امام جواد(ع):
امر به معروف و نهی از منکر دو آفریده خداوند هستند:
پس هر که آن دو را یاری کند،
عزیز می شود
و هر که آن دو را وانهد
خار می شود.
طبقه بندی: میلاد امام جواد(ع)، امر به معروف، نهی از منکر، امام جواد(ع)
باد، هوهو کنان، خاکستر یتیمی پاشید بر تمام خانههای بغداد و خبر، زلزله خیز، تکان داد روزگار در خود فروپیچیده را.
اتفاقی شوم، سایه گسترانیده بر آسمانها.
نمی دانم، شاید خورشید در پرده کسوف افتاده است!
گویا زمین، 25 سال بزرگواری را محروم شد!
گویا زمان، باید از این پس، حسرت به دل کرامت جاری جواد بماند!
انگار همین دیروز بود که خاک، عطر حضورش را نفس کشید و عالم، در سایه مهربانیِ «جواد الائمه» میهمان شد!
انگار همین دیروز بود که حضورش مایه آرامش زمین شد و وجودش، باعث دلگرمی «رضا»!
و امروز که دستهای توطئه از آستین «ام الفضل» برآمده، زهر عصیان و نفاق چه بر سر قلب رئوفت آورد، امام جوانم؟!
تلخی کینه توزی روزگار را، جگر سوخته ات چگونه تاب آورد، امام جوانم؟!
رستاخیز داغت، کمر روزگار را خواهد شکست.
قیامت اندوهت، به آتش خواهد کشید دلها را.
هنوز، کاخ مأمون میلرزد از هیبت حیدریات. هنوز اقیانوس «علم لدنی»ات، جرعه جرعه فرو مینشاند عطش جهل بشر را.
تو را میبرند؛ بر شانههای فرشتگان.
کجاست دستان تسلی بخش، تا مرهم زخمهای «هادی»ات باشند؟
بعد از تو چه کند «علی» در محاصره «معتصم»ها؟
جوانترین حجت خدا! هر بار، با یاد ماجرای تو، پا به پای امام عصر عجلاللهفرجه، تا همیشه روزگار، خون خواهم گریست.
خدیجه پنجی
طبقه بندی: امام جواد الائمه
یحیی بن اکثم گفت: روزی در شهر مدینه، وارد مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله شدم تا به زیارت قبر پیامبر صلی الله علیه و آله بروم. در این حال، امام جواد علیه السلام را دیدم که به زیارت مشغول است.
من با آن حضرت در مورد مسائلی که داشتم مناظره کردم و حضرت همه را پاسخ داد. سپس گفتم: میخواهم از مسئله بپرسم، ولی به خدا سوگند از شما خجالت میکشم.
حضرت فرمود: پیش از آنکه تو بپرسی به تو میگویم، میخواهی درباره امام بپرسی. عرض کردم: سوگند به خدا! پرسش من همین است.
حضرت فرمود: «امام من هستم». عرض کردم: نشانه آن چیست؟ در این هنگام، عصایی که در دست آن حضرت بود به صدا در آمد و گفت: «به راستی که مولای من، امام این زمان است و او حجت خداست».
راستی، وقتی عصای موسی به اذن خداوند، به موجودی جاندار تبدیل میشود و سحر ساحران را باطل میکند، جای هیچ شگفتی نیست که عصای امام منصوب از سوی خدا نیز چنین قدرتی را داشته باشد.
طبقه بندی: امام جواد
استناد به شیوه گفتار یا رفتار بزرگان، عامل مهمی در تأثیر نکته های اخلاقی در مخاطب به شمار میآید. پیشوای نهم، امام جواد علیه السلام نیز گاه برای بیان معارف دینی، به روش پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله استناد میکردند. آن حضرت فرمودند: «پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله پس از نماز چنین دعا میکرد: خدایا! [گناهانی] را که پیشتر کردهام یا میکنم، نهان و آشکار مرا، اسراف بر خودم را و آنچه را تو بهتر از من میدانی، بر من بیامرز. خدایا! تو پیش از همه و پس از همه هستی،... تا زمانی که زندگی را برایم بهتر میدانی، مرا زنده نگاه دار و آن گاه که مرگ را برایم بهتر میدانی، مرا بمیران.... خدایا! ما را به زینت ایمان زیبا کن و راهنما و رهیافته قرار ده. ای پروردگار من! دلی پیراسته و زبانی راستگو از تو میخواهم، از آنچه میدانی، آمرزش میطلبم و نیکوترین آنچه میدانی، از تو میخواهم و از بدی آنچه میدانی به تو پناه میبرم، که تو میدانی و ما نمیدانیم و تو به نهانها بسیار آگاهی».
