سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اندکی صبر ، سحر نزدیک است

تقدیم به تشنگان حقیقت

علیرضا فداکار؛ معاون ستاد بازسازی عتبات عالیات طی گفتگویی با اشاره به سفر چند سال پیش خود به عتبات پس از سقوط صدام و زیارت سرداب حرم حضرت اباالفضل‌العباس(ع) اظهار داشت: بنده در سال 82 و تقریبا 6 ماه پس از سقوط صدام به سرداب حرم حضرت مشرف شدم.

وی افزود: علت اینکه برخی از حرم‌های مطهر ائمه(ع) دارای سرداب هستند به این خاطر است که به مرور زمان، زمین‌های اطراف حرم به خاطر ساخت و سازها، گذر زمان، وزش باد و شرایط جوی از سطح حرم بالاتر آمده است و به این دلیل سرداب ایجاد شده است به طور مثال در نجف اشرف علت اینکه حرم حضرت امیرالمؤمنین‌(ع) سرداب ندارد به این خاطر است که حرم حضرت در بالاترین نقطه شهر واقع شده اما در کربلای معلی، حرم حضرت سیدالشهدا و حرم حضرت اباالفضل‌العباس(ع) در گودی واقع شده است. 

فداکار خاطرنشان کرد: اما سرداب حرم حضرت اباالفضل‌العباس(ع) حدودا 4 متر پایین‌تر از سطح حرم قرار دارد و ما به اتفاق شیخ مهدی کربلایی، امام جمعه حرم امام حسین‌(ع) به این سرداب مطهر وارد شدیم و در واقع تا پیش از این تاریخ، سرداب حرم حضرت کاملا قفل بود و کسی اجازه ورود به آن را نداشت. 

 


معاون ستاد بازسازی عتبات عالیات یادآور شد: در سرداب حرم حضرت اباالفضل(ع) چیزهایی دیدم که برایم آن روز را بعنوان شیرین‌ترین و زیباترین روز طول عمرم رقم زد. فداکار در توضیح مشخصات سرداب حرم حضرت اباالفضل‌العباس(ع) گفت: پس از آنکه از صحن حرم وارد رواق می‌شوید در ادامه شما وارد محدوده گنبد‌خانه می‌شوید که می‌توان همین رواق‌ها را در قسمت سرداب نیز در نظر گرفت که با عرض 1.5 متر در 2 متر به صورت گنبدی پوشانده شده و قسمت پایین پای حضرت مسیری دارد که وارد محوطه گنبد خانه در قسمت سرداب می‌شود. 


معاون ستاد بازسازی عتبات عالیات افزود: در داخل سرداب وقتی به قسمت زیر گنبدخانه رسیدیم، بخشی بود که تا ارتفاع کمر به داخل آب رفتیم؛ در واقع محوطه داخل سرداب حرم حضرت تا ارتفاع حدود یک متر و 10 سانت در آب قرار دارد و این قسمت از سرداب به گونه‌ای ساخته شده که یک نفر بیشتر نمی‌‌تواند از آن عبور کند. وی ادامه داد: پس از ورود به این قسمت از سرداب، شیخ مهدی کربلایی در جلو حرکت می‌کرد و من پشت سر او تا که به قبر مطهر حضرت اباالفضل‌العباس(ع) رسیدیم. 



فداکار تصریح کرد: وقتی به قبر مطهر حضرت در سرداب رسیدیم، من دست خود را به داخل آبی بردم که بر روی قبر مطهر حضرت ایستاده بود و جرعه‌ای از این آب نوشیدم، تا ارتفاع حدود 10 سانت بر روی قبر مطهر حضرت آب ایستاده بود و به تمام مقدسات قسم تا آن لحظه از عمرم آبی‌ گواراتر و زلال‌تر از این آب ندیده و ننوشیده‌ بودم.


 وی گفت: در آن لحظاتی که در داخل سرداب حرم حضرت اباالفضل‌العباس(ع) در حرکت بودیم کسی متوجه حال خود نبود و و با حرکتمان، آب موج برمی‌داشت؛ در آن لحظات این احساس به من دست داد که این آب در اطراف قبر به حضرت اباالفضل(ع) التماس می‌کند و اگر روزی پرده‌ها کنار رود، حقایق بزرگی مشخص می‌‌شود، بواسطه این آب بود که حضرت اباالفضل‌العباس(ع) ساقی طفلان عطشان حرم در کربلا ناامید شد و تصور می‌کنم که خداوند اینگونه مقدر کرده این آب باید برای سالیان سال همین‌طور دور قبر مطهر حضرت عباس‌(ع) دور بزند و در آن لحظه تنها چیزی که از ذهنمان می‌گذشت این بود که آب در حال التماس کردن به حضرت است. 


فداکار با بیان این نکته که در زمانی که به داخل سرداب حرم حضرت اباالفضل(ع) رفته‌ بودم زمستان بود، گفت: البته ممکن است که در فصل تابستان یا زمستان مقداری از سطح آب داخل سرداب تغییر کند و زمانیکه در داخل سرداب حرکت می‌کنیم آب به ارتعاش درمی‌آید و این تصور ایجاد می‌شود که آب در حال حرکت است اما در واقع این آب ساکن است و طبق قانون طبیعت اگر آب برای مدت کوتاهی در جایی راکد و ساکن باقی بماند، سبزه می‌زند و طعم و بو می‌گیرد و امکان استفاده از آن نیست اما آب سرداب حرم حضرت اباالفضل‌العباس(ع) زلال‌ترین، شفاف‌ترین و گواراترین آب این عالم است. 

وی با بیان این نکته که سرداب حرم حضرت اباالفضل‌العباس‌(ع) به حرم امام حسین(ع) راه ندارد و در گذشته حرم حضرت سیدالشهدا(ع) دارای سرداب بوده که به مرور زمان این سرداب پر شده است، افزود: در حال حاضر مجددا سرداب حرم حضرت اباالفضل‌العباس(ع) از قسمت گنبدخانه بسته شده و دیگر کسی حق ورود به این سرداب را ندارد؛ در گذشته آب سرداب حرم حضرت اباالفضل(ع) برای تبرک در اختیار زائران قرار می‌گرفت اما هم‌اکنون این کار نیز متوقف شده است. 

معاون اجرایی ستاد بازسازی عتبات عالیات خاطرنشان کرد: زمانی این مسئله مطرح شده بود که آب سرداب حرم حضرت اباالفضل(ع) را به خاطر احتمال زیانی که می‌تواند برای بنای حرم داشته باشد قطع و خشک کنند اما این احتمال مطرح شد که اگر این آب قطع شود لایه‌ای که خشک می‌شود ترک برمی‌دارد و شاید همین عامل باعث شود که رواق‌های حرم نیز ترک بخورند و بنای ساختمان حرم حضرت با این آب سازگار شده است و به این دلیل بود که چنین کاری انجام نشد. 

 

وی با اشاره به قرار گرفتن بنای حرم حضرت‌اباالفضل‌العباس بر روی این سرداب و آبی که همیشه در سرداب حضرت وجود دارد، خاطرنشان کرد: قطعا ساختمان و بنایی که بر روی آب بنا شده باشد پس از گذشت مدت زمانی تخریب می‌شود و از بین می‌رود اما بنای حرم حضرت اباالفضل‌العباس(ع) از همان ابتدا بر روی این سرداب و آب بنا شده و این امر تأثیری بر روی استحکام حرم حضرت نداشته است؛ بسیاری از کم‌و‌کیف این امر روشن نیست که این موضوع چیزی جز معجزه نمی‌تواند باشد.

منبع:مشرق نیوز





طبقه بندی: آب،  کربلا،  حضرت ابالفضل،  abbas،  abalfazl،  ابوفاضل،  ابالفضل،  حضرت عباس،  سرداب،  حرم حضرت عباس،  عباس،  عباس ابن علی،  قبر حضرت عباس
نوشته شده در تاریخ شنبه 91 آذر 4 توسط صادق | نظر

غدیر کربلای عوام بود؛

و کربلا، غدیرخواص.

 

در غدیر با آنکه بیعت گرفته شد،"جفا" شد؛

 

و در کربلا با آنکه بیعت برداشته شد "وفا".

منبع:bgh.ir





طبقه بندی: غدیر،  کربلا
نوشته شده در تاریخ شنبه 90 آذر 19 توسط صادق | نظر
اربعین لاله‌ها

 امام صادق (علیه السلام) در قسمتی از زیارت اربعین می‌فرمایند:

"... و (او) در راه تو جان خویش را بذل نمود تا بندگانت را از نادانی و سرگردانی گمراهی نجات بخشد ..." 1

جابر بن عبدالله انصاری، صحابه‌ای والا مقام است در میان اصحاب رسول خدا و عاشقی دلداده است، در میان خیل عشاق امام سید الشهدا، و برای فخر و مباهات او همین مدال افتخار کافیست که نخستین زائر قبر امام حسین (علیه السلام)، اوست و هنگامه این وصال نیز چهلمین روز شهادت شهدای کربلاست.

چه زیباست حکایت دلداده‌ای که یار خویش را باز یابد و چه خوش است نوای بلبلی که کنار گل سرخ خویش نغمه‌سرایی آغاز کند و چه نیکو منظره‌ایست، وصال در پس هجران ...

عطیه عوفی می‌گوید: به همراه جابر بن عبدالله انصاری برای زیارت امام حسین (علیه السلام) از مدینه خارج شدیم. هنگامی که به کربلا رسیدیم، جابر کنار فرات رفت و غسل نمود و جامه‌ای به تن کرد و بدن خود را معطر نمود. قدم از قدم بر نمی‌داشت مگر آنکه ذکر خدا می‌گفت. هنگامی که به کنار قبر مطهر رسیدیم خطاب به من گفت که دست مرا بر روی قبر مطهر بگذار. من نیز این کار را نمودم. در این هنگام غش کرد و به روی قبر افتاد. مقداری آب بر رویش زدم، هنگامی که به هوش آمد، سه بار ترنم نمود:

یا حسین، یا حسین،  یا حسین

سپس خطاب به مرقد مطهر سید الشهدا (علیه السلام) گفت: دوستی که دوست خویش را اجابت نمی‌کند . . .

هنگامی که کلام بدین جا منتهی شد، جابر خود پاسخ خود را این گونه داد: چگونه مرا پاسخ دهی در حالی که سر از بدن مطهرت جدا گشته است و در این هنگام بود که جابر شروع به زیارت سید الشهدا و زمزمه با مولای خویش نمود ...

