سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اندکی صبر ، سحر نزدیک است

---«(بسم الله الرّحمن الرّحیم و به ذکر الحجة بن الحسن العسکری)»---

امام خود را بشناس(امام صادق-علیه السّلام-کتاب الغیبة ؛ب 25 ح 1)

آیت الله العظمی آقای اراکی (ره) نقل کردند که:

آقای سیّد علی هاشمی بجنوردی که از شاگردان خوش فهم من بود و من از او خوشم می آمد،مدّت مدیدی اورا ندیه و از او هم اطّلاعی نداشتم؛ تا اینکه کنار مرقد آقای حاج شیخ عبد الکریم حائری(ره) با او برخورد کردم. پس از احوال پرسی،ایشان قضیّه ای را نقل کرد و گفت:

چندی پیش یکی از چشمانم عیبی پیدا کرد و دکتر تشخیص داد غدّه ای در مغز من به وجود آمده که می باید کاسه ی سر برداشته شود .من از این جریان خیلی بی تاب شدم .بعضی از دوستان گفتند:

ذکر یونسیّه با شرایط مخصوصی که دارد در بر آوردن حوائج خیلی مؤثر است.

من به آن ذکر مداومت کردم تا اینکه پای کرسی خوابیده بودم،در عالم خواب قافله ای در هوا دیدم که به اطراف خانه ی خدا می روند،و در جلو ی آنها امام عصر(عجّ)  سوار بر اسب است.

وقتی که به من رسیدند پیش خود گفتم:حالا حضرت(عج) به من توجّه می کنند؛ولی توجّه نفرمودند و رد شدند.من شروع کردم به ناله و زاری و اظهار تأثّر از این که امام به من توجّه نکردند.

ناگهان دیدم امام برگشتند و انگشت مبارکشان را بر چشم من گذاشتند.

از خواب بیدار شدم و متوجّه شدم که چشم، عیب و علّتی ندارد.بعد از آن به دکتر مراجعه کردم؛پس از عکس و معاینه گفتند: اثری از غدّه در سر هم وجود ندارد.(روزنه هایی از عالم غیب؛آیت الله سیّد محسن خرازی ،ص31)

امام رضا (ع) فرمودند:

«امام یگانه ی زمان خویش است،کسی هم سطح او نباشد و دانشمندی با او برابری نکند.»(اصول کافی،کتاب الحجّه)

در یکی از زیارت های امام زمان (عجّ) خطاب به ایشان عرض می کنیم:

به درستی که تو خزانه دار هر علم و گشاینده ی هر بسته ای هستی.(مفاتیح الاجنان)

آیت الله بهجت فرمودند:

حضرت غایب،دارای بالاترین علوم است،اسم اعظم بیش از همه در نزد خود آن حضرت است.(در محضر آیت الله بهجت،ج2،ص299)

به پا شود رستخیز،چو رخ هویدا کند

هزار ها مرده را،به یک دم إحیا کند

از رخ تابان خود،صر ید بیضا کند

بنده ی درگاه او،کار مسیحا کند

 

مادر گیتی چو او،پسر به دوران ندید...



«الهّم عجّل فرج مولانا الامام الهادی المهدی القائم بالامرک و جعلنا من خیرٍ انصاره ی و اعوانه ی»
 - آماده ی ظهورش -

منبع : جنبش مصاف





طبقه بندی: امام زمان،  دیدار امام زمان،  فرج،  ظهور،  imam mahdi،  آیت الله بهجت،  شفا،  آیت الله العظمی اراکی،  ذکر یونسیه
نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 91 دی 28 توسط صادق | نظر بدهید

---«(بسم الله الرّحمن الرّحیم)»---

امام باقر (ع) فرمودند:

«در صاحب این أمر(حضرت مهدی-عجّل الله تعالی فرجه الشّریف)،چهار شباهت به چهار پیامبر وجود دارد... .امّا شباهت به یوسف،زندانی بودن است.»(کمال الدّین و تمام النّعمه ؛ب 32،ح6)

آیت الله بهجت (ره) فرمودند:

«حضرت غائب(عج) در حالی که مرده را زنده می کند،خود در زندانی وسیع به سر می برد،امّا در مورد خود حق ندارد،هر چند برای دیگران مخصوصأ أمور فردیّه عنایت خاصّی دارد،امّا أمور اجتماعیّه که مربوط به خود آن حضرت است،خیر!»(در محضر آیت الله بهجت؛ج2،ص299)

اما

کلید این زندان در دست ماست:

امام زمان(عج) در نامه ای مرقوم فرمودند:

«اگر شیعیان ما...در راه وفای به عهدی که بر دوش دارند(یعنی یاری ما)همدل می شدند،هرگز سعادت ملاقات با ما از ایشام به تأخیر نمی افتاد و سعادت دیدار ما به سرعت نصیب آنان می گشت.»(احتجاج؛ج2،ص602)

(مقصود ظهور است نه فقط دیدن حضرت؛زیرا چنانچه همه ی شیعیان در یاری حضرت(عج) همدل شوند،می باید امام با همه ی آن ها ملاقات کند و در این حالت دیگر غیبت معنایی ندارد و حضرت غیبتی نخواهند داشت.)

