بسم الله الرحمن الرحیم
این آن چیزى است که على پسر ابوطالب وصیت مىکند: به وحدانیت و یگانگى خدا گواهى مىدهد و اقرار مىکند که محمد بنده و پیغمبر اوست، خدا او را فرستاده تا دین خود را بر دیگر ادیان پیروز گرداند. همانا نماز، عبادت، حیات و زندگانى من از آن خداست. شریکى براى او نیست، من به این امر شدهام و از تسلیم شدگان اویم .
فرزندم حسن! تو و همه فرزندان و اهل بیتم و هر کس را که این نوشته من به او رسد را به امور ذیل توصیه و سفارش مىکنم :
1- تقوای الهى را هرگز از یاد نبرید، کوشش کنید تا دم مرگ بر دین خدا باقى بمانید.
2- همه با هم به ریسمان خدا چنگ بزنید، و بر مبناى ایمان و خداشناسى متفق و متحد باشید و از تفرقه بپرهیزید، پیغمبر فرمود: اصلاح میان مردم از نماز و روزه دائم افضل است و چیزى که دین را محو مىکند، فساد و اختلاف است .
3- ارحام و خویشاوندان را از یاد نبرید، صله رحم کنید که صله رحم حساب انسان را نزد خدا آسان مىکند.
4- خدا را! خدا را! درباره یتیمان، مبادا گرسنه و بى سرپرست بمانند.
5- خدا را! خدا را! درباره همسایگان، پیغمبر آن قدر سفارش همسایگان را فرمود که ما گمان کردیم مىخواهند آنها را در ارث شریک کند.
6- خدا را! خدا را! درباره قرآن؛ مبادا دیگران در عمل کردن، بر شما پیشى گیرند.
7- خدا را! خدا را! درباره نماز؛ نماز پایه دین شماست .
8- خدا را! خدا را! درباره کعبه، خانه خدا، مبادا حج تعطیل شود که اگر حج متروک بماند، مهلت داده نخواهد شد و دیگران شما را طعمه خود خواهند کرد.
9- خدا را! خدا را! درباره جهاد در راه خدا، از مال و جان خود در این راه مضایقه نکنید.
10- خدا را! خدا را! درباره زکات؛ زکات آتش خشم الهى را خاموش مىکند.
11- خدا را! خدا را! درباره ذریه پیغمبرتان، مبادا مورد ستم قرار گیرند.
12- خدا را! خدا را! درباره صحابه و یاران پیغمبر، رسول خدا (صلى الله علیه و آله) درباره آنها سفارش کرده است .
13- خدا را! خدا را! درباره فقرا و تهیدستان، آنها را در زندگى شریک خود سازید.
14- خدا را! خدا را! درباه بردگان، که آخرین سفارش پیغمبر درباره اینها بود.
15- در انجام کارى که رضاى خدا در آن است بکوشید و به سخن مردم (در صورتی که مخالف آن هستند) ترتیب اثر ندهید.
16- با مردم به خوشى و نیکى رفتار کنید چنانکه قرآن دستور داده است .
17- امر به معروف و نهى از منکر را ترک نکنید؛ نتیجه ترک آن این است که بدان و ناپاکان بر شما مسلط خواهند شد و به شما ستم خواهند کرد، آنگاه هر چه نیکان شما دعا کنند، دعاى آنها برآورده نخواهد شد.
18- بر شما باد که بر روابط دوستانه ما بین خویش بیفزایید، به یکدیگر نیکى کنید، از کنارهگیرى و قطع ارتباط و تفرقه و تشتت بپرهیزید.
19- کارهاى خیر را به مدد یکدیگر و به اتفاق هم انجام دهید، از همکارى در مورد گناهان و چیزهایى که موجب کدورت و دشمنى مىشود، بپرهیزید.
20- از خدا بترسید که جزا و کیفر خدا شدید است .
خداوند همه شما را در کنف حمایت خود محفوظ بدارد و به امت پیغمبر توفیق دهد که احترام شما (اهل بیت) و احترام پیغمبر خود را پاس بدارند. همه شما را به خدا مىسپارم . سلام و دورد حق بر همه شما ... .(1)
از علامه امینی پرسیدم: آخرین ذکرى که على(علیهالسلام) بر زبان مبارک جارى فرمود چه بود؟
مىفرماید: بعضى مىگویند پس از وصیتى که ذکر آن رفت امام علی(علیهالسلام) لحظهاى بیهوش شد و چون به هوش آمد دیگر سخنى جز لا اله الا الله از حضرت شنیده نشد تا جان به جان آفرین تسلیم فرمود.
چنانکه بعضى دیگر گفتهاند:(2) آخرین فرمایش ایشان این آیه شریفه بود: و من یعمل مثقال ذره خیراً یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره.(3)البته گروهى دیگر ذکر کردهاند(4) که حضرت ابتدا به فرشتگان خدا سلام داد سپس این آیات را زمزمه فرمود که المثل هذا للیعمل العاملون،(5) یعنى براى چنین لحظاتى باید عمل کرده و بکوشند و ان الله مع الذین اتقوا و الذین هم محسنون (6) یعنى خدا با مردمى است که عمر خود را به تقوا و پرهیزکارى گذراندند و مردمى که همواره کار نیک مىکنند. آنگاه در واپسین دم حیات فرمود: اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمد عبده و رسوله .
