بسم الله الرحمن الرحیم
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
روز شمار فاطمیه از شهادت پیامبر(ص)
تا شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
1. حوادث روز دوشنبه
- · آخرین نماز پیامبر"ص"
صدای اذان بلال بلند می شود.هنگام نماز صبح اهل مدینه به سوی مسجد می آیند.در میان تعجب حاضران ابوبکر-پسر ابی قحافه –که باید همراه سپاه اسامه بن زید حرکت کرده و از مدینه خارج شده باشد؛به مسجد النبی وارد می شود و به عنوان امام جماعت،نماز را آغاز می کند.
دوستان وی از جمله عمر بن خطاب و ابوعبیده،از سپاه اسامه خارج شده اند و او را همراهی می کنند.
بلال خبر این توطئه را به پیامبر میرساند.
پیامبر که به شدت بیمار هستند،با شنیدن این خبر غضبناک می شوند.امیرالمومنین و فضل بن عباس زیر بغل آن حضرت را می گیرند وپیامبر در حالی که پاهای مبارکشان بر روی زمین کشیده می شد،وارد مسجد می شوند.رسول خدا ابوبکر را کنار می زنند و خود نماز را نشسته بپا میکنند و مردم هم به ایشان اقتدا میکنند
- ·آخرین خطبه پیامبر"ص"
پس از نماز پیامبر ،با اشاره به حدیث ثقلین،بار دیگر بر هدایت پافشاری می کنند و در برابر سوال معترضانه ی عمر،تک تک اهل بیت را معرفی مینمایند و در انتها از وجود فتنه ها بی انتها سخن به میان می آورند.
پیامبر به خانه رفتند و ابوبکر و یارانش تا هنگام وفات پیامبر دیده نمی شوند.
ابوبکر به طرز مشکوکی به خانه خویش در "سّنح" رفته است.
پیامبر بار دیگر" اسامه "را فرا می خوانندو برای چندمین بار به او دستور اکید می دهند که با سپاهان خویش،شهر مدینه را ترک کند.
- ·وفات پیامبر "ص"
اندکی بعد بیماری پیامبر شدت می یابد..آن حضرت امیرالمومنین را فرا می خوانند.امیرالمومنین سر پیامبر را بر سینه خود می گیرد.لحظاتی بعد،پیامبر در حجره شخصی خویش و در سن 63 سالگی،دار فانی را وداع می گویند.
خبر رحلت به همه ی اهل مدینه می رسد و سپاه اسامه این خبر را – که توسط پیک عایشه به او رسیده - در جرف می شنود.
عمر بن خطاب و ابوعبیده ، به سرعت، سپاه را ترک می کنند و به مدینه باز می گردند.عمر به مسجد پیامبر وارد می شود و پیوسته فریاد می کشد : رسول خدا نمرده است!..هر کس که بگوید او مرده با ابن شمشیر او را نشانه می روم.
ابوبکر نیز که در سنح به سر می برد با شنیدن این خبر خود را به مدینه می رساند و به مسجدالنبی وارد می شود.
او رو انداز را کنار می زند و پس از اطمینان از وفات آن حضرت، بر میخیزد و می گوید:
هر کس که محمد را می پرستید بداند که مرده و هر کس خدا را می پرستید ، بداند که خدا زنده است و نمی میرد.
- · سقیفه بنی ساعده
ابوبکر در خانه پیامبر نشسته است. شخصی خبر گرد همایی انصار را به عمر می رساند و او نیز ابوبکر را با خبر می سازد،و هر دو روانه ی سقیفه بنی ساعده می شوند.
ابوبکر در راه ؛ ابو عبیده را نیز با خود همراه می سازد.
در سقیفه به علت اختلاف دیرینه ی دو قبیله "اوس" و "خزرج"،مهجرین با یاری یاران دیرینه ی خود در میان انصار- که بر این اختلاف دامن می زدند- گوی سبقت را از سعد بن عباده انصاری می رباید.
