با
گذشت زمان، جلوه هاى تازه اى از اعجاز قرآن آشکار مى شود، که در گذشته
مورد توجه قرار نمى گرفت، از جمله: محاسبات فراوانى که روى کلمات قرآن، با
مغزهاى الکترونیکى انجام شده، و ویژگى هاى تازه اى براى کلمات، جمله بندى
ها، و رابطه آن با زمان نزول هر سوره، ثابت کرده است، و آنچه ذیلاً مى
خوانید نمونه اى از آن است:پژوهش هاى برخى از دانشمندان محقق امروز، به
کشف روابط پیچیده و فرمول هاى محاسباتى بسیار دقیقى منجر شده که حیرت
انگیز است. با یقین به این امر که نظم علمى دقیقى در ساختمان قرآن است، از
طریق بررسى هاى آمارى و به زبان ریاضى، به کشف قواعد دقیق و فرمول هاى
ریاضى و منحنى هاى کامل و سالمى توفیق یافته است، که از نظر اهمیت و
شناخت، کشف «نیوتن» در جاذبه را، تداعى مى کند.
یک قرآن شناس
بزرگ، نقطه شروع کارش را از این مسأله ساده آغاز کرده است: آیات نازل شده
در «مکّه» کوتاه است، و آیات نازل شده در «مدینه» بلند، این یک مسأله
طبیعى است که هر نویسنده یا سخنران ورزیده، طول جملات و آهنگ کلمات سخنش
را، بر حسب موضوع سخن تغییر مى دهد: مسائل توصیفى، جملات کوتاه، و مسائل
تحلیلى و استدلالى، بلند. آنجا که سخن تحریکى و انتقادى و یا بیان اصول
کلّى اعتقادى است، لحن شعارى مى شود، و عبارات کوتاه. و آنجا که شروع
داستان است، و بیان کلام براى نتیجه گیرى هاى اخلاقى و...، لحن آرام،
عبارات طولانى و آهنگ نرم. مسائل طرح شده در «مکّه»، از نوع اول است، و
مسائل طرح شده در «مدینه»، از نوع دوم.
با
شگفتى فوق العاده مى بینیم: این آیات ـ که سال نزولشان معلوم است ـ درست
در همان ستون هایى قرار مى گیرند که، در این جدول از نظر معدل طول آیات
ویژه هر سال، فرض شده اند!
قرآن، سخن طبیعى است، و
ناچار تابع سبک زیبا و بلیغ سخن گفتن بشر، و در نتیجه رعایت کوتاهى و
بلندى آیات نیز، به تناسب مفاهیم. اما اگر قبول کنیم که این کلام در عین
حال که یک کتاب است، یک طبیعت نیز هست، باید این کوتاهى و بلندى بى حساب
نباشد، و طبق یک قاعده دقیق علمى، از آیات کوتاه آغاز کند، و یکنواخت و
تصاعدى رو به آیات بلند برود. بر این اساس، باید طول هر آیه اى، کوتاه تر
از آیه نازل شده سال بعد، و بلندتر از آیه نازل شده سال پیش باشد، و
اندازه این طولانى شدن، اندازه هاى دقیق و حساب شده باشد. بنابراین در طول
23 سال که وحى نازل مى شده است، باید 23 طول معدل در آیات داشته باشیم!
براى این قاعده، مى توانیم: 23 ستون داشته باشیم، که همه آیات بر حسب طول،
در این ستون ها تقسیم بندى شود. حال از کجا مى توانیم بفهمیم این تقسیم
بندى ها درست است؟
مى دانیم: شأن نزول بعضى از آیات قرآن معلوم
است، برخى را روایات تاریخى معین کرده، و صریحاً گفته در چه سالى نازل شده
است، و برخى را از روى مفاهیم آن مى توان تعیین کرد: مثلاً آیاتى که
احکامى چون تغییر «قبله»، حرمت شراب، وضع حجاب، «زکات» و «خمس» را بیان مى
کند، و آیاتى که از «هجرت» سخن مى گویند، سال تعیین آنها معلوم است. با
شگفتى فوق العاده مى بینیم: این آیات ـ که سال نزولشان معلوم است ـ درست
در همان ستون هایى قرار مى گیرند که، در این جدول از نظر معدل طول آیات
ویژه هر سال، فرض شده اند! (دقت کنید). آنچه جالب تر است: پیدا شدن دو سه
مورد استثنائى است، به این معنى که: سوره «مائده»، آخرین سوره بزرگى است
که نازل شده است، در حالى که چند آیه از آن طبق فرمول، باید در سال هاى
اولیه نازل شده باشد. پس از تحقیق در متون تفاسیر و روایات اسلامى، اقوال
مفسران معتبرى را مى یابیم که گفته اند: این چند آیه در اوایل نازل شده،
اما از نظر تدوین، به دستور پیامبر(صلى الله علیه وآله) در سوره «مائده»
جاى داده شده است، به این طریق مى توان، سال نزول هر آیه را از روى این
ملاک ریاضى تعیین کرد، و قرآن را بر حسب سال نزول نیز تدوین نمود!
چه
سخنورى است در عالم، که بتوان از روى طول عبارت، سال اداى هر جمله اش را
معین کرد؟ به خصوص که این متن، کتابى نباشد که مثل یک اثر علمى یا ادبى،
نویسنده اش آن را در یک مدت معین و پیوسته نوشته، و بر زبانش رفته باشد، و
به ویژه کتابى نباشد که نویسنده اش در یک موضوع ـ یا حتى یک زمینه تعیین
شده اى ـ تألیف کرده باشد، بلکه مسائل گوناگونى باشد که، به تدریج بر حسب
نیاز جامعه، و در پاسخ به سؤالاتى که عنوان مى شود، حوادث یا مسائلى که در
مسیر مبارزه طولانى مطرح مى شود، به وسیله رهبر بیان، و سپس جمع آورى و
تنظیم شده باشد.
___________________
منبع: تفسیر نمونه، جلد 8، صفحه 361.