پینوشتها:
1- مقاتل الطالبین، صص 44 – 28، ابن اثیر، ج 3، صص 197 – 194، مروج الذهب، ج 2، صص 44 –40 .
2- انساب الاشراف، ص 499.
3- زلزال /8 – 7 .
4- بعثت، غدیر، عاشورا/ مهدى، محمدرضا حکیمى، ص 84 .
5- صافات / 60 .
6- نحل/ 129 .
برگرفته از کتاب شبى در پایتخت بهشت، بیژن شهرامى .
طبقه بندی: وصیت
راوی در حرم حضرت علی(علیهالسلام) تقاضا میکند که معرفتش نسبت به حضرت زیاد شود و در همین حین علامه امینی را در حرم در حین خواندن جامعه کبیره دید و به امام متوسل شد که سوالاتش را از علامه بپرسد و حضرت عنایتی میکند و ایشان سوالاتش را میپرسد.
علامه امینی مىفرماید: مرگ و شهادت عرصهاى است که در نگاه امیرمومنان على(علیهالسلام) از جایگاهى خاص برخوردار است و با در نظر گرفتن آن مىتوان به جلوههایى دیگر از سیره عبادى امام وقوف یافت .
سپس مىفرماید: امام(علیهالسلام) با عنایت به اینکه دنیا مزرعه ى آخرت است همگان را به فراهم آوردن توشه ى مناسب براى زندگانى جاوید پیش روى دعوت مى فرمود و در این راستا غفلت از مرگ را آفتى بزرگ مىدانست که آدمى را از تلاش براى عمران خطبه بقا باز مىدارد: مردم! همانا دنیا خانهاى است رهگذر و آخرت سرایى است، پایدار، پس از گذرگاه خود - توشه - بردارید براى جایى که در آن پایدارید و مَدرید پردهى یکدیگر، نزد آن کس که مىداند نهان شما را - از شما بهتر - برون کنید از دنیا دلهاتان را از آن پیش که برون برند از آن تنهاتان. شما را در دنیا آزمودهاند و براى جز دنیا آفریدهاند. آدمى چون بمیرد مردم گویند چه نهاد؟ و فرشتگان گویند چه پیش فرستاد؟ خدا پدرانتان را بیامرزد! اندکى پیش فرستید تا براى شما ذخیره بودن تواند. و همه را مگذارید که وبال آوردن بر گردنتان بماند. (1)
آماده شوید، خداتان بیامرزد! آه بانگ کوچ را سر دادند، و بارگى خود را در منزل دنیا کمتر بندید - که کاروانیان به راه افتادند - و بازگردید و راه بسپارند با آنچه از توشهى نیکو در دسترس دارید، که پیشاپیش شما گردنهاى است دشوار گذر و منزلهاى ترسناک و هراس آور، ناچار بدان گردنهها باید برشدن و بدان منزلها درآمدن و ایستادن.
و بدانید! که چشمانداز مرگ به شما فراگرفته است. کارهاى دشوار دنیا شما را فرو پوشانیده و بلاهاى طاقت فرساى آن شما را فرا گرفته است. کارهاى دشوار دنیا شما را فرو پوشانیده و بلاهاى طاقت فرساى آن شما را فرو پوشانیده. پس پیوندهاى خود را با دنیا ببرید! و پرهیزگارى را پشتیبان خود کنید و چون توشهاى همراه خویش برید. (2)
مىپرسم: به یاد مرگ بودن که امام(علیهالسلام) همگان را بدان سفارش فرمودهاند متضمن چه فوایدى است؟
مىفرماید: فواید بسیارى از جمله:
- تعدیل شادیها و غمها؛ چه، شادمانى بیش از حد قلب را مىمیراند و غم زیاده از اندازه نیز موجبات افسردگى را فراهم مىآورد.
- ترغیب آدمى به تلاش مضاعف جهت بهرهگیرى هر چه بهتر و افزونتر از سرمایه رو به پایان عمر، چه آن بخشهایى از عمر که مصروف دین و دانش و عبادت در مفهوم خاص و عام آن مىشود از دستبرد زمانه و گذشت ایام ایمن خواهد بود.
- افت محسوس و قابل ملاحظهاى سطح گرایش و رویکرد درونى به گناه و گناهورزى، از جمله حب دنیا که حسب روایات متعدد سلسله جنبان هر خطاکارى است .
- افزایش چشمگیر سطح پارسایى و عاقبت اندیشى؛ که اقبال آدمى به فرائض نورانى شرع مقدس را در پى دارد. و امور دیگر ... .