انصار در رقابت با یکدیگر ،برای بیعت با ابوبکر پیش دستی می کنند.ابتدا بشیر بن سعد خزرجی و سپس اسید بن حضیر اوسی- که هر دو از طرف داران با سابقه ی ابوبکر به حساب می آیند- به شتاب بیعت می کنند، تا سایر انصار نیز از آن ها پیروی کنند.
عمر و ابوعبیده نیز پس از آن دو با ابوبکر بیعت می کنند.
.....گرد و غبار همه جا را فرا گرفته است.
عنر فریاد می زند و به سوی سعد بن عباده حمله ور می شود. سعد بن عباده را از زیر دست و پا خارج می کنند و از سقیفه بیرون می برند.
اوضاع کم کم به نفع ابوبکر آرام می شود.
- ·بیعت اولیه
ابوبکر از سقفه به سوی مسجد النبی خارج می شود.اطرافیان او ،هر کس را که در راه می بینند،گرفته ونزد ابوبکر برده دست او را جلو آورده و به عنوان بیعت، به دست ابوبکر می زنند.
بدبن ترتیب ابوبکر همراه هوادارانش وارد مسجد می شوند.
هنگام ظهر است ؛ ابوبکر به عنوان خلبفه رسول خدا نماز می گزارد!!!
سخنرانِ قبل از نماز عمر بن خطاب است!!!!!!
· تقسیل و تکفین پیامبر"ص"
مراسم غسل وتکفین پیامبر با تمامی آداب و مستحبات آن، به پایان رسیده است و جز امیرالمومنین، صدیقه کبری،حسنین،سلمان،ابوذر،مقداد،عمار،حذیفه،ابی بن کعب و....- جماعتی نزدیک به چهل نفر- کس دیگری در نماز بر جنازه پیامبر حاضر نمی شود.
پس از نماز، امیر المومنین در خطبه ای کوتاه خود را در امر خلافت از انصار و مهاجران برتر می دانند.
جو مسجد و اطراف آن هر لحظه سنگین تر می شود.
- ·ورود قبیله "اسلم"
عمر به همراه گروهی در مدینه می چرخند و در کوچه های آن فریاد می زند:
همانا با ابوبکر بیعت شده است، پس برای بیعت بشتابید.
قبیله اسلم که گویا به هماهنگی قبلی در بیرون از مدینه آماده بودند ، با چوب دستی های بلندی وارد مدینه می شوند.
افراد این قبیله دستور دارند که همگان را برای بیعت به مسجد بفرستند و اگر کسی امتناع کرد، بر سر و پیشانی او بزنند.
مدتی بعد ، این گرو که با لباس های هماهنگ مشخص هستند ، وارد خانه های مردم مدینه می شوند و افراد را به اکراه برای بیعت بیرون می آورند . کوچه های مدینه از شدت تحرک آنان برای گرفتن بیعت تنگ شده است .
- ·حوادث شامگاه دوشنبه
در شامگاه روز دوشنبه ، زیدبن ثابت که نسبی یهودی دارد و جوانی تازه مسلمان است ، به خانه ی انصار می رود و از جانب ابوبکر بین آنها خرما پخش می کند.
زنی از انصار با رد این بذل و بخشش مخفیانه ، در مقام اعتراض می گوید:
آیا در دینم به من رشوه می دهید؟
در انتها ی شب،"براء بن عازب"که از حوادث پیش آمده به شدت اندوهگین است،سکوت سنگین مسجد النبی را نمی تواند تحمل کند و با خارج شدن از آن جا، به سوی محله ی "بنی بیضاضه" حرکت می کند.
در آنجا عده ای را می بیند که بر سر پیمان غدیر استوارند و می خواهند در برابر پیمان شکنان ایستادگی کنند.
نام آن ها این چنین است:
مقداد،عمار،ابوذر،سلمان،عباد بن صامت،حذیفه بن یمان و زبیر.
فرد دیگری که هم اعتقاد با آن هاست اما چون گرفتار تردید شده از پشت دبسته آنان را تایید می کند ،ابی بن کعب نام دارد.
