خبر جنایت فجیع و دلخراش اتباع سقیفه و بنی امیه و شهادت عالم بزرگ شیعی مصر ، حسن شحاته و چند تن از یارانش دل محبان اهل بیت علیهم السلام را سوزاند . این واقعه اسف بار در شب نیمه شعبان و شب میلاد حضرت حجت ، همان شبی که وعده قضای حوائج داده شده و شب بخشش گناهان است ، در مجلس اهل بیت علیهم السلام رخ داد .
جمع کوچکی گرد هم امدند تا میلاد منجی را جشن بگیرند اما ..
راستی این جمع کوچک و این حوادث بزرگ یاداور چیست ؟
این تنهایی و مظلومیت ، اتش و دود ، چماق به دستان و قداره کشان وحشی ، طناب برگردن و کشاندن در کوچه وبازار ....
خوشا به حالت شحاته ...
اقتدا کردی به مولایت اما ...
نمی دانم همسرت هم پشت درب خانه بود؟
خوشا به حالت شحاته ...
عاشورا افریدی ...
وقتی جسم عریانت را زیر دست و پای دیو و ددان دیدم . لگدهای این وحوش کم نداشت از سم اسبهای شامی .
خوشا به حالت شحاته ....
خودت بگو در این حال ، خواهرت هم شاهد حادثه بود ....
روضه مکشوف کوچه های بنی هاشم و کربلا خواندی ...
شحاته ؛ نگفتی که دوباره دل عمه را می لرزانی ؟
شهر را اذین بسته و زنان و کودکان ، همه جمع بودند ؟ راستی ....
نگفتی ! تو را هم از محله یهودیان عبور دادند ؟ ...
نگفتی ! زنان هم هلهله می کشیدند و سنگ به سویت پرتاب می کردند؟ ....
نگفتی ! سر بر روی نی را هم دیدی ؟ ...
.....
خدایا به داد دل مهدی زهرا برس که ....
اَللّـهُمَّ اِنّا نَشْکُو اِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنا صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَآلِهِ، وَغَیْبَةَ وَلِیِّنا، وَکَثْرَةَ عَدُوِّنا، وَقِلَّةَ عَدَدِنا، وَشِدّةَ الْفِتَنِ بِنا، وَتَظاهُرَ الزَّمانِ عَلَیْنا، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِهِ، وَاَعِنّا عَلى ذلِکَ بِفَتْح مِنْکَ تُعَجِّلُهُ، وَبِضُرٍّ تَکْشِفُهُ، وَنَصْر تُعِزُّهُ وَسُلْطانِ حَقٍّ تُظْهِرُهُ
منبع: موسسه جهانی سبطین علیهماالسلام
طبقه بندی: شحاته، مصر، سبطین، سقیفه، شهادت، عالم، شیعه، حسن شحاته، نیمه شعبان، اهل بیت، جنایت، بنی امیه، سلفی، ظلم، حضرت مهدی(عج)
مرحوم فشندی تهرانی می گوید:
«در مسجد جمکران اعمال را به جا آورده ،به همراه همسرم بر می گشتم .در راه ،آقایی نورانی را دیدم که داخل صحن شده ،قصد دارند به طرف مسجد بروند.
با خود گفتم :این سید در این هوای گرم تابستان تازه از راه رسیده و [حتماً]تشنه است.به طرف سید رفتم و ظرف آبی را به ایشان تعارف کردم . [سید ظرف آب را گرفت و نوشید ]و ظرف آن را برگرداند در این حال عرضه داشتم :آقا شما دعا کنید و فرج امام زمان را از خدا بخواهید تا امر فرج ایشان نزدیک شود!
آقا فرمودند :«شیعیان ما به اندازه آب خوردنی ،ما را نمی خواهند. اگر بخواهند ،دعا می کنند و فرج ما می رسد».
