نیما در «یادداشتهای روزانه»اش راجع به خیلی از آدمهای معاصر و غیر معاصر نظر داده است. نظرات او گاهی آن قدر صریح و متفاوت است که حتی ناشر در ابتدای کتاب قید کرده که «با همه داوریهای نیما موافقت ندارد». اینها که در زیر میخوانید، نمونههایی از نظرات نیماست:
خواندن سفرنامه او چندین بار مرا به گریه انداخت. سرگردانیهای این مرد بزرگ با آن حال و قضاوت او. به قدری من شیفته نثر نویسی ساده قدما بوده و هستم که از مرگ میترسم؛ برای این که از خواندن آنها محروم میشوم.
امام موسی صدر
اخیرا ً در منزل آل احمد سید موسی صدر را دیدم، در شبی که پریشان بودم و او متأثر شد. در عالم خواب دیدم سید به من حرفی زد که من از پریشانی خلاص شدم. به من گفت در عالم خواب: من همین جا را برای شما قم خواهم کرد.
بدیع الزمان فروزانفر
میگویند در مجالس درس به شاگردها میگفت: «فردوسی اشتباهات لغوی بسیاری دارد». نباید استاد فروزانفر را تحقیر کرد به این که راست نگفته است. الحمد لله سالها گذشت و روزگار خودش ثابت کرد که او بر استاد طوسی ما قبل او برتری دارد. زیرا فردوسی در گرسنگی و آوارگی مرد ولی او امروز سناتور است و خوب طرف بسته است.
هوشنگ ابتهاج (سایه)
سایه را دیدم در خیابان. سبیل گذاشته بود. بسیار فکری بود. گفت اتاقم را با حصیر و نی ساخته ام. گفت عکس مرا دارد. میخواستم به او بگویم این قدر فکری نباش. بسیار خواهد آمد که ما به اشتباهات و ساده لوحیهای خود برخورد کنیم و آنچه میدانستیم که چنان است، نه چنان است. میخواستم به او بگویم ولی سایه بسیار فکری بود.
ابوالحسن صبا
صبا در گذشت که چه رنج داخلی و فقر و بدرفتاری مردم را کشید و لبخند زد و به کارش بود. امشب «گلهای رنگارنگ» با آواز بنان به یاد او بود. غزلی خواند: یاد آن شب که صبا بر سر ما گل میریخت ....
احمد شاملو
شاملو که من برای اصلاح شعر او حتی مصرعهایی را ساخته و در شعر او جا دادم، نامرد کسی بود که هر دفعه با من تماس پیدا کرد برای اشغال وقت من و ضایع کردن وقت من بود.
7 قطعه عکس من را به من نداده است؛ حتی عکس زن و بچهام را. به قدری مردم ناجوانمرد هستند که در نظر من نفرت انگیز میشوند. من در تهران از کمتر کسی جوانمردی دیدم.
اسکار وایلد
من به وایلد کمال اخلاص را دارم. من بهتر از این مرد انگلیسی کسی را ندیده ام که این همه دست در اندام این زیبایی بزند. وایلد زیباییهای عالم وجود را نمیسازد؛ عکس از خودش بر میدارد. خود وایلد زیبایی را نمیسازد؛ عکس از خودش بر میدارد. خود وایلد زیبایی عالم وجود است.
مایه اصلی اشعار من، رنج من است. به عقیده من گوینده واقعی باید آن مایه را داشته باشد. من برای رنج خود شعر میگویم.
خودم و کلمات و وزن و قافیه، در همه وقت، برای من ابزارهایی بوده اند. که مجبور به عوض کردن آنها بوده ام تا با رنج من و دیگران بهتر سازگار باشند.
منبع: هفته نامه همشهری جوان/ شماره 212