مىپرسم: به راستى چرا امام مرگ خویش را از خداى تعالى درخواست فرمود؟
مىفرماید: به چند دلیل:
1- شهادتطلبى و علاقه به جان دادن در راه رضاى خداى تعالى، چنانکه فرمود: همانا گرامىترین مرگها کشته شدن - در راه خداست - بدان کس که جان پسر ابوطالب در دست او است، هزار مرتبه ضربت شمشیر خوردن بر من آسانتر است تا در بستر مردن . (3)
2- ستمکارى و بى وفایى مردم که حکومت حقه اسلامى را از محقق ساختن اهداف عالیه خویش باز مىداشت، چنانکه فرمود: حالى که نشسته بودم، خوابم در ربود، پس رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بر من گذر فرمود، گفتم: اى فرستاده خدا! از امت تو چها دیدم، و از کجبازى و دشمنى آنان چه کشیدهام!
فرمود: آنان را نفرین کن. گفتم: خدا بهتر از آنان را نصیب من کند و بدتر از مرا بر آنان گمارد. (4)
مىپرسم: این نفرین، چگونه به اجابت رسید؟
مىفرماید: حضرت با شهادت به رسول خدا(صلى الله علیه و آله) پیوست و گناهکار ستمبارهاى چونان معاویة بن ابى سفیان بر دارالاسلام مسلط شد.
فرمود: حالى که نشسته بودم، خوابم در ربود، پس رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بر من گذر فرمود، گفتم: اى فرستاده خدا! از امت تو چها دیدم، و از کجبازى و دشمنى آنان چه کشیدهام!
فرمود: آنان را نفرین کن. گفتم: خدا بهتر از آنان را نصیب من کند و بدتر از مرا بر آنان گمارد.
مىگویم: اشاره فرمودید به شهادتطلبى و نیز به دعاى حضرت در فرا رسیدن گاه مرگ؛ آیا این موید این مطلب است که امام مىدانستند که مرگش شهادت خواهد بود و اصولا از شهادت خویش اطلاع داشتند؟
مىفرماید: آرى، امام نه تنها بدین مطلب وقوف کامل داشت بلکه از حوادث و رویدادهاى بسیارى خبر داد که سالها بعد به وقوع پیوستند؛ نظیر شهادت فرزندش امام حسین(علیهالسلام) در کربلا، حکومت معاویه، حجاج و ...، غرق شدن بصره، تعداد دقیق مقتولین خوارج در جنگ نهروان، سلطنت آل بویه و علویان و موارد بسیار دیگر.سپس مىفرماید: و این نیست مگر به واسطه بهرهمندى حضرتش از مقام الهى خلافت بلافصل رسول خدا(صلى الله علیه و آله) و امامت مسلمین و نیز گشوده شدن ابواب علوم گوناگون از سوى رسول اکرم(صلى الله علیه و آله) بر روى حضرتش علیه آلاف التحیه و الثناء .
سپس مىافزاید: امام خبر شهادت خویش را از لسان رسول خدا(صلى الله علیه و آله) شنید:
حکایت آوردهاند که روزى پیامبر اکرم خطبهاى در فضیلت و برترى ماه مبارک رمضان ایراد فرمود. در این اثنا على(علیهالسلام) از جاى برخاست و پرسید: یا رسول الله بهترین کارها در این ماه چیست؟
فرمود: پارسایى و پرهیز از محرمات سپس شروع به گریستن نمود.
امام علت گریه و تاثر رسول اکرم(صلى الله علیه و آله) را جویا شد و حضرت به وى فرمود: اى على! گریه من به خاطر هتک حرمت و ستمى است که در این ماه بر تو روا داشته مىشود. گویا تو را مىبینم که نماز مىخوانى و بدبختترین گذشتگان و آیندگان، هم او که برادر کشندهى شتر ثمود (5) است ضربتى بر فرق سرت مىزند که محاسنت از آن ضربت رنگین مىشود.
امام پرسید: آیا در آن هنگام دین من سالم و محفوظ است؟
رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود: آرى، در آن هنگام نیز دینت در سلامت است .
سپس فرمود: اى على کسى که تو را بکشد، مرا کشته و کسى که تو را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته و کسى که تو را ناسزا بگوید مرا ناسزا گفته است، زیرا تو همانند من هستى. روح تو، روح من و سرشت تو، سرشت من است. خداى تبارک و تعالى من و تو را با هم آفرید و برگزید و مرا براى نبوت و تو را براى امامت انتخاب نمود. پس هر کس امامت تو را منکر شود، نبوت مرا منکر شده است .اى على تو وصى من و پدر دو فرزند من و شوهر دخترم مىباشى و جانشین من بر امتم در زندگى و پس از مرگ من هستى، دستور تو، دستور من است و نهى تو نهى من، سوگند به خدایى که مرا به نبوت برانگیخت و مرا بهترین خلق قرار داد، تو حجت خدایى بر خلق او و امین اویى بر اسرار او و خلیفه خدایى بر بندگان او. (6)
سپس مىپرسند: از حکایتى که شرح آن رفت چه نتیجهاى را مىتوان در مورد سیره عبادى حضرت علی(علیهالسلام) گرفت؟
مىگویم: در مطلبى که مطرح فرمودید اشاره داشتید به این امر که پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه و آله) از ضربت خوردن امام علی(علیهالسلام) خبر داد و حضرت با شنیدن این خبر در صدد برنیامد که از دیر یا زود بودن آن اطلاع حاصل کند (و از دیر بودن آن خشنود شود) چنانکه لحظهاى هم به ذهن مبارکش خطور ننمود که جان سالم به در بردن از آن واقعه را درخواست نماید. حضرت علی (علیهالسلام) نه تنها چنین نکرد حتى ناراحت هم نشد بلکه فقط نگران یک مطلب بود که آیا هنگام مرگ از سلامت دینى برخوردار است یا نه .
