهشتى با پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم باشى بر قاتلان حسین لعنت فرست .»
« پـسر شبیب ، اگر مى خواهى ثواب شهداى کربلا نصیبت شود هنگامى که یاد شهداى کربلا را مى کنى بگو: کاش من هم با آنها بودم و از فوز و سعادت بزرگ بهره مند مى گشتم .»
« پـسر شبیب ، اگر مى خواهى که در بهشت با ما باشى در بالاترین درجه ها و مرتبه ها پـس به حزن و اندوه مـا مـحزون و اندوهناک باش و به خوشحالى و شادى ما شاد و خـوشحال ، و ولایت و دوستى ما را بپذیر، که اگر مردى سنگى را دوست خود گیرد و به او تولى جوید خدا در روز قیامت او را با سنگ محشور فرماید.»2
پی نوشت ها:
1. آیه 38، سوره آل عمران .
2. بحارج 44 / ص 285 نفس المهموم ص 26.
منبع: آنچه در کربلا گذشت، آیت الله محمد على عالمى
از تبیان
طبقه بندی: محرم، روایت، امام حسین(ع)، گریه، اشک، سیدالشهدا، ثواب
![مداحی کربلا عاشورا نی نوا نینوا محرم حسین یاحسین شهادت](http://img.tebyan.net/big/1388/11/226881901286941355120130326380252219108.jpg)
1- آمرزش گناهان
ریان بن شبیب از امام رضا (علیه السلام) روایت کرده که فرمود: «اى پسر شبیب ، اگر بر حسین (علیه السلام) گریه کنى تا آنکه اشک چشمت بر صورتت جارى شود، خداوند گناهان کوچک و بزرگ، و کم یا زیاد تو را مى آمرزد»1
و نیز فرمود: «گریه کنندگان باید بر کسى همچون حسین (علیه السلام) گریه کنند ، زیرا گریستن براى او گناهان بزرگ را فرو مىریزد» 2
2- سکونت در بهشت
امام باقر (علیه السلام) فرمود: «هر مؤمنى که در سوگ حسین (علیه السلام) اشک دیده ریزد، به حدى که بر گونهاش جارى گردد، خداوند او را سالیان سال در غرفههاى بهشت مسکن مىدهد»3
و نیز امام صادق (علیه السلام) فرمود: «هر کس درباره حسین (علیه السلام) شعرى بخواند و گریه نماید و یک نفر را بگریاند، بهشت براى هر دوى آنها نوشته مىشود . کسى که حسین (علیه السلام) نزد او ذکر شود و از چشمش به مقدار بال مگسى اشک آید، اجر او نزد خداست و براى او جز به بهشت راضى نخواهد شد» 4
و نیز فرمود: «هر کس که در عزاى حسین (علیه السلام) بگرید یا دیگرى را بگریاند و یا آنکه خود را به حالت گریه و عزا درآورد ، بهشت بر او واجب مىشود» 5
3- گریه کننده بر حسین، در قیامت گریان نیست
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) به فاطمه زهرا (سلام الله علیها) فرمود: «هر چشمى در روز قیامت گریان است مگر چشمى که براى مصائب حسین (علیه السلام) گریه کرده باشد، چنین کسى در قیامت خندان و شادان به نعمتهاى بهشتى است». 6
آن روز دیدهها همه گریان شود ز هول
|
جز چشم گریه کرده بسوگ و عزاى او |
امام باقر (علیه السلام) فرمود: «هر مؤمنى که در سوگ حسین (علیه السلام) اشک دیده ریزد، به حدى که بر گونهاش جارى گردد، خداوند او را سالیان سال در غرفههاى بهشت مسکن مىدهد»
امام باقر (علیه السلام) فرمود: «هر مؤمنى که در سوگ حسین (علیه السلام) اشک دیده ریزد، به حدى که بر گونهاش جارى گردد، خداوند او را سالیان سال در غرفههاى بهشت مسکن مىدهد»
4- امان از سکرات موت و آتش دوزخ
![نوحه، محرم، حضرت عباس](http://img.tebyan.net/big/1386/11/47114541257424012810119136471813712545102.jpg)
مسمع گوید: حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمود: آیا متذکر مى شوى با حسین چه کردند؟ عرض کردم : آرى ، فرمود: آیا جزع و گریه مىکنى؟ گفتم : آرى ، به خدا سوگند گریه مىکنم و آثار غم و اندوه در صورتم ظاهر مىشود حضرت فرمود: «خدا اشک چشمت را رحمت کند . آگاه باش که تو از آن اشخاصى هستى که از اهل جزع براى ما شمرده مىشوند، به شادى ما شاد و به حزن ما محزون و اندوهناک مىگردند. آگاه باش که به زودى هنگام مرگ، پدرانم را بر بالین خود حاضر مىبینى ، در حالى که به تو توجه کرده و ملک الموت را درباره تو بشارت مى دهند، و خواهى دید که ملک الموت در آن هنگام از هر مادر مهربان به فرزندش ، مهربانتر است» سپس فرمود: «کسى که بر ما اهل بیت به خاطر رحمت و مصائب وارده بر ما گریه کند، رحمت خدا شامل او مىشود قبل از اینکه اشکى از چشمش خارج گردد؛ پس زمانى که اشک چشمش بر صورت جارى شود اگر قطرهاى از آن در جهنم بریزد، حرارت آن را خاموش کند، و هیچ چشمى نیست که گریه کند بر ما مگر آنکه با نظر کردن به کوثر و سیراب شدن با دوستان، خوشوقت مىگردد» . 7
با توجه به این روایت شریف باید گفت:جایى که آتش جهنم که قابل مقایسه با آتش دنیا نیست و به وسیله گریه بر حسین (علیه السلام) خاموش و برد و سلام گردد ، پس اگر در موردى، آتش ضعیف دنیا عزادار حسینى را نسوزاند جاى تعجب نیست .
سید جلیل مرحوم دکتر اسماعیل مجاب (داندانساز) عجایبى از ایام مجاورت در هندوستان که مشاهده کرده بود نقل مىکرد، از آن جمله مىگفت : عدهاى از بازرگانان هندو (بت پرست) به حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) معتقد و علاقه مندند و براى برکت مالشان با آن حضرت شرکت مىکنند، یعنى در سال مقدارى از سود خود را در راه آن حضرت صرف مىکنند. بعضى از آنها روز عاشورا به وسیله شیعیان ، شربت و پالوده و بستنى درست کرده و خود به حال عزا ایستاده و به عزاداران مىدهند، و بعضى آن مبلغى که راجع به آن حضرت است را به شیعیان مىدهند تا در مراکز عزادارى صرف نمایند.
یکى از آنان را عادت چنین بود که همراه سینه زنها حرکت مىکرد و با آنها به سینه زدن مشغول مى شد. وقتى از دنیا رفت، بنا به مرسوم مذهبى خودشان، بدنش را با آتش سوزانیدند تا تمام بدنش خاکستر شد جز دست راست و قطعهاى از سینهاش که آتش، آن دو عضو را نسوزانیده بود.
بستگان آن دو عضو را آوردند نزد قبرستان شیعیان و گفتند: «این دو عضو راجع به حسین شماست» 8
پی نوشت ها:
1 - منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 168
2 - جلاء العیون , علامهء مجلسى , ص 462
3 - بحارالانوار , علامه مجلسى , ج 44 ص 293
4 - وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 10 ص 397
5 - داستانهاى شگفت , آیت الله شهید دستغیب , ص 9
6 - اختیار معرفة الرجال , شیخ طوسى , 89
7 - خلاصه اى از مقالهء <عاشورا> نوشتهء جواد محدثى .
8 - <خط خون > موسوى گرمارودى .
منبع: آثار و برکات سید الشهدا ، علیرضا رجالى تهرانى
از تبیان
طبقه بندی: امام حسین(ع)، گریه، اشک، گناه، عزاداری، سیدالشهدا، آمرزش
ارزش گریستن و گریاندن در احادیث
![محرم](http://img.tebyan.net/big/1387/10/1464865383725421483441417152432336882.jpg)
در مجالس حسینی احساس و عاطفه ، به کمک شعور مى آید و مکتب عاشورا زنده مى ماند و اشک ، زبان گویاى احساسهاى عمیق یک انسان متعهّد و پاى بند به خطّ حسینى و کربلایى است .
اشک ، دلیل عشق است و نشانه پیوند.
اشک ، زبان دل است و شاهد شوق .
خود پیامبر و على و فاطمه و... علیهم السّلام و فرشتگان و کرّوبیان و جنّ و انس بر مظلومیّت آل اللّه گریسته و مجالس عزا و گریه برپا کرده اند. حتى انبیاى گذشته هم اشکى ریزان و دلى سوزان و توسّل و توجّهى به خاندان عصمت و اسوه هاى شهادت داشته اند.1
در اینجا به برخى از احادیث مربوط به این سنّت ارزشمند و زیبا اشاره می کنیم:
کُشته اشک
من کُشته اشکم . هیچ مؤمنى مرا یاد نمى کند مگر آنکه (بخاطر مصیبتهایم ) گریه مى کند.
بحارالانوار، ج 44، ص 279
یک قطره اشک
چشمان هر کس که در مصیبتهاى ما قطره اى اشک بریزد، خداوند او را در بهشت جاى مى دهد.
احقاق الحق ، ج 5، ص 523
بهشت ، پاداش عزادارى
هر مؤمنى که چشمانش براى کشته شدن حسین بن على علیه السّلام و همراهانش اشکبار شود و اشک بر صورتش جارى گردد، خداوند او را در غرفه هاى بهشتى جاى مى دهد.
ینابیع الموده ، ص 429
به یاد فرزندان فاطمه علیها السّلام
من هرگز شهادتِ فرزندان فاطمه علیها السّلام را به یاد نیاوردم ، مگر آنکه بخاطر آن ، چشمانم اشکبار گشت .
بحارالانوار، ج 46، ص 109
اشک على علیه السّلام در سوگ شهداى کربلا
امیرالمؤمنین علیه السّلام با دو تن از یارانش از )کربلا( گذر کردند، حضرت ، هنگام عبور از آنجا، چشمهایش اشک آلود شد، سپس فرمود:
اینجا مرکبهایشان بر زمین مى خوابد، اینجا محلّ بارافکندنشان است و اینجا خونهایشان ریخته مى شود، خوشا به حال تو اى خاکى که خون دوستان بر روى تو ریخته مى شود!
بحارالانوار، ج 44، ص 258
امام سجّاد علیه السّلام فرمود:
هر مؤمنى که چشمانش براى کشته شدن حسین بن على علیه السّلام و همراهانش اشکبار شود و اشک بر صورتش جارى گردد، خداوند او را در غرفه هاى بهشتى جاى مى دهد
![محرم](http://img.tebyan.net/big/1387/10/141679047249981451476716426165213107254130.jpg)
اشک ، حجاب دوزخ
هیچ کس نیست که ما را یاد کند، یا نزد او از ما یاد شود و از چشمانش هر چند به اندازه بال پشه اى اشک آید، مگر آنکه خداوند برایش در بهشت ، خانه اى بنا کند و آن اشک را حجاب میان او و آتش دوزخ قرار دهد.
الغدیر، ج 2، ص 202
بیست سال گریه
امام زین العابدین علیه السّلام بیست ساله (به یاد عاشورا) گریست و هرگز طعامى پیش روى او نمى گذاشتند مگر اینکه گریه مى کرد.
بحارالانوار، ج 46، ص 108
چشمهاى اشکبار:
نزد هر کس که از ما (و مظلومیت ما) یاد شود و چشمانش پر از اشک گردد، خداوند چهره اش را بر آتش دوزخ حرام مى کند.
بحارالانوار، ج 44، ص 285
اشکهاى ارزشمند
خداى ، اشک تو را مورد رحمت قرار دهد. آگاه باش ، تو از آنانى که از دلسوختگان ما به شمار مى آیند، و از آنانى که با شادى ما شاد مى شوند و با اندوه ما غمگین مى گردند.
آگاه باش ! تو هنگام مرگ ، شاهد حضور پدرانم بر بالین خویش خواهى بود.
وسائل الشیعه ، ج 10، ص 397
دلهاى سوخته
خدایا ... آن دیدگان را که اشکهایش در راه ترحّم و عاطفه بر ما جارى شده و دلهایى را که بخاطر ما نالان گشته و سوخته و آن فریادها و ناله هایى را که در راه ما بوده است ، مورد رحمت قرار بده .
بحارالانوار، ج 98، ص 8
گریه برمظلومیّت شیعه
هر کس که چشمش در راه ما گریان شود، بخاطر خونى که از ما ریخته شده است ، یا حقى که از ما گرفته اند، یا آبرویى که از ما یا یکى از شیعیان ما برده و هتک حرمت کرده اند، خداى متعال به همین سبب ، او را در بهشت جاودان ، براى ابد جاى مى دهد.
