سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اندکی صبر ، سحر نزدیک است

 

بوى تو در تمام مسیر پیچیده

                                   باز رؤیاى کدام عابرپیاده بوده اى...؟!

 





طبقه بندی: امام زمان(عج)
نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 91 اردیبهشت 21 توسط صادق | نظر بدهید

تا کی ورق ورق کنم این سر رسید را

چون کودکی رسیدن سال جدید را

با دست زیر چانه تو را آه می کشم

چون غنچه ای که آخر اسفند، عید را . . .

 

به نام خدا و سلام

به مدد لطف خدای رحمان چهارمین دوره طرح عظیم 313000 صلوات برای ظهور و سلامتی ارباب دلها،مهدی زهرا ارواحنا له الفدا کلید می زنیم.

همونطور که می دونید این طرح فقط تا روز ولادت امام عصر یعنی نیمه شعبان هست.


 

 

لطف کنید تعداد صلوات هایی رو که هدیه می کنید،در نظرات وبلاگ ثبت کنید.

یا علی





طبقه بندی: امام زمان(عج)،  صلوات،  طرح 31300 صلوات
نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 90 تیر 2 توسط صادق | نظر

اباالفضل علیه السلام الگویى براى نسل امروز

گریه امام زمان(عج) در عرفات در روضه حضرت ابوالفضل

جناب حجت الاسلام آقای قاضی زاهدی گلپایگانی می فرماید: من در تهران از جناب آقای حاج محمد علی فشندی که یکی از اخیار تهران است، شنیدم که می گفت: من از اول جوانی مقیّد بودم که تا ممکن است گناه نکنم و آن قدر به حج بروم تا به محضر مولایم حضرت بقیة اللّه ، روحی فداه، مشرف گردم. لذا سالها به همین آرزو به مکه معظمه مشرف می شدم.

در یکی از این سالها که عهده دار پذیرایی جمعی از حجاج هم بودم، شب هشتم ماه ذیحجه با جمیع وسائل به صحرای عرفات رفتم تا بتوانم قبل از آنکه حجاج به عرفات بیایند، برای زواری که با من بودند جای بهتری تهیه کنم. تقریبا عصر روز هفتم بارها را پیاده کردم و در یکی از آن چادرهایی که برای ما مهیا شده بود، مستقر شدم. ضمنا متوجه شدم که غیر از من هنوز کسی به عرفات نیامده است. در آن هنگام یکی از شرطه هایی که برای محافظت چادرها در آنجا بود، نزد من آمد و گفت: تو چرا امشب این همه وسائل را به اینجا آورده ای؟ مگر نمی دانی ممکن است سارقان در این بیابان بیایند و وسائلت را ببرند؟ به هر حال حالا که آمده ای، باید تا صبح بیدار بمانی و خودت از اموالت محافظت بکنی. گفتم: مانعی ندارد، بیدار می مانم و خودم از اموالم محافظت می کنم.

آن شب در آنجا مشغول عبادت و مناجات با خدا بودم و تا صبح بیدار ماندم تا آن که نیمه های شب دیدم سید بزرگواری که شال سبز به سر دارد، به در خیمه من آمدند و مرا به اسم صدا زدند و فرمودند: حاج محمدعلی، سلام علیکم. من جواب سلام را دادم و از جا برخاستم. ایشان وارد خیمه شدند و پس از چند لحظه جمعی از جوانها که تازه مو بر صورتشان روییده بود، مانند خدمتگزار به محضرش رسیدند. من ابتدا مقداری از آنها ترسیدم، ولی پس از چند جمله که با آن آقا حرف زدم، محبت او در دلم جای گرفت و به آنها اعتماد کردم. جوانها بیرون خیمه ایستاده بودند ولی آن سید داخل خیمه تشریف آورده بود. ایشان به من رو کرد و فرمود: حاج محمد علی! خوشا به حالت! خوشا به حالت! گفتم: چرا؟

فرمودند: شبی در بیابان عرفات بیتوته کرده ای که جدم حضرت سیدالشهداء اباعبداللّه الحسین(علیه السلام) هم در اینجا بیتوته کرده بود. من گفتم: در این شب چه باید بکنیم؟ فرمودند: دو رکعت نماز می خوانیم، در این نماز پس از حمد، یازده مرتبه قل هو اللّه بخوان.

فرمودند: شبی در بیابان عرفات بیتوته کرده ای که جدم حضرت سیدالشهداء اباعبداللّه الحسین(علیه السلام) هم در اینجا بیتوته کرده بود. من گفتم: در این شب چه باید بکنیم؟ فرمودند: دو رکعت نماز می خوانیم، در این نماز پس از حمد، یازده مرتبه قل هو اللّه بخوان.

لذا بلند شدیم و این عمل را همراه با آن آقا انجام دادیم. پس از نماز آن آقا یک دعایی خواندند که من از نظر مضامین مانند آن دعا را نشنیده بودم. حال خوشی داشتند و اشک از دیدگانشان جاری بود. من سعی کردم که آن دعا را حفظ کنم ولی آقا فرمودند: این دعا مخصوص امام معصوم است و تو هم آن را فراموش خواهی کرد. سپس به آن آقا گفتم: ببینید آیا توحیدم خوب است؟ فرمود: بگو. من هم به آیات آفاقیه و انفسیه بر وجود خدا استدلال کردم و گفتم: من معتقدم که با این دلایل، خدایی هست. فرمودند: برای تو همین مقدار از خداشناسی کافی است. سپس اعتقادم را به مسئله ولایت برای آن آقا عرض کردم. فرمودند: اعتقاد خوبی داری. بعد از آن سؤال کردم که: به نظر شما الآن حضرت امام زمان(عج) در کجا هستند. حضرت فرمودند: الان امام زمان در خیمه است.

سؤال کردم: روز عرفه، که می گویند حضرت ولی عصر(عج) در عرفات هستند، در کجای عرفات می باشند؟ فرمود: حدود جبل الرحمة. گفتم: اگر کسی آنجا برود آن حضرت را می بیند؟ فرمود: بله، او را می بیند ولی نمی شناسد.

گفتم: آیا فردا شب که شب عرفه است، حضرت ولی عصر(عج) به خیمه های حجاج تشریف می آورند و به آنها توجهی دارند؟ فرمود: به خیمه شما می آید؛ زیرا شما فردا شب به عمویم حضرت ابوالفضل(علیه السلام) متوسل می شوید.

در این موقع، آقا به من فرمودند: حاجّ محمدعلی، چای داری؟ ناگهان متذکر شدم که من همه چیز آورده ام ولی چای نیاورده ام. عرض کردم: آقا اتفاقا چای نیاورده ام و چقدر خوب شد که شما تذکر دادید؛ زیرا فردا می روم و برای مسافرین چای تهیه می کنم.