جابر بن عبدالله انصاری، صحابه‌ای والا مقام است در میان اصحاب رسول خدا و عاشقی دلداده است، در میان خیل عشاق امام سید الشهدا، و برای فخر و مباهات او همین مدال افتخار کافیست که نخستین زائر قبر امام حسین (علیه السلام)، اوست و هنگامه این وصال نیز چهلمین روز شهادت شهدای کربلاست

اربعین، یادآور چهلمین روز شهادت امام حسین (علیه السلام) و اصحاب گرانقدر اوست، و قلوب مؤمنین در این روز، به یاد هوای کوی دوست و زیارت قبر شش گوشه او پر می‌کشد، زیارتی که علو مرتبه‌اش تا بدان جا اوج گرفته است که به عنوان یکی از صفات و ویژگیهای مؤمنین، شناخته شده است .

بجاست که در این مجال و در آستانه اربعین حسینی، هم آوا با امام ششم و به یاد تربت مطهر امام حسین بن علی (علیه السلام) و مضجع شریفش، فرازهایی از زیارت اربعین را زمزمه کنیم:

حقا که چه زیبا امام صادق (علیه السلام) فضائل سید الشهدا (علیه السلام) را تبیین می‌نماید و با چه ظرافت و لطافتی انگیزه و ثمره شهادت امام حسین (علیه السلام) را بر می‌شمرد و دشمنان آن حضرت را توصیف می‌نماید:

"...  خدایا من گواهی می‌دهم که او ولی و ولی‌زاده توست و برگزیده و زاده صفی و برگزیده  توست، که به کرامت تو رستگار است، او را به شهادت گرامی داشتی و سعادتش ارزانی داشتی، و به پاکی نژاد برگزیدی و یکی از آقایان و بزرگانش گرداندی، و رهبری از رهبران و مدافعی از مدافعانش نمودی به او مواریث انبیا را بخشیدی و او را از میان اوصیا، حجت بر خلق خود قرار دادی، او در دعوت خویش عذر را پایان داد (راه هر گونه عذر تراشی را مسدود نمود) و خیر خواهی کرد و در راه تو، جان خویش را بذل نمود تا بندگانت را از نادانی و سرگردانی گمراهی نجات دهد و همانا بر علیه او همدست شدند، کسانی که دنیا آنان را فریفت و بهره هستی خویش را به بهای ناچیز و پستی فروختند و آخرت خویش را به بهای اندکی دادند، و گردن فرازی کردند و خود را در پرتگاه هوس انداختند و تو و پیامبرت را به خشم آوردند و از آن دسته از بندگانت که خلاف انگیز و نفاق آمیز بودند، پیروی نمودند ..." 2

 


1. بحار الانوار، جلد 65، صفحه 130 و فرازی از زیارت اربعین امام حسین (علیه السلام) »

2. پایگاه رشد شیعی

 از تبیان

التماس دعا!!!!





طبقه بندی: اربعین،  کربلا
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 89 بهمن 4 توسط صادق | نظر
کربلا

بنازم آنکه دایم گفتگوی کربلا دارد

دلی چون جابر اندر جستجوی کربلا دارد

دلش چون کربلا کوی حسین است و نمی‏داند

که همچون دوردستان آروزی کربلا دارد

به یاد کاروان اربعینی با گریه می‏گوید

به هر جا هست زینب رو به سوی کربلا دارد

اگر چه برده از این سر زمین آخر دلی پرخون

ولی دلبستگی از جان به کوی کربلا دارد

به یاد آن لب تشنه هنوز این عاشق خسته

به کف جامی‏لبالب از سبوی کربلا دارد

اگر دست قضا مانع شد از رفتن به پابوسش

همی بوسیم خاکی را که بوی کربلا دارد

 

شاعر: عبدالعلی نگارنده

از تبیان





طبقه بندی: شعر،  اربعین،  ادبی،  کربلا
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 89 بهمن 4 توسط صادق | نظر بدهید
کربلا

جبرئیل براى آدم روضه مى خواند

صاحب کتـاب درالثـمـین در ذیل آیه شریفـه فـتـلقـى آدم ... نقـل مـى کند که چـون خـداى متعال اراده فرمود توبه آدم را بپذیرد پرده از جلو چشم آدم برداشته شد و در ساق عرش اسامى خمسه آل عبا را مشاهده کرد و آنها را بر زبان راند و از جبرئیل پرسید: اینان کیستند؟

جبرئیل آنها را مـعـرفـى کرد و سپس گفت خدا را به این اسامى بخوان تا توبه ات را بپـذیرد، آدم پـرسید چگونه بخوانم ، جبرئیل گفت : بگو یا حمید بحق محمد، یا عالى بحق على ، یا فاطر بحق فاطمة ، یا محسن بحق الحسن و ... .

وقـتـى جبرئیل نام حسین را برد قلب آدم على نبینا و آله و علیه السلام شکست و اشکش جارى شد، گفت : برادرم جبرئیل چرا هنگامى که نام پنجمى را بر زبان جارى نمودم قلبم شکست و اشکم جارى شد؟

جبرئیل گـفـت : براى این فـرزندت مصیبتى روى مى دهد که مصائب در پیش ‍ آن کوچک و حقیرند.

آدم گفت : اى برادر آن مصیبت چگونه است ؟

جبرئیل گـفـت : «او را با لب تشنه مى کشند در حالى که غریب و بیکس و تنها است و یار و یاورى ندارد

 و اگر ببینى اى آدم او را در آن روز که مى گوید: واى از تشنگى و کمى یار و یاور و تـشنگـى چـنان بر او غـلبه کند که آسمـان به چـشمـش تـیره و تـار آید مثل اینکه دود فاصله شده است پس هیچکس او را یارى نکند مگر با شمشیر که بجانش افتند و او را مـانند گـوسفند ذبح کنند و سرش را قفا ببرند و دشمنان پس از کشتن اموالش را غـارت نمایند و سرهاى او و یارانش را شهر به شهر و دیار به دیار بگردانند و زنانش را اسیر نمایند.

و این چنین در علم خداى واحد منان گذشته است ».

سپس آدم و جبرئیل گریستند مانند زنى که فرزندش مرده باشد. 1

 

کشتى نوح در کربلا متلاطم مى شود

وقـتـى طوفان نوح جهان را فرا گرفت و جناب نوح پیغمبر با یاران در کشتى نشسته و دنیا را گـردش مـى کرد به سرزمـین کربلا رسید کشتى دچار گرداب شد و زمین آنرا بسوى خـود مـى کشید و نوح از غـرق شدن ترسید و دست به دعا برداشت و عرض کرد: پـروردگـارا مـن همـه روى کره زمـین را با کشتى زیر پا گذاشتم و در هیچ جا دچار چنین گرفتارى نشدم که در این نقطه به آن مبتلا گشته ام .

جبرئیل نازل شد و گفت : اى نوح اینجا سرزمینى است که حسین نوه محمد خاتم پیامبران و فرزند خاتم اوصیاء را مى کشند.

نوح پرسید: قاتل او کیست ؟

جبرئیل گفت : قاتل او لعین آسمانهاى هفتگانه و زمین است .

پس نوح هم چهار بار قاتل حسین علیه السلام را لعنت کرد و کشتى به سلامت از آن ورطه رهائى یافت و در جودى به زمین نشست.2

 

بساط سلیمان متزلزل مى شود

حضرت سلیمان پیغمبر بر بساط خود نشسته و در هوا به سیر و سیاحت مى پرداخت وقتى به سرزمین کربلا رسید باد بساطش را سه بار درهم پیچید که سلیمان ترسید سقوط کند پـس از آنکه باد ساکت شد بساط سلیمان در زمین کربلا فرود آمد و سلیمان باد را گـفـت چـرا چـنین کردى ؟ پـاسخ داد: اینجا سرزمینى است که حسین علیه السلام کشته مى شود، سلیمان پرسید که حسین کیست ؟ باد گفت او نوه محمد مختار و پسر على کرار است .

سلیمان گفت چه کسى او را مى کشد؟

باد گفت : لعنت شده اهل آسمانها و زمین یزید بن معاویه .

سلیمـان دستها را بلند کرد و یزید را نفرین نمود لعنت فرستاد و جن و انس امین گفتند، آنگاه باد وزیدن گرفت و بساط، حرکت نمود. 3

 


پی نوشت ها:

1. بحار ج 44 - نفس المهموم ص 53.

2. بحار 44 ص 243.

3. بحار ج 44 ص 244.


از تبیان





طبقه بندی: کربلا،  آدم،  سلیمان،  نوح
نوشته شده در تاریخ جمعه 89 آذر 19 توسط صادق | نظر بدهید
ویژه نامه اربعین

من باغبان باغ به آتش کشیده‎ام

که اینک به باغ سوخته‎ی خود رسیده‎ام

تفسیر آیه‎های کبیر شهادتم

تصویر لاله‎های به خون در طپیده‎ام

من زینبم کفیل اسیران دشت خون

من زینبم که رنج اسارت کشیده‎ام

ای سرپرست قافله‎ی عشق ای حسین

برخیز ای شهید به خاک آرمیده‎ام

رفتم به شام و آمده‎ام وندرین سفر

در هر کجا حماسه‎ی نور آفریده‎ام

برخیز و حال قافله‎ی خویش را بپرس

تا گویمت که بی تو چه کردم چه دیده‎ام

حس وظیفه زنده نگهداشته مرا

ورنه هزار بار دل از جان بریده‎ام

با آن که در زیارت قبرت به اربعین

چندید فضیلت از لب جدم شنیده‎ام

هرگز گمان دیدن قبرت نداشتم

دیدم اکنون و کاش نمی‎دید دیده‎ام

دیدم نوشته قبر حسین است این مزار

شستم چو خاک قبر تو با اشک دیده‎ام





طبقه بندی: حضرت زینب(س)،  اربعین،  کربلا
نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 88 بهمن 15 توسط صادق | نظر بدهید
ویژه نامه اربعین

اعتبار
اربعین امام حسین(علیه‎السلام) از قدیم الایام میان شیعیان و در تقویم
تاریخی‌ وفاداران به امام حسین(علیه‎السلام) شناخته شده بوده و است‌. کتاب
مصباح المتهجد شیخ طوسی که حاصل گزینش دقیق و انتخاب معقول شیخ طوسی از
روایات‌ فراوان در باره تقویم مورد نظر شیعه در باره ایام سوگ و شادی و
دعا و روزه و عبادت است‌، ذیل ماه «صفر» می‌نویسد: نخستین روز این ماه (از
سال 121)، روز کشته شدن زید بن علی بن الحسین است‌.