امالى شیخ مفید، ص 175
کوثر و اشک
هیچ چشمى نیست که براى ما بگرید، مگر اینکه برخوردار از نعمتِ نگاه به (کوثر) مى شود و از آن سیرابش مى کنند.
جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 554
امام صادق علیه السّلام بر سجّاده خود نشسته و بر زائران و سوگواران اهل بیت ، چنین دعا مى کرد و مى فرمود: خدایا ... آن دیدگان را که اشکهایش در راه ترحّم و عاطفه بر ما جارى شده و دلهایى را که بخاطر ما نالان گشته و سوخته و آن فریادها و ناله هایى را که در راه ما بوده است ، مورد رحمت قرار بده
گریه آسمان
اى زراره ! آسمان چهل روز، در سوگ حسین بن على علیه السّلام گریه کرد.
جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 552
گریه و اندوه مطلوب
هر نالیدن و گریه اى مکروه است ، مگر ناله و گریه بر حسین علیه السّلام .
بحارالانوار، ج 45، ص 313
![محرم](http://img.tebyan.net/big/1387/10/20319423916627164761021641771413211345147187.jpg)
پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و گریه بر شهید
وقتى خبر شهادت جعفر بن ابى طالب و زید بن حارثه به پیامبر خدا رسید، از آن پس هرگاه وارد خانه مى شد، بر آن دو شهید بشدّت مى گریست و مى فرمود:
آن دو شهید، با من هم سخن و همدم و انیس بودند، و هر دو رفتند! ...
من لایحضره الفقیه ، ج 1، ص 177
گریه بر حسین علیه السّلام
اى پسر شبیب ! اگر بر چیزى گریه مى کنى ، بر حسین بن على بن ابى طالب علیه السّلام گریه کن ، چرا که او را مانند گوسفند سر بریدند.
بحارالانوار، ج 44، ص 286
آثار گریستن بر حسین علیه السّلام
گریه کنندگان باید بر کسى همچون حسین علیه السّلام گریه کنند، چرا که گریستن براى او، گناهان بزرگ را فرو مى ریزد.
بحارالانوار، ج 44، ص 284
اشک و آمرزش گناه
اى پسر شبیب ! اگر بر حسین علیه السّلام آن قدر گریه کنى که اشکهایت بر چهره ات جارى شود، خداوند همه گناهانت را که مرتکب شده اى مى آمرزد؛ کوچک باشد یا بزرگ ، کم باشد یا زیاد.
امالى صدوق ، ص 112
ثواب بى حساب
هر چیزى پاداش و مزدى دارد، مگر اشکى که براى ما ریخته شود (که چیزى با آن برابرى نمى کند و مزد بى اندازه دارد).
جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 548
منبع: چهل حدیث عزادارى، جواد محدّثى
پی نوشت:
1- به کتاب (تاریخ النیاحة على الامام الشهید) یا ترجمه فارسى آن به نام (تاریخچه عزادارى حسینى ) مراجعه کنید
از تبیان
طبقه بندی: حدیث، امام حسین(ع)، گریه، اشک، اندوه
![محرم](http://img.tebyan.net/big/1387/10/18816518958116252179214195631713056206206154.jpg)
این سؤال مطرح است که چرا با وجود شناخت امام از مردم و قدرت بنی امیه چرا امام حسین قیام کرد و مانند امام حسن با حکومت کنار نیامد؟ چند نمونه از علل را در ذیل می آوریم:
1. امر به معروف و نهى از منکر
بزرگترین انگیزه قیام امام حسین علیه السلام مسئله امر به معروف و نهى از مـنکر است که این دو از مـهمـتـرین ارکان دین است و امـام عـلیه السلام در درجه اول مسئول اجراء این امر مهم اسلامى است .
چنانکه در وصیت به برادرش محمد بن حنفیه اعلان فرمود :« قـیام مـن بر مبناى تمایلات نفسانى نیست ، من به منظور طغیان و فساد و تباهى و ستم خـروج نمـى کنم بلکه انگـیزه ام اصلاح امـت جدم رسول خدا است و مقصود و منظورم امر به معروف و نهى از منکر است» 1
چـون بنى امـیه این دو رکن بزرگ و مـهم اسلامـى را متزلزل ساخته بودند که نه تنها امر به معروف و نهى از منکر متروک گشته بود بلکه معروف منکر و منکر معروف تلقى مى شد و امام علیه السلام در این مسیر مکرر به این حقیقت اشاره فـرمـود که اولین بار در سخـنرانى حضرت در منزل ذى حسم و برخورد با حر و سپاهیانش فرمود:
« مـگـر نمـى بینید که به حق عـمـل نمـى شود و از باطل جلوگـیرى نمـى شود مـؤمن باید براى اجرا این مهم مشتاق دیدار پروردگارش باشد .» 2
و لذا حسین عـلیه السلام به مـیدان جهاد قدم نهاد تا این اساس و پایه مهم اسلامى را استوار سازد و اسلام محکم و مستحکم بماند.
2 ـ زنده کردن ارزشهاى اسلامى
حکومت اموى سعى بلیغ می نمود که ارزشهاى اسلامى را که کرامت انسانها بدان بستگى دارد مـحو و نابود ساخـتـه و ضد ارزشها را که در جاهلیت بدان افتخار مى کردند و ارج مى نهادند جایگزین ارزشهاى اسلامى نماید!
از جمله ارزشهایى که اسلام روى آن زیاد سرمایه گذارى کرده و حکومت بنى امیه با تمام قدرت در محو و اضمحلال آن ایستادگى مى کرد این امور است :
الف ـ وحدت اسلامى :
پـیامـبر اکرم صلى الله علیه و آله براى ایجاد وحدت و برادرى اسلامى سعى و کوشش وافـى مـبذول مـى فـرمـود ولى مـعـاویه از طرق مختلف مخصوصا از طریق احیاى تعصبات قبیله اى و وادار کردن شعراى قبایل بر هجو قبیله رقیب و خانواده هاى آنان وحدت اسلامـى را ریشه کن مـى کرد تـا جائیکه یزید یکى از شعـراى زمـان بنى امـیه انصار و مـردمـى که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم را در مدینه جاى دادند و حمایت کردند هجو می کند.
اگـر در اشعـار شعـراى امـوى دقـت شود روشن تـرین اثـرات آن همـان قـذف و هجو قـبایل و خـانواده هاى رقـیب آنان است . در اشعار شعراى معاصر اموى کمترین اثرى از فضائل انسانى و آثار خوب اجتماعى و اخلاق اسلامى دیده نمى شود.
حسین علیه السلام براى احیاى آثار و اخلاق اسلامى قیام کرد.
و نیز اخـتـلافـاتى که بین اعراب و اصیل و موالى به وجود آوردند که عرب کتابهایى در انتـقـاد بر مـوالى یعـنى اقـوامـى که از ایران و سایر کشورهاى غیر عربى در عراق و کشورهاى عربى زندگى مى کردند تصنیف و تالیف کردند و بر عکس موالى کتابهایى علیه اعراب نوشتند که این حرکت برخلاف مقررات و موازین اسلامى بوده و وحدت اسلامى را مختل مى کرد.
بزرگترین انگیزه قیام امام حسین علیه السلام مسئله امر به معروف و نهى از مـنکر است که این دو از مـهمـتـرین ارکان دین است و امـام عـلیه السلام در درجه اول مسئول اجراء این امر مهم اسلامى است.
چنانکه در وصیت به برادرش محمد بن حنفیه اعلان فرمود :« قـیام مـن بر مبناى تمایلات نفسانى نیست ، من به منظور طغیان و فساد و تباهى و ستم خـروج نمـى کنم بلکه انگـیزه ام اصلاح امـت جدم رسول خدا است و مقصود و منظورم امر به معروف و نهى از منکر است»
ب ـ حریت :
![محرم](http://img.tebyan.net/big/1387/10/141679047249981451476716426165213107254130.jpg)
چـنانکه مـى دانیم و در تـواریخ مـذکور است در دوران حکومـت امـوى ، سفـره قـتـل و شمـشیر یگانه حاکم در این دستگاه مستبد بود که بدون رسیدگى به حق و حقیقت سفـره قـتـل گـستـرده مـى شد و جلاد به دستـور حاکم بیگـناهى را به قتل مى رسانید، چنانکه حجاج بن یوسف ثقفى یکى از حکام زمان عبدالملک مى گفت : از غذا و طعـام وقـتـى لذت مـى برم که انسانى را ببینم در خـون خـود دست و پا مى زند و من مـشغول طعام باشم در چنین محیطى هیچ کس را قدرت و جرئت آن نبود که به نحوه کردار و رفتار ناشایست حکام انتقاد نماید و یا به دفاع از حقوق از دست رفته خود پردازد.
حسین علیه السلام قیام کرد تا به انسانهاى زیر بار ظلم و ستم بیاموزد که چگونه مى تـوانند به حقـوق خـود برسند و حریت و آزادى از دست رفته را باز یابند، و تاریخ گـویاى این مطلب است که هنوز چند ماهى از شهادت حسین علیه السلام بیش نگذشته بود که قیام ها یکى پس از دیگرى شروع شد تا حکومت اموى را ریشه کن نمود.
آرى مـردم با شهادت حسین علیه السلام درس آزادى و آزادگى را از دانشگاه خون و شهادت کربلا آموختند و براى بدست آوردن حریت بپا خاستند.
ج ـ اخلاق اسلامى و انسانى :
از زمـان رحلت رسول خـدا صلى الله عـلیه و آله هیچ یک از خلفاء همانند على علیه السلام به فکر تربیت روحى و اخلاقى جامعه نبودند اما آنقدر مشکلات براى حضرت على عـلیه السلام ایجاد کردند که نتـوانست راهى را براى تنویر افکار عمومى و اخلاق اسلامى و هدایت روحى جامعه پیش گرفته بود به مقصد برساند.
![محرم](http://img.tebyan.net/big/1387/10/1464865383725421483441417152432336882.jpg)
و در زمان حکومت اموى نه تنها در مسیر تربیت جامعه قدمى برنداشتند بلکه مى کوشیدند تا جامعه را به فساد بکشانند زیرا حکومتهاى فاسد با جامعه صالحه نمى توانند کنار بیایند چه که مردم صالح و شایسته همواره مخالف حکومت هاى ضد خدایى هستند از این رو کوشیدند تا مردم را همانند خود بسازند و لذا مردم در این دوران بحکم (( النّاس على دین ملوکهم )) نه تنها پاى بند به صلاح نبودند بلکه ترسی هم از ارتکاب فساد در آنها نبود و مـظاهر فساد اخلاق از قبیل دروغ ، نقض عهد، لهو و لعب در همه جا به چشم مى خورد، چنانکه رئیس حکومت اموى معاویة بن ابى سفیان پس از پیمان با حضرت حسن بن على علیه السلام اظهار داشت که به هیچ یک از شرایطى که در قرارداد به نفع حسن بن على قرار داده عـمـل نخـواهد کرد و حاکم کوفـه نیز به امـانى که به مـسلم بن عقیل داده بود وفا نکرد.
و مردم کوفه که با همین سیره نشو و نما کرده بودند به سادگى پشت پا به همه وعده هایی که به حسین علیه السلام داده بودند زدند و منکر همه نامه هاى خود شدند و چه ننگى بالاتـر از این که فـرزند پـیغـمـبر و سید جوانان اهل بهشت را براى قبول مسئولیت پیشوایى خود دعوت نمایند و اصرار ورزند که اگر نیایى در پیشگاه خدا با تو احتجاج خواهیم کرد و چون دعوت آنان را پذیرفت در مقابلش صف آرائى نموده و خونش را بریزند.
امـام عـلیه السلام در روز عـاشورا خطاب به مردم کوفه فرمود: اى شیث بن ربعى و اى حجار بن ابجر و اى قیس بن اشعث و اى زید بن حارث آیا شما به من ننوشتید که میوه هاى ما رسیده و باغات ما سرسبز است اگر بسوى ما بیایى بر سپاه مجهزى وارد خواهى شد؟
این تیره بختان با کمال وقاحت و بدون هیچ شرم و حیا گفتند: ما چنین نامه هائى ننوشتیم !
امام متعجّبانه فرمود: آرى به خدا قسم نوشتید و لذا تن به شهادت داد تا اخلاق اسلامى و انسانى را که در جامعه آن روز مرده بود زنده کند.
پىنوشتها :
1. حیات الحسین ج 2 ص 264 - بلاغة الحسین ص 64.
2. حیات الحسین ج 3 ص 98 - نفس المهموم ص 191 - بلاغة الحسین ص 25.
