محبت به على (علیه السلام)
محبت یعنى عشق به زیبایىهاى محبوب و معشوق. اگر محبوب در نزد محب زیبا جلوهگر نشود محبت شکل نمىگیرد. انسان و هر موجودى همواره شیفته زیبایىهاى معشوق خویش است. آنچه به زندگى تلاش و تکاپو مىبخشد محبت است. زیرا محبت به محب عشق و امید مىبخشد و محب را به سوى رسیدن به زیبایىهاى محبوب و بهرهورى از آن گسیل مىدارد. سازندگى و زندگى در جامعه و بلکه در نظام هستى با محبت شکل مى گیرد. اگر نظام هستى یک پارچه حیات است که حیاة تفور، نظام یک پارچه محبت است.
عشق و محبت تمام نظام را فرا گرفته است. هیچ موجودى نه برهنه از این محبت است و نه مىتواند محبت خویش را به زیبایى مطلق پنهان کند! بلکه عشق در جان او شرر به پا مىکند و وى را وادار به سرودن سرود عشق مىنماید: (ان من شىء الا یسبح بحمده). (1) «موجودى نیست که سرود معشوق نسراید».
انسان چون در رفتار خویش مختار است، نه مجبور ونه مستقل. و چون دشمن قوى وى را تهدید مىکند، در معرض این خطر است که محبوب دروغین و ناپایدار برگزیند. معشوق آن حقیقت منشأ کمال و زیبایى است که کمال و زیبایى را عاریه از دیگرى نگرفته، بلکه زیبایى آن پایدار باشد. اگر کسى به زیبایى غیر از زیبایى مطلق و مظاهر آن دل بست در حقیقت به معشوق دروغین دل بسته است.
به لحاظ این که انسان در انتخاب معشوق در معرض خطر جدى است، نهاد دین که رهنمون انسان در همه عرصهها مىباشد، در این موقعیت نیز راهنماى به سوى معشوق حقیقى و مظاهر آن است . اگر ایمان یک اصل دارد و آن ایمان به خداست. عشق نیز یک پیوند دارد و آن محبت به خدا : هل الایمان الا الحب (2) .
رهنمود دین این است که انسان محبوب پایدار که همیشگى است و زیبایى مطلق منشأ تمام زیبایى و کمال مىباشد، برگزیند. و محبت به حق علاقهمندى به کمال محض و آنچه از آن بوى و رنگ گرفته مىباشد. عشق به حق از عشق به مظاهر حق جدا نیست. پى آمد محبت، پیروى است که محب مجذوب زیبایىهاى محبوب مىشود و این زیبایىها همواره پیام رسانى نموده، وى را وادار به پیروى از محبوب مىنمایند.
دین رهنمون است که به زیبایىهاى کاذب، زود گذر و آب و رنگ دار دل نبندد. محبت باید به زیبایى مطلق و مظاهر آن که در نهایت انسان را به سوى او رهنمون هستند باشد. دین مظاهر حق را جداى از حق نمىداند محبت به انسانهاى حق مدار را معیار محبت به حق مىداند. و مزد رسالت بزرگ و فراگیر رسول الله (صلى الله علیه و آله) را محبت به اهل بیت وى عنوان مىنماید (قل لا أسئلکم علیه اجرا الا المودة فى القربى). (3) «چشم داشت من از رسالت الهى، تنها مودت ورزیدن، به اهل بیت من است.» اگر به رسول الله (صلى الله علیه و آله) ایمان دارید به ذوى القربى ایشان باید محبت داشته باشید.
محبت به ذوى القربى:
پى آمد این علاقه در نهایت بازگشت به محب مىکند. این محب است که از محبت به ذوى القربى بهرهور است، زیرا محبت به ذوى القربى یعنى محبت به مظاهر حق. مظاهرى که هیچگونه دغدغه در مود آنها نیست. ره رو با اطمینان به همراه راهبر در حرکت است تا به مقصد برسد.