طبقه بندی: نماز
انسان، اجتماعی آفریده شده است و برای زندگی در جامعه و نیز برآوردن نیازهای خود، باید دوستان و همراهانی داشته باشد. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند: «برادران و دوستان راستینی به دست آر، تا در پناهشان زندگی کنی که آنان در آسایش زیورند و در هنگام سختی، ساز و برگ [و یاور]».
اخلاق پسندیده موجب میشود انسان، دوستان مناسب و پایداری بیابد. امام جواد علیه السلام در این باره میفرمود: «دوست را با سه ویژگی به دست میآورند:
1- انصاف در معاشرت،
2- هم دردی[با دیگران] در خوشی و ناخوشی،
3- و داشتن قلبی پاک و سالم [از گناهان]».
دوست باشد کسی که در سختی باری از دوش دوست بردارد
نـه کـه سـربـارِ زحـمـت خـود نـیــز بـر سـرِ بـار دوسـت بـگـذارد
طبقه بندی: دوست
انسانها در روابط اجتماعی خود، از اخلاق و رفتار نیک یا بد همکاران و دوستان خود تأثیر بسیار میگیرند. امام جواد علیه السلام در این باره میفرماید: «خوی بد در همراهی با بیخردان، و نیکویی اخلاق در هم نشینی با خردمندان است».
دیدی که چه سان به باغ و بستان هر گل که شکفته گشت و خندان
گــردد چــو مــجــاور خــس و خــار پـــژمـــرده شــــود در آخـــر کــــار
تــــو نـــیــز بــــه بــاغ زنــدگــانــی مـــانـــنــد گــلـــی، اگــر بــدانــی
حکیم سنایی غزنوی نیز گفته است:
گـر رخ نـاکـسان نبیـنی، بهْ با خَسان هر چه کم نشینی، به
گر تو نیکی، بَدان کنند بَدَت کـم کـنـد صـحـبـت بـدان خِـرَدَت
طبقه بندی: هم نشین
گزینش دوست، فراروی همه مردم، به ویژه نوجوانان و جوانان است. حال اگر رفاقت، با آزمودن دوست همراه باشد و به ایمان، اخلاق نیکو و وفاداری او یقین شود، دوستی پایدار میماند؛ چنان که امام علی علیه السلام فرمود: «هر که پس از نیک آزمودن، برادر و دوستی برگیرد، ارتباطش پایدار میماند و دوستیاش استوار میگردد».
پس اگر در این کار سستی شود، زیان دنیوی و اخروی را در پی خواهد داشت. امام جواد علیه السلام در این باره میفرمود: «هر کس پیش از آزمودن کسی به او اطمینان کند، خود را در معرض هلاکت و عاقبت رنج آلود قرار داده است».
بـه روزگار جـوانـی بـیـازمـای کـسـان ببـین فرشته خصالاند یا که دیو و دَدَند
برای خویش رفیق شفیق گلچین کن ز مردمی که هنر پیشهاند و با خِگرَدند
طبقه بندی: دوست
پایان انتظار
47 سال از عمر شریف امام رضا علیهالسلام میگذشت، ولی هنوز آن حضرت صاحب فرزند نشده بود. این موضوع برای شیعیان و دوستداران اهلبیت نگران کننده بود؛ زیرا همگان میدانستند که براساس روایات رسیده از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و ائمه اطهار علیهمالسلام ، امام نهم فرزند امام رضاست. به همین دلیل مشتاقانه در انتظار بودند تا خدای متعال پسری به ایشان عنایت بفرماید. گاهی بعضی از دوستان، از حضرت پرسشهایی در مورد امام بعدی میکردند. امام رضا علیهالسلام آنان را دلداری میداد و میفرمود: «خداوند پسری به من خواهد داد که وارث من و امام پس از من خواهد بود». سرانجام روزهای انتظار به پایان رسید، گلشن رضوی به بوی خوش گل محمدی معطر شد و امام جواد علیهالسلام در دهم رجب سال 195 هجری قمری در مدینه دیده به جهان گشود.