منبع: آنچه در کربلا گذشت، آیت الله محمد على عالمى
از تبیان
طبقه بندی: وحدت، امام حسین(ع)، نهی از منکر، امر به معروف، قیام
![تعزیه گروه اصفهان شبیه خوانی کربلا عاشورا محرم](http://img.tebyan.net/big/1388/11/187168832311798148423312161247206199202111.jpg)
ای کربلا کعبهی عشق و امیدم
بعد از جداییها به دیدارت رسیدم
ای کربلا آغوش بگشا زینب آمد
من زینبم کز رنج دوریها خمیدم
هر روز دیدم کربلای تازهای را
ای کربلا تا بر سر کویت رسیدم
منزل به منزل داغ بر داغم فزون شد
جان کَندهام تا رخت در اینجا کشیدم
از بهر انجام رسالت زنده ماندم
گر زندهام من زنده هر دم شهیدم
ای کاروان سالار زینب، دیده بگشا
تا گویمت با دیدهی گریان چه دیدم
با آن که با دستت به قلبم صبر دادی
چندان که در هر جا شهامت آفریدم
اما دو جا دست غمم از پا در آورد
بی خود ز خود گشتم گریبان بر دریدم
یک جا که دشمن بر لبانت چوب میزد
یک جا سرت چون بر فراز نیزه دیدم
بشنیده بودم صوت قرآنت بسی لیک
نشنیده بودم من زِ نی، کآنهم شنیدم
داغ دل من کمتر از زخم تنت نیست
این را گواهی میدهد موی سپیدم
طبقه بندی: اربعین
![ویژه نامه اربعین](http://img.tebyan.net/big/1383/01/1664186235143247101137200921851029213518884.jpg)
من باغبان باغ به آتش کشیدهام
که اینک به باغ سوختهی خود رسیدهام
تفسیر آیههای کبیر شهادتم
تصویر لالههای به خون در طپیدهام
من زینبم کفیل اسیران دشت خون
من زینبم که رنج اسارت کشیدهام
ای سرپرست قافلهی عشق ای حسین
برخیز ای شهید به خاک آرمیدهام
رفتم به شام و آمدهام وندرین سفر
در هر کجا حماسهی نور آفریدهام
برخیز و حال قافلهی خویش را بپرس
تا گویمت که بی تو چه کردم چه دیدهام
حس وظیفه زنده نگهداشته مرا
ورنه هزار بار دل از جان بریدهام
با آن که در زیارت قبرت به اربعین
چندید فضیلت از لب جدم شنیدهام
هرگز گمان دیدن قبرت نداشتم
دیدم اکنون و کاش نمیدید دیدهام
دیدم نوشته قبر حسین است این مزار
شستم چو خاک قبر تو با اشک دیدهام
طبقه بندی: حضرت زینب(س)، اربعین، کربلا
![ویژه نامه اربعین](http://img.tebyan.net/big/1383/01/1664186235143247101137200921851029213518884.jpg)
اعتبار
اربعین امام حسین(علیهالسلام) از قدیم الایام میان شیعیان و در تقویم
تاریخی وفاداران به امام حسین(علیهالسلام) شناخته شده بوده و است. کتاب
مصباح المتهجد شیخ طوسی که حاصل گزینش دقیق و انتخاب معقول شیخ طوسی از
روایات فراوان در باره تقویم مورد نظر شیعه در باره ایام سوگ و شادی و
دعا و روزه و عبادت است، ذیل ماه «صفر» مینویسد: نخستین روز این ماه (از
سال 121)، روز کشته شدن زید بن علی بن الحسین است.
روز
سوم این ماه از سال 64روزی است که مسلم بن عقبه پرده کعبه را آتش زد و به
دیوارهای آن سنگ پرتاب نمود در حالی که به نمایندگی از یزید با عبدالله
بن زبیر در نبرد بود.
روز 20 صفر ـ یعنی اربعین ـ زمانی است که حرم
امام حسین(علیهالسلام) یعنی کاروان اسرا، از شام به مدینه مراجعت کردند
و روزی است که جابر بن عبدالله بن حرام انصاری، صحابی رسول خدا(صلی الله
علیه و آله)، از مدینه به کربلا رسید تا به زیارت قبر امام
حسین(علیهالسلام) بشتابد و او نخستین کسی است از مردم که قبر آن حضرت را
زیارت کرد.
در این روز زیارت امام حسین(علیهالسلام) مستحب است و
این زیارت، همانا خواندن زیارت اربعین است که از امام عسکری(علیهالسلام)
روایت شده است. شیخ طوسی سپس متن زیارت اربعین را با سند به نقل از حضرت
صادق(علیهالسلام) آورده است: "السلام علی ولی الله و حبیبه، السلام
علی خلیل الله و نجیبه، السلام علی صفی الله و ابن صفیه ...
این
مطلبی است که شیخ طوسی، عالم فرهیخته و معتبر و معقول شیعه در قرن پنجم
در باره اربعین آورده است. طبعا بر اساس اعتباری که این روز میان شیعیان
داشته است، از همان آغاز که تاریخش معلوم نیست، شیعیان به حرمت آن،
زیارت اربعین میخواندهاند و اگر میتوانستهاند مانند جابر بر مزار امام
حسین(علیهالسلام) گرد آمده و آن امام را زیارت میکردند. این سنت تا به
امروز در عراق با قوت برپاست و شاهدیم که میلیونها شیعه عراقی و غیر
عراقی در این روز بر مزار امام حسین (علیهالسلام) جمع میشوند.
در اینجا و در ارتباط با اربعین چند نکته را باید توضیح داد.
1. عدد چهل
نخستینمسألهای که در ارتباط با «اربعین» جلب توجه میکند، تعبیر اربعین در
متون دینی است. ابتدا باید نکتهای را به عنوان مقدمه یادآور شویم:
اصولا
باید توجه داشت که در نگرش صحیح دینی، اعداد نقش خاصی به لحاظ عدد
بودن، در القای معنا و منظوری خاص ندارند؛ به این صورت که کسی نمیتواند
به صرف این که در فلان مورد یا موارد، عدد هفت یا دوازده یا چهل یا هفتاد
به کار رفته، استنباط و استنتاج خاصی داشته باشد. این یادآوری،
از آن روست که برخی از فرقههای مذهبی، به ویژه آنها که تمایلات
«باطنیگری» داشته یا دارند و گاه و بیگاه خود را به شیعه نیز منسوب
میکردهاند، و نیز برخی از شبه فیلسوفان متأثر از اندیشههای انحرافی و
باطنی و اسماعیلی، مروج چنین اندیشهای در باره اعداد یا نوع حروف بوده
و هستند. در واقع، بسیاری از اعدادی که در نقلهای دینی آمده، میتواند
بر اساس یک محاسبه الهی باشد، اما این که این عدد در موارد دیگری هم
کاربرد دارد و بدون یک مستند دینی میتوان از آن در سایر موارد استفاده
کرد، قابل قبول نیست. به عنوان نمونه، در دهها مورد در کتابهای دعا،
عدد صد به کار رفته که فلان ذکر را صد مرتبه بگویید، اما این دلیل بر تقدس
عدد صد به عنوان صد نمیشود. همینطور سایر عددها. البته ناخواسته برای
مردم عادی، برخی از این اعداد طی روزگاران، صورت تقدس به خود گرفته و
گاه سوء استفادههایی هم از آنها میشود.
تنها چیزی که در
باره برخی از این اعداد میشود گفت آن است که آن اعداد معین نشانه کثرت
است. به عنوان مثال، در باره هفت چنین اظهار نظری شده است. بیش از
این هر چه گفته شود، نمیتوان به عنوان یک استدلال به آن نظر کرد.
مرحوم
اربلی، از علمای بزرگ امامیه، در کتاب کشف الغمه فی معرفة الائمة در
برابر کسانی که به تقدس عدد دوازده و بروج دوازدهگانه برای اثبات امامت
ائمه اطهار(علیهمالسلام) استناد کردهاند، اظهار میدارد، این مسأله
نمیتواند چیزی را ثابت کند؛ چرا که اگر چنین باشد، اسماعیلیان یا هفت
امامیها، میتوانند دهها شاهد ـ مثل هفت آسمان ـ ارائه دهند که عدد هفت
مقدس است، کما این که این کار را کردهاند.
در روایتی که در منابع مختلف از ایشان نقل شده فرمودهاند: نشانههای
مؤمن پنج چیز است: 1ـ خواندن پنجاه و یک رکعت نماز(17رکعت نماز واجب
+11نماز شب+ 23نوافل) 2ـ زیارت اربعین 3ـ انگشتری در دست راست 4 ـ وجود
آثار سجده بر پیشانی 5 ـ بلند خواندن بسم الله در نماز
عدد «اربعین» در متون دینی
![ویژه نامه اربعین](http://img.tebyan.net/big/1383/01/9113701606249134882424210323923517419960.jpg)
یکی
از تعبیرهای رایج عددی، تعبیر اربعین است که در بسیاری از موارد به کار
رفته است. یک نمونه آن که سنّ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در زمان
مبعوث شدن، چهل بوده است. گفته شده که عدد چهل در سن انسانها، نشانه
بلوغ و رشد فکری است. گفتنی است که برخی از انبیاء در سنین کودکی به
نبوّت رسیدهاند. از ابن عباس(گویا به نقل از پیامبر) نقل شده که اگر کسی
چهل ساله شد و خیرش بر شرش غلبه نکرد، آماده رفتن به جهنم باشد. در نقلی
آمده است که، مردمان طالب دنیایند تا چهل سالشان شود. پس از آن در پی
آخرت خواهند رفت.(1)
در قرآن آمده است «میقات» موسی با
پروردگارش در طی چهل روز حاصل شده است. در نقل است که، حضرت آدم چهل
شبانه روز بر روی کوه صفا در حال سجده بود.(2) درباره بنی اسرائیل هم آمده
که برای استجابت دعای خود چهل شبانه روز ناله و ضجّه میکردند. (مستدرک ج
5،ص 239) در نقلی آمده است که اگر کسی چهل روز
خالص برای خدا باشد، خداوند او را در دنیا زاهد کرده و راه و چاه زندگی را
به او میآموزد و حکمت را در قلب و زبانش جاری میکند. بدین مضمون روایات
فراوانی وجود دارد. چله نشینی صوفیان هم درست یا غلط، از همین بابت بوده
است. علامه مجلسی در کتاب بحار الانوار در این باره که برگرفتن چهل نشینی
از حدیث مزبور نادرست است، به تفصیل سخن گفته است.
اعتبار
حفظ چهل حدیث که در روایات فراوان دیگر آمده، سبب تألیف صدها اثر با
عنوان اربعین در انتخاب چهل حدیث و شرح و بسط آنها شده است. در این
نقلها آمده است که اگر کسی از امت من، چهل حدیث حفظ کند که در امر دینش
از آنها بهره برد، خداوند در روز قیامت او را فقیه و عالم محشور خواهد
کرد. در نقل دیگری آمده است که امیرمؤمنان(علیهالسلام) فرمودند: اگر چهل
مرد با من بیعت میکردند، در برابر دشمنانم میایستادم.(3)
مرحوم
کفعمی نوشته است: زمین از یک قطب، چهار نفر از اوتاد و چهل نفر از
ابدال و هفتاد نفر نجیب، هیچگاه خالی
نمیشود.(4)
در باره نطفه هم تصور
بر این بوده که بعد از چهل روز عَلَقه میشود. همین عدد در تحولات بعدی
علقه به مُضْغه تا تولد در نقلهای کهن به کار رفته است، گویی که عدد چهل
مبدأ یک تحول دانسته شده است.
در روایت است که کسی که
شرابخواری کند، نمازش تا چهل روز قبول نمیشود. و نیز در روایت است که
کسی که چهل روز گوشت نخورد، خلقش تند میشود. نیز در روایت است که کسی که
چهل روز طعام حلال بخورد، خداوند قبلش را نورانی میکند. نیز رسول خدا(صلی
الله علیه و آله) فرمود: کسی که لقمه حرامی بخورد، تا چهل روز دعایش
مستجاب نمیشود.(5) اینها نمونهای از نقلهایی بود که عدد اربعین در آنها
به کار رفته است.
2. اربعین امام حسین(علیهالسلام)
بایددید در کهنترین متون مذهبی ما، از «اربعین» چگونه یاد شده است. به
عبارت دیگر دلیل بزرگداشت اربعین چیست؟ چنان که در آغاز گذشت، مهمترین
نکته درباره اربعین، روایت امام عسکری (علیهالسلام) است. حضرت در
روایتی که در منابع مختلف از ایشان نقل شده فرمودهاند: نشانههای
مؤمن پنج چیز است: 1ـ خواندن پنجاه و یک رکعت نماز(17رکعت نماز واجب +11
نماز شب+ 23نوافل) 2ـ زیارت اربعین 3ـ انگشتری در دست راست 4 ـ وجود آثار
سجده بر پیشانی 5 ـ بلند خواندن بسم الله در نماز .