این سخن را فرمود و تا نگاه کردم کسی را ندیدم. فهمیدم که وجود اقدس امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)را زیارت کرده ام و حضرتش ،امر به دعا کرده است»
منبع:
شیفتگان حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
نوشته :احمد قاضی زاهدی
جلد 1
صفحه 155
طبقه بندی: امام زمان(هج)، مرحوم فشندی تهرانی، مسجد، جمکران، مسجد جمکران، دیدار با امام زمان، شیعه، شیعیان، shia، فرج، ظهور، سید، احمد قاضی
---«(بسم الله الرّحمن الرّحیم)»---
فقط گناهکاران بخوانند!
سید ابن طاووس (ره) می فرماید:
سحر گاهی در سرداب مقدّس سامرّا بودم،ناگهان صدای مولایم امام زمان(عجّ) را شنیدم که برای شیعیان خود دعا می کردند و عرضه می داشتند:
«خدایا،شیعیان ما را از شعاع نور ما و باقی مانده ی طینت (گِل) ما خلق کرده ای ؛آنها گناهان زیادی با اتّکاء بر محبّت و ولایت ما انجام داده اند؛اگر گناهان گناهی است که در ارتباط با توست، از آنها بگذر که ما را راضی کرده ای.و آنچه از گناهان آنها در ارتباط خودشان هست خودت بین آنها را اصلاح کن...وآنها را از آتش جهنّم نجات بده،و آنها را با دشمنان ما در خشم و غضب خود جمع نفرما.»(برکات حضرت ولی عصر - عجّل الله تعالی فرجه الشّریف-؛ص399)
گرچه امام زمانمان(عج) از گناهان و خطاهای ما آزرده خاطر می شوند،همچنان که در نامه ای مرقوم فرمودند:
«جاهلان و احمق های شیعه و کسانی که بال پشه از دینداری آنان برتر و محکم تر است، ما را آزار می دهند.»(احتجاج؛474/2)
اما باز هم مانند پدری مهربان، برای گناهکاران شیعه دعا می کنند و از خدا برای آنان طلب آمرزش می نمایند؛و جالب تر اینکه به خداوند متّعال عرضه می دارند:
«...اگر آنها را بیآمرزی،ما را راضی کرده ای...»
(البته این به معنی آن نیست که گناه کنیم و مطمّئن باشیم که بخشیده می شویم...)
کجایند گناهکارانی که به بهانه ی کثرت گناه و معصیّت ، از امام رئوفشان می ترسند و ظهورش را به ضرر خود می دانند؟!
هرچند گناه ما دلت آزارد
لطف و کرم تو بر سر ما بارد
یک چیز ز نوکری خود فهمیدم
ارباب هوای نوکرش را دارد
منبع: جنبش مصاف
طبقه بندی: امام زمان، شیعه، گناه، سرباز امام زمان، جنبش مصاف، imam mahdi، سید ابن طاووس
---«(بسم الله الرّحمن الرّحیم)»---
امام باقر (ع) فرمودند:
«در صاحب این أمر(حضرت مهدی-عجّل الله تعالی فرجه الشّریف)،چهار شباهت به چهار پیامبر وجود دارد... .امّا شباهت به یوسف،زندانی بودن است.»(کمال الدّین و تمام النّعمه ؛ب 32،ح6)
آیت الله بهجت (ره) فرمودند:
«حضرت غائب(عج) در حالی که مرده را زنده می کند،خود در زندانی وسیع به سر می برد،امّا در مورد خود حق ندارد،هر چند برای دیگران مخصوصأ أمور فردیّه عنایت خاصّی دارد،امّا أمور اجتماعیّه که مربوط به خود آن حضرت است،خیر!»(در محضر آیت الله بهجت؛ج2،ص299)
اما
کلید این زندان در دست ماست:
امام زمان(عج) در نامه ای مرقوم فرمودند:
«اگر شیعیان ما...در راه وفای به عهدی که بر دوش دارند(یعنی یاری ما)همدل می شدند،هرگز سعادت ملاقات با ما از ایشام به تأخیر نمی افتاد و سعادت دیدار ما به سرعت نصیب آنان می گشت.»(احتجاج؛ج2،ص602)
(مقصود ظهور است نه فقط دیدن حضرت؛زیرا چنانچه همه ی شیعیان در یاری حضرت(عج) همدل شوند،می باید امام با همه ی آن ها ملاقات کند و در این حالت دیگر غیبت معنایی ندارد و حضرت غیبتی نخواهند داشت.)