فرزندان
امام جواد علیهالسلام فرزندانی داشت که نزد حضرت بزرگ شده و به مقامات بالایی از علم و عرفان رسیدند. یکی از فرزندان حضرت، امام دهم حضرت هادی علیهالسلام است که پس از پدر، امامت امت اسلامی را به عهده گرفت. موسی مبرقع فرزند دیگر امام جواد علیهالسلام است. او در مدینه متولد شد و پس از شهادت پدر بزرگوارش به کوفه مسافرت نمود و در آنجا مسکن گزید. بعد از مدتی کوفه را به مقصد شهر قم ترک کرد و در سال 256 ق وارد قم شد و در سال 296ق در آن شهر رحلت کرد و همان جا دفن شد. یکی دیگر از فرزندان امام جواد علیهالسلام حکیمه است. امام هادی علیهالسلام ، نرجس خاتون مادر امام زمان را به ایشان سپرد تا احکام و معارف اسلامی را به او بیاموزد.حکیمه در شب تولد وجود مقدس امام زمان(عج) در کنار نرجس خاتون بود و از او مراقبت مینمود. حکیمه بعد از شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام ، مقام سفارت امام زمان علیهالسلام را به عهده داشت و عرایض و نامههای مردم را به امام میرساند.
زیارت امام
روز چهارشنبه به چهار تن از امامان معصوم، از جمله امام جواد علیهالسلام تعلق دارد. امام عسکری علیهالسلام در فضیلت زیارت امام جواد علیهالسلام میفرماید: «برای زیارت کنندگان جدّم امام جواد علیهالسلام ، ثواب بزرگی از طرف خداوند است». وجود مقدس امام زمان(عج) هم در شبهای جمعه به زیارت جدّ بزرگوارش مشرف میشود. در قسمتی از زیارتنامه امام جواد علیهالسلام آمده است: «سلام بر تو ای نور خدا در تاریکیهای زمین، سلام بر تو ای ستون دین، شهادت میدهم کسی که پیرو تو شد، در راه حق و هدایت گام نهاده وهر کس تو را انکار کرده و با تو دشمنی کند، گمراه شده است».
ازدواج
هنگامی که مأمون خلیفه عباسی شهر طوس را ترک کرد و بغداد را مرکز حکومت خود قرار داد، در نامهای به امام جواد علیهالسلام ، حضرت را بدان جا فرا خوانْد. با توجه به این که این دعوت نیز مانند دعوت امام رضا علیهالسلام به شهر طوس، دعوتی ظاهری و در واقع سفری اجباری بود، امام جواد علیهالسلام به ناچار به شهر بغداد رفت. مأمون، آن حضرت را به کاخ خود دعوت نمود و پیشنهاد کرد با دخترش امالفضل ازدواج کند. امام در مقابل این پیشنهاد سکوت نمود. مأمون این سکوت را علامت رضایت شمرد و حضرت با امالفضل ازدواج کرد. ازدواج امام جواد علیهالسلام با ام الفضل کاملاً سیاسی بود و مأمون با این کار، اهدافی را دنبال میکرد که کنترل همیشگی امام، جلوگیری از قیام علویان و مشروع جلوه دادن فضای فاسد دربارو لطمه بر قداست آن حضرت، از آن شمارند.
شاگردان
یکی از ابعاد بزرگ زندگی امامان معصوم علیهمالسلام بُعد فرهنگی آنان است. هر کدام از پیشوایان ما، در عصر خود فعالیت فرهنگی داشته و شاگردانی را در مکتب خویش تربیت میکردند و علوم و دانشهای خود را به دست آنان در جامعه منتشر میساختند. البته شرایط اجتماعی و سیاسی زمان آنان یکسان نبود و از دوره امام جواد علیهالسلام به بعد، به دلیل فشارهای سیاسی و کنترل شدید فعالیت آنان از طرف دربار، فعالیت آن بزرگواران بسیار محدود بود و از این نظر، تعداد راویان و پرورشیافتگان مکتب آنان نسبت به زمان ائمه دیگر کاهش چشمگیری یافته بود. ولی با تمامی این مشکلات، امام جواد علیهالسلام از تمام فرصتهایی که به دست میآمد استفاده میکرد و بر جهاد علمی و تربیت شاگردان و اصحاب شایسته اهتمام میورزید.
سفیران هدایت
با توجه به ایجاد محدودیت از طرف خلفای عباسی و پراکنده بودن شیعیان در مناطق مختلف، امام جواد علیهالسلام از راه برگزیدن وکیل و نمایندگان، ارتباط خود را با شیعیان حفظ میکرد. امام جواد علیهالسلام کارگزارانی را به سراسر قلمرو حکومت خلیفه عباسی میفرستاد و با فعالیت گسترده آنان، از تجزیه نیروهای مؤمن و شیعیان جلوگیری مینمود. کارگزاران امام در بسیاری از مناطق حکومت اسلامی مانند اهواز، همدان، سیستان، ری، بصره، واسط، بغداد، کوفه و قم پخش شده بودند و اهداف و آرمانهای امام را پیاده کرده، از انحراف فکری دوستداران اهل بیت جلوگیری میکردند. امام جواد علیهالسلام به هواداران خود اجازه داده بود تا به درون دستگاه حکومت عباسی نفوذ کرده و مناصب حساس را در دست بگیرند. علی بن مهزیار اهوازی در شهر اهواز، ابراهیم بن محمد همدانی در شهر همدان و خیران الخادم از جمله کارگزاران مهم حضرت به شمار میآمدند.