روز
سوم این ماه از سال 64روزی است که مسلم بن عقبه پرده کعبه را آتش زد و به
دیوارهای آن سنگ‌ پرتاب نمود در حالی که به نمایندگی از یزید با عبدالله
بن زبیر در نبرد بود.

روز 20 صفر  ـ یعنی اربعین ـ زمانی است که حرم
امام حسین(علیه‎السلام) یعنی کاروان ‌اسرا، از شام به مدینه مراجعت کردند
و روزی است که جابر بن عبدالله بن ‌حرام انصاری‌، صحابی رسول خدا(صلی الله
علیه و آله‌)، از مدینه به کربلا رسید تا به زیارت‌ قبر امام
حسین(علیه‎السلام) بشتابد و او نخستین کسی است از مردم که قبر آن ‌حضرت را
زیارت کرد.

در این روز زیارت امام حسین(علیه‎السلام) مستحب است و
این زیارت‌، همانا خواندن زیارت اربعین است که از امام عسکری(علیه‎السلام)
روایت ‌شده است. شیخ طوسی سپس متن زیارت اربعین را با سند به نقل از حضرت
صادق(علیه‎‌السلام) آورده است‌: "السلام علی ولی الله و حبیبه‌، السلام
علی خلیل الله و نجیبه‌، السلام علی صفی الله و ابن صفیه ‌...

این
مطلبی است که شیخ طوسی‌، عالم فرهیخته و معتبر و معقول شیعه در قرن ‌پنجم
در باره اربعین آورده است‌. طبعا بر اساس اعتباری که این روز میان ‌شیعیان
داشته است‌، از همان آغاز که تاریخش معلوم نیست‌، شیعیان به حرمت‌ آن‌،
زیارت اربعین می‌خوانده‌اند و اگر می‌توانسته‌اند مانند جابر بر مزار امام
‌حسین(علیه‎السلام) گرد آمده و آن امام را زیارت می‌کردند. این سنت تا به
امروز در عراق با قوت برپاست‌ و شاهدیم که میلیون‎ها شیعه عراقی و غیر
عراقی در این روز بر مزار امام حسین (علیه‎السلام) جمع می‎شوند.

در اینجا و در ارتباط با اربعین چند نکته را باید توضیح داد.

 

1. عدد چهل‌

نخستین
مسأله‌ای که در ارتباط با «اربعین‌» جلب توجه می‌کند، تعبیر اربعین‌ در
متون دینی است‌. ابتدا باید نکته‌ای را به عنوان مقدمه یادآور شویم‌:

اصولا
باید توجه داشت که در نگرش صحیح دینی‌، اعداد نقش خاصی به‌ لحاظ عدد
بودن‌، در القای معنا و منظوری خاص ندارند؛ به این صورت که‌ کسی نمی‌تواند
به صرف این که در فلان مورد یا موارد، عدد هفت یا دوازده یا چهل یا هفتاد
به کار رفته‌، استنباط و استنتاج خاصی داشته باشد. این یادآوری‌،
از آن روست که برخی از فرقه‌های مذهبی‌، به ویژه آنها که تمایلات‌
«باطنی‌گری‌» داشته یا دارند و گاه و بی‎گاه خود را به شیعه نیز منسوب
می‌کرده‌اند، و نیز برخی از شبه فیلسوفان متأثر از اندیشه‌های انحرافی و
باطنی‌ و اسماعیلی‌، مروج چنین اندیشه‌ای در باره اعداد یا نوع حروف بوده
و هستند. در واقع‌، بسیاری از اعدادی که در نقل‎های دینی آمده‌، می‌تواند
بر اساس یک‌ محاسبه الهی باشد، اما این که این عدد در موارد دیگری هم
کاربرد دارد و بدون یک مستند دینی می‌توان از آن در سایر موارد استفاده
کرد، قابل قبول نیست‌. به ‌عنوان نمونه‌، در دهها مورد در کتاب‎های دعا،
عدد صد به کار رفته که فلان ذکر را صد مرتبه بگویید، اما این دلیل بر تقدس
عدد صد به عنوان صد نمی‌شود. همینطور سایر عددها. البته ناخواسته برای
مردم عادی‌، برخی از این اعداد طی‌ روزگاران‌، صورت تقدس به خود گرفته و
گاه سوء استفاده‌هایی هم از آن‌ها می‌شود.

تنها چیزی که در
باره برخی از این اعداد می‌شود گفت آن است که آن اعداد معین نشانه کثرت
‌است‌. به عنوان مثال‌، در باره هفت چنین اظهار نظری شده است‌. بیش از
این‌ هر چه گفته شود، نمی‌توان به عنوان یک استدلال به آن نظر کرد.

مرحوم
اربلی‌، از علمای بزرگ امامیه‌، در کتاب کشف الغمه فی معرفة الائمة‌ در
برابر کسانی که به تقدس عدد دوازده و بروج دوازده‌گانه برای اثبات امامت‌
ائمه اطهار(علیهم‎السلام) استناد کرده‌اند، اظهار می‌دارد، این مسأله
نمی‌تواند چیزی را ثابت کند؛ چرا که اگر چنین باشد، اسماعیلیان یا هفت
امامی‌ها، می‌توانند دهها شاهد ـ مثل هفت آسمان ـ ارائه دهند که عدد هفت
مقدس است‌، کما این که این کار را کرده‌اند.

حضرت
در روایتی که در منابع ‌مختلف از ایشان نقل شده فرموده‌اند: نشانه‌های
مؤمن پنج چیز است‌: 1ـ خواندن پنجاه و یک رکعت نماز(17رکعت نماز واجب
+11نماز شب+ 23نوافل‌) 2ـ زیارت اربعین 3ـ انگشتری در دست راست 4 ـ وجود
آثار سجده ‌بر پیشانی 5 ـ بلند خواندن بسم الله در نماز

عدد «اربعین‌» در متون دینی‌

ویژه نامه اربعین

یکی
از تعبیرهای رایج عددی‌، تعبیر اربعین است که در بسیاری از موارد به کار
رفته است‌. یک نمونه آن که سن‌ّ رسول خدا(صلی الله علیه و آله‌) در زمان
مبعوث شدن‌، چهل بوده است‌. گفته شده که عدد چهل در سن انسانها، نشانه
بلوغ و رشد فکری است‌. گفتنی است که برخی از انبیاء در سنین کودکی به
نبوّت رسیده‌اند. از ابن عباس(گویا به نقل از پیامبر) نقل شده که اگر کسی
چهل ساله شد و خیرش بر شرش غلبه نکرد، آماده رفتن به جهنم باشد. در نقلی
آمده است‌ که‌، مردمان طالب دنیایند تا چهل سالشان شود. پس از آن در پی
آخرت خواهند رفت‌.(1)    

در قرآن آمده است «میقات‌» موسی با
پروردگارش در طی چهل روز حاصل ‌شده است‌. در نقل است که‌، حضرت آدم چهل
شبانه روز بر روی کوه صفا در حال سجده بود.(2) درباره بنی اسرائیل هم آمده
که‌ برای استجابت دعای خود چهل شبانه روز ناله و ضجّه می‌کردند. (مستدرک ج
5،ص 239) در نقلی آمده است که اگر کسی چهل روز
خالص برای خدا باشد، خداوند او را در دنیا زاهد کرده و راه و چاه زندگی را
به او می‌آموزد و حکمت ‌را در قلب و زبانش جاری می‌کند. بدین مضمون روایات
فراوانی وجود دارد. چله نشینی صوفیان هم درست یا غلط‌، از همین بابت بوده
است‌. علامه مجلسی در کتاب بحار الانوار در این باره که برگرفتن چهل نشینی
از حدیث مزبور نادرست است‌، به تفصیل سخن گفته است‌.

اعتبار
حفظ چهل حدیث که در روایات ‌فراوان دیگر آمده‌، سبب تألیف صدها اثر با
عنوان اربعین در انتخاب چهل ‌حدیث و شرح و بسط آنها شده است‌. در این
نقل‎ها آمده است که اگر کسی از امت من‌، چهل حدیث حفظ کند که در امر دینش
از آنها بهره برد، خداوند در روز قیامت او را فقیه و عالم محشور خواهد
کرد. در نقل دیگری آمده است که ‌امیرمؤمنان(علیه‎السلام) فرمودند: اگر چهل
مرد با من بیعت می‌کردند، در برابر دشمنانم می‌ایستادم‌.(3)   

مرحوم
کفعمی نوشته است‌: زمین از یک‌ قطب‌، چهار نفر از اوتاد و چهل نفر از
ابدال و هفتاد نفر نجیب‌، هیچگاه خالی
‌نمی‌شود.(4)                            

در باره نطفه هم تصور
بر این بوده که بعد از چهل‌ روز عَلَقه می‌شود. همین عدد در تحولات بعدی
علقه به مُضْغه تا تولد در نقل‎های کهن به کار رفته است‌، گویی که عدد چهل
مبدأ یک تحول دانسته شده‌ است‌.

در روایت است که کسی که
شرابخواری کند، نمازش تا چهل روز قبول ‌نمی‌شود. و نیز در روایت است که
کسی که چهل روز گوشت نخورد، خلقش ‌تند می‌شود. نیز در روایت است که کسی که
چهل روز طعام حلال بخورد، خداوند قبلش را نورانی می‌کند. نیز رسول خدا(صلی
الله علیه و آله) فرمود: کسی که لقمه حرامی‌ بخورد، تا چهل روز دعایش
مستجاب نمی‌شود.(5) اینها نمونه‌ای از نقل‎هایی بود که عدد اربعین در آنها
به کار رفته است‌.

 

2. اربعین امام حسین(علیه‎السلام)

باید
دید در کهن‌ترین متون مذهبی ما، از «اربعین‌» چگونه یاد شده است‌. به
عبارت ‌دیگر دلیل بزرگداشت اربعین چیست‌؟ چنان که در آغاز گذشت‌، مهمترین
نکته درباره اربعین‌، روایت امام عسکری (علیه‎السلام) است‌. حضرت در
روایتی که در منابع ‌مختلف از ایشان نقل شده فرموده‌اند: نشانه‌های
مؤمن پنج چیز است‌: 1ـ خواندن پنجاه و یک رکعت نماز(17رکعت نماز واجب +11
نماز شب+ 23نوافل‌) 2ـ زیارت اربعین 3ـ انگشتری در دست راست 4 ـ وجود آثار
سجده ‌بر پیشانی 5 ـ بلند خواندن بسم الله در نماز .

این
حدیث تنها مدرک معتبری است که جدای از خود زیارت اربعین که در منابع دعایی
آمده‌، به اربعین امام حسین(علیه‎السلام) و بزرگداشت آن روز تصریح کرده
‌است‌.