آقا فرمودند: حالا چای با من. از خیمه بیرون رفتند و مقداری که به صورت ظاهر چای بود، ولی وقتی دم کردیم، به قدری معطر و شیرین بود که من یقین کردم، آن چای از چای های دنیا نیست، آوردند و به من دادند. من از آن چای دم کردم و خوردم. بعد فرمودند: غذایی داری، بخوریم؟ گفتم: بلی نان و پنیر هست. فرمودند: من پنیر نمی خورم. گفتم: ماست هم هست. فرمودند: بیاور، من مقداری نان و ماست خدمتشان گذاشتم و ایشان از نان و ماست میل فرمودند.

سپس به من فرمودند: حاج محمدعلی، به تو صد ریال (سعودی) می دهم، تو برای پدر من یک عمره به جا بیاور. عرض کردم: اسم پدر شما چیست؟ فرمودند: اسم پدرم «سید حسن» است. گفتم: اسم خودتان چیست؟ فرمودند: سید مهدی. من پول را گرفتم و در این موقع، آقا از جا برخاستند که بروند. من بغل باز کردم و ایشان را به عنوان معانقه در بغل گرفتم. وقتی خواستم صورتشان را ببوسم، دیدم خال سیاه بسیار زیبایی روی گونه راستشان قرار گرفته است. لبهایم را روی آن خال گذاشتم و صورتشان را بوسیدم.

پس از چند لحظه که ایشان از من جدا شدند، من در بیابان عرفات هر چه این طرف و آن طرف را نگاه کردم کسی را ندیدم! یک مرتبه متوجه شدم که ایشان حضرت بقیة اللّه ، ارواحنافداه، بوده اند، به خصوص که اسم مرا می دانستند و فارسی حرف می زدند! نامشان مهدی(عج) بود و پسر امام حسن عسکری(علیه السلام) بودند.

پس از چند لحظه که ایشان از من جدا شدند، من در بیابان عرفات هر چه این طرف و آن طرف را نگاه کردم کسی را ندیدم! یک مرتبه متوجه شدم که ایشان حضرت بقیة اللّه ، ارواحنافداه، بوده اند، به خصوص که اسم مرا می دانستند و فارسی حرف می زدند! نامشان مهدی(عج) بود و پسر امام حسن عسکری(علیه السلام) بودند.

نشستم و زار زار گریه کردم. شرطه ها فکر می کردند که من خوابم برده است و سارقان اثاثیه مرا برده اند، دور من جمع شدند، اما من به آنها گفتم: شب است و مشغول مناجات بودم و گریه ام شدید شد.

فردای آن روز که اهل کاروان به عرفات آمدند، من برای روحانی کاروان قضیه را نقل کردم، او هم برای اهل کاروان جریان را شرح داد و در میان آنها شوری پیدا شد.

اول غروب شب عرفه، نماز مغرب و عشا را خواندیم. بعد از نماز با آن که من به آنها نگفته بودم که آقا فرموده اند: «فردا شب من به خیمه شما می آیم؛ زیرا شما به عمویم حضرت عباس(علیه السلام) متوسل می شوید» خود به خود روحانی کاروان روضه حضرت ابوالفضل(علیه السلام) را خواند و شوری برپا شد و اهل کاروان حال خوبی پیدا کرده بودند، ولی من دائما منتظر مقدم مقدس حضرت بقیة اللّه ، روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء، بودم.

بالاخره نزدیک بود روضه تمام شود که کاسه صبرم لبریز شد. از میان مجلس برخاستم و از خیمه بیرون آمدم، ناگهان دیدم حضرت ولی عصر(عج) بیرون خیمه ایستاده اند و به روضه گوش می دهند و گریه می کنند، خواستم داد بزنم و به مردم اعلام کنم که آقا اینجاست، ولی ایشان با دست اشاره کردند که چیزی نگو و در زبان من تصرف فرمودند و من نتوانستم چیزی بگویم. من این طرف در خیمه ایستاده بودم و حضرت بقیة اللّه ، روحی فداه، آن طرف خیمه ایستاده بودند و بر مصائب حضرت ابوالفضل(علیه السلام) گریه می کردیم و من قدرت نداشتم که حتی یک قدم به طرف حضرت ولی عصر(عج) حرکت کنم. بالاخره وقتی روضه تمام شد، حضرت هم تشریف بردند.


برگرفته از: آثار و برکات حضرت امام حسین(ع)، ص23، قضیه 5.


از تبیان

 





طبقه بندی: روضه،  امام زمان(عج)،  دعا،  گریه،  عرفات،  عرفه،  حضرت ابوالفضل(ع)
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 89 آبان 25 توسط صادق | نظر بدهید
یا مهدی امام زمان فرج دوازدهم المهدی ظهور

سخنانی از آیة الله بهجت(ره) در باب فرج امام<\/h2>

 

دلسوختگان برای فرج ما دعا کنند

در
این مطلب قطره‌ای از دریای معرفت ناب بزرگمرد تاریخ تشیع، حضرت آیةالله
العظمی بهجت را نسبت به امام زمان(عج)، از باب تبرک و به امید آنکه چراغ
راه و مایه عمل ما باشد، به حضورتان تقدیم می کنیم:

 

ـــ
بهترین کار برای به هلاکت نیفتادن در آخرالزّمان، دعای فرج امام زمان(عج)
است؛ البته دعایی که در همة اعمال ما اثر بگذارد. قطعاً اگر کسانی در دعا
جدّی و راستگو باشند، مبصراتی (دیدنی‌هایی) خواهند داشت. باید دعا را با
شرایط آن خواند و «توبه از گناهان» از جملة شرایط دعا است.

ـــ
ابتلائات شیعه امروز بسیار زیاد است. از ظلم و ستم و بلا و فشاری که بر سر
اسلام و مسلمانان به خصوص اهل ایمان می‌آید، کارد به استخوان رسیده است.
بیماری‌های مختلف و حوادث زیاد شده است. باید در مشاهد مشرّفه و مواقف
مهمّه برای رفع ابتلائات شیعه دعا کرد و تضرّع نمود. ما باید از همه
بخواهیم که متوسل شوند و دعا کنند و تضرّع نمایند تا بلکه فرجی حاصل شود.
دعای فرج اگر موجب فرج عمومی نشود برای دعا کننده موجب فرج خواهد بود.
إن‌شاءالله چنانچه در بعضی از روایات آمده: «دعا کنید که در آن فرج
شماست». برخی از مردم به مرحوم آقای شیخ حسنعلی تهرانی متوسل می‌شدند و
نتیجه می‌گرفتند ولی متوجّه امام عصر(عج) نیستند. ما باید به بیش از اینها
به امام عصر(عج)متوسل باشیم تا نتیجه بگیریم. اگر اهل ایمان، پناهگاه
حقیقی خود حضرت صاحب(عج) را بشناسد و به آن پناه برند امکان ندارد که از
آن ناحیه مورد عنایت واقع نشوند.