پیامبر اکرم (ص) فرمودند:

«امام مانند کعبه است که مردم باید به نزد او روند نه آنکه او به سمت مردم آید.»(بحار الأنوار؛ج36،ص353)

نکته ی مهّم اینکه :

تا مردم نسبت به حضرت شناخت پیدا نکنند و جای خالی وجود مبارک ایشان را احساس نکنند،همچنان در رکود و سکون باقی خواهند ماند و حرکتی در راستای ظهور،نخواهند کرد.

به این روایت دقّت کنید:

امام باقر(ع) فرمودند:

«هیچ عملی بدون معرفت پذیرفته نمی شود.وهیچ معرفتی هم بدون بدونعمل نخواهد بود.و هر کس معرفت داشته باشد،معرفت او راهنمای عملش می شود و آن که معرفت ندارد،در واقع عملی هم ندارد.»(میزان الحکمه؛ج6،ص131)

نتیجه ی نهایی:

شناخت امام زمان(عج)==>حرکت و خواست مرد==>ظهور

           (گام اول)                 (گام دوم)            (هدف مطلوب)

(این مسأله با جزئیّات و توضیحات بهتر و بیشتر در مقاله ی این حقیر تحت عنوان«چرا امسال سال فرج است اگر بخواهیم»نیز ذکر شده است.)

- کاری از فعّالان ظهور مشهد - جنبش مصاف





طبقه بندی: یوسف،  امام زمان،  ظهور،  امام باقر،  شیعه،  آیت الله بهجت،  فرج،  سرباز امام زمان،  imam mahdi،  امام صادق،  پیامبر اکرم،  شناخت
نوشته شده در تاریخ شنبه 91 آبان 27 توسط صادق | نظر بدهید

آقاى غرویان می نویسد: 
از محضر آیت الله بهجت سؤ ال شد: حاج آقا، عمرمان گذشت و دارد مى گذرد امّا هنوز لذتى از عبادت و به خصوص نمازمان احساس ‍ نکرده ایم، به نظر شما چه باید بکنیم که ما نیز اقلاًّ اندکى از آنچه را که ائمه و پیشوایان معصوم علیهم السّلام فرموده اند، بچشیم؟ 
معظّم له در حالى که سر را تکان مى داد فرمود: آقا، عامّ البلوى است! این دردى است که همه گرفتاریم! 
عرض شد: آقا، به هر حال مراتب دارد و مسئله نسبى است. عضى همچون شما مراتب عالى دارید و ماها هیچى نداریم، ماها چه باید بکنیم ؟ 
باز در جواب فرمود: شاید من مرتبه شما را تمنّا کنم. 
عرض شد: حاج آقا مسئله تعارف در کار نیست و یک واقعیتى است . 
باز ایشان در جواب با فروتنى و تواضع خاصّى فرمودند که : عَمَّتُک مِثْلُک ! و مرادشان از این ضرب المثل این بود که من هم مثل شما هستم . 
به هر حال ، پس از چند بار اصرار فرمودند: 
این احساس لذّت در نماز یک سرى مقدمات خارج از نماز دارد، و یک سرى مقدمات در خود نماز. آنچه پیش از نماز و در خارج از نماز باید مورد ملاحظه باشد و عمل شود این است که : انسان گناه نکند و قلب را سیاه و دل را تیره نکند، و معصیت ، روح را مکدّر مى کند و نورانیت دل را مى برد. 
و در هنگام خود نماز نیز انسان باید زنجیر و سیمى دور خود بکشد تا غیر خدا داخل نشود، یعنى فکرش را از غیر خدا منصرف کند و توجّهش به غیر خدا مشغول نشود. و اگر به طور غیر اختیارى توجّهش به جایى منصرف شد، به محض التفات پیدا کردن باید قلبش را از غیر خدا منصرف کند. 

آقاى قدس یکى از شاگردان آیت الله بهجت نیز مى گوید: 
روزى از آقا پرسیدم : آقا، چه کار بکنم در نمازم حضور قلب بیشتر داشته باشم؟ 
آقا ابتدا سر به پایین افکند سپس سرش را بلند کرد و فرمود: روغن چراغ کم است .
من به نظر خودم از این جمله این معنى را فهمیدم که یعنى معرفت کم است و ایمان قلبى و باطنى ضعیف است ، و گرنه ممکن نیست با شناخت کافى ، قلب حاضر نباشد. 

آیت الله محمّد حسن احمدى فقیه یزدى نیز مى گوید: 
گاهى از آقا سؤال مى کردند: چه کنیم در نماز، حضور قلب داشته باشیم؟ و ایشان دستورالعملهایى مى فرمودند، یکى از آنها این بود که مى فرمود: 
وقتى وارد نماز مى شوید هنگام خواندن حمد و سوره به معناى آن توجه کنید تا ارتباط حفظ شود. 