بیعت عمومی
ساعاتی پیش از ظهر،ابوبکر،عمر و ابو عبیده به مسجد وارد می شوند،و با ورود آن ها بلافاصله عثمان و قومش"بنی امیه" و عبد الرحمن بن عوف و قبیله اش "بنی زهره"که در مسجد بودند بر خاسته و بیعت می کنند.
آری امروز روز بیعت عمومی است.مسلمانان که دیروز تهدید و دیشب تطمیع را تجربه کرده اند،امروز برای بیعت با ابوبکر از هم پیشی می گیرند ودست خویش را با دست های خلیفه آشنا می کنند تا گوی سبقت را از هم بربایند.در گوشه ی شرقی و چسبیده به مسجد،حجره ای قرار دارد که جنازه ی پیامبر،در آن جای گرفته است ؛این خانه خاموش است.
هنوز اهل سقیفه و برخی از همسران پیامبر ،برای نماز خواندن بر جنازه مبارک پیامبر وقت پیدا نکرده اند.
گروهی از اطرافیان دستگاه خلافت،به جهت خوش خدمتی به خلیفه،در کنار منزل امیرالمومنین فریاد"بیعت کنید" و "از اجتماع مسلمانان دوری نگزینید "سر میدهند.
در این روز سخن از تهدید نیز به میان می آید.
- تلاش برای تطمیع عباس عموی پیامیر"ص"
در انتهای شب ،در جلسه ای مشورتی،ابوبکر،نظر عمر،ابوعبیده و مغیره بن شعبه را درباره ایجاد شکاف در بنی هاشم خواستار می شود.مغیره بن شعبه پیشنهاد تطمیع . مصالحه با عباس –عموی پیامبر-را مطرح می کند.
این گروه چهار نفره ،همان شب با مراجعه به منزل عباس بن عبد المطلب برای او و فرزندانش سهمی از خلافت را پیش کش میکنند.پاسخ منفی عباس این نقشه را به بن بست می کشاند.
جنازه ی پیامیر هنوز روی زمین است.
کسانی که قصد خداحافظی با پیامبر خویش را داشته اند،دیروز برای خواندن نماز حاضر شدند و امروز کمتر کسی به خانه ی پیامبر مراجعه می کند.
امیرالمومنین چند بار برای سقیفه گردان ها پیغام می فرستدتا برای نماز بر پیامبر حاضر شوند.
- تدفین پیامبر"ص"
در انتهای روز ابوبکر و عمر که در مسجد به گرفتن بیعت مشغول اند،اعلام می کنند که نمی توانند برجنازه پیامبر که در خانه مجاورمسجد است،حاضر شوند.
امیرالمومنین به تدفین پیامبر مشغول می شوند و بدن پیامبر در شب چهارشنبه،دو روز پس از وفات،به خاک سپرده می شود.
هنوز اطرافیان خلافت و برخی همسران پیامبر بر جنازه آن حضرت نماز نخوانده اند.
عایشه که اتاق او در گوشه ی مسجد واقع است،می گوید:
به خدا قسم!نفهمیدم پیامیر چه زمان دفن شد،تا اینکه در شب چهارشنبه ،صدای بیل ها را از حجره پیامبر شنیدم!
همانا سقیفه گران،هدف دیگری را دنبال می کنند
ادامه دارد ....
پی نوشت : دانشنامه شهادت حضرت زهرا(جلد1-2):علی لباف عبور از تا ریکی:عدنان درخشان سقیفه:سید مرتضی عسکری الهجوم علی بیت فاطمه:عبد الزهرا مهدی مظلومی گمشده در سقیفه:(جلد 2 و 4) علی لباف جانشین حضرت محمد:ویلفرد مادلونگ منبع: جنبش مصاف
طبقه بندی: حضرت زهرا، فاطمیه، روزشمار، حضرت فاطمه، امام علی، امیرالمومنین، پیامبر اسلام، سلمان، ابوذر، ابوبکر، عمر، عثمان، شهادت حضرت زهرا
نوف بکائى که یکى از اصحاب و علاقهمندان حضرت امیرالمؤمنین على(صلوات الله علیه) است، حکایت کند:
در آن هنگامى که حضرت على(علیهالسلام) در حوالى کوفه در محلى به نام رَحبه اقامت داشت، به دیدارش رفتم و پس از احوالپرسى؛ به ایشان گفتم: مرا پندى ده .