طبقه بندی: قرآن
شناختنامه قرآن(59)
در
سلسله نگاره های "شناختنامه قرآن"، بر آنیم تا سیمای کلی سوره های قرآن را
به تصویر کشیم. تا کنون شصت منزلگاه از این وادی نور را پیموده ایم، و
اینک در آستانه بلند سوره صف، شصت و یکمین سوره قرآن، ایستاده ایم.
در همین ابتدا باید بدانیم که کلمه "صفّ " به معنای صف زدن و به ردیف ایستادن است.
گویا نام مبارک این سوره از چهارمین آیه آن برگرفته شده است: إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ ُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ...
آیه یاد شده، محبوبان درگاه اله را جهادگرانی می داند که در راه خدا، صف به صف، چونان سدی پولادین پیکار می کنند.
فرودگاه این سوره، به اتفاق مفسران، در شهر مدینه بوده است.
پیامبر اسلام (ص):
کسی
که سوره حضرت عیسی را قرائت کند، این پیامبر بر او درود می فرستد و تا
وقتی شخص در قید حیات است برای او از درگاه احدیت آمرزش می طلبد و در روز
رستاخیز، نیز دوستدار او خواهد بود.
در شان نزول آیات ابتدایی این سوره اقوال سه گانه ای وجود دارد:
1-
جمعى از مؤ منان بودند که مى گفتند: بعد از این هر وقت با دشمن روبرو شویم
پشت نخواهیم کرد، و فرار نمى کنیم ، ولى به گفته خود وفا نکردند، و در روز
احد فرار نمودند، تا آنجا که پیشانى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم
) و دندان مبارک او شکسته شد. 2 - هنگامى که خداوند ثواب شهداى بدر را
بیان کرد، جمعى از صحابه گفتند: حال که چنین است ما در جنگهاى آینده ،
تمام نیروى خود را به کار خواهیم گرفت ، ولى در احد فرار کردند، آیه فوق
نازل شد و آنها را سرزنش نمود. 3 - جمعى از مؤ منان پیش از آنکه حکم جهاد
نازل شود مى گفتند: اى کاش خداوند بهترین اعمال را به ما نشان مى داد تا
عمل کنیم ، چیزى نگذشت که خداوند به آنها خبر داد که ((افضل اعمال ایمان
خالص و جهاد است ))، اما این خبر آنها را خوش نیامد، و تعلل ورزیدند، آیه
نازل شد و آنها را ملامت کرد.(1)
سوره حضرت عیسی علیه السلام
جالباست بدانید که در متون روایی ما، از این سوره به نام سوره «عیسى»، درود
خدا بر او ، و نیز سوره «حواریون» یاد شده است، که این دو نام نیز از
آیههاى شش و چهارده دریافت شده است، چرا که در آیات مورد اشاره از دعوت
آسمانى مسیح و بشارت او از آمدن آخرین پیامآور بزرگ خدا، حضرت محمد (ص)،
و نیز از دعوت حضرت مسیح (ع) از «حواریون» براى یارىرسانى به حق و عدالت
و نصرت دین خدا سخن رفته است.(2)
در فضیلت تلاوت آن همین اندازه بس که حضرت ختمی مرتبت درباره اش فرمود:
مَنْ قراء سورة عیسى کان عیسى مُصلیاً علیه، مُستغفراً له مادام فى الدنیا و هو یوم القیامة رفیقه؛ (3)کسی
که سوره حضرت عیسی را قرائت کند، این پیامبر بر او درود می فرستد و تا
وقتی شخص در قید حیات است برای او از درگاه احدیت آمرزش می طلبد و در روز
رستاخیز، دوست او خواهد بود.
و نیز از حضرت باقر آوردهاند که فرمود: من قراء سورة الصّف و أد من قرائتها فى فرائضه و نوافله صفه الله مع ملائکته و انبیائه المرسلین؛
هر کس سوره مبارکه «صف» را براى آگاهى و عمل تلاوت کند، و در نمازهاى واجب
و مستحب به خواندن آن ادامه دهد، خداى فرزانه او را در صف فرشتگان و
پیامآوران جاى مىدهد.(4)
دورنمایی از محتوای سوره
سورهی مبارکه ی صف، مؤمنان را تشویق و تحریک می کند تا در راه خدا جهاد و با
دشمنان دین مبارزه کنند. آنها را آگاه می سازد دین اسلام نوری است تابیده
از جانب خداوند سبحان . کفار می خواهند با فوت کردن آن را خاموش کنند ولی
خداوند آن را کامل می کند هرچند کافران دوست نداشته باشند.
رسول اکرم -
صلی الله علیه وآله - از جانب پروردگار با هدایت و دین حق آمده و
عیسی-علی نبیّنا و آله وعلیه السلام- به آمدن او بشارت داده و بنی اسرائیل
را آگاه نموده است. مؤمنان باید عزم خود را در اطاعت از فرمان او در جهاد
و نصرت دین الهی جزم کنند تا خداوند در دنیا آنان را بر دشمنانشان پیروز
گرداند و در آخرت به سعادت رساند. باید آنچه را بدان عمل نمی کنند به
زبان نیاورند و پیمان شکنی نکنند. در غیر این صورت مورد عذاب الهی واقع
خواهند شد و این خطر را بدنبال دارد که قلبهای آنان تیره شده و از حق به
باطل میل کند. مانند قوم موسی-علی نبیّنا و آله وعلیه السلام- که پیامبر
خود را آزرده و از مسیر هدایت خارج شدند و خداوند ظالمان را هدایت نمی
کند.(5)
_______________
1- تفسیر نمونه
1- ر.ک: ترجمه تفسیر مجمع البیان
3- پیشین
4- ثواب الاعمال
5- المیزان ج19 ص 258
طبقه بندی: قرآن
بنده است یا آزاد؟
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
صداى ساز و آواز بلند بود. هرکس که از نزدیک آن خانه می گذشت، می
توانست حدس بزند که در درون خانه چه خبرهاست بساط عشرت و میگسارى پهن بود
و جام مى بود که پیاپى نوشیده مى شد. کنیزک خدمتکار درون خانه را جاروب
زده و خاکروب ها را در دست گرفته از خانه بیرون آمده بود تا آنها را در
کنارى بریزد. در همین لحظه مردى که آثار عبادت زیاد از چهره اش نمایان
بود و پیشانیش از سجده هاى طولانى حکایت مى کرد، از آنجا مى گذشت،
از آن کنیزک پرسید: صاحب این خانه بنده است یا آزاد؟
کنیزک پاسخ داد: آزاد.