پیامبر اکرم (ص) فرمودند:
«امام مانند کعبه است که مردم باید به نزد او روند نه آنکه او به سمت مردم آید.»(بحار الأنوار؛ج36،ص353)
نکته ی مهّم اینکه :
تا مردم نسبت به حضرت شناخت پیدا نکنند و جای خالی وجود مبارک ایشان را احساس نکنند،همچنان در رکود و سکون باقی خواهند ماند و حرکتی در راستای ظهور،نخواهند کرد.
به این روایت دقّت کنید:
امام باقر(ع) فرمودند:
«هیچ عملی بدون معرفت پذیرفته نمی شود.وهیچ معرفتی هم بدون بدونعمل نخواهد بود.و هر کس معرفت داشته باشد،معرفت او راهنمای عملش می شود و آن که معرفت ندارد،در واقع عملی هم ندارد.»(میزان الحکمه؛ج6،ص131)
نتیجه ی نهایی:
شناخت امام زمان(عج)==>حرکت و خواست مرد==>ظهور
(گام اول) (گام دوم) (هدف مطلوب)
(این مسأله با جزئیّات و توضیحات بهتر و بیشتر در مقاله ی این حقیر تحت عنوان«چرا امسال سال فرج است اگر بخواهیم»نیز ذکر شده است.)
- کاری از فعّالان ظهور مشهد - جنبش مصاف
طبقه بندی: یوسف، امام زمان، ظهور، امام باقر، شیعه، آیت الله بهجت، فرج، سرباز امام زمان، imam mahdi، امام صادق، پیامبر اکرم، شناخت
---«(بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم وَ بِه ذِکرِ الحُجَّةِ بنِ الحَسَنِ العَسکَری)»---
اَللهُّمَ عَجِّل لِوَلیِکَ الفَرَج
حاج محّمد علی فشندی تهرانی می گوید:
در مسجد جمکران قم،اعمال را به جا آوردم و با همسرم می آمدم؛دیدم آقایی نورانی داخل صحن شده و قصد دارند به طرف مسجد بروند.(با خود)گفتم:این سیّد در این هوای گرم تایستان از راه رسیده و تشنه است،ظرف آبی به دست او دادم تا بنوشد؛پس از آن که ظرف را پس داد گفتم:
آقا شما دعا کنید و فرج امام زمان (عجّ) را از خدا بخواهید تا أمر فرج،نزدیک گردد.
آقا فرمودند:
«شیعیان ما به اندازه ی آب خوردنی ما را نمی خواهند؛اگر بخواهند،دعا می کنند و فرج ما می رسد.»
این را فرمودند و تا نگاه کردم،ایشان را ندیدم؛فهمیدم وجود مقدّس نازنین امام زمان(عجّ)را زیارت کردم و حضرتش امر به دعا نموده اند.(شیفتگان حضرت مهدی (عجّ)،ج1 ص155)
مرحوم آیت الله بهجت(رحمة الله علیه)فرمودند:
«مدّاحی-که حال خوبی هم دارد-به خدمت صاحب الأمر(عجّ)رسیده و آن حضرت به او فرموده است :
«بعد از صلوات بر محمّد و آل محمّد(ص)،گفته شود:وَ عَجِّل فَرَجَهُم»(در محضر آیت الله بهجت؛جلد 3 ص 60)
سؤال:
ذکر «وَ عَجِّل فَرَجَهُم» بعد از صلوات مستحب است؛آیا در تشهّد نماز نیز بعد از صلوات می توان این ذکر را گفت ؟
جواب:
آیت الله فاضل لنکرانی:«بله، به عنوان دعا مانعی ندارد.»
آیت الله تبریزی:«جمله ی«وَ عَجِّل فَرَجَهُم»به عنوان مطلق الدّعاء مستحب است ...»
