---«(بسم الله الرّحمن الرّحیم)»---
أبان ابن تغلب (از شاگردان امام صادق علیه السّلام) از امام صادق (ع) پرسید:
اگر کسی تمام امامان (ع) را بشناسد ولی امام زمانش را نشناسد،"مؤمن" است؟
حضرت(ع) فرمودند:خیر
دوباره پرسید:آیا "مسلمان" هست؟
حضرت (ع) فرمودند:بله(بحار الأنوار؛ج33،ص96)
امام صادق(ع) به صراحت در این کلام نورانی اعلام می کنند که بدون شناخت امام زمان(هر دوره)،نمی توان خود را مؤمن دانست، بلکه نهایتأ عنوان «مسلمان» بر انسان بار می شود.(اسلام آوردن تنها در این دنیا به درد می خورد تا روز قیام ، امّا آن ایمان است که در روز قیام ، روز رجعت و روز قیامت -ایّام الله- و نیز پس از مرگ به داد انسان خواهند رسید؛ در زیارت شریف آل یس چنین عرض می شود:یوم لا ینفع النفس ایمانها:روزی که هیچ چیز فایده ای (برای شخص) نخواهد داشت جز ایمانش-مفاتیح الاجنان-) توجه به این نکته ضروری است که شرط رستگاری و سعادت جاودانه ی اُخروی، «ایمان» است نه فقط «اسلام».
پرسش:
معرفت و شناخت امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف)به چه معناست؟
جواب: شناختی که واجب و لازم است و با نداشتنش نمی توان به یک شخص،"مؤمن"گفت،دو بعد دارد:
1-شناخت شخص امام به نام و نام پدران(شناخت شناسنامه ای)؛
2-شناخت صفات و ویژگی های و خصوصیات او.
راه بدست آوردن این دو نوع شناخت، هم مطالعه و تفکّر در احادیث و روایاتی است که از ناحیه ی اهل بیت(ع) به دست ما رسیده و نیز مطالعه و دقّت در کتُبی که بزرگان علما، در ارتباط با معارف مهدوی به رشته ی تحریر در آورده اند.
در آخر اینکه
هنوز افرادی پیدا می شوند که بحث از معارف مهدوی امام زمانی را جدّی نگرفته اند!
- کاری از فعّالان ظهور مشهد- جنبش مصاف
طبقه بندی: امام زمان، مومن، مسلمان، شناخت امام زمان، imam mahdi، معرفت امام زمان، امام صادق
یک قناسه چی ایرانی که به زبان عربی مسلط بود اشک عراقی ها را درآورده بود. با سلاح دوربین دار مخصوصش چند ده متری خط عراقی ها کمین کرده بود و شده بود عذاب عراقی ها. چه می کرد؟
بار اول بلند شد و فریاد زد:« ماجد کیه؟» یکی از عراقی ها که اسمش ماجد بود سرش را از پس خاکریز آورد بالا و گفت: « منم!»
ترق!
ماجد کله پا شد و قل خورد آمد پای خاکریز و قبض جناب عزراییل را امضا کرد! دفعه بعد قناسه چی فریاد زد:« یاسر کجایی؟» و یاسر هم به دست بوسی مالک دوزخ شتافت!
چند بار این کار را کرد تا این که به رگ غیرت یکی از عراقی ها به نام جاسم برخورد. فکری کرد و بعد با خوشحالی بشکن زد و سلاح دوربین داری پیدا کرد و پرید رو خاکریز و فریاد زد:« حسین اسم کیه؟» و نشانه رفت. اما چند لحظه ای صبر کرد و خبری نشد. با دلخوری از خاکریز سرخورد پایین. یک هو صدایی از سوی قناسه چی ایرانی بلند شد:« کی با حسین کار داشت؟» جاسم با خوشحالی، هول و ولا کنان رفت بالای خاکریز و گفت:« من!»
ترق!
جاسم با یک خال هندی بین دو ابرو خودش را در آن دنیا دید!
منبع: کتاب رفاقت به سبک تانک صفحه 84 و سایت آوینی
طبقه بندی: جبهه، مومن، جنگ
اللَّهُمَّ غَشِّنِی فِیهِ بِالرَّحْمَةِ
ای خدا در این روز مرا به رحمت خود درپوشان
وَ ارْزُقْنِی فِیهِ التَّوْفِیقَ وَ الْعِصْمَةَ
و هم توفیق و حفظ از گناهان روزی فرما
وَ طَهِّرْ قَلْبِی مِنْ غَیَاهِبِ التُّهَمَةِ
و دلم را از تاریکیهای شکها و اوهام باطل پاک دار
یَا رَحِیماً بِعِبَادِهِ الْمُؤْمِنِین
ای خدای مهربان بر اهل ایمان.