ـــ
از مهم‌ترین دعاها، دعای فرج امام زمان(عج) است. همه مشکلات مردم و
حکومت‌ها از غیبت آن حضرت است. برای رفع مشکلات اجتماعی و حوائج مردم باید
همان‌طوری دعا کرد که انسان برای رفع مشکل خودش دعا می‌کند. دعا اگر دعا
باشد تأثیر خواهد کرد».

ـــ خدا چه صبری داده به
حضرت غایب(عج) که هزار سال می‌بیند بر سر مسلمان‌ها چه بلاهایی می‌آید و
خود آنها چه بلاهایی بر سر هم می‌آورند و همه را تحمّل می‌کند. امیدواریم
خداوند برای یک مشت شیعة مظلوم، صاحبشان را برساند زیرا در عالم چنین
سابقه نداشته و ندارد که رئیس و رهبری از مریدان و لشکرش این قدر غیبت
طولانی داشته باشد. چه باید گفت؟ معلوم نیست تا کى! در تمام امّت‌های
گذشته مقدّر شده است ولی در هیچ امّتی چنین غیبتی با وقتِ نامعلوم و غیر
مقدّر اتفاق نیفتاده است.

ـــ اگر بدانیم دعای ما اثر دارد و باز
دعا نکنیم، مقصرّیم. حضرت غایب(عج) عجب صبری دارند! با اینکه از تمام آنچه
که ما می‌دانیم یا نمی‌دانیم اطّلاع دارد و از همة امور و مشکلات و
گرفتاری‌های ما باخبر است.

ـــ خود حضرت مهدی(عج) هم منتظر روز
موعود است و خودش می‌داند که چه وقت ظهور می‌کند. اینکه گفته می‌شود آن
حضرت وقت ظهورش را نمی‌داند، درست نیست. دعای تعجیل فرج دوای همة دردهای
ماست. می‌پرسند: «چرا این همه دعا می‌کنیم مستجاب نمی‌شود؟» [پاسخ این
است:] شرط استجابت دعا، توبه است. لذا ملائکه می‌گویند: چرا دعا را با
شرطش که توبه باشد به جا نمی‌آورید تا مستجاب شود؟ ما باید امام زمان(عج)
را حاضر فرض کنیم. هرجا می‌رود، برویم و می‌توانیم! ولی گویا نمی‌خواهیم
در راه رضای آن حضرت باشیم، نه اینکه رضای آن حضرت را نمی‌دانیم یا
نمی‌توانیم تحصیل کنیم. مهم‌تر از دعا برای تعجیل فرج، دعا برای ایمان و
ثبات قدم در عقیده و عدم انکار آن حضرت تا ظهور او می‌باشد. اگر ظهور آن
حضرت نزدیک باشد، باید هر کس خود را برای آن روز مهیّا سازد از جمله آنکه
از گناهان توبه کند. همین توبه باعث می‌شود که این همه بلاهایی که بر سر
شیعه آمده، از سر شیعه رفع و دفع گردد.

ـــ
آقایی که زیاد به مسجد جمکران می‌رود، می‌گفت: «امام زمان(عج) را در مسجد
جمکران دیدم به من فرمود: «به دل‌سوختگان ما بگو برای ما دعا کنند».
او
هزار سال است که زندانی است. لذا هر کسی که برای حاجتی به مکان مقدّسی
مانند مسجد جمکران می‌رود باید که اعظم حاجت (بزرگ‌ترین خواسته) نزد آن
«واسطة فیض» یعنی فرج خود آن حضرت را از خدا بخواهد. حضرت غایب(عج) دارای
بالاترین علوم است و «اسم اعظم» پیش از همه در نزد خود آن حضرت است، با
این‌همه به هر کس که در خواب یا بیداری به حضورش مشرّف شده، فرموده است:
«برای من دعا کنید». در حالی که [امام زمان(عج)] مُرده را زنده می‌کند،
خود در زندان وسیع [دنیا] به سر می‌بَرد. امّا در مورد خود حق ندارد،
هرچند برای دیگران مخصوصاً در امور فردی عنایت خاصّی دارد امّا در امور
اجتماعی که مربوط به خود آن حضرت است، خیر! خدا کند ارتباط شیعه و اهل
ایمان، با امام زمان(عج) قوّت بگیرد تا در مقام صبر، صبر و تحمّل کنند.
[یقیناً] دعا در امر تعجیل فرج آن حضرت مؤثر است، امّا نه لقلقة زبان و
«عجّل فرجه» خشک و خالى. دعای فرج مثل نماز نافله، عمل مستحبّی است. یعنی
راستی وجدّی از غیبت امام متأثر باشیم و از خدا بخواهیم که فاصلة هزار و
چندصد ساله را که میان مردم و «واسطة فیض» افتاده است، برطرف شود و به
پایان برسد. دعای باحالِ حُزن و اندوه و با تأثر قلبی از مردم واقع
نمی‌شود. اگر می‌شد، قطعاً وضع این‌طور نبود. راه خلاص از گرفتاری‌ها،
منحصر است به دعا کردن در خلوات برای فرج ولیّ‌عصر(عج) آن هم با خلوص و
صدق نیّت و همراه با توبه تا رابطة ما با ولیّ‌امر و امام زمان(عج) قوی
نشود، کار ما درست نخواهد شد و قوّت رابطة ما با ولیّ‌امر(عج) هم در اصلاح
نفس است.

راه‌های ارتباط با امام عصر(عج)

ـــ راه ایجاد و
ارتباط با اهل بیت(ع) و مخصوصاً حضرت ولیّ‌عصر(عج) عبارت است از «معرفت
خداوند متعال» و بعد «اطاعت محض از پروردگار». این دو، موجب حبّ به خداوند
و محبّت نسبت به همة کسانی که خداوند آنها را دوست می‌دارد؛ مثل انبیا و
اوصیا مخصوصاً علاقه و ارتباط با محمّد و آل محمّد(ع) می‌شود که
نزدیک‌ترین آنها به ما حضرت صاحب‌الامر(عج) است.