این
حدیث تنها مدرک معتبری است که جدای از خود زیارت اربعین که در منابع دعایی
آمده، به اربعین امام حسین(علیهالسلام) و بزرگداشت آن روز تصریح کرده
است.
اما این که منشأ اربعین چیست، باید گفت، در منابع به این روز به دو اعتبار نگریسته شده است.
نخست روزی که اسرای کربلا از شام به مدینه مراجعت کردند.
دوم
روزی که جابر بن عبدالله انصاری، صحابی پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله)
از مدینه به کربلا وارد شد تا قبر حضرت اباعبدالله الحسین(علیهالسلام)
را زیارت کند. شیخ مفید در«مسار الشیعه» که در ایام موالید و وفیات ائمه
اطهار(علیهمالسلام) است، اشاره به روز اربعین کرده و نوشته است: این
روزی است که حرم امام حسین(علیهالسلام)، از شام به سوی مدینه مراجعت
کردند. نیز روزی است که جابر بن عبدالله برای زیارت امام
حسین(علیهالسلام) وارد کربلا شد.
کهنترین کتابِ دعاییِ مفصلِ موجود، کتاب «مصباح المتهجّد» شیخ طوسی از شاگردان شیخ مفید است که ایشان هم همین مطلب را آورده است. شیخ
طوسی پس از یاد از این که روز نخست ماه صفر روز شهادت زید بن علی
بنالحسین(علیهالسلام) و روز سوم ماه صفر، روز آتش زدن کعبه توسط سپاه
شام در سال 64 هجری است، مینویسد: بیستم ماه صفر(چهل روز پس از حادثه
کربلا) روزی است که حرم سید ما اباعبدالله الحسین از شام به مدینه مراجعت
کرد و نیز روزی است که جابر بن عبدالله انصاری، صحابی رسول خدا(صلی الله
علیه و آله) از مدینه وارد کربلا شد تا قبر حضرت را زیارت کند. او نخستین
کس از مردمان بود که امام حسین(علیهالسلام) را زیارت کرد. در چنین روزی
زیارت آن حضرت مستحب است و آن زیارت اربعین است.(6) در همانجا آمده است
که وقت خواندن زیارت اربعین، هنگامی است که روز بالا آمده است.
اربعین چیست، باید گفت، در منابع به این روز به دو اعتبار نگریسته شده
است. نخست روزی که اسرای کربلا از شام به مدینه مراجعت کردند. دوم روزی
که جابر بن عبدالله انصاری، صحابی پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) از
مدینه به کربلا وارد شد تا قبر حضرت اباعبدالله الحسین(علیهالسلام) را
زیارت کند.
در کتاب «نزهة الزاهد» هم که در قرن ششم هجری
تألیف شده، آمده: در بیستم این ماه بود که حرم محترم حسین از شام به
مدینه آمدند.(7) همین طور در ترجمه فارسی فتوح ابن اعثم(8) و کتاب مصباح
کفعمی که از متون دعایی بسیار مهم قرن نهم هجری است این مطلب آمده است.
برخی استظهار کردهاند که عبارت شیخ مفید و شیخ طوسی، بر آن است که روز
اربعین، روزی است که اسرا از شام به مقصد مدینه خارج شدند نه آن که در
آن روز به مدینه رسیدند.(9) به هر روی، زیارت اربعین از زیارتهای مورد
وثوق امام حسین(علیهالسلام) است که از لحاظ معنا و مفهوم قابل توجه است.
![ویژه نامه اربعین](http://img.tebyan.net/big/1383/01/152382381421843924417317221913623021856134.jpg)
3. بازگشت اسیران به مدینه یا کربلا
اشارهکردیم که شیخ طوسی، بیستم صفر یا اربعین را، زمان بازگشت اسرای کربلا از
شام به مدینه دانسته است. باید افزود که نقلی دیگر، اربعین را بازگشت
اسرا از شام را به «کربلا» تعیین کرده است. تا اینجا، از لحاظ منابع
کهن، باید گفت اعتبار سخن نخست بیش از سخن دوم است. با این حال، علامه
مجلسی پس از نقل هر دو اینها، اظهار میدارد: احتمال صحت هر دوی اینها(به
لحاظ زمانی) بعید مینماید.(10) ایشان این تردید را در کتاب دعایی خود
«زاد المعاد» هم عنوان کرده است. با این حال، در متون بالنسبه قدیمی،
مانند «لهوف» و «مثیرالاحزان» آمده است که اربعین، مربوط به زمان بازگشت
اسرا، از شام به کربلاست. اسیران، از راهنمایان خواستند تا آنها را از
کربلا عبور دهند.
باید توجه داشت که این دو
کتاب، در عین حال که مطالب مفیدی دارند، از جهاتی، اخبار ضعیف و داستانی
هم دارند که برای شناخت آنها باید با متون کهنتر مقایسه شده و اخبار
آنها ارزیابی شود. این نکته را هم باید افزود که منابعی که پس از لهوف،
به نقل از آن کتاب این خبر را نقل کردهاند، نباید به عنوان یک منبع
مستند و مستقل، یاد شوند. کتابهایی مانند «حبیب السیر» که به نقل از آن
منابع خبر بازگشت اسرا را به کربلا آوردهاند،(11) نمیتوانند مورد استناد
قرار گیرند.
در اینجا مناسب است دو نقل را در باره تاریخ ورود اسرا به دمشق یاد کنیم. نخست نقل ابوریحان بیرونی است که نوشته است:
در
نخستین روز ماه صفر، أدخل رأس الحسین(علیهالسلام) مدینه دمشق، فوضعه
یزید لعنة الله بین یدیه و نقر ثنایاه بقضیب کان فی یده و هو یقول:
لست من خندف ان لم أنتقم من بنی أحمد، ما کان فَعَل
لیْتَ أشیاخی ببدرٍ شهدوا جَزَع الخزرج من وقع الاسل
فأهلّوا و استهلّوا فرحا ثم قالوا: یا یزید لاتشل
قد قتلنا القرن من أشیاخهم و عدلناه ببدر، فاعتدل(12)
وی
روز اول ماه صفر را روزی میداند که سر امام حسین(علیهالسلام) را وارد
دمشق کرده و یزید هم در حالی که اشعار ابن زبعری را میخواند و بیتی هم بر
آن افزوده بود، با چوبی که در دست داشت بر لبان امام حسین(علیهالسلام)
میزد.
دوم سخن عمادالدین طبری در «کامل بهائی» است که رسیدن اسرا
به دمشق را در 16ربیع الاول دانسته ـ یعنی 66 روز پس از عاشورا ـ میداند
که طبیعیتر مینماید.
4. میرزا حسین نوری و اربعین
علامهمیرزا حسین نوری از علمای برجسته شیعه، و صاحب کتاب «مستدرک الوسائل» در
کتاب «لؤلؤ و مرجان در آداب اهل منبر» به نقد و ارزیابی برخی از روضهها و
نقلهایی پرداخته که به مرور در جامعه شیعه رواج یافته و به نظر وی از
اساس، نادرست بوده است. ظاهرا وی در دوره اخیر نخستین کسی است که به نقد
این روایت پرداخته و دلایل متعددی در نادرستی آن اقامه کرده است.
ایشان
این عبارت سید بن طاوس در لهوف را نقل کرده است که اسرا در بازگشت از
شام، از راهنمای خود خواستند تا آنها را به کربلا ببرد؛ و سپس به نقد آن
پرداخته است.(13) داستان از این قرار است که سید بن طاوس در «لهوف» خبر
بازگشت اسراء را به کربلا در اربعین نقل کرده است. در آنجا منبع این خبر
نقل نشده و گفته میشود که وی در این کتاب مشهورات میان شیعه را که در
مجالس سوگواری بوده، در آن مطرح کرده است.
اما همین سید
بن طاوس در «اقبال الاعمال» با اشاره به این که شیخ طوسی در مصباح
میگوید اسرار روز اربعین از شام به سوی مدینه حرکت کردند و خبر نقل شده
در غیر آن که بازگشت آنان را در اربعین به کربلا دانستهاند، در هر دو
مورد تردید میکند. تردید او از این ناحیه است که ابن زیاد مدتی اسراء را
در کوفه نگه داشت. با توجه به این مطلب و زمانی که در این نگه داشته صرف
شده و زمانی که در مسیر رفت به شام و اقامت یک ماهه در آنجا و بازگشت مورد
نیاز است، بعید است که آنان در اربعین به مدینه یا کربلا رسیده باشند.
ابن طاوس میگوید: این که اجازه بازگشت به کربلا به آنها داده باشد، ممکن
است، اما نمیتوانسته در اربعین باشد. در خبر مربوط به بازگشت آنان به
کربلا گفته شده است که همزمان با ورود جابر به کربلا بوده و با او برخورد
کردهاند. ابن طاوس در این که جابر هم روز اربعین به کربلا رسیده باشد،
تردید میکند.(14)
در باره این اشکال که امکان ندارد اسرا ظرف چهل روز از کربلا به کوفه، از
آنجا به شام و سپس از شام به کربلا بازگشته باشند، هفده نمونه از
مسافرتها و مسیرها و زمانهایی که برای این راه در تاریخ آمده را به
تفصیل نقل کردهاند. در این نمونهها آمده است که مسیر کوفه تا شام و به
عکس از یک هفته تا ده دوازده روز طی میشده و بنابر این، ممکن است که در
یک چهل روز، چنین مسیر رفت و برگشتی طی شده باشد. اگر این سخن بیرونی هم
درست باشد که سر امام حسین(علیهالسلام) روز اول صفر وارد دمشق شده،
میتوان اظهار کرد که بیست روز بعد، اسرا میتوانستند در کربلا باشند.
این
ممکن است که ابن طاوس لهوف را در جوانی و اقبال را در دوران بلوغ فکری
تألیف کرده باشد. در عین حال ممکن است دلیل آن این باشد که آن کتاب را
برای محافل روضه خوانی و این اثر را به عنوان یک اثر علمی نوشته باشد.
دلیلی ندارد که ما تردیدهای او را در آمدن جابر به کربلا در روز اربعین
بپذیریم. به نظر میرسد منطقیترین چیزی که برای اعتبار اربعین در دست است
همین زیارت جابر در نخستین اربعین به عنوان اولین زایر است.
اما در
باره اعتبار اربعین به بازگشت اسرا به کربلا توجه به این نکته هم اهمیت
دارد که شیخ مفید در کتاب مهم خود در باب زندگی امامان و در بخش خاص به
امام حسین(علیهالسلام) از کتاب «ارشاد» در خبر بازگشت اسرا، اصلا
اشارهای به این که اسرا به عراق بازگشتند ندارد. همین طور ابومخنف راوی
مهم شیعه هم اشارهای در مقتل الحسین خود به این مطلب ندارد. در منابع
کهن تاریخ کربلا هم مانند انساب الاشراف، اخبارالطوال، و طبقات الکبری
اثری از این خبر دیده نمیشود.
روشن است که حذف عمدی آن معنا ندارد؛ زیرا برای چنین حذف و تحریفی، دلیلی وجود ندارد.
خبر زیارت جابر، در کتاب بشارة المصطفی آمده، اما به ملاقات وی با اسرا اشاره نشده است.
مرحوم
حاج شیخ عباس قمی هم، به تبع استاد خود نوری، داستان آمدن اسرای کربلا
را در اربعین از شام به کربلا نادرست دانسته است.(15) در دهههای اخیر
مرحوم محمدابراهیم آیتی هم در کتاب بررسی تاریخ عاشورا بازگشت اسرا را به
کربلا انکار کرده است.(16) همین طور آقای مطهری که متأثر از مرحوم آیتی
است. اما این جماعت یک مخالف جدی دارند که شهید قاضی طباطبائی است.
![اربعین حسینی](http://img.tebyan.net/big/1388/11/6011516563310231801349251522177713219.jpg)
5. شهید قاضی طباطبائی و اربعین
شهیدمحراب مرحوم حاج سید محمدعلی قاضی طباطبائی(ره)، کتاب مفصلی با نام
«تحقیق در باره اولین اربعین حضرت سید الشهداء» در باره اربعین نوشت که
اخیرا هم به شکل تازه و زیبایی چاپ شده است.
هدف ایشان از نگارش این
اثر آن بود تا ثابت کند، آمدن اسرای از شام به کربلا در نخستین اربعین،
بعید نیست. این کتاب که ضمن نهصد صفحه چاپ شده، مشتمل بر تحقیقات
حاشیهای فراوانی درباره کربلاست که بسیار مفید و جالب است. اما به نظر
میرسد در اثبات نکته مورد نظر با همه زحمتی که مؤلف محترم کشیده، چندان
موفق نبوده است.