استاد خسروشاهى نیز مى گوید: 
روزى از آیت الله بهجت سؤال شد: در هنگام نماز چگونه مى توانیم حضور قلب را در خودمان به وجود بیاوریم؟ فرمودند: 
یکى از عوامل حضور قلب این است که در تمام بیست و چهار ساعت باید حواسّ (باصره، سامعه و ...) خود را کنترل کنیم؛ زیرا براى تحصیل حضور قلب باید مقدماتى را فراهم کرد، باید در طول روز گوش، چشم و همچنین سایر اعضا و جوارح خود را کنترل کنیم و این یکى از عوامل تحصیل حضور قلب مى باشد. 

در جاى دیگر شخص دیگرى از محضرشان مى پرسد: براى اینکه در انجام فرمان الهى مخصوصاً نماز با خشوع باشیم چه کنیم ؟ 
و ایشان در جواب مى فرماید: 
در اوّل نماز، توسل حقیقى به امام زمان - عجل الله تعالى - فرجه کنید، و عمل را با تمامیّت مطلقه انجام بدهید. 

همچنین شخص دیگر مى پرسد: براى حضور قلب در نماز و تمرکز فکر چه باید کرد؟ 
و ایشان مرقوم مى فرماید: 
بسمه تعالى ، در آنى که متوجّه شدید، اختیاراً منصرف نشوید. 


منبع: کتاب برگى از دفتر آفتاب (شرح حال شیخ ‌السالکین حضرت آیت اللّه العظمى بهجت )اثر : رضا باقى زاده پُلامى

و http://www.jahannews.com


در کل به چند عامل دیگر نیز می توان برای حضور قلب در نماز اشاره کرد:


1ـ دور کردن آنچه فکر انسان را مشغول مى کند، از جلو چشم و مکان نماز;

2ـ پرهیز از نماز خواندن در خیابان ها و معابر عمومى و جاهایى که در معرض دید قرار دارد;

3ـ پرهیز از نگاه کردن به اطراف;

4ـ نگریستن در حال قیام، به محل سجده;

 

5- هنگام وضو توجه داشتن به اینکه می خواهیم با خداوند صحبت کنیم.
6- توجه به معانی آیات و اذکار نماز .
7- تغییر دادن سوره هایی که بعد از حمد خوانده می شود.
8- در مکان ساکت و بدون زرق و برق نماز خواندن.
9- نماز اول وقت.
10- شمرده و بدون عجله نماز خواندن.

 

11-از همه مهم تر توجه به کسى که در مقابل او قرار گرفته و تجسم عظمت معبود و کوچکى او.


لینک های مرتبط:

http://www.mazaheb.com/index.php?option=com_content&view=article&id=395&catid=23&Itemid=71

http://www.mortezamotahari.com/forum/default.aspx?g=posts&t=1061





طبقه بندی: نماز،  آیت الله بهجت،  خضوع،  حضور قلب
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 91 آبان 15 توسط صادق | نظر

---«(بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم وَ بِه ذِکرِ الحُجَّةِ بنِ الحَسَنِ العَسکَری)»---

اَللهُّمَ عَجِّل لِوَلیِکَ الفَرَج

حاج محّمد علی فشندی تهرانی می گوید:

در مسجد جمکران قم،اعمال را به جا آوردم و با همسرم می آمدم؛دیدم آقایی نورانی داخل صحن شده و قصد دارند به طرف مسجد بروند.(با خود)گفتم:این سیّد در این هوای گرم تایستان از راه رسیده و تشنه است،ظرف آبی به دست او دادم تا بنوشد؛پس از آن که ظرف را پس داد گفتم:

آقا شما دعا کنید و فرج امام زمان (عجّ) را از خدا بخواهید تا أمر فرج،نزدیک گردد.

آقا فرمودند:

«شیعیان ما به اندازه ی آب خوردنی ما را نمی خواهند؛اگر بخواهند،دعا می کنند و فرج ما می رسد.»

این را فرمودند و تا نگاه کردم،ایشان را ندیدم؛فهمیدم وجود مقدّس نازنین امام زمان(عجّ)را زیارت کردم و حضرتش امر به دعا نموده اند.(شیفتگان حضرت مهدی (عجّ)،ج1 ص155)

مرحوم آیت الله بهجت(رحمة الله علیه)فرمودند:

«مدّاحی-که حال خوبی هم دارد-به خدمت صاحب الأمر(عجّ)رسیده و آن حضرت به او فرموده است :

«بعد از صلوات بر محمّد و آل محمّد(ص)،گفته شود:وَ عَجِّل فَرَجَهُم»(در محضر آیت الله بهجت؛جلد 3 ص 60)

سؤال:

ذکر «وَ عَجِّل فَرَجَهُم» بعد از صلوات مستحب است؛آیا در تشهّد نماز نیز بعد از صلوات می توان این ذکر را گفت ؟

جواب:

آیت الله فاضل لنکرانی:«بله، به عنوان دعا مانعی ندارد.»

