دزدی به خانهی پارسایی درآمد. چندان که جُست، چیزی نیافت. دلتنگ شد. پارسا خبر شد، گلیمی که بر آن خفته بود در راه دزد انداخت تا محروم نشود(1).
شنیدم که مردان راه خداى دل دشمنان را نکردند تنگ
تو را کى میسر شود این مقام؟ که با دوستانات خلاف است و جنگ(2)
مودت اهل صفا، چه در روی و چه در قفا؛ نه چونآن کز پسات عیب گیرند و پیشات بیش میرند(3).
در برابر چو گوسپند سلیم در قفا همچو گرگ ِ مردمخوار
هر که عیب دگران پیش تو آورد و شمرد بىگمان عیب تو پیش دگران خواهد برد
توضیحات:
(1) محروم نشود: بیبهره و دستخالی نماند
(2) معنای قطعه: همانا که رادمردان حتا بهجای دشمنان نیکی کنند و آنها را دل افگار نکنند، تو که دل دوستان را میآزاری و با آنان سر ِ جنگ داری، کی توانی به این جایگاه رسیدن؟
(3) معنی عبارت: دوستی پاکدلان و صفاپیشهگان، در خلوت و جلوت همسان باشد، نه آنکه در رویات نیک گویند و قربانصدقه روند و در غیبتات، نانیکویی و ایرادهایات را گویند
طبقه بندی: حکایت های آموزنده