محبت به ذوى القربى یعنى محبت به رهبرى صحیح، محبت به آرمانهاى وحى الهى و پیروى از پیامهاى رساى اهل بیت و خویشاوندان رسول الله (صلى الله علیه و آله) که خود آنان را معرفى نمود: لما نزلت هذه الآیة قیل یا رسول الله (صلى الله علیه و آله) من قرابتک هولاء الذین وجبت علینا محبتهم فقال على و فاطمة و ابناهما. (4) «از حضرت پرسیدند خویشاوندان تو که باید بدانها محبت ورزید چه کسانى هستند، فرمود على و فاطمه و فرزندان آنها».
هم آنان که محبت به آنان معیار ایمان و کفر و نفاق است، آنان که حق مدار بودنشان مؤمن را به سوى خود جذب، و دشمن خدا و منافق رابه شدت از خود دفع مىنماید: یا على لا یبغضک مؤمن و لا یحبک منافق. (5) «على، هیچ مومنى تو را دشمن نمىدارد و منافق هرگز دوستدار تو نخواهد شد.» هر کس بغض على به دل دارد منافق است ولو ظاهر مسلمان باشد. که این محک ارزیابى است که همگان مىتوانند ایمان و نفاق خود را ارزیابى کنند؛ دشمن حق، دشمن مظهر حق است. دوستدار حق محب مظهر حق است. زیرا که حب على تقواو بغض على کفر و نفاق است: یا على حبک تقوى و بغضک کفر و نفاق. (6) که اگر همه مردم بر حب على وفاق داشتد، کسى سزاوار آتش نمىشد و خدا آتش عذاب خلق نمىکرد . رسول الله (صلى الله علیه و آله)فرمود: لو اجتمعت على حب على بن ابى طالب اهل الدنیا ما خلق الله النار. (7) دشمنى با على دشمنى با خداست: عن رسول الله (صلى الله علیه و آله) من سب علیا فقد سبنى و من سبنى فقد سب الله. (8) زیرا که على حقمدار است. منظور از این مودت، مودت خاص یعنى رهبرى اهل بیت وذوى القربى است. زیرا آنچه به رسالت رسول الله (صلى الله علیه و آله) ارتباط تنگاتنگ دارد رهبرى اهل بیت است و الا محبت خشک و بى روح ارتباطى با مزد رسالت رسول الله (صلى الله علیه و آله) ندارد.
حب و بغض على معیار حق و باطل در باورها و رفتارها مىباشد. آنان که به على بغض و کینه ورزیدند در ایمانشان باید تردید کنند و آنان که بر رخ على شمشیر آهخته کردند، در نفاق خود تردید ننمایند. زیرا این حدیث که شیعه و سنى آن را پذیرفته محک را آشکارا و شفاف بیان مىکند: لا یبغضک مؤمن و لا یحبک منافق. این محک بدین خاطر این گونه شفاف عنوان شده است که کسى فریب سابقه خویش را نخورد. که من یک عمر در راه اسلام شمشیر زدهام زندان رفتهام، شکنجه شدهام. و نیز کسى فریب عنوان لقب را نخورد ، من وابسته به بیت وحى هستم اینها هیچ کدام معیار نیستند، معیار محبت و پیروى از على و دشمنى و ایجاد چالش با على است که اولى محک ایمان و دومى معیار نفاق و کفر است.
پىنوشتها:
.1 اسراء 44
.2 وسائل الشیعة، ج 11، ص .435
.3 شورى، .23
.4 الغدیر، ج 3، ص .307
.5 بحار، ج 39، ص .251 اسد الغابة، ج 4، ص .115
.6 بحار، ج 39، ص .263
.7 همان، ص .267
.8 بحار، ج 39، ص .312
امام على (علیه السلام) الگوى زندگى صفحه 95
استاد حبیب الله احمدى
طبقه بندی: علی(ع)