اما این که منشأ اربعین چیست‌، باید گفت‌، در منابع به این روز به دو اعتبار نگریسته شده است‌.

نخست روزی که اسرای کربلا از شام به مدینه مراجعت کردند.

دوم
روزی که جابر بن عبدالله انصاری‌، صحابی پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله‌)
از مدینه به ‌کربلا وارد شد تا قبر حضرت اباعبدالله الحسین(علیه‎السلام)
را زیارت کند. شیخ مفید در«مسار الشیعه» که در ایام موالید و وفیات ائمه
اطهار(علیهم‎السلام) است‌، اشاره به روز اربعین ‌کرده و نوشته است‌: این
روزی است که حرم امام حسین(علیه‎السلام)، از شام به سوی مدینه مراجعت
کردند. نیز روزی است که جابر بن عبدالله برای زیارت امام
‌حسین(علیه‎السلام) وارد کربلا شد.

کهن‌ترین کتابِ دعاییِ مفصلِ موجود، کتاب «مصباح المتهجّد» شیخ طوسی از شاگردان شیخ مفید است که ایشان هم همین مطلب را آورده است‌. شیخ
‌طوسی پس از یاد از این که روز نخست ماه صفر روز شهادت زید بن علی
بن‌الحسین(علیه‎السلام) و روز سوم ماه صفر، روز آتش زدن کعبه توسط سپاه
شام در سال ‌64 هجری است‌، می‌نویسد: بیستم ماه صفر(چهل روز پس از حادثه
کربلا) روزی است که حرم سید ما اباعبدالله الحسین از شام به مدینه مراجعت
کرد و نیز روزی است که جابر بن عبدالله انصاری‌، صحابی رسول خدا(صلی الله
علیه و آله‌) از مدینه وارد کربلا شد تا قبر حضرت را زیارت کند. او نخستین
کس از مردمان بود که امام حسین(علیه‎السلام) را زیارت کرد. در چنین روزی
زیارت آن حضرت‌ مستحب است و آن زیارت اربعین است‌.(6) در همانجا آمده است
که وقت خواندن زیارت اربعین‌، هنگامی است که روز بالا آمده‌ است‌.

منشأ
اربعین چیست‌، باید گفت‌، در منابع به این روز به دو اعتبار نگریسته شده
است‌. نخست روزی که اسرای کربلا از شام به مدینه مراجعت کردند. دوم روزی
که جابر بن عبدالله انصاری‌، صحابی پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله‌) از
مدینه به ‌کربلا وارد شد تا قبر حضرت اباعبدالله الحسین(علیه‎السلام) را
زیارت کند.

در کتاب «نزهة الزاهد» هم که در قرن ششم هجری
تألیف شده‌، آمده‌: در بیستم ‌این ماه بود که حرم محترم حسین از شام به
مدینه آمدند.(7) همین طور در ترجمه فارسی فتوح ابن اعثم(8) و کتاب مصباح
کفعمی که از متون دعایی بسیار مهم قرن نهم هجری است‌ این مطلب آمده است‌.
برخی استظهار کرده‌اند که عبارت شیخ مفید و شیخ ‌طوسی‌، بر آن است که روز
اربعین‌، روزی است که اسرا از شام به مقصد مدینه ‌خارج شدند نه آن که در
آن روز به مدینه رسیدند.(9) به هر روی‌، زیارت اربعین از زیارت‌های مورد
وثوق امام حسین(علیه‎السلام) است که از لحاظ معنا و مفهوم قابل توجه است‌.

ویژه نامه اربعین

3. بازگشت اسیران به مدینه یا کربلا

اشاره
کردیم که شیخ طوسی‌، بیستم صفر یا اربعین را، زمان بازگشت اسرای‌ کربلا از
شام به مدینه دانسته است‌. باید افزود که نقلی دیگر، اربعین را بازگشت
اسرا از شام را به «کربلا» تعیین کرده است‌. تا اینجا، از لحاظ منابع
کهن‌، باید گفت اعتبار سخن نخست بیش از سخن دوم است‌. با این حال‌، علامه
مجلسی پس از نقل هر دو اینها، اظهار می‌دارد: احتمال صحت هر دوی اینها(به
لحاظ زمانی‌) بعید می‌نماید.(10) ایشان این ‌تردید را در کتاب دعایی خود
«زاد المعاد» هم عنوان کرده است‌. با این حال‌، در متون بالنسبه قدیمی‌،
مانند «لهوف» و «مثیرالاحزان» آمده است که اربعین‌، مربوط ‌به زمان بازگشت
اسرا، از شام به کربلاست‌. اسیران‌، از راهنمایان خواستند تا آنها را از
کربلا عبور دهند.

باید توجه داشت که این دو
کتاب‌، در عین حال که مطالب مفیدی دارند، از جهاتی‌، اخبار ضعیف و داستانی
هم دارند که برای شناخت آنها باید با متون‌ کهن‌تر مقایسه شده و اخبار
آنها ارزیابی شود. این نکته را هم باید افزود که ‌منابعی که پس از لهوف‌،
به نقل از آن کتاب این خبر را نقل کرده‌اند، نباید به‌ عنوان یک منبع
مستند و مستقل‌، یاد شوند. کتاب‎هایی مانند «حبیب السیر» که به ‌نقل از آن
منابع خبر بازگشت اسرا را به کربلا آورده‌اند،(11) نمی‌توانند مورد استناد
قرار گیرند.

در اینجا مناسب است دو نقل را در باره تاریخ ورود اسرا به دمشق یاد کنیم‌. نخست نقل ابوریحان بیرونی است که نوشته است‌:

در
نخستین روز ماه صفر، أدخل رأس الحسین(علیه‎السلام) مدینه دمشق‌، فوضعه
یزید لعنة الله بین یدیه‌ و نقر ثنایاه بقضیب کان فی یده و هو یقول‌:

 

لست من خندف ان لم أنتقم‌                            من بنی أحمد، ما کان فَعَل‌

لیْت‌َ أشیاخی ببدرٍ شهدوا                               جَزَع الخزرج من وقع الاسل‌

فأهلّوا و استهلّوا فرحا                                    ثم قالوا: یا یزید لاتشل‌

قد قتلنا القرن من أشیاخهم‌                           و عدلناه ببدر، فاعتدل(12)

وی
روز اول ماه صفر را روزی می‎داند که سر امام حسین(علیه‎السلام) را وارد
دمشق کرده و یزید هم در حالی که اشعار ابن زبعری را می‎خواند و بیتی هم بر
آن افزوده بود، با چوبی که در دست داشت بر لبان امام حسین(علیه‎السلام)
می‎زد.

دوم سخن عمادالدین طبری در «کامل بهائی» است که رسیدن اسرا
به دمشق را در 16ربیع الاول دانسته ـ یعنی 66 روز پس از عاشورا ـ می‎داند
که طبیعی‌تر می‌نماید.

 

4. میرزا حسین نوری و اربعین‌

علامه
میرزا حسین نوری از علمای برجسته شیعه‌، و صاحب کتاب «مستدرک الوسائل» در
کتاب «لؤلؤ و مرجان در آداب اهل منبر» به نقد و ارزیابی برخی از روضه‌ها و
نقل‎هایی پرداخته که به مرور در جامعه شیعه رواج یافته و به نظر وی ‌از
اساس‌، نادرست بوده است‌. ظاهرا وی در دوره اخیر نخستین کسی است که به نقد
این روایت پرداخته و دلایل متعددی در نادرستی آن اقامه کرده است.

ایشان
این عبارت سید بن طاوس در لهوف را نقل کرده ‌است که اسرا در بازگشت از
شام‌، از راهنمای خود خواستند تا آنها را به کربلا ببرد؛ و سپس به نقد آن
پرداخته است‌.(13) داستان از این قرار است که سید بن طاوس در «لهوف» خبر
بازگشت اسراء را به ‌کربلا در اربعین نقل کرده است‌. در آنجا منبع این خبر
نقل نشده و گفته می‌شود که وی در این کتاب مشهورات میان شیعه را که در
مجالس سوگواری بوده‌، در آن مطرح کرده است‌.

اما همین سید
بن طاوس در «اقبال الاعمال» با اشاره به این که شیخ طوسی در مصباح‌
می‌گوید اسرار روز اربعین از شام به سوی مدینه حرکت کردند و خبر نقل شده
‌در غیر آن که بازگشت آنان را در اربعین به کربلا دانسته‌اند، در هر دو
مورد تردید می‌کند. تردید او از این ناحیه است که ابن زیاد مدتی اسراء را
در کوفه ‌نگه داشت. با توجه به این مطلب و زمانی که در این نگه داشته صرف
شده و زمانی که در مسیر رفت به شام و اقامت یک ماهه در آنجا و بازگشت مورد
نیاز است‌، بعید است که آنان در اربعین به ‌مدینه یا کربلا رسیده باشند.
ابن طاوس می‌گوید: این که اجازه بازگشت به کربلا به آنها داده باشد، ممکن
است‌، اما نمی‌توانسته در اربعین باشد. در خبر مربوط به‌ بازگشت آنان به
کربلا گفته شده است که همزمان با ورود جابر به کربلا بوده و با او برخورد
کرده‎اند. ابن طاوس در این که جابر هم روز اربعین به کربلا رسیده باشد،
تردید می‌کند.(14)

ایشان
در باره این اشکال که امکان ندارد اسرا ظرف چهل روز از کربلا به کوفه‌، از
آنجا به شام و سپس از شام به کربلا بازگشته باشند، هفده نمونه از
مسافرت‎ها و مسیرها و زمان‎هایی که برای این راه در تاریخ آمده را به
تفصیل نقل کرده‌اند. در این نمونه‌ها آمده است که مسیر کوفه تا شام و به
عکس از یک هفته تا ده دوازده ‌روز طی می‌شده و بنابر این‌، ممکن است که در
یک چهل روز، چنین مسیر رفت و برگشتی طی شده باشد. اگر این سخن بیرونی هم
درست باشد که سر امام حسین(علیه‎السلام) روز اول صفر وارد دمشق شده‌،
می‌توان اظهار کرد که بیست ‌روز بعد، اسرا می‌توانستند در کربلا باشند.

این
ممکن است که ابن طاوس لهوف را در جوانی و اقبال را در دوران بلوغ فکری
تألیف کرده باشد. در عین حال ممکن است دلیل آن این باشد که آن کتاب را
برای محافل روضه خوانی و این اثر را به عنوان یک اثر علمی نوشته باشد.
دلیلی ندارد که ما تردیدهای او را در آمدن جابر به کربلا در روز اربعین
بپذیریم. به نظر می‎رسد منطقی‎ترین چیزی که برای اعتبار اربعین در دست است
همین زیارت جابر در نخستین اربعین به عنوان اولین زایر است.

