سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اندکی صبر ، سحر نزدیک است

 

---«(بسم الله الرّحمن الرّحیم و به ذکر الحجة بن الحسن العسکری)»---

اهل فارس(ایرانیان) از ما اهل بیت هستند.

(پیامبر اکرم-صلّی الله علیه و آله و صلّم-چشم اندازی به حکومت مهدی،ص46)

در جنگ جهانی اول،دو میهمان نا خوانده از چپ و راست به ایران ریختند.اوضاع کشور ما در آن زمان خیلی متشنّج شده بود.ایران کشور بی صاحبی شده بود که برای تصاحب آن به آن هجوم آورده بودند.مردم ایران مضطرب و منقلب بودند و هیچ تکیّه گاهی نداشتند.

در آن زمان مرحوم نائینی (از علمای بزرگ شیعه در آن زمان) شکایت های زیادی به ساحت امیرالمؤمنین(ع) و ائمه ی طاهرین(ع)می کرده است،به خصوص شکایت های این پیشامد عظیم را به یشگاه مبارک امام زمان(عجّ) می برده است:«یا بن العسکری،ایران چنین و چنان شده است؛مردم بی سر و سامان و بی پناه شده اند،نظم و امنیّت بر باد رفته است...»این چنین به محضر امام زمان(عجّ) شکایت می کرده است.

مرحوم میرزای نائینی (قدّس) فرمودند:

من خیلی نا امید و متوسّل شدم و به امام زمان(عجّ) شکایت کردم؛یک روز همین طور که متوسّل شده بودم،بر من مکاشفه ای شد و حضرت بقیّة الله (عجّ-ع)را زیارت کردم.دیدم که حضرت ایستاده اند و دیوار مرتفع و سر به فلک کشیده ای حدود ده،بیست متر در آنجا بود.حضرت(عجّ) با انگشت به من اشاره کردند که نگاه کنم.دیوار به طرز وحشتناکی کج شده بود.بعد دیدم که انگشت حضرت به طرف دیوار است و به من اشاره کردند که نگاه کن.بعد حضرت فرمودند:

«این دیوار ایران است،کج می شود امّا با انگشتمان نگهش داشته ایم ؛نمی گذاریم خراب شود.اینجا شیعه خانه ی ماست،کج می شود امّا نمی گذاریم خراب شود.»(مجالس حضرت مهدی(عجّ)؛ص261)

امام خمینی (ره)فرمودند:

«من با جرأت مدعی هستم که ملّت ایران و توده ی میلیونی آن در عصر حاضر،بهتر از ملّت حجاز در عهد رسول الله (ص) و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین(ع) و حسین ابن علی(ع) می باشند.»(صحیفه ی امام؛ج21،ص410)

دلش به ما عجمی زادگان بود مایل

اگر چه لیلی صحرا نشین ما عربی است


«الهّم عجّل فرج مولانا الامام الهادی المهدی القائم بالامرک و جعلنا من خیرٍ انصاره ی و اعوانه ی»

 





طبقه بندی: امام زمان،  فارس،  اهل بیت،  ظهور،  فرج،  ایران،  اسلام،  islam،  iran،  imam mahdi
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 91 دی 4 توسط صادق | نظر

امام خمینی

حسن
بزرگ امام این بود که خودش را به عنوان یک شخص ، مطرح نکرد و برای خودش هم
در مسائل مربوط به اسلام و مسلمین، به عنوان یک شخص، مطرح نبود. امام به
عنوان یک انسان حل شده در اسلام و یک انسان دل داده به معارف الهی مطرح
بود؛ که از بن دندان و از صمیم قلب، این معارف را پذیرفته بود و جزو جان
او شده بود . او حاکمیت خدا را بر زندگی انسان قبول کرده بود؛ کما این که
در زندگی شخصی خودش حاکمیت خدا را حقیقتاً پذیرفته بود، عبد خدا و مطیع
خدا بود.

حاکمیت الهی از این جا شروع می شود؛ اول دلمان را بنده خدا
بکنیم، خدا را بر دلمان و وجودمان حاکم بکنیم و بعد در سمت ایجاد حاکمیت
«الله» بر کل فضای زندگی جامعه و کشور، حرکت کنیم تا بعد به دنیا برسیم.
یک چنین انسان هایی می توانند کار کنند و پیش بروند و امام، حقیقتاً در
این میدان، امام و رهبر الهی بود؛ فلذا فریادی که او سر داد، فریاد اسلام
و فریاد خدا بود و به برکت نام خدا، با دل ها رابطه برقرار کرد و دل ها را
در قبضه گرفت.

حسن
بزرگ امام این بود که خودش را به عنوان یک شخص ، مطرح نکرد و برای خودش هم
در مسائل مربوط به اسلام و مسلمین، به عنوان یک شخص، مطرح نبود. امام به
عنوان یک انسان حل شده در اسلام و یک انسان دل داده به معارف الهی مطرح
بود؛ که از بن دندان و از صمیم قلب، این معارف را پذیرفته بود و جزو جان
او شده بود

همیشه همین جور است که وقتی پای یک امر
الهی به میان آمد، بافته های طاغوتی به خودی خود کنار زده می شوند. مهم
این است که آن امر الهی، آن عزم و آن اقدام الهی، قدم به میدان بگذارد؛
(فاذا دخلتموه فإنکم غالبون) . کنار که بنشینید، هیچ اثری ندارد. بزرگ
ترین انسان ها، بالاترین تقدس ها و دانش ها، وقتی وارد میدان نشود و کنار
بنشیند، همه امواج از روی سر او رد خواهد شد و عقب می ماند؛ اما وقتی که
آن چنان ایمان و عزمی، آن چنان دانش و دل پرنور و با صفایی وارد میدان شد،
آن وقت (سحر با معجزه پهلو نزند، دل خوش را).

هر سحری با آمدن
معجزه، باطل می شود. وقتی عصای موسی وسط آمد، «اما جدتم به السحر»، آن
چیزی که شما به میدان آورده اید، جادو و فریب است؛ حقیقت نیست.حقیقت عصای
موسی است؛ وقتی وارد شد همه آن سحر ها مثل سایه ای که در مقابل فروزش یک
چراغ از بین می رود، از بین می روند.

امام
این کار را کرد؛ لذا دل ها جذب شود. بعضی تعجب می کنند؛ در تحلیل این
پدیده مانده اند که چطور شد در آن نظام فاسدسوق می داد، ناگهان جوان ها
جلو آمدند و این انقلاب عظیم، راه افتاده! علت، این است. این تحلیل جامعه
شناختی و روان شناختی کاملاً واضحی هم دارد. امام با مَرکبی وارد این
میدان شد که هر که بر آن مَرکب ، سوار باشد، می تواند همه خفتگان سالم را
بیدار کند.(2)


پی نوشت: بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار دانشجویانو دانش آموزان بسیجی (طرح ولایت)،13/6/78

منبع: نکته های ناب( جلد سوم)





طبقه بندی: انقلاب،  امام خمینی،  اسلام
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 88 بهمن 20 توسط صادق | نظر بدهید
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
.:
By Ashoora.ir & Blog Skin :.