ـــ
لازم نیست که انسان در پی این باشد که به خدمت حضرت ولیّ‌عصر(عج) تشرّف
حاصل کند. بلکه شاید خواندن دو رکعت نماز و سپس توسل به ائمه(ع) بهتر از
تشرّف باشد، زیرا هرجا که باشیم آن حضرت می‌بیند و می‌شنوند. ضمناً عبادت
در زمان غیبت افضل از عبادت در زمان حضور است و زیارت هر کدام از ائمه
اطهار(ع) مانند زیارت خود حضرت حجّت(عج) است.

ـــ
در زمان غیبت عنایات و الطاف امام زمان(عج) نسبت به محبّان و شیعیانش زیاد
دیده شده. باب بقا و حضور کلّاً مسدود نیست، بلکه اصل «رؤیت جسمانی» را هم
نمی‌شود انکار کرد. ما در دریای زندگی در حال غرق شدن هستیم. دستگیری
«ولیّ خدا» لازم است تا سالم به مقصد برسیم. باید به ولیّ‌عصر(عج) استغاثه
کنیم که مسیر را روشن سازد و ما را تا مقصد همراه خود ببرد.

ـــ
کجا رفتند کسانی که با صاحب‌الزّمان(عج) ارتباط داشتند؟ ما خود را بیچاره
کرده‌ایم که قطع ارتباط نموده‌ایم و گویا هیچ چیز نداریم. اگر بفرمایید:
به آن حضرت دسترسی نداریم؟ جواب شما این است که چرا به انجام واجبات و
ارتکاب محرّمات ملتزم نیستید. او به همین امر از ما راضی است. ترک واجبات
و ارتکاب محرّمات، حجاب و نقاب دیدار ما از آن حضرت است.

ـــ
تنها پیدا کردن و دیدن آن حضرت(عج) مهم نیست. زیرا دیدن آن حضرت در عرفات
یا در جای دیگر که همیشه میسور نمی‌شود و ممکن نیست. [امّا] اگر مشرّف
شدید به آن حضرت نگویید که از خدا برای من زن، خانه، دفع فلان بیماری یا
امراض به‌خصوص و... بخواه. زیرا اینها چندان اهمیت ندارد. همچنین آقای
دیگری گفت: در اعتکاف مسجد کوفه آن حضرت را در خواب دیدم که به من فرمود:
اینهایی که به اینجا آمدند از مؤمنین خوب هستند ولی هر کس حاجتی دارد و
برای برآورده شدن حاجت خود آمده است مانند خانه، فرزند. و هیچ‌کدام برای
من نیامده‌اند. مطلب همین‌طور است. هر کدام در فکر حوائج شخصی خود هستیم و
به فکر آن حضرت نیستیم.

ـــ هر کسی باید به فکر خود
باشد و راهی برای ارتباط با حضرت حجّت(عج) و فرج شخصی خویش پیدا کند؛ خواه
ظهور و فرج آن حضرت دور باشد یا نزدیک. عده‌ای بوده‌اند که گویا حضرت غایب
در پیش آنها حاضر و ناظر بوده است. آن حضرت آن‌قدر به ما نزدیک و از حال
ما باخبر است امّا ما از او غافل و بی‌خبریم و می‌پنداریم که دوریم! حیف
که ما قدردانِ نعمتِ ولایت نیستیم.

ـــ حاج محمّدعلی فشندی(ره)
هنگام تشرف به محضر حضرت صاحب(عج) عرض می‌کند: مردم دعای توسل می‌خوانند و
در انتظار شما هستند و شما را می‌خواهند و دوستان شما ناراحتند. حضرت
می‌فرماید: دوستان ما ناراحت نیستند! کسانی که منتظر فرج هستند که برای
خدا و در راه خدا منتظر آن حضرت باشند، نه برای برآوردن حاجات شخصی خود.
آرى! تشنگان را جرعة وصال و شیفتگان جمال را آب حیات و معرفت می‌دهند. آیا
ما تشنة معرفت و طالب دیدار هستیم و آن حضرت آب نمی‌دهد با آنکه کارش
دادرسی به همه است و به مضطرّان عالم رسیدگی می‌کند؟!

ـــ آن حضرت
از چشم ظالمان محجوب (پنهان) است. «المحجوب عن اعین الظالمین» امّا کسانی
که نه ظالمند و نه رفیق ظالمند و نه با ظالمان معاشرند و نه در خانه و
محلّة ظالمان هستند، آن حضرت از دیدة آنها محجوب نیستند. ثانیاً دیدن با
چشم موضوعیت ندارد بلکه طریق و وسیله‌ای است برای حصول یقین. اگر آدم از
پشت پرده، صدایی را شنید و بودن گوینده‌ای را یقین کرد و او برای ما
خبرهایی داد که مطابق با واقع شد، [ما] به وجود گوینده، یقین پیدا می‌کنیم
هرچند چشمانمان او را نبیند. ثالثاً همین دیدن را خیلی از بزرگان علمای ما
هم ادّعا کرده‌اند، که اگر بگوییم آنها دروغگو بوده‌اند، دیگر معلوم است
که ما در چه حالی هستیم.


از

تبیان





طبقه بندی: امام زمان(عج)،  ظهور،  آیه الله بهجت،  فرج

نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 89 شهریور 11 توسط صادق | نظر بدهید
آیت الله بهجت

کجا
رفتند کسانی که با صاحب الزمان ارتباط داشتند؟ ما خود را بیچاره کرده ‎ایم
که قطع ارتباط نموده ‎ایم و گویا هیچ نداریم. آیا آن ها از ما فقیرتر
بودند؟ اگر بفرمائید به آن حضرت دسترسی نداریم؟ جواب شما این است که چرا
به انجام واجبات و ترک محرّمات ملتزم نیستید، و او به همین از ما راضی است
زیرا پرهیزگارترین مردم کسی است که از کارهای حرام بپرهیزد. ترک واجبات و
ارتکاب محرّمات، حجاب و نقاب دیدار ما از آن حضرت است.(1)

 <\/h2>

سیره عملی بزرگان در ارتباط و انس با امام زمان (عج)<\/h1>

علّامه سید مهدی بحرالعلوم(ره): این بزرگوار یکی از مشتاقان و ارادتمندان حقیقی حضرت ولی عصر(ع) بوده ‎اند، که پیوسته متوسّل به آن حضرت می شدند.

