« بخشی از سریال رباعیات مدیر کل »
این غنچه ی نو شکفته گل خواهد شد |
او مخترع ربات خُل خواهد شد |
اما ننه اش به رغم بابا فرمود : |
این تخم کدو مدیر کل خواهد شد |
از روز تولدش چو گل بوده و هست |
تر گل ور گل تپل مپل بوده و هست |
هی گند زد و شسته شد و باز از نو |
از نوزادی مدیر کل بوده و هست |
در طنطنه ی ساز و دهل می آید |
بر فرش هزار رنگ گل می آید |
بر پارچه ای نوشته با خط درشت |
ای منتظران ! مدیر کل می آید |
« گل می روید به باغ گل می روید » |
می روید هر چند که شل می روید |
با چشم بصیرت بنگر سی سال است |
مانند علف مدیر کل می روید! |
از باغ وصال گل نچیدم و برفت |
از شدت عشق ، خل نبیدیم و برفت |
چندی به اداره در تردد بودیم |
رخسار مدیر کل ندیدیم و برفت |
می گفت : چه گویم به تو ، گل یا منشی ؟ |
باید بزنم ز خویش ، پل تا منشی |
فردا همه شهر خبردار شدند |
از رابطه ی مدیر کل با منشی |
گیرم که نیای تو " دوگل " می باشد |
یا جده ی تو زن " گوگول " می باشد |
اینها همه پشم است بگو دور و برت |
آیا یک تن مدیر کل می باشد؟ |
نازش رو برم ! که مثل گل خوابیده |
از خستگی یه قل دو قل خوابیده |
ارباب رجوع ! اندکی آهسته |
در دفتر خود ، مدیر کل خوابیده |
حسین عبدی
طبقه بندی: طنز، ادبی