آرى سیره عبادى امام علی(علیهالسلام) آنگونه است که حین شنیدن خبرى ناگوار که تاثر زمین و آسمان را برانگیخته(راضى به رضاى الهى) مشتاق آن است که از صحت و سلامت دین خویش در واپسین دم حیات دنیایى نیز اطمینان کسب نماید.
(علامه در حالى که اشک در دیدگانش موج مىزند) مىفرماید: آرى به خدا قسم چنین است که گفتى.
سپس مىفرماید: حضرت على(علیهالسلام) با آن مقام و مرتبت الهى وصف ناپذیر و عصمتى که در وحى نمىگنجد چنین آرزومند حسن عاقبت است، حال چه شده است که ما با این همه لغزش و معصیت به فکر اصلاح کار و نیک ساختن فرجام خویش نیستیم؟!مىپرسم: با توجه به این که امام از کیفیت شهادت خویش اطلاع کامل داشته و مسلما قاتل خود را نیز مىشناخت چرا درصدد ممانعت از عمل وى برنیامد؟
مىفرماید: همین سوال را از خود امام هم پرسیدند، چرا که حضرت قاتل خود را مىشناخت و به خود وى (یعنى عبدالرحمان بن ملجم مرداى علیه اللعنه) و دیگران اعلام داشته بود.
مىپرسم: پاسخ امام چه بود؟
مىفرماید: پاسخى که خود جلوه درخشان دیگرى از سیره عبادى وصف ناپذیر امام را در معرض نمایش قرار مىدهد.
سپس مىفرماید: امام در پاسخ فرمود: چه از این شگفتانگیزتر و عجیبتر که شما از من مىخواهید قاتل خود را (قبل از انجام جنایت قصاص نموده و) بکشم؟!
مىگویم: بدین ترتیب امام، خود را فداى عدالت نموده نه بالعکس .
مىفرماید: آرى، همین طور است، چنانکه درباره حضرتش گفتهاند: قتل على فى محراب عباده لشده عدله، کشته شد علی در محراب برای شدت عدالتش .
سپس مىفرماید: نکتهاى که در این جا مىبایست بدان اشارت داشت، آن است که امام، در آن شرایط حساس و خطرناک باز هم خود شخصا اقامه جماعت در مسجد کوفه را عهدهدار بود؛ آن هم نه تنها براى نماز جمعه بلکه براى نمازهاى یومیه از جمله فریضه چنانکه مىبینیم در محراب عبادت و در اثناى اقامه نماز صبح محتمل ضربت بدبختترین فرد تمامى تاریخ حیات انسانى مىشود و با مظلومیتى که در فهم نمىگنجد، به شهادت نائل مىشود.
سپس مىافزاید: سیره عبادى امام آنگونه است که هنگام ضربت خوردن نیز ضمن آنکه به جاى برآوردن آه و ناله، فریاد برمىآورد: فزت و رب الکعبه؛ به خدای کعبه رستگار شدم، نگران کم شدن مقدار عبادات و تهجد خویش به واسطه تحلیل رفتن توان جسمى و بدنى مىشود، حالى که حضرت علی (علیهالسلام) خود مىدانست در بستر افتادنش نیز دو روزى بیشتر به درازا نمىکشد و به شرف شهادت نائل مىآید .
پینوشتها:
1- نهج البلاغه، خطبه 203.
2- همان، خطبه 204.
3- نهج البلاغه، خطبه 123.
4- همان، خطبه 70.
5- ثمود، قوم حضرت صالح(علیهالسلام).
6- زندگانى امیرالمومنین(علیهالسلام )، ص 731.