ایشان
در زمان تحصیل با میرزای قمی (ره) همدرس بودند و مرحوم میرزا می گوید: چون
استعدادش زیاد نبود من غالباً درس ها را برای ایشان تقریر می کردم. بعد از
اینکه من به ایران آمدم و چندسالی گذشت بار دیگر به زیارت عتبات عالیات
موفّق شدم. در این زمان سید بحرالعلوم اشتهار علمی زیادی پیدا کرده بود و
وقتی با ایشان ملاقات کردم، ایشان را دریای موّاجی از علم دیدم. وقتی سّر
قضیه را از ایشان جویا شدم، در خلوت اینگونه برایم تعریف کردند:

«شبی
به مسجد کوفه رفته بودم، دیدم آقایم حضرت ولی عصر(ع) مشغول عبادت است
ایستادم و سلام کردم. جوابم را مرحمت فرمودند و دستور دادند پیش بروم. من
کمی جلو رفتم ولی ادب کردم و جلوتر نرفتم. فرمودند: جلوتر بیا، پس چند
قدمی جلوتر رفتم باز هم فرمودند: جلوتر بیا. و من نزدیک شدم تا آنکه او
آغوش مهر گشود و مرا در بغل گرفت و به سینه مبارکش چسبانید. در آن هنگام
آنچه را خداوند متعال می خواست که به قلب و سینه من سرازیر شود، سرازیر
شد.»[2]

البته در موارد دیگری نیز عنایات حضرت (ع) شامل حال ایشان
گردیده و موفق به زیارت حضرت شده ‎اند، که ما به ذکر همین مورد اکتفاء می
کنیم.[3]

 

صدوق

شیخ صدوق(ره):

شیخ
طوسی و دیگران روایت کرده ‎اند که: علی بن بابویه (ره) که پدر شیخ صدوق
(ره) و از علماء بود، عریضه ای خدمت حضرت ولی عصر (عج) نوشت و در آن از
حضرت خواهش کرده بود که دعا کنند خداوند فرزندی به ایشان عطا نماید. و این
عریضه را توسط حسین بن روح (ره) ـ نائب خاص حضرت ـ خدمت آن وجود مقدس
فرستاد. جواب آن را حضرت اینگونه مرقوم فرمودند: «برای تو دعا کردیم و
خداوند به زودی دو فرزند نیکو کرامت فرماید». خداوند دو فرزند به نامهای
«محمّد و حسین» به ایشان عنایت کرد که«محمّد» معروف به شیخ صدوق و صاحب
کتابهای بسیاری از جمله «من لا یحضره الفقیه» است. و «حسین» نیز بسیاری از
فضلاء و محدثین از نسل ایشان بوجود آمده ‎اند. و شیخ صدوق پیوسته افتخار
می کرد که من به دعای حضرت مهدی (عج) متولد شده ‎ام.[4]

 

وضعیت‏حوزه‏های علمیه در زمان فقیه محقق مقدس اردبیلی(1)

مرحوم مقدس اردبیلی(ره):

سید
میر علّام تفرشی از شاگردان ایشان می گوید: شبی در تاریکی استادم را دیدم
که به سمت حرم امیرمؤمنان (ع) آمدند در به روی ایشان باز شد، داخل رفتند و
صدای مکالمه ‎ای را می شنیدم. بعد دوباره در باز شد بیرون آمدند و به سمت
مسجد کوفه رفتند. من نیز ایشان را دنبال کردم.در آنجا نیز وارد محراب
امیرالمومنین(ع) شدند و من صدای مکالمة مبهمی را شنیدم. در برگشت به سمت
نجف ایشان متوجه من شدند. من ایشان را به امیرمؤمنان(ع) قسم دادم که قضیه
امشب چه بود. ایشان بعد از اینکه از من قول گرفت: این قضیه را تا آخر
عمرشان برای کسی نگویم، فرمودند: بعضی مسائل مشکل برایم پیش آمده بود که
در حّل آنها متحیّر بودم. از این رو متوسّل به امیر مؤمنان شدم، ایشان مرا
به فرزندشان حضرت مهدی (ع) که امام زمان ماست ارجاع دادند و فرمودند:
ایشان در مسجد کوفه ‎اند. به آنجا آمدم سؤال ها را جواب گرفتم و اکنون به
نجف بر می گردم.[5]

 

میرزای شیرازی

آیة الله میرزای شیرازی (ره):

در
زمانی که استعمار انگلیس امتیاز انحصاری کشت و فروش توتون و تنباکو را در
ایران بدست گرفت و قصد نفوذ و استعمار کشور را داشت، علماء در صدد مقابله
بر آمدند. آیة الله سید محمد فشارکی نزد استادشان میرزای شیرازی بزرگ آمده
و طی صحبت صریحی از ایشان می خواهند، بر علیه استعمار انگلیس قیام کرده و
موضع شدیدی اتّخاذ نماید. حضرت آیة الله العظمی میرزای شیرازی نظری به
ایشان افکنده می فرماید: «مدّتهاست که در فکر آن بودم ودر این مدّت، جهات
مختلف این فتوی را بررسی کردم تا اینکه دیروز به نتیجة نهائی رسیدم و
امروز به سرداب مقدّس رفتم تا از مولایم امام زمان (ع) اجازة حکم بگیرم و
آقا نیز اجازه فرمودند و قبل از آمدن شما حکم را نوشتم». و اینگونه بود که
ایشان حکم الهی خود را به این مضمون صادر کردند.«الیوم استعمال توتون و
تنباکو بأیّ نحوکان، در حکم محاربة با امام زمان ـ سلام الله علیه ـ
است.»وطومار استعمار را در کشور ایران با عنایت حضرت ولی عصر (عج) در آن
زمان در هم پیچیدند.[6]

 

سید ابوالحسن اصفهانی

 

آیة الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی(ره): آیة الله بهجت (حفظه الله) فرمودند: «آقا سید ابوالحسن اصفهانی(ره) برای
یکی از علماء سنّی مجلس فاتحه اقامه کرد. شخصی به ایشان اعتراض می‎کند که
چرا از سهم امام (ع) اینگونه مجالس را برگذار می کنید. ایشان به شخص معترض
ورقة سبزی را نشان داده بود که بنابر نقل، به خطّ و امضای حضرت غایب ( عجل
الله تعالی فرجه الشریف ) بود و ایشان هم یقین کرده بود که ورقه از جانب
حضرت است که به مرحوم سید اجازه داده بود که: «سهم امام را در آنچه موجب
اعتلای مذهب حق است صرف نماید.»[7]

 

 

 

آیت اللہ العظمی مرعشی نجفی

حضرت آیة الله العظمی مرعشی نجفی (ره):