آیت الله تبریزی:«جمله ی«وَ عَجِّل فَرَجَهُم»به عنوان مطلق الدّعاء مستحب است ...»

آیت اللهسیستانی:«گفتن آن بعد از صلوات،جایز و مستحب است.»

آیت الله مکارم شیرازی:«اشکالی ندارد؛ولی گاه ترک کنید تا تصوّر نشود جزء نماز است.»

آیت الله بهجت:«به قصد مطلق دعا اشکال ندارد.»

(مسائل جدید ، ج 5 ص129)

کاری از فعّالان ظهور مشهد - جنبش مصاف

«اَللهُّمَ عَجِّل فَرَجَ مَولانا اَلاِمامِ الهادیِ المَهدی اَلقائِمُ بِاَمرِک وَجعَل الفَرَجَه فی هذَا السِنَةِ وَ سَهِّل مَخرَجَه وَ جَعَلَنا مِن خَیرٍ اَنصارِه ی وَ اَعوانِه ی وَ الذّابینَ عَنه وَ المُسارِعینَ اِلَیه فی قَضآءِ حَوائِجِه وَالمُمتَثِلینَ لِأَوامِرِه وَالمُحامینَ عَنه وَالسّابِقینَ اِلی اِرادَتِه والمُستَشهَدینَ بَینَ یَدَیه وَ مُحِبّینِه ی وَ شیعَتِه ی»





طبقه بندی: امام زمان،  ظهور،  شیعه،  آیت الله بهجت،  سرباز امام زمان،  دیدار امام زمان،  حاج محمدعلی فشندی تهرانی،  وعجل فرجهم
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 91 آبان 8 توسط صادق | نظر بدهید

کلمات قصار

اهل محاسبه باشیم

علما و اهل علم

زعیم ما

عمل به قرآن کریم

اهل محاسبه باشیم

 

ما باید اهل محاسبه باشیم، هر چند اهل توبه نباشیم و تدارک نکنیم، خود محاسبه مطلوب است. اگر بدانیم فلان روز، حسینى ـ علیه‏ السّلام ـ و فلان روز یزیدى هستیم، بهتر از این است که اصلاً ندانیم یزیدى هستیم یا حسینى.

 

سرانجام
ممکن است روزى به خود بیاییم و بخواهیم تدارک کنیم. با توجه به عیوب خویش
و اصلاح آن‏ها، فرصت رسیدگى به حساب هر روز خود را نداریم، چه رسد به حساب
مردم!

 

«أَفْضَلُ النّاسِ مَنْ شَغَلَتْهُ مَعایِبُهُ عَنْ
عُیُوبِ النّاسِ.»(1) برترین مردم کسى است که پرداختن به عیوب خود، او را
از توجّه به عیوب مردم باز دارد. به فکر خود باشیم، خود را اصلاح کنیم.
اگر به خود نرسیدیم و خود را اصلاح نکردیم، نمى‏توانیم دیگران را اصلاح
کنیم.

 

به فکر خود باشیم، خود را اصلاح کنیم. اگر به خود نرسیدیم و خود را اصلاح نکردیم، نمى‏توانیم دیگران را اصلاح کنیم.

 

 

علما و اهل علم

 

غصّه ى ما از این است که رجالى را دیده ایم که اهل علم و عمل بودند و در لباس، مسکن و خوراک و... ساده، بى آلایش و زاهد بودند.

 بزرگانى
از علما بودند که از سهم امام ـ علیه السّلام ـ مصرف نمى کردند، و اهل
علمى بودند که از افاضل علما و صاحب مصنّفات بودند، ولى اصلاً لباس اهل
علم را به تن نمى کردند.

 

 از جمله مرحوم قاموسى که ملبّس به
لباس تجّار بود و تنها در وقت نماز لباس مى پوشید و عدّه اى از مقدّسین به
ایشان اقتدا مى کردند، و هیچ اعتنایى به جماعت هاى اطراف و جلو و عقب و چپ
و راست نمى شد، در حالى که جماعت ها در صحن مطهّر حضرت امیر ـ علیه
السّلام ـ به هم پیوسته بود، به طورى که معلوم نمى شد، مأمومین به کدام
امام جماعت اقتدا کرده اند و جزو کدام جمعیت و جماعت هستند.

 

 حسرت
ما از این است که عدّه اى از علما را دیده ایم که تفاوت میان ما و آنها
بسیار است، به حدّى که گویى میان ما و آنها به اندازه ى چند صد سال فاصله
است.

 

قلب آباد به ایمان و یاد خدا پیدا کنید، تا براى شما امضا کنیم که امام زمان ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ـ آن جا هست.

 

زعیم ما

 

امام
ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ـ در هر کجا باشد، آن جا خضراء است. قلب
مؤمن جزیره ى خضراء است، هر جا باشد حضرت در آن جا پا مى گذارد. قلب ها از
ایمان و نور معرفت خشکیده است. قلب آباد به ایمان و یاد خدا پیدا کنید، تا
براى شما امضا کنیم که امام زمان ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ـ آن جا
هست.