برگرفته از کتاب شبى در پایتخت بهشت، بیژن شهرامى
طبقه بندی: امام علی
چگونگى ضربت خوردن حضرت علی(علیهالسلام) در نوشته تاریخنویسان پیشین یکسان نیست. در حالى که طبرى و ابن سعد و دیگران نوشتهاند: «چون(حضرت علی علیه السلام) از سایبانى که به مسجد مىرسد، بیرون شد، ابن ملجم او را ضربت زد.» یعقوبى که تاریخ او پیش از اینان نوشته شده گوید: «پسر ملجم از سوراخى که در دیوار مسجد بود، شمشیر بر سر او زد.» اما نوشته ابن اعثم که هم عصر طبرى است، با نوشته آنان مخالف است و با آنچه میان شیعیان مشهور است مطابق مىباشد. وى چنین مىنویسد:
«پسر ملجم شمشیر خود را برداشت و به مسجد آمد و میان خفتگان افتاد. على(علیهالسلام) اذان گفت و داخل مسجد شد و خفتگان را بیدار مىکرد، سپس به محراب رفت و ایستاد و نماز را آغاز کرد ، به رکوع، و سپس به سجده رفت. چون سر از سجده نخست برداشت، ابن ملجم او را ضربت زد و ضربت او بر جاى ضربتى که عمرو پسر عبدود در جنگ خندق بدو زده بود آمد. ابن ملجم گریخت و على در محراب افتاد و مردم بانگ برآوردند امیرمؤمنان کشته شد.»(1)
بلاذرى به روایت خود از حسن بن بزیع آرد: «چون پسر ملجم او را ضربت زد گفت: فزت و رب الکعبة و آخرین سخن او این آیه بود. «و من یعمل مثقال ذرة خیراً یره و من یعمل مثقال ذرة شراً یره.»(2)
روایتهاى شیعى و برخى از روایتهاى اهل سنت نیز با آنچه ابن اعثم نوشته مطابقت دارد.
بهرحال امام را از مسجد به خانه بردند. دیرى نگذشت که قاتل را دستگیر کرده و نزد او آوردند. بدو فرمود:
ـ «پسر ملجمى؟»
ـ «آرى!»
ـ «حسن او را سیر کن و استوار ببند! اگر مُردم او را نزد من بفرست تا در پیشگاه خدا با او خصمى کنم و اگر زنده ماندم یا مىبخشم یا قصاص مىکنم.»
ابن سعد نوشته است امام فرمود:
ـ «بدو خوراک نیکو دهید و در جاى نرمش بیارمانید.» و هم او نوشته است روزى که على مردم را براى بیعت مىخواند ابن ملجم دوبار براى بیعت پیش آمد و على او را راند سپس فرمود از پیغمبر شنیدم او ریش مرا از خون سرم رنگین خواهد کرد. امام در آخرین لحظههاى زندگى فرزندان خود را خواست و به آنها چنین وصیت کرد:
«شما را سفارش مىکنم به ترسیدن از خدا، و این که دنیا را مخواهید هر چند دنیا پى شما آید. و دریغ مخورید بر چیزى از آن که به دستتان نیاید و حق را بگویید، و براى پاداش [آن جهان] کار کنید و با ستمکار در پیکار باشید و ستمدیده را یار. و شما و همه فرزندانم و کسانم و آن را که نامه من بدو رسد سفارش میکنم به ترس از خدا و آراستن کارها و آشتى با یکدیگر، که من از جد شما شنیدم، میگفت: آشتى دادن میان مردم بهتر است از نماز و روزه سالیان.»
خدا را، خدا را درباره یتیمان، آنان را گاه گرسنه و گاه سیر مدارید و نزد خود ضایعشان مگذارید. خدا را، خدا را. همسایگان را بپایید که سفارش شده پیامبر شمایند، پیوسته درباره آنان سفارش مىفرمود چندان که گمان بردیم براى آنان ارثى معین خواهد نمود.
خدا را، خدا را، درباره قرآن، مبادا دیگرى بر شما پیشى گیرد در رفتار به حکم آن.خدا را، خدا را، درباره نماز که ستون دین شماست.
خدا را خدا را در حق خانه پروردگارتان! آن را خالى مگذارید، چندانکه در این جهان ماندگارید که اگر [حرمت] آن را نگاه ندارید به عذاب خدا گرفتارید.
خدا را خدا را، درباره جهاد در راه خدا به مالهاتان و به جانهاتان و زبانهاتان، بر شما باد به یکدیگر پیوستن و به هم بخشیدن. مبادا از هم، روى بگردانید و پیوند هم را بگسلانید.
امر به معروف و نهى از منکر را وامگذارید تا بدترین شما حکمرانى شما را بر دست گیرند، آنگاه دعا کنید و از شما نپذیرند. پسران عبدالمطلب! نبینم در خون مسلمانان فرو رفتهاید و دستها را بدان آلوده، و گویید امیرمؤمنان را کشتهاند. بدانید جز کشنده من نباید کسى به خون من کشته شود.
بنگرید! اگر من از این ضربت او مُردم، او را تنها یک ضربت بزنید و دست و پا و دیگر اندام او را مبرید که من از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم مىفرمود: «بپرهیزید از بریدن اندام مرده، هر چند سگ دیوانه باشد.»(3)
اندک اندک آرزوى او تحقق مىیافت و بدانچه مىخواست نزدیک مىشد. او از دیرباز، خواهان شهادت بود و مىگفت:
«خدایا بهتر از اینان را نصیب من دار و بدتر از مرا بر اینان بگمار!»