بنابر
آنچه در زندگینامة معظّم‎له ذکر شده، ایشان سه مرتبه موفق به تشرّف به
خدمت حضرت شدند، که ما در اینجا یک مورد را به طور اختصار ذکر می کنیم:
«در ایّام تحصیل علوم دینی و فقه اهل بیت (ع) در نجف اشرف شوق زیاد جهت
دیدار جمال مولایمان بقیة‎الله الاعظم (عج) داشتم. با خود عهد کردم که چهل
شب چهار‎شنبه پیاده به مسجد سهله بروم؛ به این نیّت که جمال آقا صاحب
الامر (علیه السلام) را زیارت و به این فوز بزرگ نائل شوم. تا 35 یا 36 شب
چهارشنبه ادامه دادم، تصادفاً این شب، رفتنم از نجف به تأخیر افتاد و هوا
ابری و بارانی بود. نزدیک مسجد سهله خندقی بود. هنگامی که به آنجا رسیدم
بر اثر تاریکی شب وحشت و ترس وجودِ مرا فرا گرفت... ناگهان صدای پائی از
دنبال سر شنیدم که بیشتر ترسیدم. برگشتم به عقب، سیّد عربی را با لباس اهل
بادیه دیدم. نزدیک آمد و با صدای فصیح گفت: «ای سید، سلام علیکم» ترس و
وحشت به کلی از وجودم رفت و تعجب آور بود که در این تاریکی ایشان چگونه
متوجّه سیادت من شد. به هر حال سخن گفته و می رفتیم. از من سؤال کرد: قصد
کجا داری؟گفتم مسجد سهله. گفت: به چه جهت؟ گفتم: به قصد تشّرف زیارت ولی
عصر (ع) مقداری که رفتیم به مسجد زیدبن صوحان رسیدیم، داخل شده و نماز
خواندیم و بعد از دعائی که سیّد خواند که کأن دیوار و سنگها با او دعا می
خواندند انقلاب عجیبی در خودم احساس کردم که از وصف آن عاجزم. بعد سیّد
فرمود: تو گرسنه‎ ای و سه قرص نان و سه خیار سبز تازه در سفره داشت که
باهم خوردیم و من به این معنی منتقل نشدم که در وسط زمستان خیار تازه از
کجا آمده سپس داخل مسجد سهله شده ایشان اعمال مقامات را انجام دادند ومن
هم تبعیت کردم و نماز مغرب و عشاء را هم به ایشان اقتدا نمودم... بعد به
ایشان گفتم: چای و قهوه و یا دخانیات میل دارید؟ فرمودند: اینها از فضول
زندگی است و ما از این فضولات دوریم»... بعد صحبتهائی بین آن بزرگوار و
آقای مرعشی رّد و بدل می شود و آقا سفارشاتی به ایشان می کنند از جمله
تأکید بر خواندن زیارت عاشوراء و قرائت قرآن. سپس آقای مرعشی به جهت حاجتی
از مسجد بیرون رفته و به ذهنشان خطور میکند که این بزرگوار کیستند؟ برمی
گردد و دیگر آقارا نمی بیند و یقین می کند که حجةبن ‎الحسن المهدی (ع)
بوده ‎اند.»[8]

یکی دیگر از تشرفات ایشان در سامرّاء[9] در سرداب
مقدّس بعد از اینکه چند شب در آنجا بیتوته کرده و به حضرت متوسل می شوند،
رخ می دهد و تشرف دیگر در مسیر رفتن به امامزاده سید محمد (ع) حاصل می
گردد.[10]

 

آیت الله سید علی قاضی طباطبایی

حضرت آیة الله قاضی(ره):

آقا
سیّد هاشم حدّاد فرموده اند: «حضرت آقا ]آیة الله قاضی[ خیلی در گفتارشان
و در قیام و قعودشان و به طور کلی در مواقع تغییر از حالتی به حالت دیگر
خصوص کلمة «یا صاحب الزمان» را بر زبان جاری می‎کردند. یک روز یک نفر از
ایشان پرسید: آیا شما خدمت حضرت ولیّ عصر ارواحنافداه مشرّف شده ‎اید؟

فرمودند: کور است هر چشمی که صبح از خواب بیدار شود ودر اوّلین نظر نگاهش به امام زمان (عج)نیفتد.»[11]

ادأب
و عادت ایشان در تربیت شاگردان بر این بوده که در ابتدا احادیث مربوط به
غیبت و ظهور ولی عصر (عج) را برای آنها تدریس می ‎فرمودند.[12]

مرحوم
علامه طباطبائی نقل کرده ‎اند که: «مرحوم قاضی می‎فرمود، در روایت است
وقتی حضرت قائم ظهور می‎کند و یاران ایشان گِرد او جمع می شوند حضرت به
آنها مطلبی می گوید که همه گرد عالم متفرّق می شوند و چون دارای طّی
‎الارض هستند همه جا را تفحص کرده، درمی یابند که غیر از ایشان کسی دارای
ولایت مطلقة الهیه نیست، به مکه بر می گردند و با ایشان بیعت میکنند.
آنگاه ایشان فرمودند: آن کلمه ای راکه حضرت به یاران خویش می گوید و متفرق
می شوند من می‎دانم که چیست.» و این سخن بلندی است که مرحوم قاضی (ره)
فرمودند.[13]

 

توسّل به حضرت مهدی (عج)جهت شهریة طلاب: بارها
پیش آمده، که وجوهات به جهت شهریة طلاب به دست مراجع نرسیده وآن بزرگواران
و یا نمایندة آنها با توسّل به محضر ولی عصر (ع) به طور معجزه آسا، پول
مورد نیاز را دریافت کرده ‎اند. از جمله اینکه موقعی چند ماه شهریة طلاب
نمی‎رسد و پولی در اختیار حاج شیخ عبدالکریم حائری (ره) نبوده و متوسّل به
ولی عصر (عج) می شوند بعد از ظهری، آقای گلپایگانی در خواب می شنوند که
منادی ندا می کند: به آشیخ عبدالکریم ‎بگویند که از گریه ‎های امام زمان
(ع) وجوه متوجه قم شد. بعد که به حاج شیخ میگویند، ایشان می فرماید: یک
نفر آمده و تقبّل کرده هرماه شهریة طلاب را بدهد.[14] در قضیة دیگر حضرت
آیة الله گلپایگانی فرموده بودند: در زمان حاج شیخ عبدالکریم ، طلبه‎ ها
از مقسّم شهریة ایشان آشیخ محمّد تقی بافقی درخواست عبای زمستانی می کنند.
او با حاج شیخ در میان می گذارد، حاج شیخ می فرماید: از کجا بیاورم.
بالاخره آقای بافقی می گوید من به جمکران می روم و از امام زمان می‎گیرم.
شب جمعه‎ ای به جمکران رفته متوسّل به حضرت می‎شوند و فردا خدمت حاج شیخ
آمده می‎گوید: آقا وعده دادند چهارصد عبا به تعداد طلاب مرحمت نمایند. و
روز شنبه یکی از تجاّر چهار‎صد عبا می‎آورد و بین طلاب تقسیم می‎گردد.[15]