ایشان در باره این اشکال که امکان ندارد اسرا ظرف
چهل روز از کربلا به کوفه، از آنجا به شام و سپس از شام به کربلا بازگشته
باشند، هفده نمونه از مسافرتها و مسیرها و زمانهایی که برای این راه در
تاریخ آمده را به تفصیل نقل کردهاند. در این نمونهها آمده است که مسیر
کوفه تا شام و به عکس از یک هفته تا ده دوازده روز طی میشده و بنابر
این، ممکن است که در یک چهل روز، چنین مسیر رفت و برگشتی طی شده باشد.
اگر این سخن بیرونی هم درست باشد که سر امام حسین(علیهالسلام) روز اول
صفر وارد دمشق شده، میتوان اظهار کرد که بیست روز بعد، اسرا
میتوانستند در کربلا باشند.
باید به اجمال گفت: بر فرض که طی این
مسیر برای یک کاروان، در چنین زمان کوتاهی، با آن همه زن و بچه ممکن
باشد، باید توجه داشت که آیا اصل این خبر در کتابهای معتبر تاریخ آمده
است یا نه. تا آنجا که میدانیم، نقل این خبر در منابع تاریخی، از قرن
هفتم به آن سوی تجاوز نمیکند. به علاوه، علمای بزرگ شیعه، مانند شیخ
مفید و شیخ طوسی، نه تنها به آن اشاره نکردهاند، بلکه به عکسِ آن تصریح
کرده و نوشتهاند: روز اربعین روزی است که حرم امام حسین(علیهالسلام)
وارد مدینه شده یا از شام به سوی مدینه خارج شده است.
آنچه
میماند این است که نخستین زیارت امام حسین(علیهالسلام) در نخستین
اربعین، توسط جابر بن عبدالله انصاری صورت گرفته است و از آن پس ائمه
اطهار(علیهمالسلام) که از هر فرصتی برای رواج زیارت امام
حسین(علیهالسلام) بهره میگرفتند، آن روز را که نخستین زیارت در آن
انجام شده، به عنوان روزی که زیارت امامحسین(علیهالسلام) در آن مستحب
است، اعلام فرمودند.
متن زیارت اربعین هم
از سوی امام صادق(علیهالسلام) انشاء شده و با داشتن آن مضامین عالی،
شیعیان را از زیارت آن حضرت در این روز برخوردار میکند.
اهمیت
خواندن زیارت اربعین تا جایی است که از علائم شیعه دانسته شده است، درست
آنگونه که بلند خواندن بسم الله در نماز و خواندن پنجاه و یک رکعت نماز در
شبانه روز در روایات بیشماری، از علائم شیعه بودن عنوان شده است.
زیارت
اربعین در «مصباح المتهجد» شیخ طوسی و نیز «تهذیب الاحکام» وی به نقل از
صفوان بن مهران جمال آمده است. وی گفت که مولایم صادق(علیهالسلام)
فرمود: زیارت اربعین که باید وقت برآمدن روز خوانده شود چنین است ...(17)
این زیارت، به جهاتی مشابه برخی از زیارات دیگر است، اما از آن روی که
مشتمل بر برخی از تعابیر جالب در زمینه هدف امام حسین از این قیام است،
دارای اهمیت ویژه میباشد. در بخشی از این زیارت درباره هدف امام
حسین(علیهالسلام) از این نهضت آمده است: «... و بذل مهجته فیک لیستنقذ
عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة... و قد توازر علیه من غرّته الدنیا و
باع حظّه بالارذل الادنی.»؛ خدایا، امام حسین(علیهالسلام) همه چیزش را
برای نجات بندگانت، از نابخردی و سرگشتگی و ضلالت در راه تو داده در حالی
که مشتی فریب خورده که انسانیت خود را به دنیای پست فروختهاند بر ضد وی
شوریده آن حضرت را به شهادت رساندند.
![زیارت اربعین نشانه مومن](http://img.tebyan.net/big/1382/02/16323610921621356113428830913611410822498.jpg)
دو نکته کوتاه:
نخستآن که برخی از روایاتی که در باب زیارت امام حسین(علیهالسلام) در کتاب
کامل الزیارات ابن قولویه آمده، گریه چهل روزه آسمان و زمین و خورشید و
ملائکه را بر امام حسین(علیهالسلام) یادآور شده است.(18)
دوم
این که ابن طاوس یک اشکال تاریخی هم نسبت به اربعین بودن روز بیستم صفر
مطرح کرده و آن این که اگر امام حسین(علیهالسلام) روز دهم محرم به شهادت
رسیده باشد، اربعین آن حضرت نوزدهم صفر میشود نه بیستم. در پاسخ گفته
شده است، به احتمالی ماه محرمی که در دهم آن امام حسین(علیهالسلام) به
شهادت رسیده، بیست و نه روز بوده است. اگر ماه کامل بوده، باید گفت که
روز شهادت را به شمارش نیاوردهاند.(19)
پی نوشت ها:
1- مجموعه ورام، ص 35.
2- مستدرک وسائل، ج 9، ص 329.
3- الاحتجاج، ص 84 .
4- بحارالانوار، ج 53، ص 200 .
5- مستدرک وسائل، ج 5، ص 217.
6- مصباح المتهجد، ص 787 .
7- نزهةالزاهد، ص 241.
8- الفتوح ابن اعثم، تصحیح مجد طباطبائی، ص916.
9- لؤلؤ و مرجان، ص 154.
10- بحارالانوار، ج 101، ص 334 ـ 335 .
11- نفس المهموم ترجمه شعرانی، ص 269 .
12- آلاثارالباقیه، ص 422.
13- لؤلؤ و مرجان، ص 152 .
14- اقبال الاعمال، ج 3، ص 101 .
15- منتهی الامال، ج 1، صص 817 ـ 818 .
16- بررسی تاریخ عاشورا، صص 148 ـ 149 .
17-
مصباح المتهجد، ص 788، تهذیب الاحکام، ج 6،ص 113، اقبال الاعمال، ج 3، ص
101، مزار مشهدی، ص 514 (تحقیق قیومی)، مزار شهید اول (تحقیق مدرسة
الامام المهدی، قم 1410، ص 185 ـ 186 .
18- اربعین شهید قاضی، ص 386 .
19- بحارالانوار، ج 98، ص 335 .
منبع: سایت خبری بازتاب، رسول جعفریان
طبقه بندی: بزرگداشت، اربعین، امام حسین(ع)، کربلا، جهل، اسیر، مدینه، میرزا حسن نوری، شهید قاضی طباطبایی
![زیارت اربعین](http://img.tebyan.net/big/1387/11/2491892261344915243722910761106732393144.jpg)
پیوند با «ولایت»<\/h2>
گرچه
نام کربلا و یاد عاشورای محرّم سال 61 هجری بعد از شهادت امام حسین علیه
السلام و یارانش، مرزهای جغرافیایی و تاریخی را درنوردید؛ اما پیامبر
خدا(صلی الله علیه و آله) از همان هنگامه تولّد نواده معصومش حادثه عاشورا
را برای امّت اسلامی بیان فرموده بود(1)؛ لذا افرادی چون «جابر بن عبدالله
انصاری» با آغاز سفر تاریخی امام حسین(علیهالسلام) - از مدینه به مکّه و
از آنجا به عراق - تحقّق این پیش گویی را مدّ نظر داشتند.
جابر و
یارانش برای اعلام وفاداری به ساحت مقدّس نبوّت و امامت، انزجار از رژیم
ستمگر اموی، اطلاع رسانی و تبلیغ آرمانهای عاشوراییان و بیدار ساختن افکار
عمومی، در فرصتی مناسب، اوّلین «کاروان زیارتی» را به حرکت درآوردند.
حال،
اگر مبدأ این سفر و حرکت سرنوشت ساز را، شهر مقدّس «مدینه» بدانیم، چگونگی
اطلاع جابر و همسفرانش(مردانی از بنیهاشم و اهل بیت) از ماجرای شهادت
امام حسین(علیهالسلام)، پرسشی است که باید به آن پرداخت:
الف) مسأله شهادت امام و اصحابش از طریق «احادیث نبوی و علوی» به آگاهی عموم مسلمانان - به ویژه مردم مدینه - رسیده بود.
ب)
امّ المؤمنین امّ سلمه، به عنوان تنها همسر و بازمانده خاندان پیامبر(صلی
الله علیه و آله)، پناهگاه شیعیان بوده و لذا بعد از رؤیای صادقه و مشاهده
تغییر رنگ «تربت مقدّس کربلا» در شب یازدهم محرّم، در میان بنی هاشم حاضر
شد و در حالی که اشک از دیدگانش جاری بود، اعلام کرد: «حسین، به شهادت
رسید... .»(2)
ج) عبیدالله بن زیاد - حاکم کوفه -
بعد از فرستادن اسرای کربلا به شام، نامهای به والی مدینه «عمرو بن سعید»
نوشت؛ پس از رسیدن نامه به دست والی و آگاهیاش از حوادث عاشورا و اسارت
اهل بیت (علیهمالسلام)، عمرو بن سعید دستور داد در کوچهها و معابر جار
بزنند که: «حسین، کشته شده است.» مردم با شنیدن این خبر، به عزاداری
پرداختند و بر قاتلان امام، نفرین فرستادند... .(3)
روز «جابر بن عبدالله انصاری» با شاگردش «عطیة بن سعد» و گروهی از بنی
هاشم و سادات علوی، تصمیم گرفتند مسیر طولانی حجاز تا عراق را - علی رغم
خطرات راه و خفقان سیاسی حاکم - طیّ کرده و به «زیارت» امام
حسین(علیهالسلام) و شهدای کربلا نائل شوند.
د) منادی و هاتفی در روز عاشورا، خبر وقوع مصیبتی بزرگ را به گوش اهل مدینه رساند... .(4)
فصل آشنایی <\/h2>
از
آنجا که موضوع «زیارت اربعین» و «نخستین زائرانِ» آرامگاه شهدای کربلا، از
طریق «عطیّة بن سعد عوفی کوفی» نقل شده، زیبنده است بعد از آشنایی مختصر
با جابر بن عبدالله انصاری، به معرّفی وی نیز بپردازیم.
1. جابر<\/h4>
وی
پانزده سال پیش از هجرت، در مدینه به دنیا آمد. او و پدرش «عبدالله» از
پیشتازان اسلام بودند؛ پدرش در جنگ اُحُد به شهادت رسید. جابر از یاران با
وفای پیامبر(صلی الله علیه و آله) بود که در 19 غزوه شرکت کرد و احادیث
فراوانی از آن حضرت نقل نموده؛ لذا مورد احترام همه فرقههای اسلامی است.
وی همواره از مدافعان اهل بیت(علیهمالسلام) به شمار میآمد. جابر سرانجام
در سال 78 (74 یا 79) هجری از دنیا میرود و پیکرش در «قبرستان بقیع» دفن
میشود.(5)
2. عطیّه <\/h4>
وی از رجال علم و حدیث شیعه
است که در کتاب های رجالی اهل سنّت نیز توثیق شده است. عطیّه در زمان
خلافت امام علی(علیهالسلام) (36 - 40 هجری) در کوفه به دنیا آمد و نامش
هم توسّط آن حضرت انتخاب شده است. وی از شیعیان راستین و علمای بزرگ بوده
که هماره به نشر معارف قرآنی و اهل بیتی میپرداخت؛ به گونهای که از سوی
عوامل حکومتی بنی امیّه مورد شکنجه و آزار قرار گرفته بود. عطیّه علاوه بر
نقل احادیث - به ویژه خطبه فدکیّه فاطمه زهرا(علیهاالسلام) - از بزرگترین
مفسّران بوده و تفسیری در 5 جلد به نگارش درآورده است.
وی
بعد از آشنایی با جابر بن عبدالله، به رتبه شاگردیاش مفتخر گردید؛ که
متأسفانه برخی در گفتار و نوشتار خود، عطیّه را غلام جابر معرفی کردهاند!
عاقبت این مفسّر و محدّث والامقام در سال 111 هجری، در زادگاهش(کوفه) چشم از جهان فرو بست.(6)
همراه جابر بن عبدالله انصاری به قصد زیارت قبر امام حسین(علیهالسلام)
حرکت کردیم؛ چون به کربلا رسیدیم، جابر نخست در کنار رودخانه فرات «غسل
زیارت» نمود و پیراهن پاکیزهای پوشید (همانند مُحْرِم، دو جامه سفید
پوشید) و از کیسهای عطرش را بیرون آورد (از من درخواست عطر کرد...) سپس
لباس و بدنش را خوشبو ساخت و با پای برهنه به جانب قتلگاه حرکت کرد، در
حالی که زبانش به نام و یاد الهی مترنّم بود.»
