بعد از چند وقت آمده بود خانه .مثل پروانه دورش می گشتم.
شام که خوردیم ،خودم رختخوابش را انداختم .خیلی خسته بود .
صبح که آمدم بیدارش کنم،دیدم رختخواب جمع شده گوشه اتاق است،
خودش هم خوابیده .
بیدار که شد ، ازش پرسیدم «پس چرا این جوری خوابیدی؟ رختخوابت رو چرا جمع کردی؟
گفت دلم نیومد توش بخوابم . بچه ها اون جا روی زمین می خوابن.»
منبع :کتاب مادران شهدا از مجموعه کتابهای روزگاران انتشارات روایت فتح و سایت آوینی
طبقه بندی: شهادت، شهید، مادر شهید
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 91 مرداد 23 توسط
صادق | نظر