معلوم است که آزاد است، اگر بنده مى بود پرواى صاحب و مالک و خداوندگار خویش را مى داشت و این بساط را پهن نمى کرد.
رد
و بدل شدن این سخنان، بین کنیزک و آن مرد، موجب شد که کنیزک مکث زیادترى
در بیرون خانه بکند. هنگامى که به خانه برگشت، اربابش پرسید: چرا این قدر
دیر آمدى؟
اگر بنده مى بود پرواى صاحب و مالک و خداوندگار خویش را مى داشت و این بساط را پهن نمى کرد
کنیزک ماجرا را تعریف کرد و گفت: مردى با چنین وضع و هیبت مى گذشت و چنان پرسشى کرد و من چنین پاسخى دادم.
شنیدن
این ماجرا او را چند لحظه در اندیشه فرو برود. مخصوصا آن جمله: «اگر بنده
مى بود از صاحب اختیار خود پروا مى کرد» مثل تیر بر قلبش نشست.
بى
اختیار از جا جست و به خود مهلت کفش پوشیدن نداد. با پاى برهنه به دنبال
گوینده ی سخن رفت. دوید تا خود را به صاحب سخن که جز امام هفتم حضرت موسى
ابن جعفر (علیه السلام) نبود رساند. به دست آن حضرت به شرف توبه نایل شد و
دیگر به افتخار آن روز که با پاى برهنه به شرف توبه نایل آمده بود، کفش به
پا نکرد.
او که تا آن روز به «بشر بن حارث بن عبدالرحمن مروزى»
معروف بود، از آن به بعد، لقب «الحافى» یعنى «پابرهنه» یافت و به «بشر
حافى» معروف و مشهور گشت. تا زنده بود به پیمان خویش وفادار ماند، دیگر
گرد گناه نگشت. تا آن روز در سلک اشراف زادگان و عیاشان بود، از آن به
بعد، در سلک مردان پرهیزکار و خداپرست درآمد.
طبقه بندی: بهشت
گروه دیگری را که خداوند در قرآن کریم به توصیفشان میپردازد فاسقان هستند. فسق به معنای خروج از حق میباشد.
(1) پس به کسی که از راه حق خارج شده باشد، فاسق گویند.
«... الفاسقین.
الَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهْدَ اللهِ مِن بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ
مَا أَمَرَ اللهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الأَرْضِ
أُولَـئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ)بقره/27) ؛ کسانی که پیمان خدا را پس از
بستن آن میشکنند و آنچه را که خدا به پیوستن آن فرمان داده، میگسلند و
در زمین فساد میکنند، زیانکارانند .»
در آخر آیه گذشته، سخن از اضلال فاسقان است و در این آیه خداوند با ذکر سه صفت، فاسقان را کاملا معرفى مىکند:
«الذین ینقضون عهدالله من بعد میثاقه؛ فاسقان کسانى هستند که پیمان خدا را پس از آن که محکم ساختند مىشکنند.»
کسانى که به مقتضاى مفهوم فسق از حوزه اطاعت خداوند بیرون رفتهاند چه سرنوشتى غیر از خسران، مىتوانند داشته باشند.
انسان
پیمانهاى مختلفى با خدا بسته است؛ از جمله پیمان توحید و خداشناسى، پیمان
عدم تبعیت از شیطان و هواى نفس، ... ولی فاسقان همه این پیمانها را شکسته
و سر از فرمان حق برتافته، و از خواستههاى دل و شیطان پیروى مىکنند .
این پیمان کجا و چگونه بسته شد؟ <\/h2>
در
اینجا این سؤال پیش مىآید که ما هرگز به خاطر نداریم که پیمانى با
پروردگارمان در گذشته در این زمینهها بسته باشیم؟ ولى با توجه به یک
نکته، پاسخ این سؤال روشن مىشود و آن این که خداوند در عمق روح و باطن
سرشت انسان، شعور مخصوص و نیروهاى ویژهاى قرار داده که از طریق هدایت آن
میتواند، راه راست را پیدا کند و از شیطان و هواى نفس تبعیت ننماید، و به
دعوت رهبران الهى پاسخ مثبت داده و خود را با آن هماهنگ سازند.
شاهد
دیگر براى این سخن، جملهاى است که در نخستین خطبه نهج البلاغه از امیر
مؤمنان على علیهالسلام مىخوانیم: خداوند، پیامبران خویش را یکى پس از
دیگرى به سوى مردم فرستاد تا از آنها بخواهند که به پیمان فطرى خویش عمل
کنند .
راستى
چه زیانى از این برتر که انسان همه سرمایههاى مادى و معنوى خود را که
مىتواند بزرگترین افتخارها و سعادتها را براى او بیافریند در طریق فنا و
نیستى و بدبختى و سیهروزى خود به کار برد؟!
به تعبیر
روشنتر خدا هر موهبتى که به انسان ارزانى میدارد، همراه آن عملا پیمانى
با زبان آفرینش از او مىگیرد. به او چشم مىدهد یعنى با این چشم حقایق را
ببین، گوش مىدهد یعنى صداى حق را بشنو ... و به این ترتیب هر گاه انسان
از آنچه در درون فطرت او است بهره نگیرد و یا از نیروهاى خداداد در مسیر
خطا استفاده کند، پیمان خدا را شکسته است .
و فاسقان کسانی هستند که، همه یا قسمتى از این پیمانهاى فطرى الهى را زیر پا مىگذارند.