نامهها
پراکنده بودن شیعیان و دسترسی نداشتن آنان به امام جواد علیهالسلام ، باعث شد تا دوستداران اهل بیت به شیوه نامهنگاری روآورده و مشکلات و مسایل خود را از این راه حل کنند. هماکنون حدود 157 نامه از حضرت جواد علیهالسلام به یادگار مانده است که بیشتر آنها را مسایل شرعی و احکام فقهی تشکیل میدهد. افزون بر اینها، امام جواد علیهالسلام نامههایی به بعضی از افراد و شهرها فرستاده که میتوان به نامه امام به ابراهیمبنمحمد همدانی و مردم شهر همدان اشاره کرد. امام جواد علیهالسلام در پاسخ نامه ابراهیم بن محمد همدانی که سِمَت وکالت حضرت را برعهده داشت، نوشت: «وجوه ارسالی رسید، خدا از تو قبول فرموده و از شیعیان ما راضی باشد و آنان را در دنیا و آخرت در کنار ما قرار دهد». امام در ادامه این نامه مینویسد: «سفارش شما را به نضر بن محمد همدانی کرده و موقعیت تو را در نزد خود به اطلاع او رساندم. به دوستان خود در همدان نامهای نوشته و به آنان تاکید کردهام که از تو پیروی کنند؛ زیرا من، جز تو وکیلی در آن ناحیه ندارم».
مقام علمی
مأمون خلیفه عباسی مقام و منزلت امام جواد علیهالسلام را میشناخت و به حقانیت حضرت آگاهی داشت. او میدانست که امامان معصوم علیهمالسلام ، رشته محکم الهی و حجت خدا بر مردم هستند و به فضل، دانایی، پارسایی و کرامت آنان آگاه بود. با این حال، برای خاموش کردن نور الهی و نابود کردن آثار و نشانههای آن از هیچ کوششی دریغ نمیورزید. مأمون وقتی کمی سن امام جواد علیهالسلام رامشاهده نمود، دست به تجربهای کوچک زد. عباسیان نیز او را برای کوبیدن شخصیت حضرت تحریک میکردند. مأمون دستور داد تمام عالمان و بزرگان شهر با امام جواد علیهالسلام مناظره کنند. البته امام علیهالسلام هم با پاسخهای علمی و منطقی، آنان را قانع ساخت و نقشه شوم مأمون را نقش بر آب کرد. امام جواد علیهالسلام در دوران حیات کوتاه خود، مناظرههای زیادی با بزرگان و عالمان شهرهای مختلف انجام داد و در تمام آن جلسات، پیروزمندانه از مناظره بیرون رفت.
امام از زبان خود
پس از شهادت جانسوز امام رضا علیهالسلام در شهر طوس، امام جواد علیهالسلام در شهر مدینه در مسجد پیامبر صلیاللهعلیهوآله حاضر شد و برای مردم سخنرانی کرد. در آن هنگام، امام جواد علیهالسلام در سنین کودکی بود. ایشان در ابتدای سخنرانی بعد از حمد و ستایش خداوند متعال به معرفی خود پرداخت و فرمود: «من محمد بن علی الرضا هستم. من به انساب و نسلهای مردم در صلب پدرانشان آگاهم. من به ظاهر و باطن شما و به مسیری که در پیش دارید واقفم و بهتر از خود شما میدانم. علمی که خداوند به من عنایت کرده، مربوط به قبل از خلقت همه خلایق است و این علم، بعد از نابودی آسمانها و زمین نیز باقی خواهد ماند. اگر اهل باطل و دولتمردان گمراه و اهل شک و تردید گرفتار سرکشی و حیرت نمیشدند، سخنانی بیان میکردم که اولین و آخرین شما را به شگفتی بکشاند».