اما در
باره اعتبار اربعین به بازگشت اسرا به کربلا توجه به این نکته هم اهمیت
دارد که شیخ مفید در کتاب مهم خود در باب زندگی امامان و در بخش خاص به
امام حسین(علیه‎السلام) از کتاب «ارشاد» در خبر بازگشت اسرا، اصلا
اشاره‌ای به این که‌ اسرا به عراق بازگشتند ندارد. همین طور ابومخنف راوی
مهم شیعه هم‌ اشاره‌ای در مقتل الحسین خود به این مطلب ندارد. در منابع
کهن تاریخ کربلا هم مانند انساب الاشراف‌، اخبارالطوال‌، و طبقات الکبری
اثری از این خبر دیده نمی‌شود.

روشن است که حذف عمدی آن معنا ندارد؛ زیرا برای چنین ‌حذف و تحریفی‌، دلیلی وجود ندارد.

خبر زیارت جابر، در کتاب بشارة المصطفی آمده‌، اما به ملاقات وی با اسرا اشاره نشده است‌.

مرحوم
حاج شیخ عباس قمی هم‌، به تبع استاد خود نوری‌، داستان آمدن‌ اسرای کربلا
را در اربعین از شام به کربلا نادرست دانسته است‌.(15) در دهه‌های اخیر
مرحوم محمدابراهیم آیتی هم در کتاب ‌بررسی تاریخ عاشورا بازگشت اسرا را به
کربلا انکار کرده است‌.(16) همین طور آقای مطهری که متأثر از مرحوم آیتی
است. اما این جماعت یک مخالف جدی دارند که شهید قاضی طباطبائی است.

اربعین حسینی

5. شهید قاضی طباطبائی و اربعین‌

شهید
محراب مرحوم حاج سید محمدعلی قاضی طباطبائی(ره)‌، کتاب‌ مفصلی با نام
«تحقیق در باره اولین اربعین حضرت سید الشهداء» در باره اربعین ‌نوشت‌ که
اخیرا هم به شکل تازه و زیبایی چاپ شده است.

هدف ایشان از نگارش این
اثر آن بود تا ثابت کند، آمدن اسرای از شام‌ به کربلا در نخستین اربعین‌،
بعید نیست‌. این کتاب که ضمن نهصد صفحه‌ چاپ شده‌، مشتمل بر تحقیقات
حاشیه‌ای فراوانی درباره کربلاست که بسیار مفید و جالب است‌. اما به نظر
می‌رسد در اثبات نکته مورد نظر با همه زحمتی که مؤلف محترم کشیده، چندان
موفق‌ نبوده است‌.

ایشان در باره این اشکال که امکان ندارد اسرا ظرف
چهل روز از کربلا به کوفه‌، از آنجا به شام و سپس از شام به کربلا بازگشته
باشند، هفده نمونه از مسافرت‎ها و مسیرها و زمان‎هایی که برای این راه در
تاریخ آمده را به تفصیل نقل کرده‌اند. در این نمونه‌ها آمده است که مسیر
کوفه تا شام و به عکس از یک هفته تا ده دوازده ‌روز طی می‌شده و بنابر
این‌، ممکن است که در یک چهل روز، چنین مسیر رفت و برگشتی طی شده باشد.
اگر این سخن بیرونی هم درست باشد که سر امام حسین(علیه‎السلام) روز اول
صفر وارد دمشق شده‌، می‌توان اظهار کرد که بیست ‌روز بعد، اسرا
می‌توانستند در کربلا باشند.

باید به اجمال گفت‌: بر فرض که طی این
مسیر برای یک کاروان‌، در چنین زمان ‌کوتاهی‌، با آن همه زن و بچه ممکن
باشد، باید توجه داشت که آیا اصل این ‌خبر در کتاب‎های معتبر تاریخ آمده
است یا نه‌. تا آنجا که می‌دانیم‌، نقل این خبر در منابع ‌تاریخی‌، از قرن
هفتم به آن سوی تجاوز نمی‌کند. به علاوه‌، علمای بزرگ شیعه‌، مانند شیخ
مفید و شیخ طوسی‌، نه تنها به آن اشاره نکرده‌اند، بلکه به عکس‌ِ آن تصریح
کرده و نوشته‌اند: روز اربعین روزی است که حرم امام حسین(علیه‎السلام)
وارد مدینه شده یا از شام به سوی مدینه خارج شده است‌.

آنچه
می‌ماند این است که نخستین زیارت امام حسین(علیه‎السلام) در نخستین
اربعین، توسط جابر بن عبدالله انصاری صورت گرفته است و از آن پس ائمه
اطهار(علیهم‎السلام) که از هر فرصتی برای رواج زیارت امام
حسین(علیه‎السلام) بهره می‌گرفتند، آن ‌روز را که نخستین زیارت در آن
انجام شده‌، به عنوان روزی که زیارت امام‌حسین(علیه‎السلام) در آن مستحب
است‌، اعلام فرمودند.

متن زیارت اربعین هم
از سوی امام صادق(علیه‎السلام) انشاء شده و با داشتن آن مضامین عالی‌،
شیعیان را از زیارت ‌آن حضرت در این روز برخوردار می‌کند.

اهمیت
خواندن زیارت اربعین تا جایی است که از علائم شیعه دانسته شده است‌، درست
آنگونه که بلند خواندن بسم الله در نماز و خواندن پنجاه و یک رکعت نماز در
شبانه روز در روایات بیشماری‌، از علائم شیعه بودن عنوان شده است‌.

زیارت
اربعین در «مصباح المتهجد» شیخ طوسی و نیز «تهذیب الاحکام» وی به نقل از
صفوان بن مهران جمال آمده است‌. وی گفت که مولایم صادق(علیه‎السلام)
فرمود: زیارت اربعین که باید وقت برآمدن روز خوانده شود چنین است ...(17)
این زیارت‌، به جهاتی مشابه برخی از زیارات دیگر است‌، اما از آن روی که
‌مشتمل بر برخی از تعابیر جالب در زمینه هدف امام حسین از این قیام است‌،
دارای اهمیت ویژه می‌باشد. در بخشی از این زیارت درباره هدف امام
حسین‌(علیه‎السلام) از این نهضت آمده است‌: «... و بذل مهجته فیک لیستنقذ
عبادک من الجهالة ‌و حیرة الضلالة‌... و قد توازر علیه من غرّته الدنیا و
باع حظّه بالارذل الادنی.»؛ خدایا، امام حسین(علیه‎السلام) همه چیزش را
برای نجات بندگانت، از نابخردی و سرگشتگی و ضلالت در راه تو داده در حالی
که مشتی فریب خورده که انسانیت‌ خود را به دنیای پست فروخته‌اند بر ضد وی
شوریده آن حضرت را به‌ شهادت رساندند.

زیارت اربعین نشانه مومن

دو نکته کوتاه:

نخست
آن که برخی از روایاتی که در باب زیارت امام حسین(علیه‎السلام) در کتاب
کامل الزیارات‌ ابن قولویه آمده‌، گریه چهل روزه آسمان و زمین و خورشید و
ملائکه را بر امام‌ حسین(علیه‎السلام) یادآور شده است‌.(18)     

دوم
این که ابن طاوس یک اشکال تاریخی هم نسبت به اربعین بودن روز بیستم صفر
مطرح کرده و آن این که اگر امام حسین(علیه‎السلام) روز دهم محرم به شهادت
رسیده ‌باشد، اربعین آن حضرت نوزدهم صفر می‌شود نه بیستم‌. در پاسخ گفته
شده ‌است، به احتمالی ماه محرمی که در دهم آن امام حسین(علیه‎السلام) به
شهادت رسیده‌، بیست و نه روز بوده است‌. اگر ماه کامل بوده‌، باید گفت که
روز شهادت را به ‌شمارش نیاورده‌اند.(19)      


پی نوشت ها:

1- مجموعه ورام‌، ص 35.

2- مستدرک وسائل، ج 9، ص 329.

3- الاحتجاج‌، ص 84 .

4- بحارالانوار، ج 53، ص 200 .

5- مستدرک وسائل‌، ج 5، ص 217.

6- مصباح المتهجد، ص 787 .

7- نزهة‌الزاهد، ص 241.

8- الفتوح ابن اعثم‌، تصحیح مجد طباطبائی‌، ص‌916.

9- لؤلؤ و مرجان‌، ص 154.

10- بحارالانوار، ج 101، ص 334 ـ 335 .  

11- نفس المهموم ترجمه شعرانی‌، ص 269 .

12- آلاثارالباقیه‌، ص 422.

13- لؤلؤ و مرجان‌، ص 152 .

14- اقبال الاعمال‌، ج 3، ص 101 .

15- منتهی الامال‌، ج 1، صص 817 ـ 818 .

16- بررسی تاریخ ‌عاشورا، صص 148 ـ 149 .

17-
مصباح المتهجد، ص 788، تهذیب الاحکام‌، ج 6،ص 113، اقبال الاعمال‌، ج 3، ص
101، مزار مشهدی‌، ص 514 (تحقیق قیومی‌)، مزار شهید اول (تحقیق‌ مدرسة
الامام المهدی‌، قم 1410، ص 185 ـ 186 .

18- اربعین شهید قاضی‌، ص 386 .

19- بحارالانوار، ج 98، ص 335 .

منبع: سایت خبری بازتاب، رسول جعفریان





طبقه بندی: بزرگداشت،  اربعین،  امام حسین(ع)،  کربلا،  جهل،  اسیر،  مدینه،  میرزا حسن نوری،  شهید قاضی طباطبایی
نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 88 بهمن 15 توسط صادق | نظر بدهید
زیارت اربعین

پیوند با «ولایت»<\/h2>

گرچه
نام کربلا و یاد عاشورای محرّم سال 61 هجری بعد از شهادت امام حسین علیه
السلام و یارانش، مرزهای جغرافیایی و تاریخی را درنوردید؛ اما پیامبر
خدا(صلی الله علیه و آله) از همان هنگامه تولّد نواده معصومش حادثه عاشورا
را برای امّت اسلامی بیان فرموده بود(1)؛ لذا افرادی چون «جابر بن عبدالله
انصاری» با آغاز سفر تاریخی امام حسین(علیه‎السلام) - از مدینه به مکّه و
از آنجا به عراق - تحقّق این پیش گویی را مدّ نظر داشتند.