دومین نشانه فاسقان اینست که؛ آنها پیوندهائى را که خدا دستور داده برقرار سازند قطع مىکنند."و یقطعون ما امر الله به ان یوصل. "
گر
چه بسیارى از مفسران این آیه را ناظر به خصوص قطع رحم و بریدن رابطه
خویشاوندى دانستهاند، ولى دقت در مفهوم آیه نشان مىدهد که معنى وسیعتر
و عمومیترى دارد که مساله قطع رحم یکى از مصداقهاى آن است .زیرا آیه
مىفرماید: فاسقان پیوندهائى را که خدا دستور داده برقرار بماند قطع
مىکنند، این پیوندها شامل پیوند خویشاوندى پیوند دوستى، پیوندهاى
اجتماعى، پیوند و ارتباط با رهبران الهى و پیوند و رابطه با خدا است، و به
این ترتیب نباید معنى آیه را منحصر به قطع رحم و زیر پا گذاشتن رابطههاى
خویشاوندى دانست .
لذا بعضى از مفسران آن را به قطع رابطه با
پیامبران و مؤمنان، یا قطع رابطه با پیامبران دیگر و کتب آسمانى آنها که
خدا دستور پیوند با همه آنها را داده است تفسیر کردهاند که پیدا است این
تفسیرها نیز بیان کننده بخشى از مفهوم کلى آیه است. در بعضى از روایات
جمله "ما امر الله به ان یوصل" به رابطه با امیر مؤمنان و ائمه اهلبیت
علیهم السلام تفسیر شده است .
هر گاه انسان از آنچه در درون فطرت او است بهره نگیرد و یا از نیروهاى خداداد در مسیر خطا استفاده کند، پیمان خدا را شکسته است .
نشانه دیگر فاسقان، فساد در روى زمین است که در آخرین مرحله به آن اشاره شده است.
البته
این خود مطلبى روشن است، آنها که خدا را فراموش کرده و سر از اطاعت او بر
تافتهاند، و حتى نسبت به خویشاوندان خود، رحم و شفقت ندارند پیدا است با
دیگران چگونه معامله خواهند کرد؟ آنها در پى کامجوئى و لذتهاى خویش و
منافع شخصى خود هستند، جامعه به هر جا کشیده شود براى آنها فرق نمىکند،
هدفشان بهره بیشتر و کامجوئى افزونتر است، و براى رسیدن به این هدف از
هیچ خلافى پروا ندارند، پیداست که این طرز تفکر و عمل چه فسادهائى در
جامعه به وجود مىآورد.
خداوند در پایان آیه عاقبت فاسقان را بیان مینماید که: آنها همان زیانکارانند .
راستى
چه زیانى از این برتر که انسان همه سرمایههاى مادى و معنوى خود را که
مىتواند بزرگترین افتخارها و سعادتها را براى او بیافریند در طریق فنا و
نیستى و بدبختى و سیهروزى خود به کار برد؟!
کسانى که به مقتضاى مفهوم فسق از حوزه اطاعت خداوند بیرون رفتهاند چه سرنوشتى غیر از خسران، مىتوانند داشته باشند.
پینوشت:<\/h2>
1- قاموس قرآن، سید علی اکبر قرشی، ج 5 .
برگرفته از تفسیر المیزان و نمونه .
طبقه بندی: قرآن
خداوند
کریم در آیه 135 سوره آل عمران به این نکته اشاره میفرماید که بهشتی به
گستردگی آسمانها و زمین برای پرهیزکاران آفریده است . و در آیات بعد
ایشان را توصیف مینماید:
الَّذِینَ یُنفِقُونَ فِی
السَّرَّاء وَالضَّرَّاء وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ
النَّاسِ وَاللهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ * - پرهیزکاران - کسانی
هستند که در توانگری و تنگدستی انفاق میکنند و خشم خویش فرو میخورند و
از خطای مردم در میگذرند. خداوند نیکوکاران را دوست دارد.
وَالَّذِینَ
إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُواْ أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُواْ اللهَ
فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَ مَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللهُ
وَ لَمْ یُصِرُّواْ عَلَى مَا فَعَلُواْ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ *
و آن کسانی که وقتی مرتکب کاری زشت شوند یا به خود ستمی کنند، خدا را، یاد
میکنند و برای گناهان خویش آمرزش میخواهند و کیست جز خدا که گناهان را
بیامرزد؟ و چون به زشتی گناه آگاهند در آنچه میکردند پای نفشرند .
أُوْلَـئِکَ
جَزَآؤُهُم مَّغْفِرَةٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن
تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَ نِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ *
پاداش اینان آمرزش پروردگارشان است و نیز بهشتهایی که در آن نهرها جاری
است در آنجا جاویدانند و چه نیکو است پاداش نیکوکاران . (آل عمران،
136،135،134)
امام
باقر علیه السلام نقل شده که فرمود: اصرار بر گناه این است که انسان گناهى
کند و به دنبال آن استغفار ننماید و در فکر توبه نباشد .
خداوند در آیات فوق پرهیزکاران را معرفى نموده و پنج صفت از اوصاف عالى و انسانى براى آنها ذکر نموده است :
1-
آنها در همه حال انفاق مىکنند چه موقعى که در راحتى و وسعتند و چه زمانى
که در پریشانى و محرومیتند. آنها با این عمل ثابت مىکنند که روح کمک به
دیگران و نیکوکارى در جان آنها نفوذ کرده است و به همین دلیل تحت هر
شرائطى اقدام به این کار مىکنند. روشن است که انفاق در حال وسعت به
تنهائى نشانه نفوذ کامل صفت عالى سخاوت در اعماق روح انسان نیست، اما آنها
که در همه حال اقدام به کمک و بخشش مىکنند نشان مىدهند که این صفت در
آنها ریشهدار است .
در این جا این سوال مطرح میشود که انسان
تنگدست چگونه مىتواند انفاق کند؟ پاسخ این است: که اولا افراد تنگدست نیز
به مقدار توانائى مىتوانند در راه کمک به دیگران انفاق کنند، و ثانیا
انفاق منحصر به مال و ثروت نیست بلکه هر گونه موهبت خدادادى را شامل
مىشود خواه مال و ثروت باشد یا علم و دانش یا مواهب دیگر، و به این ترتیب
خداوند مىخواهد روح گذشت و فداکارى و سخاوت را حتى در نفوس مستمندان جاى
دهد تا از رذائل اخلاقى فراوانى که از "بخل" سرچشمه مىگیرد بر کنار
بمانند.