آیت اللهسیستانی:«گفتن آن بعد از صلوات،جایز و مستحب است.»
آیت الله مکارم شیرازی:«اشکالی ندارد؛ولی گاه ترک کنید تا تصوّر نشود جزء نماز است.»
آیت الله بهجت:«به قصد مطلق دعا اشکال ندارد.»
(مسائل جدید ، ج 5 ص129)
کاری از فعّالان ظهور مشهد - جنبش مصاف
«اَللهُّمَ عَجِّل فَرَجَ مَولانا اَلاِمامِ الهادیِ المَهدی اَلقائِمُ بِاَمرِک وَجعَل الفَرَجَه فی هذَا السِنَةِ وَ سَهِّل مَخرَجَه وَ جَعَلَنا مِن خَیرٍ اَنصارِه ی وَ اَعوانِه ی وَ الذّابینَ عَنه وَ المُسارِعینَ اِلَیه فی قَضآءِ حَوائِجِه وَالمُمتَثِلینَ لِأَوامِرِه وَالمُحامینَ عَنه وَالسّابِقینَ اِلی اِرادَتِه والمُستَشهَدینَ بَینَ یَدَیه وَ مُحِبّینِه ی وَ شیعَتِه ی»
طبقه بندی: امام زمان، ظهور، شیعه، آیت الله بهجت، سرباز امام زمان، دیدار امام زمان، حاج محمدعلی فشندی تهرانی، وعجل فرجهم
اقرار دشمن باعث شد که ما به تشیع روى آوریم
محمد
بن اشعث از دشمنان اهل بیت علیهم السلام بود اما روزی مردم مطلع شدند که
او و خانوادهاش شیعه و محب امام صادق علیه السلام شده است. جعفر، پسر
محمد بن اشعث ماجرای شیعه شدن پدر و خانوادهاش را برای صفوان بن یحیى
تعریف کرده و میگوید: آیا مى دانى با این که در میان خاندان ما هیچ نام و
اثرى از شیعه نبود من چگونه شیعه شدم؟... و بعد ادامه میدهد که:
منصور
دوانیقى روزى به پدرم محمد بن اشعث گفت: اى محمد! فردی باهوش براى من پیدا
کن که مأموریت خطیرى به او بتوانم واگذار کنم. پدرم نیز دایی من، ابن
مهاجر را معرفى کرد.
منصور به او گفت: این پول را بگیر و به مدینه
نزد عبدالله بن حسن و جماعتى از خاندان او از جمله جعفر بن محمد علیه
السلام برو و به هر یک مقدارى پول بده و بگو: من مردى غریب از اهل خراسان
هستم که گروهى از شیعیان شما درخراسان این پول را دادهاند تا به شما بدهم
مشروط بر این که قیام علیه حکومت کنید و ما از شما پشتیبانى مىکنیم.
وقتى پول را گرفتند، بگو: چون من واسطه هستم، با دست خط خود، رسیدی بنویسید و به من بدهید.
ابن
مهاجر برای انجام مامورت به مدینه آمد و بعد از مدتى نزد منصور برگشت. آن
موقع پدرم هم نزد منصور بود. منصوربه ابن مهاجر گفت: تعریف کن! چه خبر؟
ابن
مهاجر گفت: پول ها را به مدینه بردم و به هر یک از خاندان مبلغى دادم و
قبض رسید از دست خط خودشان گرفتم غیر از جعفر بن محمد علیه السلام.
وقتی
سراغ ایشان را گرفتم، در مسجد مشغول نماز بود. پشت سرش نشستم، او تند
نمازش را به پایان برد و بى آن که من سخنى بگویم به من گفت: اى مرد! از
خدا بترس و خاندان رسالت را فریب نده که آنها سابقه نزدیکى با دولت بنى
مروان دارند وهمه ( براثر ظلم) نیازمندند.
من پرسیدم: منظورتان چیست؟ آن حضرت سرش را نزدیک گوشم آورد و آن چه بین من و تو بود، باز گفت.
مثل این که او سومین نفر ما بود.
