سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اندکی صبر ، سحر نزدیک است
ای مرغک !

ای مرغک خرد، ز آشیانه
   پرواز کن و پریدن آموز
تا کی حرکات کودکانه   

در باغ و چمن چمیدن آموز

رام تو نمی‌شود زمانه   

رام از چه شدی رمیدن آموز

مندیش که دام هست یا نه   

بر مردم چشم، دیدن آموز

شو روز به فکر آب و دانه   

هنگام شب آرمیدن آموز

 

از لانه برون مخسب زنهار

 

این لانه ایمنی که داری   

دانی که چسان شدست آباد 

کردند هزار استواری   

تا گشت چنین بلند بنیاد 

دادند به اوستاد کاری   

دوریش ز دستبرد صیاد 

تا عمر تو با خوشی گذاری   

وز عهد گذشتگان کنی یاد

یک روز، تو هم پدید آری   

آسایش کودکان نوزاد

 

گه دایه شوی گهی پرستار

 

این خانه پاک پیش از این بود   

آرامگه دو مرغ خرسند

کرده به گل آشیانه اندود   

یک دل شده از دو عهد و پیوند

یک رنگ چه در زیان چه در سود   

هم رنجبر و هم آرزومند

از گردش روزگار خشنود   

آورده پدید بیضه‌ای چند 

آن یک پدر هزار مقصود   

وین مادر پس نهفته فرزند

 

بس رنج کشید و خورد تیمار

 

گاهی نگران به بام و روزن   

 بنشست برای پاسبانی

روزی بپرید سوی گلشن   

در فکرت قوت زندگانی 

خاشاک بسی ز کوی و برزن   

آورد برای سایبانی 

یک چند به لانه کرد مسکن   

آموخت حدیث مهربانی

آن قدر پرش بریخت از تن   

آن قدر نمود جانفشانی

 

تا راز نهفته شد پدیدار

 

آن بیضه به هم شکست و مادر   

در دامن مهر پروراندت

چون دید تو را ضعیف و بی‌پر   

زیر پر خویشتن نشاندت

بس رفت به کوه و دشت و کهسر   

تا دانه و میوه‌ای رساندت

چون گشت هوای دهر خوشتر   

بر بامک آشیانه خواندت

بسیار پرید تا که آخر   
از شاخه به شاخه‌ای پراندت

 

آموخت بسیت رسم و رفتار

 

داد آگهیت چنان که دانی   

از زحمت حبس و فتنه دام

آموخت همی که تا توانی   

بیگاه مپر به برزن و بام

هنگام بهار زندگانی   

سرمست به راغ و باغ مخرام

کوشید بسی که درنمانی   

روز عمل و زمان آرام

برد این همه رنج رایگانی   

چون تجربه یافتی سرانجام

 

رفت و به تو واگذاشت این کار



پروین اعتصامی




طبقه بندی: ادبی
نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 88 شهریور 26 توسط صادق | نظر بدهید
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
.:
By Ashoora.ir & Blog Skin :.