 

همه مى دانیم زعیم ما در این زمان غیبت، دست بسته و زندانى است و حق ندارد در میان جمعیت، خود را معرّفى کند و نشان دهد. 

 

آقایى
گفته بود: در خواب دیدم گروهى آمدند از شهر عبور کنند، مخفیانه با هم وعده
گذاشتند که خود و جاى خود را پنهان کنند و پس از خرید از بازار و انجام
کارهایشان، یکى یکى در محلّ و یا قهوه خانه اى خاصّ همدیگر را ببینند. ـ
نعوذُباللّه  ـ مثل قاچاقچى ها و دزدها که از شهر و اهل آن در وحشتند، جدا
جدا و یکى یکى در فلان محلّ یا قهوه خانه یکدیگر را ملاقات کنند.

تا
این که در خواب دیدم دور هم جمع شدند، همه آدم هاى نورانى بودند، به حدّى
که نمى شناختم رییس آن ها کدام است، و مُعَمَّم نبودند جز یکى از آن ها
ولى از بس نورانى بودند تشخیص نمى دادم که او رییس است. یکى از آن ها
درباره ى من چیزهایى مى گفت، خبرهایى مى داد. یک مرتبه یکى از آن ها به او
اشاره کرد که دیگر نگو، و او ساکت شد، از این جا فهمیدم که رییس همان شخص
است و متوجّه شدم که مُعَمَّم در میان آن ها فقط او بود.

 

بله،
کار صاحب ما ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ـ نعوذ باللّه  به جایى
رسیده که یقین داریم بسیارى از حکومت ها، او و یارانش را مفسد و جانى و
اخلالگر مى دانند و اگر به آن ها دسترسى پیدا کنند، اعدام مى کنند!اگر ما او را نمى شناسیم، او همه ى ما را مى شناسد و مى داند و مى بیند.

 

بالاخره،
در این عصر بین ما و زعیم ما فاصله افتاده و او گرفتار است، خدا مى داند
اگر نُوّاب اربعه زیادتر بودند چه بلاهایى بر سر آن ها مى آوردند! اگر چه
علماى بزرگى هم چون شیخ مفید ـ قدّس سره ـ بوده اند، ولى نوّاب اربعه از
جهاتى راجح بوده اند.

 

براى نمونه در مجلسى در بغداد یکى
از علماى عامّه از حسین بن روح سؤال کرد: خلیفه ى بعد از پیغمبر ـ صلّى
اللّه علیه وآله وسلّم ـ کیست؟

او گفت: صحیح پیش ما این است که
خلیفه ى بعد از رسول اللّه  ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ عبارت اند از:
ابوبکر و عمر و عثمان و على!(2)

بعد گفتند: چه نسبت ها و تهمت ها
به این آقا مى زدند که رافضى است، در صورتى که خود صریحا اعلام مى کند که
مذهبش مثل ما است! اگر این تقیه ها نبود، آن ها هم نبودند؛ ولى با تقیّه،
آن چهار نُوّاب چهارصد تا شدند! عامّه خیلى از تقیّه ى ما ناراحتند و فحش ها نثار ما مى کنند.

 

آیا
با وجود این مى شود در این زمان غیبت کارى کرد؟! آیا مقاتله و جهاد، بر
ضرر مسلمانان تمام نمى شود؟! حال اگر مقاتله نشد و یا نکردیم، آیا راهى
براى اصلاح خود و اصلاح دیگران و جامعه داریم یا نه؟ آیا راهى جهت حفظ خود
از فساد و اصلاح فاسدهاى قابل اصلاح در جامعه وجود دارد یا خیر؟

 

به
گمان بنده این یک راهى است که هیچ کس نمى تواند انکار کند که نشدنى است، و
یا این که پیش نمى رود و بى نتیجه و بى فایده است. و در عین حال، اشکالاتى
و معذوراتى را که راه هاى دیگر دارند، ندارد.

آن
راه این است که هر شخصى باید برنامه ى اصلاحیّه اى براى خود تهیه کند؛ به
این صورت که مشخّص کند این ها اصول اعتقاداتى است که من به آن ها یقین
دارم، در زمینه ى توحید و نبوت و امامت و... و این ها معتقدات بنده است و
از روى دلیل بدان عقیده دارم خواه اظهار بکنم یا نکنم، و خواه چیزى اتفاق
بیفتد، یا نیفتد،
حتّى اگر حکومت، دست سفیانى
بیفتد و من مجبور شوم که از روى تقیه به او بگویم: «أَلْحَقُّ مَعَک»؛ (حق
با تو است.) ـ چون اگر نگویم کشته مى شوم، و یا نزدیکان و دوستانم کشته مى
شوند ـ اشکالى نداشته باشد.