منصور
گفت: اى پسر مهاجر، بدان که هیچ خاندان نبوتى نیست مگر این که در میان
آنها محدثى (فرشتهاى از طرف خدا که با او تماس دارد و اخبار را به او خبر
مىدهد) هست و محدث خاندان ما جعفربن محمد علیه السلام است.
داستان
که به اینجا رسید، پدرم منقلب شد و به فکر فرو رفت و درباره خاندان پیامبر
تجدید نظر کرد و همین (اقرار دشمن) باعث شد که ما به تشیع روى آوریم.1
1- اصول کافى، ج 1، ص 475.
طبقه بندی: امام صادق(ع)، شیعه، سنی
پرتوی از خورشید سامرّا<\/h3>
اشاره<\/h2>
گاهی
آدمی با دیدن یک حقیقت، آن چنان شیفته و شیدا میشود که ناگزیر از راه و
رسم و باورهای قبلی خویش دست میکشد و به آن حقیقتی که قلبش را تسخیر
کرده، دل و جان میسپارد.
به عبارت دیگر، حلول آنی یک حقیقت،
تأثیر شگرف در جسم و جان آدمی میگذارد و تا مرحله انقلاب «قلبی» و
«درونی»، او را به پیش میبرد. و این، خواه ناخواه، تحوّل عظیمی در زندگی
فردی و اجتماعی انسان ایجاد میکند.
شایسته است برای سنجش حدّ و مرز این دگرگونی، به نکات زیر توجّه کنیم:
1.
تغییردهنده و تسخیر کننده اصلی قلب های مردم، خداست. بدون اذن و اراده
پروردگار، هیچ دلی شکافته نمیشود و هیچ قلبی رنگ حقیقت به خود نمیگیرد.
2.
ممکن است اولیاءاللّه و بعضی از بندگان صالح خدا نیز با «ریاضت روحی و
معنوی» و «ساختن درون خویش»، به مقام والای «تسخیرکنندگی» دست یازند؛ اما
این دگرگون سازی آنها، نه ذاتی و حقیقی، که عرضی و اعتباری است. آنان هرچه
به خدا نزدیک تر شوند، رفتار، کردار، نفوذ کلام و سیمای نورانی شان، موجب
تغییر و انقلاب عمیق تر و ماندگارتر میشود.
بر همین اساس،
میتوان گفت: امامان معصوم علیهم السلام تحوّل سازان و تسخیرکنندگانی
هستند که به اذن الهی، بیشترین و ماندگارترین تأثیر روحی و فکری را در
دیگران ایجاد میکنند.
3. نکته دیگر اینکه، به صورت واقعی افرادی
قدرت تغییر، تسخیر و دگرگون سازی روح و روان و تصرّف وجود دیگران را دارند
که خود، بر اثر جذبه «ایمان» و درک عمیق «وحدانیّت»، متغیّر شده و چشم دل
شان به جمال زیبای «حقیقت» روشن شده باشد.
حال
با این نگاه، به سراغ امام حسن عسکری علیه السلام میرویم و از این منظر،
به نظاره تسخیرها، هدایتها و میزان نفوذ و تصرّف دل و جان دیگران توسط
حضرتش مینشینیم.
طاغوتهای معاصر امام حسن عسکری علیه السلام، در
مدّت زندگی آن امام همام، از هیچ گونه ظلم و جفا دریغ نکردند و هریک، به
نوعی به آزار و اذیّت آن حضرت پرداختند. در این میان، معتمد عبّاسی، گوی
سبقت را از همگنان خویش ربوده بود. او پیوسته با آن وارسته روزگار،
بدرفتاری میکرد و در حقّش ستم روا میداشت. او برای زجر و آزار بیشتر
امام حسن عسکری علیه السلام بدترین، شرورترین و پلیدترین یاران خویش را
مأمور و نگهبان آن حضرت قرار میداد. امام علیه السلام در همان زندانها
نیز، به تبلیغ و هدایت فریب خوردگان میپرداخت و با خَلْق جلوه های عملی،
عبادی و عرفانی خویش، راهبری و تربیت آنان را به عهده داشت.