سفر زیارتی - سیاسی <\/h2>
یک
روز «جابر بن عبدالله انصاری» با شاگردش «عطیة بن سعد» و گروهی از بنی
هاشم و سادات علوی، تصمیم گرفتند مسیر طولانی حجاز تا عراق را - علی رغم
خطرات راه و خفقان سیاسی حاکم - طیّ کرده و به «زیارت» امام حسین
(علیهالسلام) و شهدای کربلا نائل شوند. حرکت این کاروان زیارتی، آن هم با
حضور صحابی کهنسال و گرانقدر پیامبر(صلی الله علیه و آله) و نیز همراهی
عدّهای از بنیهاشم، بازتاب گوناگونی را میتواند در افکار عمومی و نظام
حکومتی بنی امیّه داشته باشد؛ که متأسّفانه حوادث و واکنشهای مسیر این
سفر، در منابع تاریخی و حدیثی بیان نشده است!
![اربعین الحسین علیه السلام](http://img.tebyan.net/big/1387/11/24618712681621962819788150171749382830.jpg)
به
عبارت دیگر: رژیم سفّاک بنی امیّه برای پیشگیری و سرکوب انقلابهای مردمی،
سیاست مکتوب و برنامه همه جانبهای داشته؛ چرا که با انتشار واقعه جانسوز
شهادت و اسارت خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله)، نخستین بازتاب
مردمیاش ایجاد تنفّر، تظاهرات خیابانی و هجرت شیعیان به کربلا میباشد.
از این رو، نیروهای اطلاعاتی و نظامی یزید، ورود و خروج افراد - به ویژه
شخصیتها - را تحت کنترل قرار داده و حداقل در شهر مدینه «حکومت نظامی و
پلیسی» را برقرار میکنند. با این وجود، نوع برخورد کارگزاران و مأموران
با حرکت سؤال برانگیز جابر بن عبدالله انصاری و بنی هاشم، در تواریخ و
مقاتل، ثبت و ضبط نشده است.
البته میتوان چنین نتیجهای را نیز گرفت که:
الف)
جابر و همسفرانش به شکل انفرادی و در زمانهای مختلف، از مدینه بیرون آمده
و در حوالی کربلا به هم پیوستهاند تا با آسودگی خاطر و امنیّت جانی، به
زیارت شهیدان مشرّف شوند.
ب) احتمالاً جابر از کوفه و یا شهر دیگری عازم کربلا شده باشد.(7)
احرام در میقات عشق <\/h2>
با
نزدیک شدن کاروان زیارتی به منطقه کربلا، سیلاب اشک از دیدگان جاری شد و
آوای مرثیه خوانی در فضای بیابان طنین افکند و دلهای سوگواران در عطش
زیارت قبور مطهر و تابناک شهدا، بیتاب شد...
بهتر آن است که قصّه ماندگار این مسافران «حریم نور» را از زبان عطیّه بشنویم:(8)
«ما
همراه جابر بن عبدالله انصاری به قصد زیارت قبر امام حسین(علیهالسلام)
حرکت کردیم؛ چون به کربلا رسیدیم، جابر نخست در کنار رودخانه فرات «غسل
زیارت» نمود و پیراهن پاکیزهای پوشید (همانند مُحْرِم، دو جامه سفید
پوشید) و از کیسهای عطرش را بیرون آورد (از من درخواست عطر کرد...) سپس
لباس و بدنش را خوشبو ساخت و با پای برهنه به جانب قتلگاه حرکت کرد، در
حالی که زبانش به نام و یاد الهی مترنّم بود.»
آری، «زیارت»
آدابی دارد و «زائر» برای رسیدن به مقام قُرب الهی، بایسته است روح و جسم
خویشتن را معطّر و پاکیزه سازد و با زمزمه نام معشوق آرام، آرام در مسیر
وصال گام بردارد.
عطیّه
عوفی در این باره نقل میکند: هنگامی که نزدیک قبر مطهّر
سیدالشّهدا(علیهالسلام) رسیدیم، جابر به من گفت: دستم را روی قبر
بگذار.(9) وقتی دستش را بر تربت آرامگاه امام نهادم، به یکباره از اعماق
دل آهی کشیده و بی هوش شد؛ لذا بر سر و صورتش آب پاشیدم. چون به هوش آمد،
سه بار فریاد برآورد: «یا حسین!»
آنگاه خطاب به آرامگاه امام، عرضه داشت: «حَبیبٌ، لا یُجیبُ حَبیبَه؛ آیا دوست، جواب سلام دوستش را نمیدهد؟!»
میهمان عرشیان <\/h2>
وقتی
شیعیان زائر و سوگوار به قتلگاه رسیدند، با صحنههای دلخراشی رو به رو
شدند؛ قبرهای گمنام، خیمههای سوخته، زمین خون آلود و تفتیده، نیزهها و
شمشیرهای شکسته، همگی بیانگر اوج جنایت یزیدیان و منتهای مظلومیت
عاشورائیان بود. مشاهده همین تصاویر، خود روضه و مرثیّهای است که دلها و
چشمها را با حال و هوای «کربلا و عاشورای محرّم 61 هجری» پیوند میدهد و
«حماسه حسینی» را برای همیشه تاریخ ماندگار میسازد. عطیّه عوفی در این
باره نقل میکند:
هنگامی که نزدیک قبر مطهّر
سیدالشّهدا(علیهالسلام) رسیدیم، جابر به من گفت: دستم را روی قبر
بگذار.(9) وقتی دستش را بر تربت آرامگاه امام نهادم، به یکباره از اعماق
دل آهی کشیده و بی هوش شد؛ لذا بر سر و صورتش آب پاشیدم. چون به هوش آمد،
سه بار فریاد برآورد: «یا حسین!»
آنگاه خطاب به آرامگاه امام، عرضه داشت:
«حَبیبٌ، لا یُجیبُ حَبیبَه؛ آیا دوست، جواب سلام دوستش را نمیدهد؟!»
ولی بعد از لحظهای، با حالتی غمزده گفت:
«و
إنّی لک بالجواب و قد شُحّطت اوداجک علی اثباجک و فرّق بین بدنک و رأسک؛
حسین جان! من خود، جوابم را میدهم؛ چرا که میدانم رگهای گردنت را
بریدهاند و بین پیکر و سرت جدایی افکندهاند. لذا پاسخ سلام دوستت را
نمیدهی!»
زیارتنامه (مثنوی زیارت)<\/h2>
جابر در مرحله بعد، اینگونه به پیشگاه سیدالشهدا(علیهالسلام) سلام کرد:
«...
فأشهد أنّک ابن خاتم النّبیّین(10) و ابن سیدالمؤمنین(11) و ابن حلیف
التّقوی و سلیل الهدی و خامس اصحاب الکساء و ابن سید النّقباء و ابن فاطمة
سیدة النّساء...؛ من گواهم که تو فرزند بهترین پیامبران و پسر سرور مؤمنان
میباشی. تو فرزند هم پیمان تقوا و سلاله هدایتی و پنجمین نفر از اصحاب
کساء و فرزند سرور نقیبان و پسر فاطمه سیده بانوان هستی. و چرا چنین
نباشی، که سالار پیامبران با دست خود غذایت داده و در دامان پرهیزگاران
پرورش یافتهای و از سینه ایمان شیر خوردهای و از دامان اسلام بر
آمدهای! خوشا به حال تو در حیات و ممات که پاکیزه زیستی و پاک از دنیا
رفتی! اما دل مؤمنان در فراق تو اندوهگین است؛ با این حال، شک ندارد که
آنچه بر شما گذشت، خیر بوده است. فعلیک سلام الله و رضوانه، و أشهد أنّک
مضیت علی ما مضی علیه اخوک یحیی بن زکریّا؛ پس سلام و رضوان الهی بر تو
باد. و گواهی میدهم که تو همان راه را رفتی، که برادرت یحیی بن زکریّا
(علیهالسلام) پیمود.»(12)
جابر پاسخ داد: ای عطیّه! من از حبیبم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم که میفرمود:
«من
أحبّ قوماً حشر معهم، و من أحبّ عمل قوم اُشرک فی عملهم؛ هر کس گروهی را
دوست بدارد، با آنان محشور میشود. و هر کس کار عدّهای را دوست بدارد، در
عمل آنها شریک خواهد بود.»
سپس به پیشگاه شهدای کربلا چنین سلام فرستاد:
«السّلام
علیکم(13) ایّتها الأرواح الّتی حلّت بفناء الحسین(14) و اناخت برحله،
أشهد أنّکم أقمتم الصّلوة و آتیتم الزّکوة و أمرتم بالمعروف و نهیتم عن
المنکر و جاهدتم الملحدین و عبدتم الله حتّی أتاکم الیقین، والّذی بعث
محمّداً بالحقّ نبیّاً لقد شارکناکم فیما دخلتم فیه؛ سلام بر شما ای
جانهای پاک که در آستان حسین(علیهالسلام) نزول کرده و آرمیدهاید! گواهی
میدهم که شما نماز را برپا داشته، زکات را ادا نموده، امر به نیکی و نهی
از پلیدی کرده و با ملحدان مبارزه کردهاید و خدا را تا هنگام شهادت،
پرستش و عبادت نمودهاید. سوگند به آن خدایی که محمّد(صلی الله علیه و
آله) را به حقّ برگزیده و مبعوث کرد! ما نیز در آنچه شما شهیدان در آن
وارد شدهاید، شریک هستیم.»
پاداش همدلی <\/h2>
جابر
در فراز پایانی زیارتنامهاش گفته بود: «سوگند به آن خدایی که محمد(صلی
الله علیه و آله) را به حق برگزیده و مبعوث کرد! ما نیز در آنچه شما
شهیدان در آن وارد شدهاید، شریک هستیم.» از این رو، عطیّه و دیگر زائران
شگفت زده شده بودند. گرچه آنها به صداقت صحابی سرشناس و عارف پیامبر اکرم
باور داشتند، اما سزاوار است که پاسخی برای این ابهام و سؤال دریابند؛ لذا
عطیّه میپرسد:
چگونه با آنان شریک هستیم و حال آن که نه دشتی
پیمودهایم، نه از بلندی و کوهی بالا رفتهایم و نه در راه خدا شمشیری
زدهایم؛ اما اینان کسانی هستند که بین سرها و پیکرشان جدایی افتاده و
شهید شدهاند، فرزندان آنها یتیم گشته و همسران آنان بیوه شدهاند؟!
جابر گفت: ای عطیّه! من از حبیبم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم که میفرمود:
«من
أحبّ قوماً حشر معهم، و من أحبّ عمل قوم اُشرک فی عملهم؛ هر کس گروهی را
دوست بدارد، با آنان محشور میشود. و هر کس کار عدّهای را دوست بدارد، در
عمل آنها شریک خواهد بود.»
جابر بعد از بیان حدیث نبوی، گفت:
«والّذی
بعث محمّداً بالحقّ نبیّاً انّ نیّتی و نیّة اصحابی علی ما مضی علیه
الحسین علیهالسلام و اصحابه؛ سوگند به خدایی که محمد را به پیامبری
برگزید! نیّت و انگیزه من و یارانم همان چیزی است که حسین علیهالسلام و
یارانش داشتند.»
![اربعین حسینی](http://img.tebyan.net/big/1388/11/6011516563310231801349251522177713219.jpg)
ارزش تولّی و تبرّی <\/h2>
عطیّه عوفی در پایان گزارش «زیارت اربعین» میگوید:
جابر
به من گفت: اکنون مرا به طرف خانههای مردم کوفه ببر. بعد از پیمودن
مسافتی، خطاب به من گفت: ای عطیّه! آیا به تو سفارش و وصیّتی بکنم؟ چرا که
گمان دارم پس از این سفر، دیگر تو را نبینم و با هم دیداری نداشته باشیم!
[عرض کردم: بفرمایید. در این موقع، آن صحابی جلیل القدر گفت:]
«أحبب
محبّ آل محمّد(صلی الله علیه و آله) ما أحبّهم، و أبغض مبغض آل محمّد ما
أبغضهم و إن کان صوّاماً قوّاماً، و أرفق بمحبّ محمّد و آل محمّد فإنّه إن
تزلّ له قدم بکثرة ذنوبه ثبتت له اُخری بمحبّتهم، فإنّ محبّهم یعود الی
الجنّة و مبغضهم یعود الی النّار؛ دوستدار آل
پیامبر(صلی الله علیه و آله) را دوست بدار مادامی که ایشان را دوست
میدارد، و دشمن خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله) را دشمن بدار مادامی
که با ایشان دشمنی میکند ولو این که فراوان روزه بگیرد و نماز بگزارد. با
دوست محمّد و اهل بیتش مدارا کن؛ چرا که اگر در اثر زیادی گناهش یک پایش
بلغزد، به واسطه دوستیاش با آنان، پای دیگرش استوار بماند. بنابراین،
دوستدار پیامبر و آلش به سوی بهشت میرود و بازگشت و سرانجام دشمن آنها،
دوزخ خواهد بود.»