مولاى متّقیان، على(علیهالسلام) فرمود: اى نوف! به همنوعان و دوستان خود محبّت و مهرورزى کن، تا آنان نیز به تو مهر ورزند.
به حضرتش گفتم: اى سرورم! بر نصایح خود بیفزاى .
فرمود: به همگان نیکى و احسان کن، تا احسان ببینى .
گفتم: باز هم پندى دیگر بیفزاى تا بیشتر بهرهمند گردم؟
حضرت فرمود: از مذمّت و بدگویى نسبت به دیگران دورى کن وگرنه طُعمه سگهاى دوزخ خواهى گشت .
سپس اظهار داشت: اى نوف! هر کس دشمن من و دشمن امام بعد از من باشد، اگر بگوید: حلالزادهام دروغ گفته است .
نیز هر کس زنا و فحشاء را دوست دارد و بگوید: حلال زادهام، باز دروغ گفته است .
همچنین کسى که نسبت به گناه بى باک و بى اهمیت باشد، اگر ادعاى ایمان و خداشناسى کند، بدان که او هم دروغ گفته است .
اى نوف! رفت و آمد و دیدار با خویشان خود را قطع مکن تا خداوند بر عمرت بیفزاید.
خوش اخلاق و نیک خوى باش، تا خداوند محاسبهات را ساده و سبک گرداند.
اى نوف! چنانچه بخواهى که در روز قیامت همراه و همنشین من باشى، هیچگاه یار و پشتیبان ستمگران مباش .
و بدان که هر کس ما را در گفتار و عمل دوست بدارد، روز قیامت با ما اهل بیت عصمت و طهارت (علیهمالسلام) محشور خواهد شد، چه این که در روز قیامت، خداوند هر کسى را با دوست مورد علاقهاش محشور مىنماید.
اى نوف! مبادا خود را براى مردم بیارایى؛ و با معصیت و گناه، با خداوند مبارزه کنى، چون روز قیامت شرمسار و رسوا خواهى شد.
سپس در پایان فرمود: اى نوف! به آنچه برایت گفتم اهمیت ده و عمل نما، که سبب سعادت و خیر تو در دنیا و آخرت خواهد بود.(1)
پینوشت:
1- الکنى و الالقاب، ج 2، ص 89 .
برگرفته از کتاب چهل داستان و چهل حدیث، از امیرالمؤمنین على علیهالسلام، عبدالله صالحى .
طبقه بندی: امام علی
راوی در حرم حضرت علی(علیهالسلام) تقاضا میکند که معرفتش نسبت به حضرت زیاد شود و در همین حین علامه امینی را در حرم در حین خواندن جامعه کبیره دید و به امام متوسل شد که سوالاتش را از علامه بپرسد و حضرت عنایتی میکند و ایشان سوالاتش را میپرسد.
علامه امینی مىفرماید: مرگ و شهادت عرصهاى است که در نگاه امیرمومنان على(علیهالسلام) از جایگاهى خاص برخوردار است و با در نظر گرفتن آن مىتوان به جلوههایى دیگر از سیره عبادى امام وقوف یافت .