1. دگرگونی زندان بانان <\/h2>
صالح
بن وصیف از کسانی است که مسئولیت حفاظت و مراقبت از امام حسن عسکری علیه
السلام را عهده دار بود. او بدترین کارها را نسبت به آن امام همام روا
داشته و بدترین افراد را برای آزار و اذیّت آن حضرت به کار گماشته و چه
رنجها و آزارها که بر آن امام وارد نساخت! در همین راستا آوردهاند که:
روزی
جمعی از درباریان عبّاسی، نزد وی آمده و درباره نتایج شکنجه های روحی و
جسمی امام حسن عسکری علیه السلام به گفت و گو نشستند. وقتی دانستند که
حربه هایشان در مورد حضرت کارساز نبوده، خطاب به صالح بن وصیف گفتند:
صالح
که بارها امام را آزموده و برای عذاب آن حضرت، از انواع و اقسام شکنجه های
روحی و جسمی بهره برده بود؛ به خشم آمد و با عصبانیت گفت:
ـ
میگویید چه کنم؟ دو نفر از شرورترین افراد را به عنوان نگهبانان مخصوص،
نزد او فرستادم؛ متأسّفانه آنها چنان تحت تأثیر رفتار و کردار او قرار
گرفتند که اینک، پیوسته به عبادت، نماز و روزه اشتغال دارند. اگر باور
ندارید، منتظر بمانید و از زبان خودشان بشنوید.
آنگاه دستور داد تا آن دو نفر را حاضر کنند. وقتی آمدند، درباریان عبّاسی از آنان پرسیدند:
آنها با اینکه لبه تیغ ستم را به جان خویش احساس مینمودند، زبان از حقیقت فرونبسته، حقیقت را چنین بازگو کردند:
ـ
چه میگویید در مورد مردی که روزها روزه میگیرد و شبها تا پایان شب،
مشغول عبادت و مناجات است؟ او به غیر از عبادت، به چیزی اشتغال ندارد و به
هیچ عنوان با ما هم سخن نمیشود. هرگاه چهره او را میدیدیم، از هیبتش به
لرزه میافتادیم و آن چنان تحوّل و دگرگونی در جسم و جانمان ایجاد میشد
که گذشته خویش را کاملاً فراموش میکردیم و گویا مالک جان خویش نبوده و
هیچ اراده و قدرتی از خود نداریم.
درباریان عبّاسی با شنیدن سخنان ندامت انگیز شروران اردوگاه، لب فروبستند و با سرافکندگی، مجلس را ترک نمودند.1
2. علی بن جرین <\/h2>
او
نیز از دیگر زندان بانانی است که مدّتها وظیفه شکنجه و نگهبانی از امام
حسن عسکری علیه السلام را به عهده داشت. هرچندگاهی، فرعون عبّاسی او را
نزد خود فرا میخواند و از حالات امام حسن عسکری علیه السلام پرس و جو
میکرد. او نیز متناسب با پرسش های خلیفه پاسخ میداد.
طولی نکشید
که علی بن جرین نیز تحت تأثیر عبادات و سجدههای آن بنده خائف خدا قرار
گرفت و دل سنگیاش متحوّل و دگرگون شد. به همین جهت در بیشتر گزارش های
خود، از بیان حقیقت دم فرو نبسته است. او در حضور معتمّد عبّاسی، چنین به
مقام والای امام عسکری علیه السلام اعتراف کرده است:
...اتَّقُوا اللّه و کُونُوا زَیْناً وَ لا تَکُونُوا شَیْناً؛ (شما شیعیان) پرهیزکار باشید و از عذاب الهی بترسید و زینت ما باشید نه مایه ننگ ما
3. وحشت خلیفه <\/h2>
یکی
از زندان بانان خشن و سنگدل امام حسن عسکری علیه السلام شخصی به نام
«نحریر بن عبیداللّه» بود. او آن امام بزرگوار را بسیار مورد اذیّت و آزار
قرار داده و همواره تلاش میکرد تا عرصه را بر آن حضرت تنگ و دشوار سازد.