فراموشی
خدا نتیجه سهلانگارى و وسوسههاى شیطانى است و تنها کسانى گرفتار آن
مىشوند که خود را در برابر او تسلیم کنند، و به اصطلاح با وسواس خناس
همکارى نزدیک نمایند! ولى انسانهای بیدار و با ایمان، کاملا مراقبند که
هرگاه خطائى از آنها سر زد در نخستین فرصت آثار آن را با آب توبه و
استغفار از دل و جان خود بشویند و دریچههاى قلب خود را به روى شیطان و
لشکر او ببندند که آنها از درهاى بسته قلب وارد نمىشوند.
2- دومین صفت ذکر شده برای پرهیزکاران این است که آنها بر خشم خود مسلط هستند .
"کظم"
در لغت به معنى بستن سر مَشکى است که از آب پر شده باشد، و به طور کنایه
در مورد کسانى که از خشم و غضب پر مىشوند و از اِعمال آن خوددارى
مىنمایند به کار مىرود.
"غیظ" به معنى شدت غضب و حالت برافروختگى و هیجان فوق العاده روحى است، که بعد از مشاهده ناملایمات به انسان دست مىدهد.
حالت
خشم و غضب از خطرناکترین حالات است و اگر مهار نشود، در شکل یک نوع جنون
و دیوانگى و از دست دادن هر نوع کنترل اعصاب خودنمائى مىکند، و بسیارى از
جنایات و تصمیمهاى خطرناکى که انسان یک عمر باید کفاره و جریمه آن را
بپردازد در چنین حالى انجام مىشود، و لذا در آیه فوق دومین صفت برجسته
پرهیزکاران را فرو بردن خشم معرفى کرده است .
پیغمبر اکرم صلی الله
علیه و آله فرمود: کسی که خشم خود را فرو ببرد با این که قدرت بر اعمال آن
دارد؛ خداوند دل او را از آرامش و ایمان پر مىکند.
پس فرو بردن خشم اثر فوق العادهاى در تکامل معنوى انسان و تقویت روح ایمان دارد.
3-
سومین صفت پرهیزکاران اینست که از خطاى مردم مىگذرند. فرو بردن خشم بسیار
خوب است اما به تنهائى کافى نیست زیرا ممکن است کینه و عداوت را از قلب
انسان ریشه کن نکند، در این حال براى پایان دادن به حالت عداوت باید "کظم
غیظ" توام با "عفو و بخشش" گردد، لذا خداوند به دنبال صفت عالى خویشتندارى
و فرو بردن خشم، مساله عفو و گذشت را بیان نموده است.
4- صفت بارز
دیگر پرهیزکاران نیکوکاری آنان میباشد. در اینجا اشاره به مرحلهاى
عالیتر از عفو شده که همچون یک سلسله مراتب تکاملى پشت سر هم قرار
گرفتهاند و آن این است که انسان نه تنها باید خشم خود را فرو برد و با
عفو و گذشت کینه را از دل خود بشوید بلکه با نیکى کردن در برابر بدى (آنجا
که شایسته است) ریشه دشمنى را در دل طرف نیز بسوزاند و قلب او را نسبت به
خویش مهربان گرداند به طورى که در آینده چنان صحنهاى تکرار نشود، به طور
خلاصه نخست دستور به خویشتندارى در برابر خشم، و پس از آن دستور به شستن
قلب خود، و سپس دستور به شستن قلب طرف مىدهد.
"کظم"
در لغت به معنى بستن سر مَشکى است که از آب پر شده باشد، و به طور کنایه
در مورد کسانى که از خشم و غضب پر مىشوند و از اِعمال آن خوددارى
مىنمایند به کار مىرود.
در حدیثى که در کتب شیعه و
اهل تسنن در ذیل آیه فوق نقل شده چنین مىخوانیم که یکى از کنیزان امام
سجاد علیه السلام به هنگامى که آب روى دست امام مىریخت، ظرف آب از دستش
افتاد و بدن امام را مجروح ساخت، امام از روى خشم سر بلند کرد کنیز
بلافاصله گفت خداوند در قرآن مىفرماید: "و الکاظمین الغیظ". امام فرمود:
خشم خود را فرو بردم، عرض کرد: "والعافین عن الناس" فرمود: تو را بخشیدم
خدا تو را ببخشد، او مجددا گفت: "والله یحب المحسنین" امام فرمود: تو را
در راه خدا آزاد کردم .
این حدیث شاهد زندهاى است بر این که سه مرحله مزبور هر کدام مرحلهاى عالیتر از مرحله قبل است .
خداوند
در آیه 135 اشاره به یکى دیگر از صفات پرهیزکاران کرده، مىفرماید:
پرهیزکاران هنگامى که مرتکب عمل زشتى شوند یا به خود ستم کنند خیلی سریع
به یاد خدا مىافتند و براى گناهان خود آمرزش مىطلبند و هیچگاه اصرار بر
گناه نمىورزند .
"فاحشة" از ماده فحش و فحشاء به معنى هر عمل
بسیار زشت است و انحصار به اعمال منافى عفت ندارد زیرا در اصل به معنى
"تجاوز از حد" است که هر گناهى را شامل مىشود.
در این آیه اینگونه
به نظر میرسد که انسان تا به یاد خدا است مرتکب گناه نمىشود آنگاه مرتکب
گناه مىشود که به کلى خدا را فراموش کند و غفلت تمام وجود او را فرا
گیرد، اما این فراموشکارى و غفلت در افراد پرهیزکار طولانی نیست و سریع به
یاد خدا مىافتند و گذشته را جبران مىکنند، آنها احساس مىکنند که هیچ
پناهگاهى جز خدا ندارند و تنها باید آمرزش گناهان خویش را از او بخواهند؛
چرا که هیچ کس جز خدا توان بخشش گناهان را ندارد.