سپس مىفرماید: امام(علیهالسلام) با عنایت به اینکه دنیا مزرعه ى آخرت است همگان را به فراهم آوردن توشه ى مناسب براى زندگانى جاوید پیش روى دعوت مى فرمود و در این راستا غفلت از مرگ را آفتى بزرگ مىدانست که آدمى را از تلاش براى عمران خطبه بقا باز مىدارد: مردم! همانا دنیا خانهاى است رهگذر و آخرت سرایى است، پایدار، پس از گذرگاه خود - توشه - بردارید براى جایى که در آن پایدارید و مَدرید پردهى یکدیگر، نزد آن کس که مىداند نهان شما را - از شما بهتر - برون کنید از دنیا دلهاتان را از آن پیش که برون برند از آن تنهاتان. شما را در دنیا آزمودهاند و براى جز دنیا آفریدهاند. آدمى چون بمیرد مردم گویند چه نهاد؟ و فرشتگان گویند چه پیش فرستاد؟ خدا پدرانتان را بیامرزد! اندکى پیش فرستید تا براى شما ذخیره بودن تواند. و همه را مگذارید که وبال آوردن بر گردنتان بماند. (1)
آماده شوید، خداتان بیامرزد! آه بانگ کوچ را سر دادند، و بارگى خود را در منزل دنیا کمتر بندید - که کاروانیان به راه افتادند - و بازگردید و راه بسپارند با آنچه از توشهى نیکو در دسترس دارید، که پیشاپیش شما گردنهاى است دشوار گذر و منزلهاى ترسناک و هراس آور، ناچار بدان گردنهها باید برشدن و بدان منزلها درآمدن و ایستادن.
و بدانید! که چشمانداز مرگ به شما فراگرفته است. کارهاى دشوار دنیا شما را فرو پوشانیده و بلاهاى طاقت فرساى آن شما را فرا گرفته است. کارهاى دشوار دنیا شما را فرو پوشانیده و بلاهاى طاقت فرساى آن شما را فرو پوشانیده. پس پیوندهاى خود را با دنیا ببرید! و پرهیزگارى را پشتیبان خود کنید و چون توشهاى همراه خویش برید. (2)
مىپرسم: به یاد مرگ بودن که امام(علیهالسلام) همگان را بدان سفارش فرمودهاند متضمن چه فوایدى است؟
مىفرماید: فواید بسیارى از جمله:
- تعدیل شادیها و غمها؛ چه، شادمانى بیش از حد قلب را مىمیراند و غم زیاده از اندازه نیز موجبات افسردگى را فراهم مىآورد.
- ترغیب آدمى به تلاش مضاعف جهت بهرهگیرى هر چه بهتر و افزونتر از سرمایه رو به پایان عمر، چه آن بخشهایى از عمر که مصروف دین و دانش و عبادت در مفهوم خاص و عام آن مىشود از دستبرد زمانه و گذشت ایام ایمن خواهد بود.
- افت محسوس و قابل ملاحظهاى سطح گرایش و رویکرد درونى به گناه و گناهورزى، از جمله حب دنیا که حسب روایات متعدد سلسله جنبان هر خطاکارى است .
- افزایش چشمگیر سطح پارسایى و عاقبت اندیشى؛ که اقبال آدمى به فرائض نورانى شرع مقدس را در پى دارد. و امور دیگر ... .
مىپرسم: به راستى چرا امام مرگ خویش را از خداى تعالى درخواست فرمود؟
مىفرماید: به چند دلیل:
1- شهادتطلبى و علاقه به جان دادن در راه رضاى خداى تعالى، چنانکه فرمود: همانا گرامىترین مرگها کشته شدن - در راه خداست - بدان کس که جان پسر ابوطالب در دست او است، هزار مرتبه ضربت شمشیر خوردن بر من آسانتر است تا در بستر مردن . (3)
2- ستمکارى و بى وفایى مردم که حکومت حقه اسلامى را از محقق ساختن اهداف عالیه خویش باز مىداشت، چنانکه فرمود: حالى که نشسته بودم، خوابم در ربود، پس رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بر من گذر فرمود، گفتم: اى فرستاده خدا! از امت تو چها دیدم، و از کجبازى و دشمنى آنان چه کشیدهام!
فرمود: آنان را نفرین کن. گفتم: خدا بهتر از آنان را نصیب من کند و بدتر از مرا بر آنان گمارد. (4)
مىپرسم: این نفرین، چگونه به اجابت رسید؟
مىفرماید: حضرت با شهادت به رسول خدا(صلى الله علیه و آله) پیوست و گناهکار ستمبارهاى چونان معاویة بن ابى سفیان بر دارالاسلام مسلط شد.
فرمود: حالى که نشسته بودم، خوابم در ربود، پس رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بر من گذر فرمود، گفتم: اى فرستاده خدا! از امت تو چها دیدم، و از کجبازى و دشمنى آنان چه کشیدهام!