آوازه شکنجه های او بالا گرفته و حتی به گوش همسرش نیز رسیده بود. همسر او
که از وجدان سالم برخوردار بود، به انتقاد از شوهرش پرداخت و او را از
عاقبت شوم کارش برحذر داشت. روزی پرخاش کنان، خطاب به شوهرش گفت:
آنگاه لب به حقایق گشود و گوشههایی از سیمای عبادی، اخلاقی و عرفانی آن امام همام را برای وی بازگو کرد.
نحریر نه تنها سخنان همسرش به گوشش فرو نرفت که با خشم و لجاجت، فریاد برآورد:
وی
نزد خلیفه رفته و با جلب موافقت او، امام حسن عسکری علیه السلام را به باغ
وحشی که در کنار زندان بود، انتقال داد. طولی نکشید که حضرت را در قفس
شیران درّنده و گرسنه انداخت. هنوز زمانی نگذشته بود که خلیفه و اطرافیانش
با شادمانی برای تماشای تکّه تکّه شدن بدن پیشوای یازدهم، در پیرامون آن
محل اجتماع کردند تا به قول خودشان لحظاتی را به شادی و تفریح بگذرانند.
گردنها
افراشته شد. نگاهها به داخل قفس های شیران حریص و گرسنه دوخته شد. در آن
لحظات وحشت زا و هراس آور، با کمال بُهت و حیرت، دیدند که امام حسن عسکری
علیه السلام در بین درّندگان ایستاده و با آرامش خاطر، مشغول نماز و عبادت
است و شیران درّنده با احترام عجیب، در اطرافش ایستادهاند و گویا از آن
برگزیده خدا مراقبت میکنند.
دیدن این منظره شگفت، چنان آتشی در جسم
و جان تماشاگران ایجاد کرد و آسمان دل و دیده آنها را بارانی و فضای
وجودشان را درهم ریخت که به ناچار لب فرو بستند و سر به زیر افکندند. در
این میان، معتمد عبّاسی نیز وحشت زده از امام حسن عسکری علیه السلام تقاضا
کرد تا برایش دعا کند.
آنگاه در حالی که از شور و شوق حضّار، به خود
فرورفته بود، دستور داد فوراً امام را از قفس شیران درّنده خارج کنند تا
مبادا بر تعداد ارادتمندانش افزوده شود.3
عامل اصلی تحوّل<\/h2>
راستی! سرمنشأ ایجاد این تحوّلات کجاست و رمز و رموز این «حماسه آفرینی» در چیست؟
این
سؤال، پاسخ های زیادی میتواند داشته باشد؛ از مهم ترین آنها «خداترسی» و
«خدا محوری» کسی است که میخواهد در روح و روان دیگران دگرگونی ایجاد کند.
امام حسن عسکری علیه السلام لحظهای از مقام لایزال کردگار غافل نمیشد و
جسم و روحش با دیدن مناظر قدرت الهی به لرزه میافتاد. نمونه زیر، شاهکاری
است از خداترسی و بندگی آن بزرگوار که در صفحه تاریخ به ثبت رسیده است.
یکی از هم عصران آن حضرت میگوید:
روزی
حسن بن علی علیه السلام را که در سنّ کودکی بود، مشاهده کردم. او در کنار
عدّه ای از کودکان دیگر که مشغول بازی بودند، ایستاده بود و داشت گریه
میکرد. فکر کردم که علّت گریهاش نداشتن اسباب بازی است. به همین جهت،
ناراحت شدم و به او گفتم:
چهره، درهم نمود و با اندوه و افسردگی فرمود:
با تعجّب پرسیدم:
ـ پس برای چه خلق شده ایم؟
ـ برای دانش و پرستش.
