خدایا!
چشمان ما را چشمههای عبرت ساز و دلهای ما را آکنده از اشک و آتش کن و
دلهای ما را شناور امواجی نما که درهای سماوات(آسمانها) را بکوبند و از
بیم تو در بیابانها و تپّهها سرگردان شوند؛ دیدگان ما را به روی درهای
معرفت خویش بگشا و معرفت ما را فهمی ده که نگرنده نور حکمت باشد. ای
دوستدار دلهای شیدایان و پایان آرزوهای راغبان!
خدایا! تو آشناترین آشنای دوستان خودی.
خدایا!
راز من در نزد تو مکشوف است و پناهگاه دل من در وحشت گناه، تویی. یاد تو
آرام بخش من است؛ آنگاه که در مییابم که سر رشته تمامی کارها در دست تو
است و سرچشمه همه کردهها مشیت تو است.
خدایا! چه کسی بایستهتر از
من در بدبختی و تقصیر؟ تو مرا ضعیف آفریدهای، پس چه کسی شایستهتر از تو
به عفو من؟ با علم ازلی خویش مرا شناختی و با فرمانهای نافذت بر من محیط
بودی؛ به اذنت اطاعتت کردم و منّت تو بر من همیشگی است. به علم تو عصیان
کردم و در پیشگاهت عذری ندارم. با رحمت عامت و انقطاع و درماندگی و فقرم
از تو میخواهم که مرا بیامرزی و گناههای آشکار و پنهانم را ببخشی، ای
بینیازترین در هستی! (1)
خداوندا! به ما
آن را عطا کن که خود میخواهی؛ ای آن که بدون سؤال به ما ایمان بخشیدی! پس
عفوت را که خواهان آنیم از ما دریغ مدار؛ چه ما به سوی تو میآییم و با
این که همیشه گناهکاریم، از تو بخشش میخواهیم. اقرار داریم که بدکاریم؛
اما رو به سوی تو داریم.
ما آنچه خود به ما منّت کردی و بخشیدی، بپذیر. اسلام و ایمان را که بدان
راهمان نمودی و درستی را نشانمان دادی، فزونتر کن.
خدایا! نعمتهایت همه وجودمان را گرفته و هیچ کس توان شکر تو را جز با خواست تو ندارد.(2)
خدایا!
چه بسیار زشتیها را که پوشاندی و چه بسیار بلاها را که از من برگرداندی و
چه بسیار لغزشها را که نادیده گرفتی و چه بسیار بدیها را که آسان گرفتی
و چه بسیار نارواها را که از من راندی و چه بسیار نیکیها را که در باب من
گستردی!
از تو ای شنونده نیاز درماندگان و عالم رازهای
پنهان خاموشان و آگاه بر باطن افعال و اعمال روندگان و ناظر نازکترین و
بزرگترین کارهای کوشندگان! میخواهم که با کارهای زشت من، صدایم را
نشنیده نگیری و بر کارهای زشت خلوتهایم مرا رسوا نسازی و بر عقوبت من
برای کردههای پنهانم شتاب نکنی و در همه احوال، همچنان بر حال من مهربان
بمانی و در همه وقت، بر وجود من سایه لطف بگسترانی.
ای خدا و سرور و تکیهگاه من! <\/h2>
به
تو پناه میبرم و به تو رو میآورم، پناه نیازمند آوارهای که از انبوهی
بیمها، سینهاش نزدیک است که آکنده از اندوه گردد و عقل و زبانش از ذکر
نام تو باز ایستد و جسمش از حرکت در خدمت درماند.
خدایا! بین این
و آن ماندهام و از نقص و تقصیر خویش درماندهام. از تو میخواهم که این
بیم را از دلم بیرون بری و دلم را از رنج آن باز خری و شب و روزم را با ید
خودت آباد سازی و به عبادت و خدمت خویش پیوسته سازی تا همیشه در یاد تو و
در حال ذکر تو باشم و خستگی و سستی و درماندگی و کوتاهی، مرا از پا
نیاندازد تا شتابان به سوی تو آیم و شادابترین پرستنده در میدان پرستش تو
باشم. خدایا! مرا شیرینی چشش لطفِ لذتهایت را ببخش، ای والاترین
بخشندگان!(3)
الهی و سرور من! <\/h2>
امید من و معنای
سرانجام کارهایم، خدایا! میخوانمت به زبان امید، آنگاه که زبانم را
کردههایم گنگ میسازد. خدایا! چه گوارا است الهام رازهای تو بر دل و چه
گواراتر شیرینی مناجات با تو در جایگاههای پنهان!
خدایا!
آنگاه که در قیامت مرا بگویی: بندهام! چه چیز تو را به غرور انداخت و
فریفته ساخت؟ من میگویم: نیکیهای بی شمارت به من. خدایا! گر مرا در آتش
افکنی، آن هم میان دشمنانت، به آنها خواهم گفت که فقط مهر تو در دنیا به
دل داشتم؛ چون تو خواجه من هستی و از همه چیز بی نیازم میساختی.
اگر رهایم سازی، با عفوت رهایم ساختهای و اگر عذابم کنی با عدلت کیفرم
دادهای. هر چه کنی بدان خشنودم؛ چون تو پروردگار منی و من بنده توام.
خدایا! میدانی که توان در آتش ماندن را ندارم و میدانم که شایستگی بهشت رفتن را هم ندارم؛ پس چارهای جز عفو و بخشش تو نیست.
خداوندا!
به سوی تو تقرب میجویم و تو را راهنمای شناخت تو میسازم؛ دل را خوش به
نعمتهایت مینمایم؛ نه بر کردههایم و گمان ندارم که در رستاخیز، مرا با
عدل بسنجی، چه در دنیا مرا در پوشش فضل خودت نهادی و با عفوت گناهانم را
بخشودی و با خشنودیات آرزوهایم را برآوردی. گر تو در خزانههای رحمت را
نمیگشودی، بندهات به زشتکاریهای خود بر نمیگشت.
خدای من، سرور
من، آقای من! بزرگواریات مرا از کارهای زشتم غافل ساخت؛ گرچه هلاکم در
آنها بود و شادی نعمتهایت از کارهای نیک بازم داشت؛ اگر چه نجاتم در آنها
بود و شادابی با تو مرا از شادابی با خویش دور ساخت.(4)
پی نوشت ها:
1- ذوالنّون .
2- یوسف بن حسین .
3- جنید .
4- یحیی بن معاذ رازی .
برگرفته از مجله گنجینه، ش 60
طبقه بندی: دعا