آهای حاجی پاشو چه وقت خوابه |
پاشو دیگه وقت حساب کتابه |
هو، نگو این کیه که آزار داره |
پاشو ببین کفن با هات کار داره! |
چه هیکلی زدی به هم، آفرین |
چش نخوری، قد و برم آفرین |
بیخودی زور نزن دیگه تو مُردی |
چن ساعتی میشه که جون سپردی |
حالا دیگه وقت حساب کتابه |
داد نزنی مُرده ی زیری خوابه |
مُردهی زیری آدمی خلافه |
تیزی باهاش دَفنه تو غلافه |
قاط بزنه تیزی رو وَر میداره |
میزنه و بابا تو در میاره |
یادت میاد چه روزگاری داشتی |
چه اسکناسا که روهم میذاشتی؟ |
هی اسکناس میذاشتی رو اسکناس |
اونم با پول رشوه و اختلاس |
میگفتی یک وعده غذا کافیه |
صرف غذا باعث علافیه! |
میگفتی یک آدم با کیاست |
باید کُنه تو زندگی قناعت |
لباس ده سال پیشت تنت بود |
هم تن تو هم تن اون زنت بود |
بعد شعار ضد صهونیستی |
سر میدادی شعار ساده زیستی! |
میگفتی آدمی که ساده زیسته |
نمره زندگیش همیشه بیسته |
لباس وصلهدار تنت میکردی |
هزار تا نفرین به زنت میکردی |
میگفتی روسری برات خریدم |
نمیدونی چه زحمتی کشیدم |
فقط یادت باشه به هر بهونه |
باید هف هش سالی سرت بمونه |
عروسی و عزا سرت کن خانوم |
خلاصه هر کجا سرت کن خانوم |
زیاد نشورش یهو رنگش میره |
رنگ گل سرخ و قشنگش میره |
هَف هَش سالی با روسریت صفا کن |
تو این هف هش سال حاجیتو دعا کن |
الگوی مصرف که نداشتی حاجی |
هر چی که داشتی جا گذاشتی حاجی |
خیال نکن دنیا هنوز همونه |
پشت سرت نفرین این و اونه |
تو شیشه کردی خون هر فقیرو |
چقد بیچوندی مردم اسیرو |
خیال نمیکردی یه ذره هیچم |
یروز منم دور تنت بپیچم! |
مصرف کارای بدت زیاد بود |
خیلی کارات قابل انتقاد بود |
یادت میاد همسایهتون نون نداشت |
حتی پول دوا و درمون نداشت؟ |
یادت میاد گفتی به من چه ول کن |
این آدما رو زنده زنده گِل کن؟ |
ببین همون همسایه صبورت |
خاک داره با بیل می ریزه تو گورت! |
یکی نبود بهت بگه که بسه |
خدا همیشه جای حق نشسته؟ |
یادت نبود فشار قبری هم هس |
خورشید حقی پشت ابری هم هس؟ |
هیچکی بهت نگفت فلانی مُرده؟ |
نکیر و منکر به گوشت نخورده؟ |
نکیر و منکر دوتا بیگناهن |
پیام دادن دارن میان، تو راهن! |
اهل مزاح و رشوه خواری نیستن |
اونجوری که تو دوس داری نیستن |
تو مَرد نیستی تو شبیه مَردی |
چرا که اصلاً کار خوب نکردی |
کاری که اینجا دستتو بگیره |
البته این حرفا واسه تو دیره! |
اونقدِ حرص مال دنیا خوردی |
تا آخرش سکته زدی و مُردی |
کاش واسه پول دلت پُر از غم نبود |
مصرف انسانیتت کم نبود |
جمشید محمدی مقدم «حامی»
طبقه بندی: طنز، ادبی