جابر و
یارانش برای اعلام وفاداری به ساحت مقدّس نبوّت و امامت، انزجار از رژیم
ستمگر اموی، اطلاع رسانی و تبلیغ آرمانهای عاشوراییان و بیدار ساختن افکار
عمومی، در فرصتی مناسب، اوّلین «کاروان زیارتی» را به حرکت درآوردند.

حال،
اگر مبدأ این سفر و حرکت سرنوشت ساز را، شهر مقدّس «مدینه» بدانیم، چگونگی
اطلاع جابر و همسفرانش(مردانی از بنی‎هاشم و اهل بیت) از ماجرای شهادت
امام حسین(علیه‎السلام)، پرسشی است که باید به آن پرداخت:

الف) مسأله شهادت امام و اصحابش از طریق «احادیث نبوی و علوی» به آگاهی عموم مسلمانان - به ویژه مردم مدینه - رسیده بود.

ب)
امّ المؤمنین امّ سلمه، به عنوان تنها همسر و بازمانده خاندان پیامبر(صلی
الله علیه و آله)، پناهگاه شیعیان بوده و لذا بعد از رؤیای صادقه و مشاهده
تغییر رنگ «تربت مقدّس کربلا» در شب یازدهم محرّم، در میان بنی هاشم حاضر
شد و در حالی که اشک از دیدگانش جاری بود، اعلام کرد: «حسین، به شهادت
رسید... .»(2)

ج) عبیدالله بن زیاد - حاکم کوفه -
بعد از فرستادن اسرای کربلا به شام، نامه‎ای به والی مدینه «عمرو بن سعید»
نوشت؛ پس از رسیدن نامه به دست والی و آگاهی‎اش از حوادث عاشورا و اسارت
اهل بیت (علیهم‎السلام)، عمرو بن سعید دستور داد در کوچه‎ها و معابر جار
بزنند که: «حسین، کشته شده است.» مردم با شنیدن این خبر، به عزاداری
پرداختند و بر قاتلان امام، نفرین فرستادند... .(3)

یک
روز «جابر بن عبدالله انصاری» با شاگردش «عطیة بن سعد» و گروهی از بنی
هاشم و سادات علوی، تصمیم گرفتند مسیر طولانی حجاز تا عراق را - علی رغم
خطرات راه و خفقان سیاسی حاکم - طیّ کرده و به «زیارت» امام
حسین(علیه‎السلام) و شهدای کربلا نائل شوند.

د) منادی و هاتفی در روز عاشورا، خبر وقوع مصیبتی بزرگ را به گوش اهل مدینه رساند... .(4)

 

فصل آشنایی <\/h2>

از
آنجا که موضوع «زیارت اربعین» و «نخستین زائرانِ» آرامگاه شهدای کربلا، از
طریق «عطیّة بن سعد عوفی کوفی» نقل شده، زیبنده است بعد از آشنایی مختصر
با جابر بن عبدالله انصاری، به معرّفی وی نیز بپردازیم.

1. جابر<\/h4>

وی
پانزده سال پیش از هجرت، در مدینه به دنیا آمد. او و پدرش «عبدالله» از
پیشتازان اسلام بودند؛ پدرش در جنگ اُحُد به شهادت رسید. جابر از یاران با
وفای پیامبر(صلی الله علیه و آله) بود که در 19 غزوه شرکت کرد و احادیث
فراوانی از آن حضرت نقل نموده؛ لذا مورد احترام همه فرقه‎های اسلامی است.
وی همواره از مدافعان اهل بیت(علیهم‎السلام) به شمار می‎آمد. جابر سرانجام
در سال 78 (74 یا 79) هجری از دنیا می‎رود و پیکرش در «قبرستان بقیع» دفن
می‎شود.(5)

2. عطیّه <\/h4>

وی از رجال علم و حدیث شیعه
است که در کتاب های رجالی اهل سنّت نیز توثیق شده است. عطیّه در زمان
خلافت امام علی(علیه‎السلام) (36 - 40 هجری) در کوفه به دنیا آمد و نامش
هم توسّط آن حضرت انتخاب شده است. وی از شیعیان راستین و علمای بزرگ بوده
که هماره به نشر معارف قرآنی و اهل بیتی می‎پرداخت؛ به گونه‎ای که از سوی
عوامل حکومتی بنی امیّه مورد شکنجه و آزار قرار گرفته بود. عطیّه علاوه بر
نقل احادیث - به ویژه خطبه فدکیّه فاطمه زهرا(علیهاالسلام) - از بزرگترین
مفسّران بوده و تفسیری در 5 جلد به نگارش درآورده است.

وی
بعد از آشنایی با جابر بن عبدالله، به رتبه شاگردی‎اش مفتخر گردید؛ که
متأسفانه برخی در گفتار و نوشتار خود، عطیّه را غلام جابر معرفی کرده‎اند!

عاقبت این مفسّر و محدّث والامقام در سال 111 هجری، در زادگاهش(کوفه) چشم از جهان فرو بست.(6)

«ما
همراه جابر بن عبدالله انصاری به قصد زیارت قبر امام حسین(علیه‎السلام)
حرکت کردیم؛ چون به کربلا رسیدیم، جابر نخست در کنار رودخانه فرات «غسل
زیارت» نمود و پیراهن پاکیزه‎ای پوشید (همانند مُحْرِم، دو جامه سفید
پوشید) و از کیسه‎ای عطرش را بیرون آورد (از من درخواست عطر کرد...) سپس
لباس و بدنش را خوشبو ساخت و با پای برهنه به جانب قتلگاه حرکت کرد، در
حالی که زبانش به نام و یاد الهی مترنّم بود.»

سفر زیارتی - سیاسی <\/h2>

یک
روز «جابر بن عبدالله انصاری» با شاگردش «عطیة بن سعد» و گروهی از بنی
هاشم و سادات علوی، تصمیم گرفتند مسیر طولانی حجاز تا عراق را - علی رغم
خطرات راه و خفقان سیاسی حاکم - طیّ کرده و به «زیارت» امام حسین
(علیه‎السلام) و شهدای کربلا نائل شوند. حرکت این کاروان زیارتی، آن هم با
حضور صحابی کهنسال و گرانقدر پیامبر(صلی الله علیه و آله) و نیز همراهی
عدّه‎ای از بنی‎هاشم، بازتاب گوناگونی را می‎تواند در افکار عمومی و نظام
حکومتی بنی امیّه داشته باشد؛ که متأسّفانه حوادث و واکنش‎های مسیر این
سفر، در منابع تاریخی و حدیثی بیان نشده است!

اربعین الحسین علیه السلام

به
عبارت دیگر: رژیم سفّاک بنی امیّه برای پیشگیری و سرکوب انقلاب‎های مردمی،
سیاست مکتوب و برنامه همه جانبه‎ای داشته؛ چرا که با انتشار واقعه جانسوز
شهادت و اسارت خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله)، نخستین بازتاب
مردمی‎اش ایجاد تنفّر، تظاهرات خیابانی و هجرت شیعیان به کربلا می‎باشد.
از این رو، نیروهای اطلاعاتی و نظامی یزید، ورود و خروج افراد - به ویژه
شخصیت‎ها - را تحت کنترل قرار داده و حداقل در شهر مدینه «حکومت نظامی و
پلیسی» را برقرار می‎کنند. با این وجود، نوع برخورد کارگزاران و مأموران
با حرکت سؤال برانگیز جابر بن عبدالله انصاری و بنی هاشم، در تواریخ و
مقاتل، ثبت و ضبط نشده است.

البته می‎توان چنین نتیجه‎ای را نیز گرفت که:

الف)
جابر و همسفرانش به شکل انفرادی و در زمان‎های مختلف، از مدینه بیرون آمده
و در حوالی کربلا به هم پیوسته‎اند تا با آسودگی خاطر و امنیّت جانی، به
زیارت شهیدان مشرّف شوند.

ب) احتمالاً جابر از کوفه و یا شهر دیگری عازم کربلا شده باشد.(7)

 

احرام در میقات عشق <\/h2>

با
نزدیک شدن کاروان زیارتی به منطقه کربلا، سیلاب اشک از دیدگان جاری شد و
آوای مرثیه خوانی در فضای بیابان طنین افکند و دل‎های سوگواران در عطش
زیارت قبور مطهر و تابناک شهدا، بی‎تاب شد...

بهتر آن است که قصّه ماندگار این مسافران «حریم نور» را از زبان عطیّه بشنویم:(8)

«ما
همراه جابر بن عبدالله انصاری به قصد زیارت قبر امام حسین(علیه‎السلام)
حرکت کردیم؛ چون به کربلا رسیدیم، جابر نخست در کنار رودخانه فرات «غسل
زیارت» نمود و پیراهن پاکیزه‎ای پوشید (همانند مُحْرِم، دو جامه سفید
پوشید) و از کیسه‎ای عطرش را بیرون آورد (از من درخواست عطر کرد...) سپس
لباس و بدنش را خوشبو ساخت و با پای برهنه به جانب قتلگاه حرکت کرد، در
حالی که زبانش به نام و یاد الهی مترنّم بود.»

آری، «زیارت»
آدابی دارد و «زائر» برای رسیدن به مقام قُرب الهی، بایسته است روح و جسم
خویشتن را معطّر و پاکیزه سازد و با زمزمه نام معشوق آرام، آرام در مسیر
وصال گام بردارد.

عطیّه
عوفی در این باره نقل می‎کند: هنگامی که نزدیک قبر مطهّر
سیدالشّهدا(علیه‎السلام) رسیدیم، جابر به من گفت: دستم را روی قبر
بگذار.(9) وقتی دستش را بر تربت آرامگاه امام نهادم، به یکباره از اعماق
دل آهی کشیده و بی هوش شد؛ لذا بر سر و صورتش آب پاشیدم. چون به هوش آمد،
سه بار فریاد برآورد: «یا حسین!»

آنگاه خطاب به آرامگاه امام، عرضه داشت: «حَبیبٌ، لا یُجیبُ حَبیبَه؛ آیا دوست، جواب سلام دوستش را نمی‎دهد؟!»

میهمان عرشیان <\/h2>

وقتی
شیعیان زائر و سوگوار به قتلگاه رسیدند، با صحنه‎های دلخراشی رو به رو
شدند؛ قبرهای گمنام، خیمه‎های سوخته، زمین خون آلود و تفتیده، نیزه‎ها و
شمشیرهای شکسته، همگی بیانگر اوج جنایت یزیدیان و منتهای مظلومیت
عاشورائیان بود. مشاهده همین تصاویر، خود روضه و مرثیّه‎ای است که دلها و
چشم‎ها را با حال و هوای «کربلا و عاشورای محرّم 61 هجری» پیوند می‎دهد و
«حماسه حسینی» را برای همیشه تاریخ ماندگار می‎سازد. عطیّه عوفی در این
باره نقل می‎کند:

هنگامی که نزدیک قبر مطهّر
سیدالشّهدا(علیه‎السلام) رسیدیم، جابر به من گفت: دستم را روی قبر
بگذار.(9) وقتی دستش را بر تربت آرامگاه امام نهادم، به یکباره از اعماق
دل آهی کشیده و بی هوش شد؛ لذا بر سر و صورتش آب پاشیدم. چون به هوش آمد،
سه بار فریاد برآورد: «یا حسین!»