 

پس از
آن که انسان برنامه ى خود را درست کرد، باید اوّل خودش به آن التزام عملى
داشته و به آن متعهّد شود تا از ناحیه‌ى آخرتى خاطر جمع گردد،
و
پس از آن که خود را با این برنامه ى اصلاحى اصلاح کرد، مى تواند دیگران
را، هر چند افراد مُنصِف را، با خود هم عقیده کند، و تدریجا به افراد
بگوید که این عقیده ى من است و این هم دلیل من.

 

به این
ترتیب، هر کس مى تواند کم و بیش دیگران را در برنامه ى صحیح خود داخل کند.
آن افرادى که به این برنامه عمل مى کنند اوّل خود را اصلاح مى کنند و بعد
به نوبه ى خود با فرد سوّمى مطرح مى کنند، و مانند شخص اوّل او را به
طریقه‌ى صحیح خود دعوت مى کنند.

بدین ترتیب، هر طالب اصلاحى از
روى برنامه و ادلّه ى صحیحه وقتى خود را اصلاح کرد، دوّمى و سوّمى و
چهارمى و... را اصلاح مى کند، و کار به جایى مى رسد که محیط و افراد جامعه
همه صالح مى شوند. آیا این مطلب قابل تشکیک است؟!

 

با این
راه، اهل ایمان و عُقلا و اهل انصاف صالح مى شوند، و لازم نیست شمشیر به
دست بگیریم و با اهل باطل محاربه کنیم و یا با اهل حقّ محاربه کنیم؛ زیرا
در جنگ شروط محاربه لازم است که براى همه و همیشه میسّر نیست؛ ولى ما با
این راه مى توانیم شرایطى را فراهم نماییم که گروه هاى بسیار و جامعه را
اصلاح کنیم و شرط آن چیزى جز اصلاح خود و اصلاح غیر، نیست.

اگر
کسى در این کار جدّى باشد، گمان نمى کنم پشیمان شود، و اگر این برنامه به
دست افراد منصف افتاد، دیگرى را اصلاح مى کند و آن دیگرى هم همین طور، و
در نتیجه، برخلاف امراض مُسرى، اصلاحات مسرى، تحققّ پیدا مى کند.

 

خداوند متعال مى فرماید:

«وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَآ أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا»(3) هر کس یکى را احیا کند، گویا همه ى مردم را احیا کرده است.

منظور از حیات در این آیه ى شریفه، نجات دادن از ضلالت و گمراهى در دین است.

 

این
راه اصلاح را نباید کَالعَدَم و نشدنى حساب کنیم، و گرنه پشیمان مى شویم
از این که مى توانستیم عادل و صالح فراهم کنیم و نکردیم، و در وُسع ما بود
و قدرت داشتیم که دنیا را به امن و امان و عدالت وادار کنیم و نکردیم.

انوشیروان از مزدک پرسید: قاتل را مى کشى؟ گفت: نه. گفت: اگر او را نکشى ممکن است صد نفر دیگر را بکشد.

او را و صد هزار تابع او را در یک روز، در یک مجلس کشت.

 

عمل به قرآن کریم

 

اگر
درست به قرآن عمل مى‏کردیم، با عمل خود دیگران را جذب مى‏کردیم؛ زیرا مردم
غالبا ـ به جز عدّه‏ى معدود ـ خواهان و طالب نور هستند، و آنان که به
اسلام و قرآن نگرویده‏اند، قاصرند و نور به آن‏ها عرضه نشده است. این گونه
افراد به اعمال ما و رفتار ما نگاه مى‏کنند، که در ظاهر خوب، و در باطن بد
است و زیر و روى آن با هم تفاوت دارد!

کلمات قصار

اگر
راست مى‏گوییم که قرآن سلاح است، پس چه احتیاج به سلاح دیگر؟ اگر به قرآن
عمل مى ‏شد، آیا این همه بین مسلمانان جنگ و خونریزى واقع مى ‏شد؟!

 

 با
قیمت نفت سلاح تهیّه مى ‏کنیم و به جان هم مى‏افتیم و برادرکشى مى‏کنیم!
عمل به قرآن، یعنى این که از ظالم کناره‏گیرى کنیم و ظالم را لعن کنیم و
از او تبرّى بجوییم ولى عموم ما مسلمانان، یا خود ظالم هستیم، و یا با
ظالم هم‏پیمانیم!