على(علیهالسلام) به لقاء حق رسید و عدالت، نگاهبان امین و بر پا دارنده مجاهد خود را از دست داد، و بىیاور ماند. ستمبارگان از هر سو دست به حریم آن گشودند و به اندازه توان خود اندک اندک از آن ربودند، چندانکه چیزى از آن بر جاى نماند. آنگاه ستم را بر جایش نشاندند و همچنان جاى خود را میدارد تا خدا کى خواهد که زمین پر از عدل و داد شود، از آن پس که پر از ستم و جور شده است.
چون على(علیهالسلام) را به خاک سپردند. امام حسن(علیهالسلام) به منبر رفت و گفت:
«مردم! مردى از میان شما رفت که از پیشینیان و پسینیان کسى به رتبه او نخواهد رسید. رسول الله پرچم را بدو میداد و به رزمگاهش میفرستاد و جز با پیروزى باز نمىگشت. جبرئیل از سوى راست او بود و میکائیل از سوى چپش. جز هفتصد درهم چیزى به جاى ننهاد و مىخواست با آن خادم بخرد.»(4)
جز وصیت کوتاهى که نوشته شد، از امام وصیتهاى دیگرى نیز در سندهاى قدیمى دیده مىشود. برخى از آنها را پیش از ضربت خوردن فرموده و برخى را پس از آن که متوجه دیدار خدا گردید.
پىنوشتها:
1. تاریخ ابن اعثم، ج 4، ص 140ـ 139 .
2. انساب الاشراف، ص 499 .
3. نامه 47 .
4. طبقات، ج 3، ص 26 .
برگرفته از کتاب على از زبان على، دکتر سید جعفر شهیدى .
طبقه بندی: امام علی(ع)
ای سفر کرده موعود بیا
که دلم در پی تو دربدر است
جان ناقابل این چشم به راه
برگ سبزی به تو روز پدر است
یاعلی......
میدونی فرق روز پدر با روز مادر چیه ؟ روز مادر طلافروشی ها شلوغ میشه اما روز پدر جوراب فروشی ها . . . میدونی شباهتشون چیه ؟ پول هر دو از جیب بابا میره
?♥?
- دست های پر توانت ، همیشه بزرگ ترین حامی زندگی ام بوده . روزت مبارک.
?♥?
- پدرم راه تمام زندگیست ، پدرم دلخوشی همیشگیست . روزت مبارک باباجون.
?♥?
بابای من بهترین بابای دنیاست .اون گل سر سبد همه ی باباهاست.
?♥?
- پدر جان ، باش و با بودنت باعث بودن من باش . روزت مبارک . از صمیم قلب دوستت دارم . .
?♥?
میلاد مظهر علم و عزت و عدالت و سخاوت و شجاعت، اسد الله الغالب، علی بن ابیطالب،مبارک باد
?♥?
- پدرم
به یمن لطف تو بختم بلند خواهد شد سرم به خاک رهت ارجمند خواهد شد
لبی که زمزمه درد می کند شب و روز به یمن روی تو پر نوشخند خواهد شد
روزت مبارک
?♥?
آفتاب مهربانی ،سایه ی تو بر سر من ،ای که در پای تو پیچید ،ساقه ی نیلوفر من. پدرم تو آفتاب زندگی ام هستی . آفتابی که امید وارم هیچگاه غروب نکند.
?♥?
ولادت مولی الموحدین امیرالمومنین حیدر کرار شیر خدا مولود کعبه و فرا رسیدن روز پدر را
?♥?
ای تکیه گاه محکم من، ای پدر جان / ای ابر بارنده ی مهر و لطف و احسان
ای نام زیبایت همیشه اعتبارم / خدمت به تو در همه حال، هست افتخارم . . .
?♥?
عشق را به گونه ای دیگر و به زبانی متفاوت از تو آموختم. دیواره ای آهنین که در اندرون آن قلبی سرخ می تپد.
?♥?
چه کسی میداند در پس این چهره مهربان خستگیت را. پدرم برای تمام تلاش هایت،متشکرم
?♥?
- بابا دوستت دارم و بابت تمام زحماتی که کشیدی دستانت را می بوسم و ممنونتم .
پدر ای چراغ خونه! مرد دریا، مرد بارون
با تو زندگی یه باغه، بی تو سرده مثل زندون
هر چی دارم از تو دارم ، تو بهار آرزوها
هنوزم اگه نگیری، دستامو می افتم از پا . .
?♥?
-نمک بر زخم من شیرین تر از خواب سحر گردد ، جگرها خون شود تا یک پسر مثل پدر گردد .
?♥?
-تبریک به کسی که نمی دانم از بزرگی اش بگویم یا مردانگی، سخاوت، سکوت، مهربانی و… بسیار سخت است
پدرم روزت مبارک.
?♥?
-پدر ، نام تو تکیه گاه من است . روز پدر رو خدمت شما پدر عزیزم تبریک عرض میکنم .
?♥?