ـ از کجا این را میگویی؟
ـ
از آنجا که خداوند میفرماید: «اَفَحَسِبْتُمْ اَنَّما خَلَقْناکُمْ
عَبَثاً وَ اَنَّکُمْ اِلَیْنا لاتُرْجَعُونَ»4؛ آیا گمان میکنید که شما
را بیهوده (و برای بازی) آفریده ایم و شما به سوی ما بازگشت نمیکنید؟
از
پاسخ صریح و منطقی آن حضرت، شگفت زده شدم و به اندیشه فرو رفتم. بار دیگر
به سیمای نورانیاش چشم دوختم. از چهره تابناکش آن حالت دگرگونی و انقلابی
که در درونش ایجاد شده بود، قابل تشخیص بود. لحظه ای به فکر فرو رفتم و
سپس با لحن آرام و دلسوزانه گفتم:
ـ شما با آنکه هنوز کودک هستی و گناهی انجام نداده ای؛ چرا این گونه منقلبی و از خدا میترسی؟
ـ
مادرم را دیدم که میخواست هیزمهای بزرگ را روشن کند؛ روشن نمیشد.
مقداری هیزم کوچک فراهم کرده و آتش را شعله ور ساخت. حال، من از این
میترسم که با این هیزم های کوچک (گناه) به دوزخ بروم!
«مادرم...،
هیزم...، آتش...، دوزخ و...» واژههایی بود که مرا به فکر فرو برد. بغضی
در گلویم ایجاد شده بود. بیشتر از آینده خودم ترسیده بودم. از آن کودک
دانشور و خائف از عذاب قیامت، خواهش کردم تا موعظه و نصیحتم نماید!
فرزند
خردسال خاندان عترت، اشعار زیبایی قرائت کرد که حاکی از بی وفایی و
ناپایداری خوشی های دنیا و استمرار گناهان آن بود. شعری که هنوز هم من را
در پنجه اسارت خویش دارد:
«دنیا را میبینم که گویا پاچه هایش را بالازده و با سرعت در حال دویدن است.
دنیا برای هیچ جانداری باقی نخواهد ماند و به کسی وفا نخواهد نمود.
گویا مرگ و حوادث ناگوار، سوار بر اسبی تیزرو برای گرفتن جان آدمی میدود.
پس ای دلباخته دنیا! لحظه ای درنگ کن و برای سفرِ بی بازگشت آخرت، توشه ای برگیر.»5
بر
شیعیان و رهپویان امام حسن عسکری علیه السلام، زیبنده است که «خدا محوری»
را در تمام فراز و نشیبهای زندگی فردی و اجتماعی خویش مدّ نظر داشته
باشند و با رفتار پسندیده خویش، باعث افتخار و سربلندی خاندان عترت علیهم
السلام باشند.
در فراز یکی از وصایای ارزشمند امام حسن عسکری علیه السلام این مطلب چنین انعکاس یافته است:
«...
اتَّقُوا اللّه و کُونُوا زَیْناً وَ لا تَکُونُوا شَیْناً؛ (شما شیعیان)
پرهیزکار باشید و از عذاب الهی بترسید و زینت ما باشید نه مایه ننگ ما.»6
در
فرجام این گفتار، شایسته است که دست نیاز به سوی کردگار بی نیاز بلند
کرده، استمداد بجوییم تا به ما نیز قلبی خاشع و چشمی گریان عنایت فرماید.
1. بحارالانوار، ج 50، ص 308 و 309.
2. همان، ص 313 و 314.
* همچنین برای علی بن اوتاش (اوتامش، نارمش) ـ یکی دیگر از زندان بانان ـ تحوّل عمیق و ماندگاری ایجاد شده است. (همان، ص 307.)
3. همان، ص 309؛ الارشاد، شیخ مفید، کنگره شیخ مفید، قم، 1413 ق، ج 2، ص 334 و 335.
4. مؤمنون / 115.
5. کرامات و مقامات عرفانی امام حسن عسکری علیهالسلام، سید علی حسینی، ص 22، به نقل از: احقاق الحق، ج 12، ص 473.
6. تحف العقول، حسن بن شعبه حرّانی، جامعه مدرّسین، قم، 1404 ق، ص 487 و 488؛ بحارالانوار،
طبقه بندی: شهادت، امام حسن عسکری(ع)، شیعه، آبرو، سامرا، علی بن جرین، خلیفه، نحول