 

حضرت آیت الله سید رضا بهاءالدینی

حضرت آیة الله العظمی بهاءالدینی (ره):

حجةالاسلام
حیدری کاشانی در کتاب سیری در آفاق اینگونه نقل کرده ‎اند: «آنچه خود از
دو لب مبارک حضرت آیة الله بهاءالدینی(ره) شنیدم، این بود که فرمودند:
‌مدّت شصت سال بود که ما آرزوی زیارت حضرت را داشتیم یک روز در حال نقاهت
و کسالت در این اطاق خوابیده بودم یک مرتبه آقا از در اطاق دیگر وارد
شد.سلام محکمی به من کرد آن‎چنان سلامی که در مدت شصت سال کسی چنین سلامی
به ما نکرده بود . و آن قدر گیج شدیم که نفهمیدیم جواب سلام را دادیم یا
نه. آقا تبسّمی کرد و احوالپرسی و از آن در خارج شد.»[16]

یکی دیگر از
شاگردان ایشان می گوید: «‌مدّتی بود آقا در قنوت نماز‎ها تغییر رویه داده
و به جای دعاهای مرسوم، دعای فرج حضرت ولی عصر (عج) «اللّهم کن لولیّک
الحجة بن الحسن(ع)...» را می خواندند . وقتی در فرصت مناسبی علت را از
ایشان جویا شدیم، فرمودند: «‌حضرت پیغام دادند در قنوت به‎ من دعا کنید.»
[17]

این بود چند نمونه از ارتباط سربازان حضرت ولی عصر (عج) با
مولای خویش و توجه و عنایت آن وجود مقدّس به عاشقان حقیقی خود، به امید
اینکه ما نیز مورد عنایات و توجهات خاص آن حضرت قرار بگیریم ان شاء الله.

 


پی نوشت ها:

[1] در محضر آیت الله العظمی بهجت (حفظه الله) ـ ص361 ، محمد حسین رخشاد؛ مؤسسه فرهنگی سماء

[2] . نجم الثاقب ـ ص473 (باتلخیص)، میرزا حسین نوری (ره)، انتشارات آستان مقدس صاحب الزمان (عج)

[3] . همان/ صفحات 474 /478

[4] . عنایات حضرت مهدی (ع) به علماء و طلاب ، ص263 ، محمد رضا باقی اصفهانی

[5] . نجم الثاقب (همان) ص454

[6] . عنایت حضرت مهدی (ع) به علماء و طلاب ـ ص48

[7] . در محضر آیة الله العظمی بهجت(حفظه الله) ـ ص281

[8] . شیفتگان حضرت مهدی (عج) ـ ج 1 ـ ص 130، احمد قاضی زاهدی گلپایگانی، نشر حاذق /قم /ششم /آذر 1376

[9] . همان / ص139

[10] همان /ص135

[11] . اسوة عارفان: (گفته ها و ناگفته ها دربارة مرحوم قاضی(ره)) ص109 ـ صادق حسن زاده، محمودطیار مراغی

[12] . همان ص172

[13] . مهر تابان ـ ص226 ـ علامه سید حسین حسینی طهرانی – انتشارات باقرالعلوم / اول / دورة علوم و معارف اسلام (بی تا)

[14] . شیفتگان حضرت مهدی (عج) ج1 ـ ص125

[15] . همان ص223

[16] . سیری در آفاق ـ(زندگینامة حضرت آیة الله العظمی بهاالدینی (ره)) ـ ص375ـ حسین حیدری کاشانی

[17] . حاج آقا رضا بهاء الدینی، آیت بصیرت / ص107 ، سید حسن شفیعی، چاپ قدس، اول / 1375

 


نویسنده: مهدی رحیمی با تلخیص از تبیان





طبقه بندی: امام زمان(عج)
نوشته شده در تاریخ جمعه 89 مرداد 8 توسط صادق | نظر بدهید
روزی که کند دوست قبولم به غلامی

آن روز کنم خواجگی روی زمین را

سلام

از قدیم ندیما گفتن تا 3 نشه،بازی نشه!!!
ما هم گفتیم ان شاء الله امسال که سومین سال این طرح هست،دوستان همت کنن و دل مولا رو شاد کنن....

عاشقا! لطف کنید تعداد صلواتتونو توی نظرات بذارین،تا ما هم یه آماری بگیریم....

امروز و فردا نکنیدا....

بسم الله....

فعلا
یا علی




طبقه بندی: امام زمان(عج)،  ظهور،  صلوات،  دعا،  منجی،  مولا،  313000
نوشته شده در تاریخ شنبه 89 تیر 12 توسط صادق | نظر
پوستر امام زمان علیه السلام

در مورد شباهت آن حضرت به انبیا و رسولان سلف، باقر آل محمد(علیه‌السلام) فرمود: «اِنَّ
فِی الْقائِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله شَبَهاً مِنْ
خَمسَةٍ مِنَ الرُّسُل یونُسُ بْنُ مَتی وَ یُوسُفُ بْنُ یَعْقُوب وَ موسی
وَ عیسی وَ مُحَمَّد صَلَواتُ اللّه عَلَیْهِمْ اَجْمَعینَ...؛1
به راستی در قائم از آل محمد(صلی الله علیه و آله) شباهتی است به پنج تن از رسولان، یونس و یوسف و موسی و عیسی و محمد علیهم‌السلام

اما
شباهتش به یونس بن متی (علیهماالسلام)، بازگشت او از غیبت است در حالی که
با وجود سن زیاد، جوان باشد. و اما شباهتش به یوسف بن یعقوب علیهماالسلام،
پنهان زیستن آن حضرت از خاص و عام و مخفی شدن از برادران و پوشیده شدن امر
او بر پدرش، یعقوب علیه‌السلام باشد و این در حالی بود که بین او و پدر،
بستگان و پیروانش، فاصله کمی بود(امام زمان علیه‌السلام در بین مردم با
فاصله کم از آنها مخفی و پنهان است.)

و اما شباهتش به موسی
علیه‌السلام، ترس دائمی داشتن از دشمنان و طولانی بودن غیبت و پنهانی بودن
تولد اوست و این که پیروانش پس از او از اذیت و خواری در رنج بودند تا این
که سرانجام خدای عز و جل، ظهورش را اجازه فرمود و او را بر دشمنانش یاری و
نصرت بخشید.