به یاد تمام پدر هایی که امروز در بین ما نیستند اما خاطره ی روز های حضورشان هرگز فراموش نخواهد شد و امروز خوب است که به یاد آن ها هم باشیم:
پدرم ، خوب می دانی که همیشه تکیه گاهم بودی و در سایه ات با افتخار به آسمان نگاه می کردم . و طنین صدای دلنشینت تا ابد در گوشم زنگ می زند.
طبقه بندی: پدر
هر جا ز علی مدد گرفتیم خیریت بی عدد گرفتیم
هر جا پی غیر او پریدیم خیری ز عروجمان ندیدیم
هر جا به علی امید بستیم از مهلکههای راه رستیم
هر جا که امیدمان جز او بود چون آب مضاف بر وضو بود
هر جا که علی نگاهمان کرد سر زنده و رو به راهمان کرد
مخفی خود از آن نگاه کردیم تا سر به دل گناه کردیم
هر جا ز علی سوال کردیم از نفس سوال حال کردیم
هر جا که علی جوابمان داد از دست خودش شرابمان داد
هر جا که علی به ما نظر کرد شیطان ز فریب ما حذر کرد
ما لیک ورا رها نکردیم یک عمر جز ادعا نکردیم
هر جا ز علی طلب نمودیم باب دگری به او گشودیم
فی الجمله علی جوابمان داد خیریت بی حسابمان داد
ما چون به علی امیدواریم از مرگ غمی به دل نداریم
هر کس به علی امیدوار است بر شانه ابرها سوار است
هر کس پی جز علی قدم زد بد عاقبتی به خود رقم زد
ما عبد ولایت علی ایم سرخوش ز عنایت علی ایم
ما ریزهخوران خان اوییم دیری است که میهمان اوییم
جز آنچه علی دهد نپوشیم جز آنچه علی دهد ننوشیم
پرداخته خرج خانهمان را داده همه آب و دانهمان را
یک عمر به ما هر آنچه شد داد ما را به خودش نمود معتاد
معتاد به دانه علی ایم مستاجر خانه علی ایم
ما کفتر جلد بام اوئیم ماُوا به جز از نجف نجوئیم
طبقه بندی: امام علی(ع)
على را وصف، در باور نیاید
زبان هرگز ز وصفش بر نیاید
على ترکیبى از زیباترینهاست
على تلفیقى از شیواترینهاست
على راز شگفت روز آغاز
على روح سبکبالى و پرواز
زبان عشق را گویاترین بود
طریق درد را پویاترین بود
دل دریایىاش دریاى خون بود
ضمیرش چون شهادت لالهگون بود
صداقت از وجودش رشک مىبرد
اصالت از حشورش غبطه مىخورد
صلابت ذرهاى از همتش بود
شجاعت در کمند هیبتش بود
سلاست در زبانش موج مىزد
کلامش تکیه را بر اوج مىزد
غبار عشق، خاک کوى او بود
عبیر و مشک، مست از بوى او بود
على با درد غربت آشنا بود
على تنهاترین مرد خدا بود
على در آستین دست خدا داشت
قدم در آستان کبریا داشت
نواى عشق از ناى على بود
اذان سرخ، آواى على بود
شهادت از وجودش آبرو یافت
شهادت هر چه را دارد از او یافت
على سوز و گدازى جاودانه است
على راز و نیازى عاشقانه است
تپش در سینهاش حرفى دگر داشت
حدیث خوردن خون جگر داشت
شگفتا! عشق از او وام گیرد
محبت آید و الهام گیرد
تلاطم پیش پایش سخت آرام
تداوم در حضورش بى سرانجام
توان در پیش پایش ناتوان است
فصاحت در حضورش بى زبان است
خطر مىلرزد از تکرار نامش
سفر گم مىشود در نیم گامش
یورش از ذوالفقارش بیم دارد
تهاجم صحبت از تسلیم دارد
کفش خونینترین گل پینه را داشت
ضمیرش صافى آیینه را داشت
من او را دیدهام در بى کرآنه
فراتر از تمام کهکشانها
من او را دیدهام آن سوى بودن
فراز لحظه ناب سرودن
من او را دیدهام در فصل مهتاب
درون خانه مهتابى آب
على را از گل «لا» آفریدند
براى عشق، مولا آفریدند
سخن هر چند گویم ناتمام است
سخن در حد او سوداى خام است
ز دریا قطره آوردن هنر نیست
زبانم را توانى بیشتر نیست
ولى تا با سخن گردد دلم جفت
بگویم آنچه آن شوریده مىگفت:
«على را قدر، پیغمبر شناسد
که هر کس خویش را بهتر شناسد»
"پرویز بیگى حبیب آبادى"
طبقه بندی: یا علی
جز از علی نباشد به جهان گرهگشایی طلب مدد از او کن چو رسد غم و بلایی
چو به کار خویش مانی درِ رحمت علی زن به جز او به زخم دلها ننهد کسی دوایی
ز ولای او بزن دم که رها شوی ز هر غم سر کوی او مکان کن بنگر که در کجایی
بشناختم خدا را چو شناختم علی را به خدا نبردهای پی اگر از علی جدایی
علی ای حقیقت حق علی ای ولی مطلق تو جمال کبریایی تو حقیقت خدایی
نظری ز لطف و رحمت به من شکسته دل کن تو که یار دردمندی تو که یار بینوایی
همه عمر همچو "شهری" طلب مدد از او کن که به جز علی نباشد به جهان گرهگشایی
"شهری"
طبقه بندی: امام علی(ع)
خوبی بابا؟خیلی وقته حالت رو نپرسیدم.آخه همیشه تو خونه می بینمت.
