---«(بسم الله الرّحمن الرّحیم)»---
امام باقر (ع) فرمودند:
«در صاحب این أمر(حضرت مهدی-عجّل الله تعالی فرجه الشّریف)،چهار شباهت به چهار پیامبر وجود دارد... .امّا شباهت به یوسف،زندانی بودن است.»(کمال الدّین و تمام النّعمه ؛ب 32،ح6)
آیت الله بهجت (ره) فرمودند:
«حضرت غائب(عج) در حالی که مرده را زنده می کند،خود در زندانی وسیع به سر می برد،امّا در مورد خود حق ندارد،هر چند برای دیگران مخصوصأ أمور فردیّه عنایت خاصّی دارد،امّا أمور اجتماعیّه که مربوط به خود آن حضرت است،خیر!»(در محضر آیت الله بهجت؛ج2،ص299)
اما
کلید این زندان در دست ماست:
امام زمان(عج) در نامه ای مرقوم فرمودند:
«اگر شیعیان ما...در راه وفای به عهدی که بر دوش دارند(یعنی یاری ما)همدل می شدند،هرگز سعادت ملاقات با ما از ایشام به تأخیر نمی افتاد و سعادت دیدار ما به سرعت نصیب آنان می گشت.»(احتجاج؛ج2،ص602)
(مقصود ظهور است نه فقط دیدن حضرت؛زیرا چنانچه همه ی شیعیان در یاری حضرت(عج) همدل شوند،می باید امام با همه ی آن ها ملاقات کند و در این حالت دیگر غیبت معنایی ندارد و حضرت غیبتی نخواهند داشت.)
پیامبر اکرم (ص) فرمودند:
«امام مانند کعبه است که مردم باید به نزد او روند نه آنکه او به سمت مردم آید.»(بحار الأنوار؛ج36،ص353)
نکته ی مهّم اینکه :
تا مردم نسبت به حضرت شناخت پیدا نکنند و جای خالی وجود مبارک ایشان را احساس نکنند،همچنان در رکود و سکون باقی خواهند ماند و حرکتی در راستای ظهور،نخواهند کرد.
به این روایت دقّت کنید:
امام باقر(ع) فرمودند:
«هیچ عملی بدون معرفت پذیرفته نمی شود.وهیچ معرفتی هم بدون بدونعمل نخواهد بود.و هر کس معرفت داشته باشد،معرفت او راهنمای عملش می شود و آن که معرفت ندارد،در واقع عملی هم ندارد.»(میزان الحکمه؛ج6،ص131)
نتیجه ی نهایی:
شناخت امام زمان(عج)==>حرکت و خواست مرد==>ظهور
(گام اول) (گام دوم) (هدف مطلوب)
(این مسأله با جزئیّات و توضیحات بهتر و بیشتر در مقاله ی این حقیر تحت عنوان«چرا امسال سال فرج است اگر بخواهیم»نیز ذکر شده است.)
- کاری از فعّالان ظهور مشهد - جنبش مصاف
طبقه بندی: یوسف، امام زمان، ظهور، امام باقر، شیعه، آیت الله بهجت، فرج، سرباز امام زمان، imam mahdi، امام صادق، پیامبر اکرم، شناخت
پایان عمر حضرت یوسف (ع)
محبوبیت یوسف ـ علیه السلام ـ و آرامگاهِ او
حضرت یوسف ـ علیه السلام ـ به قدری محبوبیت اجتماعی پیدا کرده و عزّت فوق العادهای نزد مردم مصر داشت که پس از فوتش بر سر محل به خاک سپاریش نزاع شد. هر طایفهای میخواست جنازه یوسف در محل آنها دفن شود، تا قبر او مایه برکت در زندگیشان باشد. بالاخره رأی بر این شد که جنازه یوسف را در رود نیل دفن کنند، زیرا آب رود که از روی قبر رد میشد مورد استفاده همه قرار میگرفت و با این ترتیب همه مردم به فیض و برکت وجود پاک حضرت یوسف ـ علیه السلام ـ میرسیدند.
صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را تا دگر مادر گیتی چون تو فرزند بزاید
جنازه حضرت یوسف ـ علیه السلام ـ را در میان رود نیل دفن کردند تا زمانی که حضرت موسی ـ علیه السلام ـ میخواست با بنی اسرائیل از مصر خارج شود. در این هنگام جنازه را از قبر درآورده و به سوی فلسطین آورده و دفن کردند، تا به وصیت حضرت یوسف ـ علیه السلام ـ عمل شده باشد. خداوند به پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ خطاب نموده و میفرماید:
«ذلِکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیبِ نُوحِیهِ إِلَیکَ وَ ما کُنْتَ لَدَیهِمْ إِذْ أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ وَ هُمْ یمْکُرُونَ؛
اینها از اخبار غیبی است که به تو وحی کردیم، تو نزد برادران یوسف نبودی در آن موقعی که مکر کردند (تا یوسف را به چاه بیفکنند).»[1]
«لَقَدْ کانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَهٌ لِأُولِی الْأَبْصار...؛
در داستانهای ایشان (یوسف و یعقوب و برادران یوسف و داستانهای پیامبران دیگر)، درسهای آموزندهای برای صاحبان بصیرت است.»[2]
این داستانها حاکی از واقعیتهای حقیقی است، نه آن که آنها را ساخته باشند.[3]
جالب توجه این که: مدتی ماه (بر اثر ابرهای متراکم) بر بنی اسرائیل طلوع نکرد (هرگاه میخواستند از مصر به طرف شام بروند احتیاج به نور ماه داشتند و گرنه راه را گم میکردند) به حضرت موسی ـ علیه السلام ـ وحی شد که استخوانهای یوسف را از قبر بیرون آورد (تا وصیت او انجام گیرد) در این صورت، ماه را بر شما طالع خواهم کرد.
جنازه حضرت یوسف ـ علیه السلام ـ را در میان رود نیل دفن کردند تا زمانی که حضرت موسی ـ علیه السلام ـ میخواست با بنی اسرائیل از مصر خارج شود. در این هنگام جنازه را از قبر درآورده و به سوی فلسطین آورده و دفن کردند، تا به وصیت حضرت یوسف ـ علیه السلام ـ عمل شده باشد.
موسی ـ علیه السلام ـ پرسید که چه کسی از جایگاه قبر یوسف آگاه است؟ گفتند: پیرزنی آگاهی دارد. موسی ـ علیه السلام ـ دستور داد که آن پیرزن را که از پیری، فرتوت و نابینا شده بود، نزدش آوردند. حضرت موسی ـ علیه السلام ـ به او فرمود: «آیا قبر یوسف را میشناسی؟»
پیرزن عرض کرد: آری.
حضرت موسی ـ علیه السلام ـ فرمود: ما را به آن اطّلاع بده.
او گفت: اطلاع نمیدهم مگر آن که چهار حاجتم را بر آوری:
اول: این که پاهایم را درست کنی.
دوم: اینکه از پیری برگردم و جوان شوم.
سوم: آن که چشمم را بینا کنی.
چهارم: آن که مرا با خود به بهشت ببری.
این مطلب بر موسی ـ علیه السلام ـ بزرگ و سنگین آمد. از طرف خدا به موسی ـ علیه السلام ـ وحی شد، حوائج او را برآور. حوائج پیر زن برآورده شد. آن گاه او مکان قبر یوسف ـ علیه السلام ـ را نشان داد.
موسی ـ علیه السلام ـ در میان رود نیل جنازه یوسف ـ علیه السلام ـ را که در میان تابوتی از مرمر بود بیرون آورد و به سوی شام برد. آن گاه ماه طلوع کرد. از این رو، اهل کتاب، مردههای خود را به شام حمل کرده و در آن جا دفن میکنند.
[4]
جنازه یوسف ـ علیه السلام ـ را (بنابر مشهور) کنار قبر پدران خود دفن کردند. اینک در شش فرسخی بیت المقدس، مکانی به نام قدس خلیل معروف است که قبر یوسف ـ علیه السلام ـ در آن جا است.
حُسن عمل و نیکوکاری این نتایج را دارد که خداوند پس از حدود چهار صد سال با این ترتیبی که خاطر نشان شد، طوری حوادث را ردیف کرد، تا وصیت حضرت یوسف ـ علیه السلام ـ به دست پیامبر بزرگ و اولوا العزمی چون حضرت موسی ـ علیه السلام ـ انجام شود، و به برکت معرّفی قبر یوسف ـ علیه السلام ـ به پیر زنی آن قدر لطف و عنایت گردد.[5]
آری، یوسف ـ علیه السلام ـ بر اثر پرهیزکاری و خدا ترسی، آن چنان مقام ارجمندی در پیشگاه خدا پیدا کرد که در روایت آمده: هنگامی که پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ در شب معراج، به آسمان سوم رسید، یوسف ـ علیه السلام ـ را در آن جا به گونهای دید که:
«کانَ فَضْلُ حُسْنِهِ عَلی سایرِ الْخَلْقِ کَفَضْلِ الْقَمَرِ لَیلَهِ الْبَدْرِ عَلی سایرِ النُّجُومِ؛ زیبائیش نسبت به سایر مخلوقات، همانند زیبایی ماه در شب چهارده نسبت به ستارگان بود.»[6]
طبقه بندی: یوسف