فرمود: آنان را نفرین کن. گفتم: خدا بهتر از آنان را نصیب من کند و بدتر از مرا بر آنان گمارد.
مىگویم: اشاره فرمودید به شهادتطلبى و نیز به دعاى حضرت در فرا رسیدن گاه مرگ؛ آیا این موید این مطلب است که امام مىدانستند که مرگش شهادت خواهد بود و اصولا از شهادت خویش اطلاع داشتند؟
مىفرماید: آرى، امام نه تنها بدین مطلب وقوف کامل داشت بلکه از حوادث و رویدادهاى بسیارى خبر داد که سالها بعد به وقوع پیوستند؛ نظیر شهادت فرزندش امام حسین(علیهالسلام) در کربلا، حکومت معاویه، حجاج و ...، غرق شدن بصره، تعداد دقیق مقتولین خوارج در جنگ نهروان، سلطنت آل بویه و علویان و موارد بسیار دیگر.سپس مىفرماید: و این نیست مگر به واسطه بهرهمندى حضرتش از مقام الهى خلافت بلافصل رسول خدا(صلى الله علیه و آله) و امامت مسلمین و نیز گشوده شدن ابواب علوم گوناگون از سوى رسول اکرم(صلى الله علیه و آله) بر روى حضرتش علیه آلاف التحیه و الثناء .
سپس مىافزاید: امام خبر شهادت خویش را از لسان رسول خدا(صلى الله علیه و آله) شنید:
حکایت آوردهاند که روزى پیامبر اکرم خطبهاى در فضیلت و برترى ماه مبارک رمضان ایراد فرمود. در این اثنا على(علیهالسلام) از جاى برخاست و پرسید: یا رسول الله بهترین کارها در این ماه چیست؟
فرمود: پارسایى و پرهیز از محرمات سپس شروع به گریستن نمود.
امام علت گریه و تاثر رسول اکرم(صلى الله علیه و آله) را جویا شد و حضرت به وى فرمود: اى على! گریه من به خاطر هتک حرمت و ستمى است که در این ماه بر تو روا داشته مىشود. گویا تو را مىبینم که نماز مىخوانى و بدبختترین گذشتگان و آیندگان، هم او که برادر کشندهى شتر ثمود (5) است ضربتى بر فرق سرت مىزند که محاسنت از آن ضربت رنگین مىشود.
امام پرسید: آیا در آن هنگام دین من سالم و محفوظ است؟
رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود: آرى، در آن هنگام نیز دینت در سلامت است .
سپس فرمود: اى على کسى که تو را بکشد، مرا کشته و کسى که تو را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته و کسى که تو را ناسزا بگوید مرا ناسزا گفته است، زیرا تو همانند من هستى. روح تو، روح من و سرشت تو، سرشت من است. خداى تبارک و تعالى من و تو را با هم آفرید و برگزید و مرا براى نبوت و تو را براى امامت انتخاب نمود. پس هر کس امامت تو را منکر شود، نبوت مرا منکر شده است .اى على تو وصى من و پدر دو فرزند من و شوهر دخترم مىباشى و جانشین من بر امتم در زندگى و پس از مرگ من هستى، دستور تو، دستور من است و نهى تو نهى من، سوگند به خدایى که مرا به نبوت برانگیخت و مرا بهترین خلق قرار داد، تو حجت خدایى بر خلق او و امین اویى بر اسرار او و خلیفه خدایى بر بندگان او. (6)
سپس مىپرسند: از حکایتى که شرح آن رفت چه نتیجهاى را مىتوان در مورد سیره عبادى حضرت علی(علیهالسلام) گرفت؟
مىگویم: در مطلبى که مطرح فرمودید اشاره داشتید به این امر که پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه و آله) از ضربت خوردن امام علی(علیهالسلام) خبر داد و حضرت با شنیدن این خبر در صدد برنیامد که از دیر یا زود بودن آن اطلاع حاصل کند (و از دیر بودن آن خشنود شود) چنانکه لحظهاى هم به ذهن مبارکش خطور ننمود که جان سالم به در بردن از آن واقعه را درخواست نماید. حضرت علی (علیهالسلام) نه تنها چنین نکرد حتى ناراحت هم نشد بلکه فقط نگران یک مطلب بود که آیا هنگام مرگ از سلامت دینى برخوردار است یا نه .