پدر به فدایت
محمد بن عیسی بن زیاد میگوید: هنگامی که امام رضا علیهالسلام در طوس بود، در دفتر کار ابوعباده نشسته بودم. او و دو خدمتکارش، از روی نامهای رونوشت میکردند. حس کنجکاوی مرا تحریک کرد و از کارشان پرسیدم. ابوعباده اندکی خاموش شد و گفت: از نامه ابوالحسن علیبن موسی الرضا علیهالسلام رونوشتی برمیداریم. با اشتیاق پرسیدم: امام نامه را به چه کسی نوشته است؟. گفت به فرزندش ابوجعفر محمد الجواد علیهالسلام . از ایشان تقاضا کردم تا اجازه دهند نامه حضرت را زیارت کنم. امام در نامه کوتاهی به فرزندش امام جواد علیهالسلام چنین نوشته بود: «به نام خداوند بخشنده و مهربان. خداوند تو را زنده بدارد و از شر دشمنان محافظت نماید. پسرم! پدرت به فدای تو باد. من در حیات خود ثروت و داراییام را در اختیار تو گذاشتهام تا به وسیله آن، اقوام و بستگان خود را از فقر برهانی و اقوام جدت موسی بن جعفر علیهالسلام را خشنود سازی».
تجلیل پدر
امام رضا علیهالسلام پدر بزرگوار امام جواد علیهالسلام به فرزند عزیزش افتخار میکرد و همواره او را مورد لطف و عنایت خود قرار میداد. حضرت، از امام جواد علیهالسلام با احترام فراوان یاد میکرد و به شایستگی تجلیل مینمود. هر گاه امام به فرزندش نامه مینوشت میفرمود: من به ابوجعفر نامه نوشتم، و هر زمانی که از امام جواد علیهالسلام به امام رضا علیهالسلام در شهر طوس نامهای میرسید، دوستان و شیعیان را از این امر با خبر میکرد و میفرمود: ابوجعفر برایم نامهای نوشته است. امام رضا علیهالسلام برای بزرگداشت و احترام وی، همواره از کنیه امام جواد علیهالسلام استفاده مینمود که نشان احترام به آن حضرت است.
مسافر
امام جواد علیهالسلام درشهر مقدس مدینه منزل گزیده بود و از آنجا امت اسلامی را رهبری میکرد. آن حضرت بارها به شهرهای مختلف اسلامی مسافرت کرد. البته بیشتر مسافرتهای امام، به شهر مقدس مکه بود که برای انجام مناسک حج صورت میگرفت. در یکی از مسافرتها، ایشان به همراه پدر بزرگوار خود به زیارت خانه خدا مشرف شد. پس از شهادت امام رضا علیهالسلام ، نخستین مسافرت اجباری حضرت، به دستور مأمون خلیفه عباسی به شهر بغداد بود که بعد از مدتی اقامت در آنجا، دوباره به مدینه بازگشت. امام جواد علیهالسلام برای بار دوم از سوی معتصم عباسی به بغداد فراخوانده شد. ایشان در سال 220ق وارد بغداد شد و تا آخرین لحظات عمر شریفش و به مدت یازده ماه در آنجا اقامت داشت.
سرزمین عشق
با ورود امام رضا علیهالسلام به خاک ایران و ارتباط مردم مسلمان با حضرت، ایران به کانون بزرگ عشق و ارادت و محبت به اهلبیت پیامبر تبدیل شد. شهرهای مذهبی قم و ری از مراکز مهم شیعه شمرده میشد که در دوران امام جواد علیهالسلام نیز، شیعیان این دیار با حضرت در ارتباط بودند. احمد بن محمد بن عیسی که از وی به عنوان شیخالقمیین یاد شده، از یاران امام جواد علیهالسلام بود که محضر نورانی امام عسکری علیهالسلام را نیز درک کرده است. شیعیان ایران افزون بر ارتباط از راه وکلای حضرت، در ایام حج در مدینه با امام دیدار میکردند و خمس اموال خود را به خدمت امام میفرستادند. حضرت جواد علیهالسلام دربیشتر شهرهای ایران وکیل و نماینده داشت.
بدرقه
مأمون عباسی بسیار مایل بود امام جواد علیهالسلام در شهر بغداد بماند تا بدین وسیله، حضرت و شیعیانش تحت نظر باشند و او نیز به نظام سلطه وظالم خود مشروعیت بخشد. ولی امام جواد علیهالسلام نان جوین و نمک خشن را در حرم حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، از امکانات و زندگی اشرافی بهتر میدانست. بدین دلیل، امام آماده بازگشت به مدینه شد. وقتی آن حضرت میخواست بغداد را ترک کند، گروهی از مردم آن شهر، حضرت را تا دروازه کوفه بدرقه شکوهمندی کردند و سپس امام علیهالسلام ، آنجا را به مقصد مدینه ترک کرد.
منبع: پایگاه حوزه
طبقه بندی: امام جواد(ع)