باید توجه داشت
که در این آیه علاوه بر عنوان فاحشه، ظلم بر خویشتن نیز ذکر شده و فرق
میان این دو ممکن است این باشد که فاحشه اشاره به گناهان کبیره است و ظلم
بر خویشتن؛ اشاره به گناهان صغیره است .
در پایان آیه براى تاکید مىفرماید که پرهیزکاران هرگز با علم و آگاهى بر گناه خویش اصرار نمىورزند و تکرار گناه نمىکنند .
تا به یاد خدا است مرتکب گناه نمىشود آنگاه مرتکب گناه مىشود که به کلى
خدا را فراموش کند و غفلت تمام وجود او را فرا گیرد، اما این فراموشکارى و
غفلت در افراد پرهیزکار طولانی نیست و سریع به یاد خدا مىافتند و گذشته
را جبران مىکنند، آنها احساس مىکنند که هیچ پناهگاهى جز خدا ندارند و
تنها باید آمرزش گناهان خویش را از او بخواهند؛ چرا که هیچ کس جز خدا توان
بخشش گناهان را ندارد.
در ذیل این آیه از امام باقر علیه
السلام نقل شده که فرمود: " الاصرار ان یذنب الذنب فلا یستغفر الله ولا
یحدث نفسه بتوبة فذلک الاصرار؛ اصرار بر گناه این است که انسان گناهى کند
و به دنبال آن استغفار ننماید و در فکر توبه نباشد .
امام صادق علیه
السلام در تفسیر این آیه فرمودند: "هنگامى که آیه فوق نازل شد و گناهکاران
توبهکار را به آمرزش الهى نوید داد ابلیس سخت ناراحت شد، و تمام یاران
خود را با صداى بلند به تشکیل انجمنى دعوت کرد آنها از وى علت این دعوت را
پرسیدند، او از نزول این آیه اظهار نگرانى کرد، یکى از یاران او گفت : من
با دعوت انسانها به این گناه و آن گناه تاثیر این آیه را خنثى مىکنم،
ابلیس پیشنهاد او را نپذیرفت، دیگرى نیز پیشنهادى شبیه آن کرد که آن هم
پذیرفته نشد، در این میان شیطانى کهنهکار به نام "وسواس خناس" گفت: من
مشکل را حل مىکنم! ابلیس پرسید: از چه راه؟ گفت: فرزندان آدم را با
وعدهها و آرزوها آلوده به گناه مىکنم، و هنگامى که مرتکب گناهى شدند یاد
خدا و بازگشت به سوى او را از خاطر آنها مىبرم، ابلیس گفت راه، همین است،
و این ماموریت را تا پایان دنیا بر عهده او نهاد."(1)
روشن است که
فراموشی خدا نتیجه سهلانگارى و وسوسههاى شیطانى است و تنها کسانى گرفتار
آن مىشوند که خود را در برابر او تسلیم کنند، و به اصطلاح با وسواس خناس
همکارى نزدیک نمایند! ولى انسانهای بیدار و با ایمان، کاملا مراقبند که
هرگاه خطائى از آنها سر زد در نخستین فرصت آثار آن را با آب توبه و
استغفار از دل و جان خود بشویند و دریچههاى قلب خود را به روى شیطان و
لشکر او ببندند که آنها از درهاى بسته قلب وارد نمىشوند.
خداوند در
آیه آخر پاداش پرهیزکارانى که صفات آنها در دو آیه گذشته آمده توضیح داده
است که آمرزش پروردگار و بهشتى که نهرها از زیر درختان آن جارى است نصیب
آنان میشود، بهشتی که در آن به طور جاودان سکنی میگزینند. و این پاداش
نیکی است برای کسانی که اهل عمل هستند. نه افراد واداده و تنبل که همیشه
از تعهدات و مسئولیتهاى خویش مىگریزند.
پینوشت:
کتاب امالی شیخ صدوق، ص 376، ح 5 .
برگرفته از تفسیر المیزان و نمونه
طبقه بندی: قرآن
آیهی کریمهی "بسم الله الرحمن الرحیم" که سر فصل 113 سورهی قرآن کریم است و در سوره مبارکهی "نمل" افزون بر آغاز سوره، در طلیعهی نامهی حضرت سلیمان (علیهالسلام) به ملکهی سبأ نیز آمده است(1)، 114 بار نازل شده است، نه این که یک بار نازل شده باشد و به دستور پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) سرفصل سور قرآنی قرار گرفته باشد.
در عصر نزول وحی، فرود آمدن آیهی کریمهی "بسم الله الرحمن الرحیم" به عنوان اولین آیهی سورهی جدید، نشانهی پایان پذیرفتن سورهی پیشین و آغاز نزول سورهی پس از آن بود: "وإنما کان یُعرف انقضاء السورة بنزول "بسم الله الرحمن الرحیم" ابتداءً للأخری"(2).
نزول مکرّر آیهی "بسم الله..." نشانهی اختلاف معنا و تفسیر آن در هر سوره است. آیات "بسم الله..." در سراسر قرآن کریم گرچه از نظر لفظی یکسان است، لیکن از نظر معنوی و تفسیری گوناگون و در نتیجه "مشترک لفظی" است(3).
اختلاف معنوی و اشتراک لفظی آیاتِ "بسم الله الرحمن الرحیم" از آن روست که بسم الله هر سوره جزئی از آن سوره و با محتوای آن هماهنگ و به منزلهی عنوان و تابلو آن سوره است و چون مضامین و معارف سورههای قرآن با یکدیگر متفاوت است، معنای بسم الله نیز در سورهها مختلف خواهد بود و در هر سوره درجهای از درجات و شاینی از شئون الوهیت خدای سبحان و رحمانیت و رحیمیّت او را بازگو میکند و از این جهت همانند اسمای خداوند در پایان آیات است که با محتوای آیات هماهنگ و به منزلهی برهانی بر محتوای آن است. بر این اساس، اگر محتوای سورهای به خوبی تبیین شود، تفسیر بسم اللهِ آن سوره نیز روشن خواهد شد.