آرى سیره عبادى امام علی(علیهالسلام) آنگونه است که حین شنیدن خبرى ناگوار که تاثر زمین و آسمان را برانگیخته(راضى به رضاى الهى) مشتاق آن است که از صحت و سلامت دین خویش در واپسین دم حیات دنیایى نیز اطمینان کسب نماید.
(علامه در حالى که اشک در دیدگانش موج مىزند) مىفرماید: آرى به خدا قسم چنین است که گفتى.
سپس مىفرماید: حضرت على(علیهالسلام) با آن مقام و مرتبت الهى وصف ناپذیر و عصمتى که در وحى نمىگنجد چنین آرزومند حسن عاقبت است، حال چه شده است که ما با این همه لغزش و معصیت به فکر اصلاح کار و نیک ساختن فرجام خویش نیستیم؟!مىپرسم: با توجه به این که امام از کیفیت شهادت خویش اطلاع کامل داشته و مسلما قاتل خود را نیز مىشناخت چرا درصدد ممانعت از عمل وى برنیامد؟
مىفرماید: همین سوال را از خود امام هم پرسیدند، چرا که حضرت قاتل خود را مىشناخت و به خود وى (یعنى عبدالرحمان بن ملجم مرداى علیه اللعنه) و دیگران اعلام داشته بود.
مىپرسم: پاسخ امام چه بود؟
مىفرماید: پاسخى که خود جلوه درخشان دیگرى از سیره عبادى وصف ناپذیر امام را در معرض نمایش قرار مىدهد.
سپس مىفرماید: امام در پاسخ فرمود: چه از این شگفتانگیزتر و عجیبتر که شما از من مىخواهید قاتل خود را (قبل از انجام جنایت قصاص نموده و) بکشم؟!
مىگویم: بدین ترتیب امام، خود را فداى عدالت نموده نه بالعکس .
مىفرماید: آرى، همین طور است، چنانکه درباره حضرتش گفتهاند: قتل على فى محراب عباده لشده عدله، کشته شد علی در محراب برای شدت عدالتش .
سپس مىفرماید: نکتهاى که در این جا مىبایست بدان اشارت داشت، آن است که امام، در آن شرایط حساس و خطرناک باز هم خود شخصا اقامه جماعت در مسجد کوفه را عهدهدار بود؛ آن هم نه تنها براى نماز جمعه بلکه براى نمازهاى یومیه از جمله فریضه چنانکه مىبینیم در محراب عبادت و در اثناى اقامه نماز صبح محتمل ضربت بدبختترین فرد تمامى تاریخ حیات انسانى مىشود و با مظلومیتى که در فهم نمىگنجد، به شهادت نائل مىشود.
سپس مىافزاید: سیره عبادى امام آنگونه است که هنگام ضربت خوردن نیز ضمن آنکه به جاى برآوردن آه و ناله، فریاد برمىآورد: فزت و رب الکعبه؛ به خدای کعبه رستگار شدم، نگران کم شدن مقدار عبادات و تهجد خویش به واسطه تحلیل رفتن توان جسمى و بدنى مىشود، حالى که حضرت علی (علیهالسلام) خود مىدانست در بستر افتادنش نیز دو روزى بیشتر به درازا نمىکشد و به شرف شهادت نائل مىآید .
پینوشتها:
1- نهج البلاغه، خطبه 203.
2- همان، خطبه 204.
3- نهج البلاغه، خطبه 123.
4- همان، خطبه 70.
5- ثمود، قوم حضرت صالح(علیهالسلام).
6- زندگانى امیرالمومنین(علیهالسلام )، ص 731.
برگرفته از کتاب شبى در پایتخت بهشت، بیژن شهرامى
طبقه بندی: امام علی