روایتی دیگر<\/h2>
علاّمه
مجلسی در کتاب تحفةالزّائر، در ضمن بیان «زیارت اربعین»، داستان سفر
زیارتی جابر را از زبان فردی به نام «عطا»(15)* مینویسد؛ که او نیز همچون
«عطیّه» از همسفران جابر بود. در این گزارش، مطالب دیگری وجود دارد که
میتواند موضوع این مقاله را تکمیل سازد؛ از جمله این که:
- جابر در کنار قبر امام، سه مرتبه «الله اکبر» گفت و سپس بیهوش شد.
- وی بعد از به هوش آمدن، اینگونه سلام داد:
السّلام علیکم یا آل الله، السّلام علیکم یا صفوة الله...
- دو طرف صورتش را بر قبر مطهّر حضرت کشیده، آنگاه چهار رکعت نماز خواند.
- نزد قبر حضرت علی اکبر(علیهالسلام) آمده و عرضه داشت:
السّلام علیک یا مولای وابن مولای، لعن الله قاتلک، لعن الله ظالمک، أتقرّب الی الله بمحبّتکم و أبرء الی الله من عدوّکم.
- بعد از خواندن دو رکعت نماز، به پیشگاه شهدای کربلا چنین درود فرستاد:
السّلام
علی الأرواح المُنیخة بقبر ابی عبدالله، السّلام علیکم یا شیعة الله و
شیعة رسوله و شیعة امیرالمؤمنین و الحسن والحسین، السّلام علیکم یا
طاهرون، السّلام علیکم یا مهدیّون، السّلام علیکم یا ابرار، السّلام علیکم
و علی ملائکة الله الحافّین بقبورکم، جمعنی الله و ایّاکم فی مستقرّ رحمته
تحت عرشه.
- سپس به جانب آرامگاه حضرت عباس(علیهالسلام) رفته و این زیارتنامه را زمزمه کرد:
السّلام
علیک یا اباالقاسم، السّلام علیک یا عبّاس بن علی، السّلام علیک یابن
امیرالمؤمنین، أشهد لقد بالغت فی النّصیحة و أدّیت الأمانة و جاهدت عدوّک
و عدوّ أخیک، فصلوات الله علی روحک الطّیّبة و جزاک الله من أخٍ خیراً.(16)
-
جابر بن عبدالله انصاری بعد از خواندن دو رکعت نماز و درخواست حوائج از
درگاه الهی، با شهدای کربلا وداع نموده (17) و آرام آرام از سرزمین تابناک
نینوا به جانب دیگر رهسپار شد تا پیام آور اهداف مقدّس عاشوراییان بوده
باشد.
پینوشتها:
1. سیرتنا و سنّتنا سیرة نبیّنا و سنّته(صلی الله علیه و آله)، چاپ الآداب، نجف اشرف، 1384 ق.
2.
نامهها و ملاقاتهای امام حسین(علیهالسلام)، ابوالقاسم عالمی دامغانی، ص
162 و 163، بنیاد معارف اسلامی، قم، اوّل، 1376 ش/ اشک روان بر امیر
کاروان، حاج شیخ جعفر شوشتری، ترجمه حاج میرزا محمدحسین شهرستانی، ص 246 و
247، دارالکتاب (جزائری)، قم، دهم، 1383 ش.
3. زندگانی امام حسین(علیهالسلام)، ابوالقاسم سحاب، ص 603 - 601، سحاب کتاب، تهران، دوم، 1358 ش.
4. همان، ص 683.
5. فرهنگ عاشورا، جواد محدّثی، ص 127 و 128،
6. سحاب رحمت، عباس اسماعیلی یزدی، پ، ص 797، انتشارات مسجد مقدس جمکران، قم، سوم، 1380 ش؛ فرهنگ عاشورا، ص 317 و 318.
7.
عدّهای بر این باورند که: «از هنگامه رسیدن خبر شهادت به حجاز و حرکت
جابر از آنجا، قهراً زمانی بیش از چهل روز را میطلبد؛ مگر این که بگوییم
جابر از مدینه نیامده و از کوفه یا شهر دیگری عازم کربلا شده باشد.» / بر
ساحل عاشورا، هادی قطبی، ص 216، احمدیّه، قم، اوّل، 1381 ش.
8.
روایت عطیّة بن سعد در منتهی الآمال، ص 536 و 537/ سحاب رحمت، ص 800 –
797/ قصّه کربلا، ص 527 – 525/ زندگانی امام حسین(علیهالسلام)، ص 677 –
674/ معالی السّبطین، شیخ محمد مهدی حائری، ج 2، ص 195 – 192/ منشورات
الشّریف الرّضی، قم، دوم، 1363 ش/ مقتل امام حسین (علیهالسلام)، ترجمه
جواد محدّثی، ص 259 و 260، شرکت چاپ و نشر بین الملل، تهران، دوم، 1382 ش
آمده.
9. بنا به قولی، جابر در سال 61 هجری نابینا بود. (فرهنگ عاشورا، ص 128؛ زندگانی امام حسین (علیهالسلام)، ص 677.
10. به نقل دیگر: ابن خیرالنّبیّین. (قصّه کربلا، ص 525، به نقل از بحارالانوار، ج 65، ص 130).
11. ابن سید الوصیّین. (معالی السّبطین، ج 2، ص 193).
12. تولّد، زندگی و شهادت حضرت یحیی(علیهالسلام) و امام حسین(علیهالسلام) حوادث مشترکی دارد.
13. در نقل دیگر: السّلام علیکِ. (قصّه کربلا، ص 526).
14. حلّت بفناء قبرالحسین. (سحاب رحمت، ص 798).
15. عطا؛ گویا وی نیز از شاگردان جابر بن عبدالله انصاری بود.
برخی
گویند که: منظور از عطا، همان عطیّه است و روایت وی تقطیع شده است...
(تحقیق درباره روز اربعین حضرت سیّدالشّهدا(علیهالسلام)، [شهید]
سیدمحمدعلی قاضی طباطبائی، ص 140 - 138، شرکت چاپ میهن، تبریز، اوّل، 1352
ش.)
* شیخ عبّاس قمی(ره) در پایان «زیارت اربعین» میگوید که متن
این زیارتنامه جابر، همانند آن زیارتی است که در قسمت «زیارت نیمه رجب»
بیان شده است. ر.ک: مفاتیح الجنان.
16. مصباح الزّائر، سیّد ابن طاووس، ص 288 - 286، مؤسّسة آل البیت(علیهمالسلام).
17. روایت کربلا، حاج یدالله بهتاش، ص 290 و 291، نشر سبحان، تهران، سوم، 1378 ش.
طبقه بندی: عشق، اربعین، کربلا، زیارت، شهید، ولایت، جابر، عطیه، سفر، سیاست، مهمان، زیارتنامه، پاداش، تولی، تبری
![اربعین حسینی](http://img.tebyan.net/big/1386/12/1092374224118176371051692071342461012415428.jpg)
به مناسبت فرا رسیدن اربعین حسینی، اشعاری جهت تسلیت گویی از طریق ارسال پیامک ارائه میشود .
امشب شب اربعین مصباح هداست دل یاد حسین بن علی شیر خداست
پروانه به گرد شمع حق پر زد و سوخت امشب شب یاد عشقیاء و شهداست
بسوز ای دل که امروز اربعین است عزای پور ختم المرسلین است
قیام کربلایش تا قیامت سراسر درس، بهر مسلمین است
به یاد کربلا دلها غمین است دلا خون گریه کن چون اربعین است
بــاز دگر بـاره رســیــد اربـعـیــن جوش زند خـون حـسـیـن از زمیــن
شـد چـهـلـم روز عــزای حـسـیــن جــان جــهــان بـــاد فدای حـسین
السلام ای وادی کرببلا السلام ای سرزمین پر بلا
السلام ای جلوهگاه ذوالمنن السلام ای کشتههای بی کفن
کاش بودیم آن زمان کاری کنیم از تو و طفلان تو یاری کنیم
کاش ما هم کربلایی میشدیم در رکاب تو فدایی میشدیم
دل را اگر از حسین بگیرم چه کنم بی عشق حسین اگر بمیرم چه کنم
فردا که کسی را به کسی کاری نیست دامان حسین اگر نگیرم چه کنم
با آب طلا نام حسین قاب کنید با نام حسین یادی از آب کنید
خواهید مه سربلند و جاوید شوید تا آخر عمر تکیه بر ارباب کنید
آبروی حسین به کهکشان می ارزد یک موی حسین بر دو جهان می ارزد
گفتم که بگو بهشت را قیمت چیست گفتا که حسین بیش از آن میارزد
عالم همه محو گل رخسار حسین است ذرات جهان در عجب از کار حسین است
دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش یعنی که خدای تو عزادار حسین است
فرش بر رونق بازار حسین مینازد عرش بر جلوه رخسار حسین مینازد
ابر بر اشک عزادار حسین مینازد قبر شش گوشه به زوار حسین مینازد
به سر غیر از تو سودایی ندارم یا حسین جان به دل جز تو تمنایی ندارم یا حسین جان
خدا داند که در بازار عشقت به جز جان هیچ کالایی ندارم یا حسین جان
امشب شب اربعین مصباح هداست دل یاد حسین بن علی شیر خداست
پروانه به گرد شمع حق پر زد و سوخت امشب شب یاد عشقیاء و شهداست
نازم آن آموزگاری را که در یک نصف روز دانشآموزان عالم را همه دانا کند
ابتدا قانون آزادی نویسد بر زمین بعد از آن با خون هفتاد و دو تن امضا کند
![ویژه نامه اربعین حسینی](http://img.tebyan.net/big/1384/01/771742501801674812790184127116111152233231240.jpg)
کاش بودیم آن زمان کاری کنیم از تو و طفلان تو یاری کنیم
کاش ما هم کربلایی میشدیم در رکاب تو فدایی میشدیم
عالم همه قطره و دریاست حسین خوبان همه بنده و مولاست حسین
ترسم که شفاعت کند از قاتل خویش از بس که کَرَم دارد و آقاست حسین
باز آمد اربعینی دیگر و ما خفتهایم وه چه غرق در گناهان دل به دنیا بستهایم
کاش میشد وارهیم از این همه دلبستگی چون حسین دریایی از عشق خدا و دلدادگی
اربعین آمد و اشگم ز بصر میآید گوییا زینب محزون ز سفر میآید
باز در کرب و بلا شیون و شینی برپاست کز اسیران ره شام خبر میآید
ساربانا ز اشتران بگشای بار لحظهای ما را به حال خود گذار
این که بینی سرزمین کربلاست خاک او آغشته با خون خداست
نی نوا، در نینوای راستین مویهها دارد ز نای اربعین
ناله آتش بال در پرواز بین همطراز آه گردون تا زمین
اشک میریزد ز چشم کائنات در عزای تشنهکامان فرات
آن بلا جویان که تا بزم حضور راه پیمودند با سامان نور
بار بگشایید اینجا کربلاست آب و خاکش با دل و جان آشناست
بر مشام جان رسد بوی بهشت به به از این تربت مینو سرشت
اربعین است اربعین کربلاست هر طرف غوغایی از غمها به پاست
گویی از آن خیمههای نیم سوز خود صدای العطش آید هنوز
چرا گلزار و گلشن گشته غمناک چرا گریان ز غم روح الامین است
مگر از شام آید کاروانی که صوتش مُحرق قلب حزین است
![ویژه نامه اربعین حسینی](http://img.tebyan.net/big/1384/01/11920517313285247162249919382222506417028.jpg)
جهان شد از چه رو کانون ماتم مگر از نو عزای شاه دین است
حسین آن کو به راه حق پرستی چو بابش فرد بی مثل و قرین است
دلا کوی حسین عرش زمین است مطاف و کعبه دلها همین است
اگر خیل شهیدان حلقه باشند حسین بن علی، آن را نگین است
به یاد کربلا دل ها غمین است دلا خون گریه کن چون اربعین است
باز دلم خون شد و چشمم گریست آن که درین روز چون من نیست کیست؟
باز دگر باره رسید اربعین جوش زند خون حسین از زمین
غرق تلاطم شده بحر محیط یک سره درد است بساط بَسیط
شد چهلم روز عزای حسین جان جهان باد فدای حسین
آبروی ما بود از آبرویت یا حسین سرمه چشمان ما از خاک کویت یا حسین
در گلستان وفا در جست و جو سرگشتهایم تا به وجد آییم ما یک دم ز بویت یا حسین
طبقه بندی: اربعین، پیامک، تسلیت، sms
اربعین در کلام مقام رهبری
![مقام رهبری](http://img.tebyan.net/big/1388/11/11021171511101131062102571108215232519582.jpg)
روضه اربعین در کلام مقام معظم رهبری
متن
زیر بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب در بین اقشار مختلف مردم در سالهای
مختلف به مناسبت اربعین حسینی است . حضرت آیة الله خامنهای در این گفتار
به تبیین مأموریت مهم خاندان سیدالشهدا (علیهالسلام) پس از واقعه عاشورا
پرداخته و تأکید میکنند مهمترین درس اربعین، زنده نگهداشتن یاد و حقیقت
شهادت است.