همیشههم سالم می بینمت برا همین حالت رو نپرسیدم.ببخش بابا ، اونقدر دور و برم شلوغ شده که وقتی اسپری های رنگارگت رو جلوی دهانت می گیری،صدای فِس فِسش لابه لای صدای هدفونی که توی گوشمه گم می شه، تصویرش بین انعکاس مانیتور و تلویزیون ازبین می ره و من هیچ وقت از تو نمی پرسم «حالت چطوره بابایی؟»
بابایی ،می دونی کِی ها یادت می افتم؟ بعضی شبا وقتی بعد از شب زنده داری هام پای کامپیوتر که چشام داره از قرمزی می سوزه،وقتی می خوام بخوابم،سکوت رو صدای خِس خِس سینه هات می شکنه و من یادم می افته باید در اتاقم رو ببندم تا بتونم راحت بخوابم.
آره بابا ،ازت فرار می کنم...تو دنیای من لباس خاکی ، چفیه ، شیمیایی، مین والمری و.. غریبه اند.
تو دنیای من هیچ کس به فکر بقیه نیست و... تو دنیای من از دنیای تو فقط یه چیز باقی مونده :سهمیه دانشگاه تف به این دنیا،بابایی.
تف به این دنیا که من و تو رو از هم جدا کرده.
تف به من که هرچی خواستم مثل تو باشم نتونستم.
هرچی خواستم به دوستام بگم بابام به خاطر شما جنگیده نتونستم،هر چی خواستم خودم رو بندازم تو بغلت زار زار گریه کنم،نتونستم.هر چی خواستم بیام پیشت تا برام از جبهه بگی،نتونستم.
آره بابا ،ازت فرار می کنم...تو دنیای من لباس خاکی ، چفیه ، شیمیایی، مین والمری و.. غریبه اند.
تو دنیای من هیچ کس به فکر بقیه نیست و... تو دنیای من از دنیای تو فقط یه چیز باقی مونده :سهمیه دانشگاه تف به این دنیا،بابایی...
اونقدر دور و برم شلوغ شده که کم کم داره یادم می ره بابام،همون که شب ها سینه اش خس خس می کنه،برای ما جنگیده،برا ما که الان داریم تو این مملکت با خیال راحت زندگی می کنیم،با خیال راحت درس می خونیم،با خیال راحت پارک می ریم...
برا اینکه خیالمون راحت باشه جنگیده،برا من،برا دوستام،برا همه اما .. .
بابایی،ببخش.
ببخش که من اینقدر بدم .پسرتم ولی بویی از تو نبردم ، از مرامت،معرفتت ازخودگذشتگیت هیچی نمی دونم. من که پسرتم اینم، از بقیه چه توقعی داری؟ بابا،نذار خاطراتت بین من و تو فاصله بندازه،دست منم بگیر،بیا شبا با هم بریم تو میدون مین تا معبر باز کنیم،بیا شبا با هم نماز شب بخونیم،بابا هر وقت خواستی تو دلت بلند بلند بگی «کربلا منتظر ماست بیا تا برویم...»من رو هم صدا کن...
بابایی ،بیا شبا با هم به یاد رفقات گریه کنیم. بابایی ،اگه یه زمانی ابرمرد قصه جوونا،کسی که تو خواب می دیدنش و
الگوشون بود، امام بود ،شهید همت بود، باکری بود و... امروز ما خوابفلان بازیگر و بهمان فوتبالیست رو می بینمیم.بابایی ،با همه دوستات با هم جمع بشین،نذارین فراموش بشین.نرید تو غار تنهایی خودتون و بقیه رو از نعمت وجودتون محروم بذارید.
نذارید بچه های ما نفهمن جنگ چی بوده،چرا روی مین می رفتن،چرا شهید می شدند و...نذارید تصورشون از جنگ فلان بازی کامپیوتری بشه و نفهمند زندگیشون مدیون شماهاست نه کماندوی بازی! بابایی حالت چطوره؟اگه از این به بعد اسپری خواستی بگو خودم برات بیارم،اگه شبا بیدار بودم و خس خس سینه ات رو شنیدم، دراتاقم رو باز میذارم تا با لالایی قشنگش بخوابم اما تو هم به من قول بده که دست منوبگیری...
آخه من باید امتداد تو باشم ......
محمد حیدری ! ?? ساله ، دوم دبیرستان شهرستان قم
برنده برتر جشنواره " بهترین نامه به پدر جانبازم "
طبقه بندی: پدر