آنگاه خطاب به آرامگاه امام، عرضه داشت:

«حَبیبٌ، لا یُجیبُ حَبیبَه؛ آیا دوست، جواب سلام دوستش را نمی‎دهد؟!»

ولی بعد از لحظه‎ای، با حالتی غمزده گفت:

«و
إنّی لک بالجواب و قد شُحّطت اوداجک علی اثباجک و فرّق بین بدنک و رأسک؛
حسین جان! من خود، جوابم را می‎دهم؛ چرا که می‎دانم رگ‎های گردنت را
بریده‎اند و بین پیکر و سرت جدایی افکنده‎اند. لذا پاسخ سلام دوستت را
نمی‎دهی!»

 

زیارتنامه (مثنوی زیارت)<\/h2>

جابر در مرحله بعد، اینگونه به پیشگاه سیدالشهدا(علیه‎السلام) سلام کرد:

«...
فأشهد أنّک ابن خاتم النّبیّین(10) و ابن سیدالمؤمنین(11) و ابن حلیف
التّقوی و سلیل الهدی و خامس اصحاب الکساء و ابن سید النّقباء و ابن فاطمة
سیدة النّساء...؛ من گواهم که تو فرزند بهترین پیامبران و پسر سرور مؤمنان
می‎باشی. تو فرزند هم پیمان تقوا و سلاله هدایتی و پنجمین نفر از اصحاب
کساء و فرزند سرور نقیبان و پسر فاطمه سیده بانوان هستی. و چرا چنین
نباشی، که سالار پیامبران با دست خود غذایت داده و در دامان پرهیزگاران
پرورش یافته‎ای و از سینه ایمان شیر خورده‎ای و از دامان اسلام بر
آمده‎ای! خوشا به حال تو در حیات و ممات که پاکیزه زیستی و پاک از دنیا
رفتی! اما دل مؤمنان در فراق تو اندوهگین است؛ با این حال، شک ندارد که
آنچه بر شما گذشت، خیر بوده است. فعلیک سلام الله و رضوانه، و أشهد أنّک
مضیت علی ما مضی علیه اخوک یحیی بن زکریّا؛ پس سلام و رضوان الهی بر تو
باد. و گواهی می‎دهم که تو همان راه را رفتی، که برادرت یحیی بن زکریّا
(علیه‎السلام) پیمود.»(12)

جابر پاسخ داد: ای عطیّه! من از حبیبم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم که می‎فرمود:

«من
أحبّ قوماً حشر معهم، و من أحبّ عمل قوم اُشرک فی عملهم؛ هر کس گروهی را
دوست بدارد، با آنان محشور می‎شود. و هر کس کار عدّه‎ای را دوست بدارد، در
عمل آنها شریک خواهد بود.»

سپس به پیشگاه شهدای کربلا چنین سلام فرستاد:

«السّلام
علیکم(13) ایّتها الأرواح الّتی حلّت بفناء الحسین(14) و اناخت برحله،
أشهد أنّکم أقمتم الصّلوة و آتیتم الزّکوة و أمرتم بالمعروف و نهیتم عن
المنکر و جاهدتم الملحدین و عبدتم الله حتّی أتاکم الیقین، والّذی بعث
محمّداً بالحقّ نبیّاً لقد شارکناکم فیما دخلتم فیه؛ سلام بر شما ای
جان‎های پاک که در آستان حسین(علیه‎السلام) نزول کرده و آرمیده‎اید! گواهی
می‎دهم که شما نماز را برپا داشته، زکات را ادا نموده، امر به نیکی و نهی
از پلیدی کرده و با ملحدان مبارزه کرده‎اید و خدا را تا هنگام شهادت،
پرستش و عبادت نموده‎اید. سوگند به آن خدایی که محمّد(صلی الله علیه و
آله) را به حقّ برگزیده و مبعوث کرد! ما نیز در آنچه شما شهیدان در آن
وارد شده‎اید، شریک هستیم.»

 

پاداش همدلی <\/h2>

جابر
در فراز پایانی زیارتنامه‎اش گفته بود: «سوگند به آن خدایی که محمد(صلی
الله علیه و آله) را به حق برگزیده و مبعوث کرد! ما نیز در آنچه شما
شهیدان در آن وارد شده‎اید، شریک هستیم.» از این رو، عطیّه و دیگر زائران
شگفت زده شده بودند. گرچه آنها به صداقت صحابی سرشناس و عارف پیامبر اکرم
باور داشتند، اما سزاوار است که پاسخی برای این ابهام و سؤال دریابند؛ لذا
عطیّه می‎پرسد:

چگونه با آنان شریک هستیم و حال آن که نه دشتی
پیموده‎ایم، نه از بلندی و کوهی بالا رفته‎ایم و نه در راه خدا شمشیری
زده‎ایم؛ اما اینان کسانی هستند که بین سرها و پیکرشان جدایی افتاده و
شهید شده‎اند، فرزندان آنها یتیم گشته و همسران آنان بیوه شده‎اند؟!

جابر گفت: ای عطیّه! من از حبیبم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم که می‎فرمود:

«من
أحبّ قوماً حشر معهم، و من أحبّ عمل قوم اُشرک فی عملهم؛ هر کس گروهی را
دوست بدارد، با آنان محشور می‎شود. و هر کس کار عدّه‎ای را دوست بدارد، در
عمل آنها شریک خواهد بود.»

جابر بعد از بیان حدیث نبوی، گفت:

«والّذی
بعث محمّداً بالحقّ نبیّاً انّ نیّتی و نیّة اصحابی علی ما مضی علیه
الحسین علیه‎السلام و اصحابه؛ سوگند به خدایی که محمد را به پیامبری
برگزید! نیّت و انگیزه من و یارانم همان چیزی است که حسین علیه‎السلام و
یارانش داشتند.»

اربعین حسینی

 

ارزش تولّی و تبرّی <\/h2>

عطیّه عوفی در پایان گزارش «زیارت اربعین» می‎گوید:

جابر
به من گفت: اکنون مرا به طرف خانه‎های مردم کوفه ببر. بعد از پیمودن
مسافتی، خطاب به من گفت: ای عطیّه! آیا به تو سفارش و وصیّتی بکنم؟ چرا که
گمان دارم پس از این سفر، دیگر تو را نبینم و با هم دیداری نداشته باشیم!
[عرض کردم: بفرمایید. در این موقع، آن صحابی جلیل القدر گفت:]

«أحبب
محبّ آل محمّد(صلی الله علیه و آله) ما أحبّهم، و أبغض مبغض آل محمّد ما
أبغضهم و إن کان صوّاماً قوّاماً، و أرفق بمحبّ محمّد و آل محمّد فإنّه إن
تزلّ له قدم بکثرة ذنوبه ثبتت له اُخری بمحبّتهم، فإنّ محبّهم یعود الی
الجنّة و مبغضهم یعود الی النّار؛ دوستدار آل
پیامبر(صلی الله علیه و آله) را دوست بدار مادامی که ایشان را دوست
می‎دارد، و دشمن خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله) را دشمن بدار مادامی
که با ایشان دشمنی می‎کند ولو این که فراوان روزه بگیرد و نماز بگزارد. با
دوست محمّد و اهل بیتش مدارا کن؛ چرا که اگر در اثر زیادی گناهش یک پایش
بلغزد، به واسطه دوستی‎اش با آنان، پای دیگرش استوار بماند. بنابراین،
دوستدار پیامبر و آلش به سوی بهشت می‎رود و بازگشت و سرانجام دشمن آنها،
دوزخ خواهد بود.»

 

روایتی دیگر<\/h2>

علاّمه
مجلسی در کتاب تحفةالزّائر، در ضمن بیان «زیارت اربعین»، داستان سفر
زیارتی جابر را از زبان فردی به نام «عطا»(15)* می‎نویسد؛ که او نیز همچون
«عطیّه» از همسفران جابر بود. در این گزارش، مطالب دیگری وجود دارد که
می‎تواند موضوع این مقاله را تکمیل سازد؛ از جمله این که:

- جابر در کنار قبر امام، سه مرتبه «الله اکبر» گفت و سپس بیهوش شد.

- وی بعد از به هوش آمدن، اینگونه سلام داد:

السّلام علیکم یا آل الله، السّلام علیکم یا صفوة الله...

- دو طرف صورتش را بر قبر مطهّر حضرت کشیده، آنگاه چهار رکعت نماز خواند.

- نزد قبر حضرت علی اکبر(علیه‎السلام) آمده و عرضه داشت:

السّلام علیک یا مولای وابن مولای، لعن الله قاتلک، لعن الله ظالمک، أتقرّب الی الله بمحبّتکم و أبرء الی الله من عدوّکم.

- بعد از خواندن دو رکعت نماز، به پیشگاه شهدای کربلا چنین درود فرستاد:

السّلام
علی الأرواح المُنیخة بقبر ابی عبدالله، السّلام علیکم یا شیعة الله و
شیعة رسوله و شیعة امیرالمؤمنین و الحسن والحسین، السّلام علیکم یا
طاهرون، السّلام علیکم یا مهدیّون، السّلام علیکم یا ابرار، السّلام علیکم
و علی ملائکة الله الحافّین بقبورکم، جمعنی الله و ایّاکم فی مستقرّ رحمته
تحت عرشه.

- سپس به جانب آرامگاه حضرت عباس(علیه‎السلام) رفته و این زیارتنامه را زمزمه کرد:

السّلام
علیک یا اباالقاسم، السّلام علیک یا عبّاس بن علی، السّلام علیک یابن
امیرالمؤمنین، أشهد لقد بالغت فی النّصیحة و أدّیت الأمانة و جاهدت عدوّک
و عدوّ أخیک، فصلوات الله علی روحک الطّیّبة و جزاک الله من أخٍ خیراً.(16)

-
جابر بن عبدالله انصاری بعد از خواندن دو رکعت نماز و درخواست حوائج از
درگاه الهی، با شهدای کربلا وداع نموده (17) و آرام آرام از سرزمین تابناک
نینوا به جانب دیگر رهسپار شد تا پیام آور اهداف مقدّس عاشوراییان بوده
باشد.