توضیح این که، در آیهی کریمهی "بسم الله الرحمن الرحیم " هم سخن از "الله" است که اسم جامع و اعظم(4) خدای سبحان است و سایر اسمای حسنای الهی را زیر پوشش داشته، در هر سوره ظهوری خاصّ دارد و هم سخن از "رحمت رحمانیه" است که همهی صفات خدای سبحان زیر پوشش آن است و در هر مظهری با اسمی خاصّ ظهور میکند؛ در سورههایی که محتوایی مهرآمیز دارد و اوصاف جمالیهی خداوند را مطرح میکند، در چهرهی "جمال" و در سوری که مضامینی قهرآمیز دارد و غضب الهی را بازگو میکند، در چهرهی "جلال" تجلّی میکند(5) و از این رو برخی گفتهاند: کلمهی الرحمن نیز همانند کلمهی الله اسم اعظم است. بنابراین، تفسیر "بسم الله..." به اختلاف سورهها متفاوت است.(6)
بسم الله هر سوره جزئی از آن سوره و با محتوای آن هماهنگ و به منزلهی عنوان و تابلو آن سوره است و چون مضامین و معارف سورههای قرآن با یکدیگر متفاوت است، معنای بسم الله نیز در سورهها مختلف خواهد بود
پینوشتها__________
(1) آیهی 30.
(2) نورالثقلین، ج1، ص6.
(3) مراد از اشتراک لفظی در اینجا، اشتراک لفظی مصطلح حکیمان است، نه ادیبان. توضیح این که، عنوان "مشترک لفظی" بین حکیم و ادیب، خود مشترک لفظی است؛ زیرا اشتراک لفظی نزد اهل ادب تابع وضع است؛ لفظی که در موارد گوناگون به کار میرود، اگر وضع واحد داشته باشد مشترک معنوی وگرنه مشترک لفظی است. از این رو اگر واژهای برای یک جامع انتزاعی ذهنی (ونه خارجی و دارای حقیقت عینی) وضع شده باشد، ادیب به لحاظ وحدت وضعش، آن را مشترک معنوی میداند.
امّا اشتراک لفظی نزد حکیمان تابع برهان و بر مدار واقعیّت خارجی است، نه وضع واضعان؛ اگر چیزی فاقد جامع مشترک خارجی بود و آنچه در خارج است انواع گوناگونی بود که تنها به یک نام نامیده می شود، حکیم آن را مشترک لفظی میداند؛ چنانکه واژهی "نَفْس" که بر نفس نباتی، حیوانی و انسانی اطلاق میشود، ادیب آن را مشترک معنوی و حکیم مشترک لفظی میداند؛ زیرا ادیب به وحدت وضع این واژه نظر میکند، ولی حکیم که برای آن جامع مشترک خارجی نمییابد، گرچه جامع انتزاعی مفهومی و ذهنی دارد، آن را مشترک لفظی میداند و از این رو از نفوس نباتی، حیوانی و انسانی در فصولی مستقل بحث میکند.
آیهی کریمه "بسم الله الرحمن الرحیم" مشتمل بر اسمای حسنای "الله"، "الرحمن" و "الرحیم" است و چون خدای سبحان با نامهای الله و الرّحمن، در جهان هستی تجلیات و ظهورات گوناگونی دارد: "الحمدلله المتجلّى لخلقه بخلقه"(نهج البلاغه، خطبه108)؛ گاهی در چهرهی قهّار منتقم مجرمان را کیفر میدهد: "إنّا من المجرمین منتقمون" (سورهی سجده، آیهی 22) و گاهی در چهره لطیف و رحیم، پرهیزکاران را به بهشت میرساند: "تلک الجنة التی نورث من عبادنا من کان تقیًّا" (سورهی مریم، آیهی 63) و نامهای "تدوینی" خدای سبحان مبیّن تجلیات گوناگون "تکوینی" اوست؛ پس این الفاظ در همه جا به یک معنا نیست؛ مثلا بسم الله در سورهی مبارکه حمد با بسم الله سورهی مَسَد در معنا و تفسیر متفاوت و مشترک لفظی است.
(4) تبیین این مطلب در بخش لطایف و اشارات همین آیه در ص307 خواهد آمد.
(5) بنابراین، عدم ذکر بسم الله در آغاز سورهی توبه برای آن نیست که محتوای آن سوره با بسم الله سازگار و هماهنگ نیست؛ زیرا براساس این توجیه، آیهی کریمهی "بسم الله..." با سوره مَسَد (تبّت) نیز ناهماهنگ است، بلکه احتمالاً از آن روست که سورهی توبه ادامهی سورهی انفال است واگر سورهی مستقلّی میبود با آیهی کریمهی "بسم الله الرحمن الرحیم" ناهماهنگ نبود. در قرآن کریم برخی آیات با قهر آغاز میشود و با مهر پایان میپذیرد؛ مانند: "فقطع دابر القوم الذین ظلموا والحمد لله ربّ العالمین" (سورهی انعام، آیهی 45) و این قهر و مهر هماهنگ است؛ زیرا قهر بر ظالم همان مهر به مظلوم است و این قهر از مصادیق و مظاهر رحمت مطلق خدای سبحان است.
(6) تفسیر تسنیم، جوادی آملی، ج1
طبقه بندی: بسم الله الرحمن الرحیم
در نماز ، قلب باید پیشنماز باشد
مراقبت شهید بهشتی از فریضه نماز، به نقل از چند تن از نزدیکانشان
سال 61 از آقای سیدمحمدرضا فرزند ارشد آقای بهشتی شنیدم که میگفت وقتیتازه به آلمان وارد شده بودیم چون هنوز جایی برای سکونت نداشتیم و باید به هتلمیرفتیم پدرم برای اینکه نمازظهر و عصرش قضا نشود، در پارکی که در حال عبور ازآن بودیم ایستاد و با لباس روحانی نمازش را همانجا خواند. آلمانیها فکرمیکردند لابد ایشان یکی از هندوهاست که در حال عبادت است. لذا جمعیت دور ایشان جمع شدند و حالات ایشان را نگاه میکردند تا اینکه پلیس سر رسید و صبرکرد تا نماز پدرم تمام شد و از پدرم پرسید این چه کاری است که میکنید و پدرم درجواب به او گفت این نماز و عبادت ما مسلمانهاست که باید در وقت خاص آنانجام شود.