 

اگر
درست به قرآن عمل مى‏کردیم، با عمل خود دیگران را جذب مى‏کردیم؛ زیرا مردم
غالبا ـ به جز عدّه‏ى معدود ـ خواهان و طالب نور هستند،

 

بنى
امیه و بنى عباس حدود پانصد سال حکومت کردند، با آن همه جنایات و ظلم که
آن‏ها نسبت به على و اولاد على و ذرّیّه‏ى رسول اللّه‏ ـ
صلّى‏اللّه‏علیه‏وآله‏وسلّم ـ روا داشتند باز هم ما مسلمانان آنان را قبول
مى‏کنیم و دوستشان داریم، و با این حال، مدّعى هستیم که عمل به قرآن
مى‏کنیم، و از «حَسْبُنا کِتابُ اللّه‏ِ»(4)؛ (کتاب خدا براى ما بس است)
دم مى‏زنیم، لذا در زمان ظهور دولت حقّ و حضرت حجت ـ
عجّل‏اللّه‏تعالى‏فرجه‏الشّریف ـ اول به حساب همین مدّعیان عمل به قرآن
مى‏رسند؛ زیرا این‏ها از کفار معاندترند. و نصارى چون مى‏بینند حضرت مسیح
ـ علیه‏السّلام ـ به آن حضرت اقتدا مى‏کند، از آن حضرت متابعت مى‏کنند و
زودتر از دیگران به اسلام و حضرت مهدى ـ عجّل‏اللّه‏تعالى‏فرجه‏الشّریف ـ
مى‏گروند.


منابع:

1. مستدرک الوسائل، ج 11، ص 315؛ غررالحکم، ص 234.

2. ر.ک: بحارالانوار، ج 51، ص 356؛ الغیبة طوسى، ص 384.

3. سوره ى مائده، آیه ى 32.

4. بحارالانوار، ج 22، ص 473 و 474؛ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 2، ص 55؛ ج 6، ص 51؛ ج 11، ص 49؛ ج 12، ص 87.

 

پایگاه آیه الله بهجت





طبقه بندی: آیت الله بهجت
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 89 اردیبهشت 27 توسط صادق | نظر بدهید

لازم نیست ما به شما وقت ملاقات بدهیم

6. برکت و عظمت ولایت علی(ع)<\/h2>

هم او می گوید:

«
روزی آقا در ارتباط با ولایت و عظمت آن فرمودند: در نجف یا کاظمین یکی از
آقایان قریب 10 یا 15 نفر از اهل علم را برای ناهار دعوت کرده بود ولی
فرستاده آقا اشتباهاً طلاب یک مدرسه را که قریب 60-70 نفر بودند دعوت کرده
بود. وقتی میهمانان آمده بودند وی دیده بود گذشته از این که جا برای نشستن
آنها کم است غذا نیز خیلی اندک است، بی درنگ به ذهنش خطور کرد که آیت الله
حاج شیخ فتحعلی کاظمینی را از جریان با خبر سازد.

 

وقتی
خبر به آقا رسیده بود فرموده بود: دست به کار نشوند تا من بیایم. تا اینکه
ایشان تشریف می آورد و می فرماید: یک پارچه سفید آب ندیده برایم بیاورید.
و ظرف برنج را وارسی کرد و سرپوش را برداشته و آن پارچه را به جای سرپوش
می گذارد و می فرماید: حال ظرفها را به من بدهید، من غذا می ریزم و شما
تقسیم کنید، و مکرر می فرموده است:

 

« ها علیّ (ع) خیر البشر، و من أبی فقد کفر: هشدار، که علی علیه السلام بهترین

انسانهاست، و هر کس [ولایت او] را نپذیرد[ به خدا ] کفر ورزیده است.

                                                                                                               
 بحار الانوار، ج26، ص306، روایت 66 و 68 »

تا اینکه به شرافت مقام شامخ علی علیه السلام تمام میهمانان را از آن دیگ غذا داده بود و هنوز طعام دیگ به آخر نرسیده بود ».

 

 

 آقا فرمود: لازم نیست ما چند دقیقه به شما وقت ملاقات بدهیم، شما تهذیب نفس کنید من خودم نزد شما می آیم. »

 

7. ارزش کار خالصانه

باز آقای قدس می گوید:

« روزی آقا در رابطه با پاداش عمل صالح اگر چه اندک باشد، فرمود:

یکی
از علمای نجف روزی در مسیر راهش به فقیری یک درهم صدقه داد ( البته بیشتر
ازآن نداشت ) شب در خواب دید او را به باغی مجلل و دارای قصری بسیار عالی
و زیبا دعوت کرده اند که نظیر آن را کسی ندیده بود. پرسید این باغ و قصر
از آن کیست؟ گفتند: ازآن شماست تعجب کرد که من در برابر این همه تشریفات،
عملی انجام نداده ام. به او گفتند: تعجب کردی؟ گفت:آری. گفتند: تعجب نکن. این پاداش آن یک درهم شماست. که خالصانه و با حسن عمل انجام گرفته است. »

 

 

8. توجه امام زمان (عج) به شیعیان واقعی

و نیز می گوید:

«
روزی آقا فرمودند: دکتری متدین اهل ولایت و شیعه مدتی در صدد پیدا کردن
یاران حضرت حجت علیه السلام می گشت حتی می خواست اسامی آنها را بداند.
روزی در مطب خود که در خانه اش قرار داشت تنها نشسته بود، شخصی وارد شد و
سلام کرد و نشست و فرمود: حضرت آقا، یاران حضرت حجت علیه السلام عبارتند
از... و شروع کرد به شمردن نامهای آنان و تند تند همه را نام برد و نام
یکی نیز « بهرام » بود. به هر حال در طول چند دقیقه همه سیصد و سیزده نفر
را شمرد و گفت: اینها یاران مهدی (عج) می باشند و بلند شد و خداحافظی کرد
و رفت.