پی‎نوشت‎ها:

1. سیرتنا و سنّتنا سیرة نبیّنا و سنّته(صلی الله علیه و آله)، چاپ الآداب، نجف اشرف، 1384 ق.

2.
نامه‎ها و ملاقات‎های امام حسین(علیه‎السلام)، ابوالقاسم عالمی دامغانی، ص
162 و 163، بنیاد معارف اسلامی، قم، اوّل، 1376 ش/ اشک روان بر امیر
کاروان، حاج شیخ جعفر شوشتری، ترجمه حاج میرزا محمدحسین شهرستانی، ص 246 و
247، دارالکتاب (جزائری)، قم، دهم، 1383 ش.

3. زندگانی امام حسین(علیه‎السلام)، ابوالقاسم سحاب، ص 603 - 601، سحاب کتاب، تهران، دوم، 1358 ش.

4. همان، ص 683.

5. فرهنگ عاشورا، جواد محدّثی، ص 127 و 128،

6. سحاب رحمت، عباس اسماعیلی یزدی، پ، ص 797، انتشارات مسجد مقدس جمکران، قم، سوم، 1380 ش؛ فرهنگ عاشورا، ص 317 و 318.

7.
عدّه‎ای بر این باورند که: «از هنگامه رسیدن خبر شهادت به حجاز و حرکت
جابر از آنجا، قهراً زمانی بیش از چهل روز را می‎طلبد؛ مگر این که بگوییم
جابر از مدینه نیامده و از کوفه یا شهر دیگری عازم کربلا شده باشد.» / بر
ساحل عاشورا، هادی قطبی، ص 216، احمدیّه، قم، اوّل، 1381 ش.

8.
روایت عطیّة بن سعد در منتهی الآمال، ص 536 و 537/ سحاب رحمت، ص 800 –
797/ قصّه کربلا، ص 527 – 525/ زندگانی امام حسین(علیه‎السلام)، ص 677 –
674/ معالی السّبطین، شیخ محمد مهدی حائری، ج 2، ص 195 – 192/ منشورات
الشّریف الرّضی، قم، دوم، 1363 ش/ مقتل امام حسین (علیه‎السلام)، ترجمه
جواد محدّثی، ص 259 و 260، شرکت چاپ و نشر بین الملل، تهران، دوم، 1382 ش
آمده.

9. بنا به قولی، جابر در سال 61 هجری نابینا بود. (فرهنگ عاشورا، ص 128؛ زندگانی امام حسین (علیه‎السلام)، ص 677.

10. به نقل دیگر: ابن خیرالنّبیّین. (قصّه کربلا، ص 525، به نقل از بحارالانوار، ج 65، ص 130).

11. ابن سید الوصیّین. (معالی السّبطین، ج 2، ص 193).

12. تولّد، زندگی و شهادت حضرت یحیی(علیه‎السلام) و امام حسین(علیه‎السلام) حوادث مشترکی دارد.

13. در نقل دیگر: السّلام علیکِ. (قصّه کربلا، ص 526).

14. حلّت بفناء قبرالحسین. (سحاب رحمت، ص 798).

15. عطا؛ گویا وی نیز از شاگردان جابر بن عبدالله انصاری بود.

برخی
گویند که: منظور از عطا، همان عطیّه است و روایت وی تقطیع شده است...
(تحقیق درباره روز اربعین حضرت سیّدالشّهدا(علیه‎السلام)، [شهید]
سیدمحمدعلی قاضی طباطبائی، ص 140 - 138، شرکت چاپ میهن، تبریز، اوّل، 1352
ش.)

* شیخ عبّاس قمی(ره) در پایان «زیارت اربعین» می‎گوید که متن
این زیارتنامه جابر، همانند آن زیارتی است که در قسمت «زیارت نیمه رجب»
بیان شده است. ر.ک: مفاتیح الجنان.

16. مصباح الزّائر، سیّد ابن طاووس، ص 288 - 286، مؤسّسة آل البیت(علیهم‎السلام).

17. روایت کربلا، حاج یدالله بهتاش، ص 290 و 291، نشر سبحان، تهران، سوم، 1378 ش.





طبقه بندی: عشق،  اربعین،  کربلا،  زیارت،  شهید،  ولایت،  جابر،  عطیه،  سفر،  سیاست،  مهمان،  زیارتنامه،  پاداش،  تولی،  تبری

نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 88 بهمن 15 توسط صادق | نظر بدهید

مصیبت اربعین

تا خدایی خدا حزب خدا پیروزند

باز آوای جرس بر جگرم آتش زد

اشک آتش شد و بر چشم ترم آتش زد

ناله آتش شد و بر برگ و برم آتش زد

سوز دل بیش تر از پیش ترم آتش زد

پاره های دلم از چشم تر آید بیرون

وز نیستان وجودم شرر آید بیرون

دوستان با من و دل ناله و فریاد کنید

آه را با نفس از حبس دل آزاد کنید

اربعین آمده تا از شهدا یاد کنید

گریه بر زخم تن حضرت سجاد کنید

مرغ دل زد به سوی شهر شهیدان پر و بال

پیش تا از حرم الله کنیم استقبال

جابر این جا حرم محترم خون خداست

هر طرف سیر کنی جلوة مصباح هداست

غسل از خون جگر کن که مزار شهداست

سر و دست است که از پیکر صد پاره جداست

پیرهن پاره کن و جامة احرام بپوش

اشک ریزان به طواف حرم الله بکوش

جابرا هم چو ملک پر بگشا بال بزن

ناله با سوز درون علی و آل بزن

 

تا خدایی خدا حزب خدا پیروزند

بر سر و سینة خود در همه احوال بزن

خم شو و سجده کن و بوسه به گودال بزن

چهره بگذار به خاکی که دهد بوی حسین

ریخته بر روی آن خون ز سر و روی حسین

جابرا اشک فشان ناله بزن زمزمه کن

گریه با فاطمه از داغ بنی فاطمه کن

در حریم پسر فاطمه یاد از همه کن

روی از گوشة گودال سوی علقمه کن

اشک جاری به رخ از دیدة دریایی کن

دست سقا ز تن افتاده، تو سقایی کن

گوش کن بانگ جرس از دل صحرا آید

ناله ای سخت جگر سوز و غم افزا آید

پیشباز اسرا دختر زهرا آید

به گمانم ز سفر زینب کبرا آید

حرمی روی به بین الحرمین آوردند

از سفر نالة ای وای حسین آوردند

بلبلان آمده گل ها همه پرپر گشتند

حرم الله دوباره به حرم برگشتند

زائر پیکر صد پارة بی سر گشتند

همگی دور مزار علی اکبر گشتند

 

تا خدایی خدا حزب خدا پیروزند

گودی قتلگه و علقمه را می دیدند

هر طرف اشک فشان فاطمه را می دیدند

آب بر سینة خود دید چو تصویر رباب

عرق شرم شد و سوخت از شرم شد آب

جگر بحر ز سوز جگرش گشت کباب

شیر در سینه مادر، علی اصغر در خواب

یاد شش ماهه و گهوارة او می افتاد

به دو دستش حرکت های خیالی می داد

نفس دخت علی شعلة ماتم می شد

قامت خم شده اش بار دگر خم می شد

تاب می داد ز کف طاقت او کم می شد

پیش چشمش تن صد پاره مجسم می شد

حنجر غرقه به خون در نظرش می آمد

یادش از بوسة جد و پدرش می آمد

باز هم داغ روی داغ مکرر می دید

باغ آتش زده و لالة پرپر می دید

لحظه لحظه تن صد چاک برادر می دید

فرق بشکستة عباس دلاور می دید

رژه می رفت مصائب همه پیش نظرش

داغ ها بود که شد تازه درون جگرش

 

تا خدایی خدا حزب خدا پیروزند

گریه آزاد شده بغض گلو را بسته

کرده فریاد درون حنجره ها را خسته

داغداران همه فریاد زنند آهسته

ذکرشان یا ابتا یا ابتا پیوسته

اشک اطفال دل فاطمه را آتش زد

گریة زینب کبری همه را آتش زد

گفت ای همدمم از لحظة میلاد حسین

ای سلامم به جراحات تنت باد حسین

از همان روز که چشمم به تو افتاد حسین

آتش عشق تو زد بر جگرم باد حسین

من و تو در بغل فاطمه با هم بودیم

همدم و یار به هر شادی و هر غم بودیم

حال بر گو چه شد از خویش جدایم کردی

در بیابان بلا برده رهایم کردی

گاه در گوشة گودال دعایم کردی

گاه بر نوک سنان گریه برایم کردی

چشمم افتاد سر نیزه به اشک بصرت

جگرم پاره شد از خواندن قرآن سرت

کثرت داغ سراپا تب و تابم کرده

خون دل سرزده از دیده خضابم کرده

 

تا خدایی خدا حزب خدا پیروزند

سخنی گوی که هجران تو آبم کرده

چهره بنمای که داغ تو کبابم کرده

بر سر خاک تو از اشک گلاب آوردم

گرچه خود آب شدم بهر تو آب آوردم

روزها هر چه زمان می گذرد روز تواند

ظالمان تا ابد الدهر سیه روز تواند

اهل بیت تو همه لشکر پیروز تواند

که پیام آور فریاد ستم سوز تواند

سرکشان یکسره گشتند حقیر تو حسین

شام شد پایگه طفل صغیر تو حسین

دشمنان از سر کویت به شتابم بردند

بعد کوفه به سوی شام خرابم بردند

به اسارت نه که با رنج و عذابم بردند

با سر پاک تو در بزم شرابم بردند

شام را سخت تر از کرببلا می دیدم

سر خونین تو در طشت طلا می دیدم

شامیان روز ورودم همگی خندیدند

سر هر کوچه به دور سر تو رقصیدند

عید بگرفته همه جامة نو پوشیدند

لیک با زلزلة خطبة من لرزیدند

گرچه باران بلا ریخت به جانم در شام

کار شمشیر علی کرد زبانم در شام

گرچه این بار به دوش همگان سنگین بود

آنچه گفتیم و شنیدیم برای دین بود

و آنچه پنداشت عدو تلخ به ما شیرین بود

ارث ما بود شهادت، شرف ما این بود

"میثم" ابیات تو چون شعلة ظالم سوزند

تا خدایی خدا حزب خدا پیروزند

 

غلامرضا سازگار





طبقه بندی: حضرت زینب(س)،  اربعین،  امام حسین(ع)،  کربلا
نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 88 بهمن 15 توسط صادق | نظر بدهید
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
.:
By Ashoora.ir & Blog Skin :.