به نقل از:محمد حسین قدوسی
اقامه نماز نباید تحمیل شود
از ویژگیهای دبیرستان ملی کمال این بود که نماز جماعت در آن برگزار میشد اماطبیعی بود که همه در آن شرکت نمیکردند یا بعضی به طور اکراه به نماز میآمدند.در ایامی که شهید بهشتی در این دبیرستان تدریس داشت خدمت ایشان عرضکردم ما دو سه سال است این مراسم را راه انداختهایم ولی بعضی به اکراه در مراسمنماز حاضر میشوند و بعضی هم چون مدرسه ملی است و انگیزه مذهبینداشتهاند خود را از دید مسئولان مدرسه پنهان میکنند و به نماز نمیآیند چه بایدکرد؟ ایشان که فرد واقعبینی بود پاسخ داد نگران نباشید که عدهای به نماز نمیآیند.در زمان پیغمبر هم که همه مثل سلمان فارسی و ابوذر نبودند. بعضیها رغبتداشتند و بعضیها بیرغبت بودند و این را هم خدا میدانست و هم پیامبر خدا ولی فایده برگزاری مستمر نماز جماعت و ترغیب و دعوت بچهها به نماز این فایدهرا دارد که به نمازعادت میکنند و اگر مراسم نماز باشد و نماز بخوانند بهتر از ایناست که مراسم نماز نباشد و در حیاط مدرسه رها باشند و حرفهایی با هم رد و بدل کنند که این حرفها مقدمهای برای انحراف بعضی از دانشآموزان باشد. بعد گفتندهر کس به اندازه وظیفه خودش باید کار بکند. برگزاری مراسم نماز حتماً در بعضیاثر مثبت میگذارد و در وضع مدرسه هم تأثیر مثبت دارد ولی بدون شک نمیتوانایدهآل فکر کرد که همه دانشآموزان آن طور باشند که ما میخواهیم. نکته مهمی کهایشان ما را بدان توصیه کردند این بود که مسئله اقامه نماز با این استدلال که یک کارخیر است نباید به دانشآموزان تحمیل شود که عدهای گمان کنند آزادی آنها بهخاطر یک کار خیر سلب شده است و نسبت به این کار خیر در آنها دافعهای ایجادشود. ایشان میگفت نگران نباشید این بچهها اگر الا´ن متوجه اهمیت این کار نشوندولی در آینده حتماً تأثیر و زمینه مساعدی را در آنها بهجای خواهد گذاشت.
به نقل از: عباس صاحب الزمانی
باید قلب انسان در نماز پیشنماز باشد
پدرم با اینکه سالها بود در تهران اقامت داشتند ولی به اصفهان که میآمدندنمازشان را هم تمام و هم شکسته میخواندند و میگفتند در این زمینه احتیاطمیکنم. وقتی اقامه نماز را میخواندند حالتشان عادی بود ولی وقتی تکبیرةالاحرامرا میگفتند به وضوح میدیدیم رگهای گردن ایشان متورم میشود.
قبل از تکبیرةالاحرام عادتشان این بود که چشمهایشان را میبستند و تمرکزعجیبی پیدا میکردند که معلوم بود دارند همه اعضا و جوارحشان را متوجه حضوردر محضر حق تعالی میکنند. تکیه کلام ایشان این بود که در موقع نماز باید قلبانسان پیشنماز باشد و بقیه جوارح و اعضای انسان به قلب نمازگزار اقتدا کنند.
به نقل از: زینت السادات بهشتی
آخرین نماز جماعت قبل از شهادت
یک بار که در جلسه شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی شرکت داشتم ادامه بحثو جلسه به وقت نماز مغرب کشیده شد. آقای بهشتی به خاطر رعایت وقت نماز، جلسه را ختم کردند و در حیاط حزب به نماز مغرب و عشا ایستادند که عدهای هم به ایشاناقتدا کردند. تصویری هم از آن موجود است. این آخرین نماز جماعتی بود که اقامه کردند چون پس از اتمام نماز عشا به آن جلسه رفتند و به شهادت رسیدند.
به نقل از:آیت الله احمد جنتی
منبع :سیره شهید دکتر بهشتی
اقامه نماز علاوه بر تاثیراتی که بر روح و جان انسان دارد بر سلامتی انسان نیز تاثیر دارد که البته تاکنون در این حد کشف شده و قطعا تاثیرات نماز بیش از این حرفهاست.
نتایج تازهترین تحقیقات علمی نشان میدهد، خواندن نماز صبح، بهترین شیوه برای پیشگیری از بیماریهای قلبی ـ عروقی است. بر اساس تحقیقات انجام شده از سوی مؤسسه قلب و عروق اردن، خواب طولانی مدت در طول شبانهروز، مهمترین عامل ابتلا به بیماریهای قلبی است. این تحقیقات نشان میدهد اگر فردی به مدت طولانی بخوابد، ضربان قلب او به پنجاه بار در دقیقه کاهش مییابد که این امر، منجر به کندی گردش خون در سرخرگها و سرانجام، انسداد رگها شده و حملات قلبی عروقی را به دنبال خواهد داشت.
این تحقیق همچنین بر ضرورت حداقل پانزده دقیقه تحرک بدنی پس از چند ساعت خواب تأکید میکند. در نتایج این تحقیق با بیان این که ادای نماز صبح برای این امر کافی است، به سلامت قلبی مسلمانانی که صبح زود بیدار شده و برای انجام فریضه نماز به مسجد میروند، اشاره شده و آمده است: اگر این عمل در مسجد و یا به صورت گروهی انجام شود، نتیجه بهتری خواهد داشت.
برگرفته از خبرگزاری قرآنی ایران