دکتر می گوید: او که رفت من تازه به خودم آمدم که این چه
کسی بود؟ و آیا من خواب بودم یا بیدار؟ از همسرم که در اتاق مجاور بود
پرسیدم: آیا کسی با من کاری داشت و پیش من کسی آمد؟ گفت: آقایی آمد و تند
تند حرف می زد. دکتر می گوید: تازه فهمیدم که من خواب نبودم و او از افراد
معمولی نبود. »

 

9. حیات اولیای خدا

هم او می گوید:

«
روزی آقا فرمود: جنازه یکی از مردان پاک را ( به نظرم فرمودند: گیلانی
بود.) به نجف می بردند، یک نفر قرآن خوان هم اجاره کرده بودند که تا مقصد
همراه جنازه برود و قرآن بخواند، شبی از شبها همه از خستگی به خواب می
روند و قاری مشغول خواندن سوره مبارکه «یس» می شود و هنگام قرائت آیه
کریمه ( ألم أعهد إلیکم یا بن آدم ) لفظ «اعهد» را آنطور که باید ادا نمی
کند و چند بار آن را تکرار می کند، ناگهان از داخل تابوت می شنود که آن
مرد خدا دو یا سه بار با بیانی شیرین و با تجوید درست و قرائت این کلمه را
ادا می کند. رعشه بر بدن مرد قاری می افتد که آدم مرده آن هم چند روز از
فوتش گذشته چگونه شنید که من در اداء آیه کریمه مانده ام و با بهترین طریق
قرائت و تجوید آن را به من یاد می دهد. روحش شاد! »

 

10. تهذیب نفس، شرط درک خدمت امام زمان (عج)

حجة السلام قدس می گوید:

«
روزی آقا فرمودند: در تهران استاد روحانیی بود که لُمعَتین را تدریس می
کرد، مطلع شد که گاهی از یکی از طلاب و شاگردانش که از لحاظ درس خیلی عالی
نبود، کارهایی نسبتاً خارق العاده دیده و شنیده می شود.

روزی
چاقوی استاد ( در زمان گذشته وسیله نوشتن قلم نی بود، و نویسندگان چاقوی
کوچک ظریفی برای درست کردن قلم به همراه داشتند ) که خیلی به آن علاقه
داشت، گم می شود و وی هر چه می گردد آن را پیدا نمی کند و به تصور آنکه
بچه هایش برداشته و از بین برده اند نسبت به بچه ها و خانواده عصبانی می
شود، مدتی بدین منوال می گذرد و چاقو پیدا نمی شود. و عصبانیت آقا نیز
تمام نمی شود.

روزی آن شاگرد بعد از درس ابتداءً به استاد می گوید:

 

«
آقا، چاقویتان را در جیب جلیقه کهنه خود گذاشته اید و فراموش کرده اید،
بچه ها چه گناهی دارند. » آقا یادش می آید و تعجب می کند که آن طلبه چگونه
از آن اطلاع داشته است.

 

از اینجا دیگر یقین می کند که او
با (اولیای خدا) سر و کار دارد، روزی به او می گوید: بعد از درس با شما
کاری دارم. چون خلوت می شود می گوید: آقای عزیز، مسلم است که شما با جایی
ارتباط دارید، به من بگویید خدمت آقا امام زمان(عج) مشرف می شوید؟

 

استاد
اصرار می کند و شاگرد ناچار می شود جریان تشرف خود خدمت آقا را به او
بگوید. استاد می گوید: عزیزم، این بار وقتی مشرف شدید، سلام بنده را
برسانید و بگویید: اگر صلاح می دانند چند دقیقه ای اجازه تشرف به حقیر
بدهند.

مدتی می گذرد و آقای طلبه چیزی نمی گوید و آقای استاد هم
از ترس اینکه نکند جواب، منفی باشد جرأت نمی کند از او سؤال کند ولی به
جهت طولانی شدن مدت، صبر آقا تمام میشود و روزی به وی می گوید: آقای عزیز،
از عرض پیام من خبری نشد؟ می بیند که وی ( به اصطلاح ) این پا و آن پا می
کند. آقا می گوید: عزیزم، خجالت نکش آنچه فرموده اند به حقیر بگویید چون
شما قاصد پیام بودی ( و ما علی الرسول إلا البلاغ المبین )

 

آن
طلبه با نهایت ناراحتی می گوید آقا فرمود: لازم نیست ما چند دقیقه به شما
وقت ملاقات بدهیم، شما تهذیب نفس کنید من خودم نزد شما می آیم. »

 


منبع: پایگاه آیه الله العظمی بهجت فومنی





طبقه بندی: آیت الله بهجت
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 89 اردیبهشت 27 توسط صادق | نظر بدهید
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
.:
By Ashoora.ir & Blog Skin :.