خلفای
عباسی برای مبارزهی فرهنگی با ائمهی معصومین علیهمالسلام، نسبت به
دانشمندان مخالف ائمه، ابراز علاقه میکردند و دربار خود را مرکز تجمع
علماء و فقها و متکلمین و شعراء و ادباء میگردانیدند. گوستاو لوبن
فرانسوی با غفلت از نکتهی اساسی مبارزهی فرهنگی خلفای عباسی با ائمهی
اطهار علیهمالسلام، از جنبهی علمی عباسیان خوشنود شده، و مینویسد:
در
فاتحین تمدن و فرهنگ، به قدری شوق علم وجود داشت که خلفای بغداد از هر کجا
و به هر وسیله که ممکن بود، ارباب علم و هنر را به پایتخت خود حاضر
میساختند. چنانکه یکی از خلفاء مخصوصا در برابر سلطنت روم شرقی بدین جهت
اعلان جنگ داد که او را مجبور نماید که یک نفر ریاضیدان معروف را به شهر
بغداد اعزام کند. [1]
اهل
هر مذهب و ملتی از یونانی، ایرانی، مصری کلدانی، در بغداد اجتماع کرده،
این شهر را مرکز علوم و فنون دنیا گردانیده بودند، در حالی که اصحاب
ائمهی اطهار، اجازهی بیان علوم اهل بیت را نداشتند.
ابوالفرج مینویسد: از جمله کلمات مأمون این بود که میگفت:
علماء از جمله بندگان خاص درگاه احدیتاند که برای تکمیل مراتب فهم و کمال انسانی فرستاده شدهاند.
و
ایشان در این جهان به منزلهی مشعلهای فروزان و رهبران نوع انسان شمرده
میشوند و اگر آنها نمیبودند هر آینه دنیا به توحش اول برمیگشت. [2] .
عصری که حضرت رضا علیهالسلام در آن قرار داشت چرخ علوم و معارف بشری، حرکت و دور سریع خود را آغاز کرده بود.
زیرا
خلفای وقت برای حفظ قدرت و سلطنت و سیاستشان، از علوم و معارف غیر اسلامی
پشتیبانی میکردند، و به دانشمندان مخالف اهل بیت، آزادی میدادند، بلکه
مشوق و مروج آنها بودند، و سیل کتب منطق و فلسفه و حکمت و نجوم و طب هندسه
و ریاضی و تاریخ و ادبیات و... علماء و دانشمندان و ارباب فنون را از
کشورهای یونان و روم و ایران... به سوی پایتخت خویش، بغداد یا خراسان
سرازیر میکردند، تا علوم نورانی پیامبر را به دست فراموشی بسپارند.
در کتابخانه بیتالحکمه بغداد، انواع کتب ارزنده و قیمتی در علوم و فنون گوناگون وجود داشت و سهل بن هارون، مدیر و حافظ آن بود.
رصدخانهای در بغداد وجود داشت که یحیی موصلی، ستاره شناس معروف از اصحاب آن در دوره مأمون بود.
«ازیاج»
یعنی جدولهایی که در علم ستارهشناسی به شناخت حرکت سیارات کمک میکرد، و
شکل و نقشه زمین در دست محمد بن موسی خوارزمی بود. و صنوبری حلبی و فضل بن
نوبخت و فرزندان شاکر از رجال دانش و اعضای فعال، در بیتالحکمه به شمار
میرفتهاند. [3] .
قاضی صاعد بن احمد اندلسی میگوید:
عرب
صدر اسلام، از میان علوم به جز لغت، علم احکام دین (فقه) و طب، به دانش
دیگری توجه نداشت. وضع عرب تا انقراض حکومت بنیامیه این چنین بود، زمانی
که دولت آنان به بنیعباس انتقال یافت، استعدادها زنده و همتها بیدار
گشت. منصور، نخستین خلیفه عباسی بود که به علوم توجه نمود. پس از او
هفتمین خلیفه عباسی، مأمون اقدام جدش منصور دوانیقی را تکمیل کرد. وی، از
سلاطین روم، کتب فلسفی و علمی را که نزدشان بود تقاضا نمود. و آنها نیز
آنچه از کتب افلاطون و ارسطو و بقراط و جالینوس و اقلیدس و بطلمیوس و دیگر
فلاسفه که در اختیارشان بود، برای مأمون فرستادند. خلیفه، اساتید و
دانشمندان را که در فن نقل و ترجمه مهارت داشتند احضار کرد و دستور داد
آنها را به عربی ترجمه کنند و آنان نیز این کار را، به نحو احسن انجام
دادند.
سپس
مأمون مردم را به خواندن و آموختن و تعلیم و تدریس این کتب تشویق و ترغیب
کرد. خود او حکماء را جمع نموده، در مجلس آنان مینشست و با آنها انس
میگرفت، و از مذاکراتشان لذت میبرد. [4] .
مأمون
در پاداش مترجمان، به منظور از بین بردن فرهنگ اصیل اسلامی و حقایق نورانی
علوی و رایج نمودن فرهنگ اساطیری یونانی برابر وزن کتاب یا کتابهایی که
ترجمه میکردند، طلا میداد.
منطقی
میگوید: محمد و احمد و حسن پسران شاکر، عدهای از مترجمین را اداره کرده
و مخارجشان را میپرداختند. و ماهی 500 دینار به حنین بن اسحاق و جیش بن
حسن و ثابت بن قرة برای ترجمه و ملازمتشان میپرداخت. [5] .
پی نوشته ها :
[1] اقتباس از تاریخ تمدن اسلام و عرب / 224.
[2] اقتباس از تاریخ تمدن اسلام / 224.
[3] عصر المأمون 375:1.
[4] عصر المأمون 378:1.
[5] عصر المأمون 277:1، محاضرات فی تاریخ الامم الاسلامی 220:2منبع: بهشت هشتم
طبقه بندی: امام رضا(ع)، مقاله، تحولات علمی