یاد حقیقت و خاطرهى شهادت
به
همان اندازه که مجاهدت حسینبنعلى(علیهماالسلام) و یارانش به عنوان
صاحبان پرچم، با موانع برخورد داشت و سخت بود، به همان اندازه نیز مجاهدت
زینب(علیهاالسلام) و مجاهدت امام سجاد(علیهالسلام) و بقیهى بزرگواران،
دشوار بود. البته صحنهی آنها، صحنهى نظامى نبود؛ بلکه تبلیغى و
فرهنگى بود. ما به این نکتهها باید توجه کنیم. درسى که اربعین به ما
مىدهد، این است که باید یاد حقیقت و خاطرهى شهادت را در مقابل طوفان
تبلیغات دشمن زنده نگهداشت. شما ببینید از اول انقلاب تا امروز، تبلیغات
علیه انقلاب و امام و اسلام و این ملت، چه قدر پرحجم بوده است. چه تبلیغات
و طوفانى که علیه جنگ به راه نیفتاد جنگى که دفاع و حراست از اسلام و میهن
و حیثیت و شرف مردم بود. ببینید دشمنان علیه شهداى عزیزى که جانشان - یعنى
بزرگترین سرمایهشان - را برداشتند و رفتند در راه خدا نثار نمودند، چه
کردند و مستقیم و غیرمستقیم، با رادیوها و روزنامهها و مجلهها و
کتابهایى که منتشر مىکردند، در ذهن آدمهاى سادهلوح در همه جاى دنیا،
چه تلقینى توانستند بکنند. اگر در مقابل این تبلیغات، تبلیغات حق نبود و
نباشد و اگر آگاهى ملت ایران و گویندگان و نویسندگان و هنرمندان، در خدمت
حقیقتى که در این کشور وجود دارد، قرار نگیرد، دشمن در میدان تبلیغات غالب
خواهد شد. میدان تبلیغات، میدان بسیار عظیم و خطرناکى است. (29/6/68)
اهمیت اربعین
-اساسا اهمیت اربعین در آن است که در این روز، با تدبیر الهی
خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله)، یاد نهضت حسینی برای همیشه
جاودانه شد و این کار پایهگذاری گردید. اگر بازماندگان شهدا و
صاحبان اصلی، در حوادث گوناگون ـ از قبیل شهادت حسین بن
علی(علیهماالسلام) در عاشورا ـ به حفظ یاد و آثار شهادت کمر نبندند،
نسلهای بعد، از دستاورد شهادت استفادهی زیادی نخواهند برد.(29/6/68)
-
درست است که خدای متعال، شهدا را در همین دنیا هم زنده نگه
میدارد و شهید به طور قهری در تاریخ و یاد مردم ماندگار است؛ اما
ابزار طبیعییی که خدای متعال برای این کار ـ مثل همهی کارها ـ
قرار داده است، همین چیزی است که در اختیار و ارادهی ماست. ما
هستیم که با تصمیم درست و بجا، میتوانیم یاد شهدا و خاطره و
فلسفهی شهادت را احیا کنیم و زنده نگهداریم. (29/6/68)
اهمیت اربعین در آن است که در این روز، با تدبیر الهی خاندان
پیامبر(صلی الله علیه و آله)، یاد نهضت حسینی برای همیشه جاودانه شد
و این کار پایهگذاری گردید.
نقش امام سجاد و حضرت زینب(علیهماالسلام)
-
اگر زینب کبری(سلاماللهعلیها) و امام سجاد(صلواتاللهعلیه) در طول
آن روزهای اسارت - چه در همان عصر عاشورا در کربلا و چه در روزهای
بعد در راه شام و کوفه و خود شهر شام و بعد از آن در زیارت کربلا و
بعد عزیمت به مدینه و سپس در طول سالهای متمادی که این
بزرگواران زنده ماندند ـ مجاهدات و تبیین و افشاگری نکرده بودند و
حقیقت فلسفهی عاشورا و هدف حسین بن علی و ظلم دشمن را بیان
نمیکردند، واقعهی عاشورا تا امروز، جوشان و زنده و مشتعل باقی
نمیماند. (29/6/68)
- چرا امام
صادق(علیه الصلاه والسلام) ـ طبق روایت ـ فرمودند که هر کس یک
بیت شعر درباره حادثه عاشورا بگوید و کسانی را با آن بیت شعر
بگریاند، خداوند بهشت را بر او واجب خواهد کرد؟ چون تمام دستگاههای
تبلیغاتی، برای منزوی کردن و در ظلمت نگهداشتن مسألهی عاشورا و
کلاً مسئله اهلبیت، تجهیز شده بودند تا نگذارند مردم بفهمند چه شد و
قضیه چه بود. تبلیغ، اینگونه است. آن
روزها هم مثل امروز، قدرتهای ظالم و ستمگر، حداکثر استفاده را از
تبلیغات دروغ و مغرضانه و شیطنتآمیز میکردند. در چنین فضایی، مگر
ممکن بود قضیهی عاشورا ـ که با این عظمت در بیابانی در گوشهیی از
دنیای اسلام اتفاق افتاده ـ با این تپش و نشاط باقی بماند؟ یقینا
بدون آن تلاشها، از بین میرفت. (29/6/68)
تلاش بازماندگان امام حسین(علیهالسلام)
![ویژه نامه اربعین](http://img.tebyan.net/big/1383/01/283212922987151200101111513918916522499.jpg)
-
آنچه این یاد را زنده کرد، تلاش بازماندگان حسین بن
علی(علیهالسلام) بود. به همان اندازه که مجاهدت حسین بن علی
(علیهالسلام) و یارانش به عنوان صاحبان پرچم، با موانع برخورد
داشت و سخت بود، به همان اندازه نیز مجاهدت زینب(علیهاالسلام) و
مجاهدت امام سجاد(علیهالسلام) و بقیهی بزرگواران، دشوار بود.
البته صحنه آنها، صحنهی نظامی نبود؛ بلکه تبلیغی و فرهنگی بود. ما
به این نکتهها باید توجه کنیم. (29/6/68)
تبلیغات دستگاه جبار یزید
-دستگاه ظالم جبار یزیدی با تبلیغات خود، حسین بن
علی(علیهماالسلام) را محکوم میساخت و وانمود میکرد که
حسینبنعلی(علیهماالسلام) کسی بود که بر ضد دستگاه عدل و حکومت
اسلامی و برای دنیا قیام کرده است! بعضی هم، این تبلیغات دروغ
را باور میکردند. بعد هم که حسینبنعلی(علیهالسلام)، با آن وضع
عجیب و با آن شکل فجیع، به وسیلهی دژخیمان در صحرای کربلا به
شهادت رسید، آن را یک غلبه و فتح وانمود میکردند! اما تبلیغات
صحیح دستگاه امامت، تمام این بافتهها را عوض کرد. حق، اینگونه
است. (29/6/68)
یا حسین، یا حسین، یا حسین!
درروز اربعین هم، بعد از آن روزهاى تلخ و آن شهادت عجیب، اولین زائران
اباعبداللهالحسین (علیهالسلام) بر سر قبر امامِ معصومِ شهید جمع شدند.
از جمله کسانى که آن روز آمدند، یکى «جابر بن عبدالله انصارى» است و یکى
«عطیة بن سعد عوفى» که او هم از اصحاب امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است. جابر
بن عبدالله از صحابه پیامبر و از اصحاب جنگ بدر است؛ آن روز هم
علىالظّاهر مرد مسنّى بوده است؛ شاید حداقل شصت، هفتاد سال از سن او -
بلکه بیشتر - مىگذشته است. اگر در جنگ بدر بوده، پس لابد قاعدتاً در آن
وقت باید بیش از هفتاد سال سن داشته باشد؛ لیکن «عطیه» از اصحاب
امیرالمؤمنین(علیهالسلام) است.
او آن وقت جوانتر بوده؛ چون
تا زمان امام باقر هم «عطیة بن سعد عوفى» علىالظّاهر زندگى کرده است.
«عطیه» مىگوید: وقتى به آنجا رسیدیم، خواستیم به طرف قبر برویم، اما این
پیرمرد گفت اول دم شطّ فرات برویم و غسل کنیم. در شطّ فرات غسل کرد، سپس
قطیفهاى به کمر پیچید و قطیفهاى هم بر دوش انداخت؛ مثل کسى که مىخواهد
خانهى خدا را طواف و زیارت کند، به طرف قبر امام حسین(علیهالسلام) رفت.
ظاهراً او نابینا هم بوده است. مىگوید با هم رفتیم، تا نزدیک قبر امام
حسین(علیهالسلام) رسیدیم. وقتى که قبر را لمس کرد و شناخت، احساساتش به
جوش آمد. این پیرمرد که لابد حسینبنعلى(علیهالسلام) را بارها در آغوش
پیامبر دیده بود، با صداى بلند سه مرتبه صدا زد: یا حسین، یا حسین، یا
حسین!
کس یک بیت شعر درباره حادثه عاشورا بگوید و کسانی را با آن بیت
شعر بگریاند، خداوند بهشت را بر او واجب خواهد کرد؟ چون تمام
دستگاههای تبلیغاتی، برای منزوی کردن و در ظلمت نگهداشتن مسألهی
عاشورا و کلاً مسئله اهلبیت، تجهیز شده بودند تا نگذارند مردم بفهمند
چه شد و قضیه چه بود.
واقعهى جوشان، زنده و مشتعل عاشورا
اساساًاهمیت اربعین در آن است که در این روز، با تدبیر الهى خاندان پیامبر(صلی
الله علیه و آله)، یاد نهضت حسینى براى همیشه جاودانه شد و این کار
پایهگذارى گردید. اگر بازماندگان شهدا و صاحبان اصلى، در حوادث گوناگون -
از قبیل شهادت حسینبنعلى(علیهالسلام) در عاشورا - به حفظ یاد و آثار
شهادت کمر نبندند، نسلهاى بعد، از دستاورد شهادت استفاده زیادى نخواهند
برد... اگر زینب کبرى (سلاماللهعلیها) و امام سجّاد(صلواتاللهعلیه)
در طول آن روزهاى اسارت - چه در همان عصر عاشورا در کربلا و چه در روزهاى
بعد در راه شام و کوفه و خود شهر شام و بعد از آن در زیارت کربلا و بعد
عزیمت به مدینه و سپس در طول سالهاى متمادى که این بزرگواران زنده ماندند
- مجاهدات و تبیین و افشاگرى نکرده بودند و حقیقت فلسفهى عاشورا و هدف
حسینبنعلى و ظلم دشمن را بیان نمىکردند، واقعهى عاشورا تا امروز،
جوشان و زنده و مشتعل باقى نمىماند. (خطبههاى نماز جمعه تهران 14/3/78)
اولین شکوفههاى عاشورایى
اربعین
هم خود یک فروردین دیگر است. اولین شکوفههاى عاشورایى در اربعین شکفته
شد. اولین جوششهاى چشمهى جوشان محبت حسینى - که شطّ همیشه جارى زیارت را
در طول این قرنها به راه انداخته است - در اربعین پدید آمد. مغناطیس پُرجاذبهى حسینى، اولین دلها را در اربعین به سوى خود جذب کرد؛
رفتن جابر بن عبدالله و عطیّه به زیارت امام حسین(علیهالسلام) در روز
اربعین، سرآغاز حرکت پُربرکتى بود که در طول قرنها تا امروز، پیوسته و
پىدرپى این حرکت پُرشکوهتر، پُرجاذبهتر و پُرشورتر شده است و نام و یاد
عاشورا را روز به روز در دنیا زندهتر کرده است.
(پیام نوروزی رهبر معظم انقلاب 1/1/85)
طبقه بندی: رهبر، اربعین، شهادت، درس، آیت الله خامنه ای
![](http://www.ashoora.biz/weblog/pixel_3443.gif)