و اما شباهتش به عیسی علیه السلام، اختلاف کسانی است
که درباره او اختلاف کردند. گروهی گفتند: به دنیا نیامد، و برخی گفتند:
مُرد و از دنیا رفت و عده‌ای گفتند: کشته و به دار آویخته شد.

و اما
شباهتش به جدش محمد مصطفی صلی الله علیه و آله، خروج او با شمشیر و کشتن
دشمنان خدا و دشمنان رسول صلی الله علیه و آله و جباران و سرکشان است.»2

در
بخشی از روایت طولانی‌ای که از حضرت صادق (علیه‌السلام) توسط مفضل بن عمر
نقل شده است چنین می‌خوانیم: آقای ما قائم علیه‌السلام پشت خود را به کعبه
تکیه زده می‌فرماید: ای گروه مردم! بیدار باشید! هر کس می‌خواهد آدم و شیث
را ببیند، اینک منم آدم و شیث،

بیدار باشید! هر کس می‌خواهد نوح و فرزندش سام را به تماشا نشیند، اینک منم نوح و سام،

آگاه باشید! هر کس می‌خواهد ابراهیم و اسماعیل را ببیند، اینک منم ابراهیم و اسماعیل،

بیدار باشید! کسی که می‌خواهد موسی و یوشع را بنگرد، اینک منم موسی و یوشع،

آگاه باشید! هر کس می‌خواهد عیسی و شمعون را بنگرد، این منم عیسی و شمعون،

بیدار باشید! هر کس می‌خواهد محمد و امیرمؤمنان را بنگرد، اینک منم محمد و علی،

بیدار باشید! و هر کس می‌خواهد حسن و حسین را بنگرد، اینک منم حسن و حسین،

بیدار باشید! هر کس می‌خواهد امامان از فرزندان حسین را تماشا کند، اینک من همان (عصاره) ائمه از فرزندان حسینم.»3

اما
شباهتش به یونس بن متی (علیهماالسلام)، بازگشت او از غیبت است در حالی که
با وجود سن زیاد، جوان باشد. و اما شباهتش به یوسف بن یعقوب علیهماالسلام،
پنهان زیستن آن حضرت از خاص و عام و مخفی شدن از برادران و پوشیده شدن امر
او بر پدرش، یعقوب علیه‌السلام باشد و این در حالی بود که بین او و پدر،
بستگان و پیروانش، فاصله کمی بود

 

«چهارده معصوم را یکجا منم                          عترت و قرآن به یک معنی منم» 

حقا که با آواز جلی باید گفت:

«هر چه خوبان همه دارند تو یکجا داری           زین سبب هست که اندر دل ما جا داری» 

قابل
دقت است که مراد از نزدیکی آن حضرت به انبیا و یا شباهت او، همان همرنگی و
همگونی کمالی و جمالی است؛ یعنی آنچه از صفات کمال و اخلاق ستوده در انبیا
بوده، در او نیز جمع است؛ چنان که در بخشی از لوح فاطمه زهرا(علیهاالسلام)
که توسط جابر نقل شده است، می‌خوانیم: «وَ الْخازِنَ
لِعِلْمِیَ الْحَسَنَ(ثُمَّ) وَ اَکْمَلَ ذلِکَ بِابْنِهِ(م ـ ح ـ م ـ د)
رَحْمَةً لِلْعالَمینَ عَلَیْهِ کَمالُ مُوسی وَ بَهاءُ عیسی وَ صَبْرُ
اَیّوبَ 4؛
گنجینه‌دار علم من
حسن (عسکری) است و کامل می‌شود آن (سلسله امامت) با فرزندش مهدی که رحمت
است بر جهانیان و دارای کمال موسی و عظمت عیسی و بردباری ایوب است

امام زمان

این
همه تأکیدات برای آن است که مردم در دوران ظهور، جامعیت امام
زمان(علیه‌السلام) را درک کنند و بفهمند که همه انبیا و اولیا در او خلاصه
شده‌اند و تمام علوم انبیا و کتب آسمانی آنها در نزد او جمع می‌باشد. لذا
امام صادق علیه‌السلام فرمود: «کُلّ نَبِیٍ وَرِثَ عِلماً اَوْ غَیْرَهُ فَقَدِ انْتَهی اِلی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله؛5 هر پیغمبری علم یا غیر آن را به ارث برده، به محمد منتهی می‌شود. و علوم حضرت محمد به وارثان او و آخرین وارث و وصیش می‌رسد

چنان
که امام باقر(علیه‌السلام) فرمود: «به راستی آگاهی به کتاب خدای عزیز و
جلیل و سنت پیامبرش صلی الله علیه و آله، در قلب مهدی ما می‌روید! مانند،
روییدن زراعت بر نیکوترین حالت؛ پس کسی که از شما باقی بماند تا او را
ببیند، باید در آن هنگام بگوید: سلام بر شما ای اهل بیت رحمت و معدن دانش
و محل رسالت، سلام بر تو ای باقی مانده خدا در زمین او.» 6

در
نتیجه حضرت مهدی(علیه‌السلام)، نه تنها جامع صفات کمال و جمالِ انبیای
گذشته است، بلکه جامع علوم آنها و آگاه به کتب آسمانی آنان نیز می‌باشد.
چنان که امام صادق(علیه‌السلام) می‌فرماید: امام زمان علیه‌السلام
می‌گوید: هر کس که کتابها (ی آسمانی) و صحف (انبیا) را می‌خواند، پس باید
از من بشنود. سپس ابتدا می کند به(خواندن) صحفی که خداوند بر آدم و شیث
نازل فرمود و امت (و پیروان) آدم و شیث می‌گویند: «به خدا سوگند این همان
صحف واقعی است و به راستی ما را نشان داد آنچه نمی دانستیم و در آن وجود
دارد، و آنچه بر ما مخفی مانده بود و آنچه از آن افتاده بود و تبدیل و
تحریف شده بود.» آنگاه تورات و انجیل و زبور را می خواند و اهل تورات و
زبور می گویند: «هذِهِ وَ اللّهِ التُّوراةُ الْجامِعَةُ وَ الزَّبورُ التَّمامُ وَ الاِنجیلُ الْکامِلُ وَ اِنَّهااَضْعافُ ما قَرَأْنا مِنْها؛7 به خدا سوگند تورات جامع و زبور تمام و انجیل کامل این است و به راستی آن چندین برابر آنچیزی است که ما قبلا خوانده بودیم

 


1. بحار الانوار، ج51، ص217؛ کشف الغمه، ج2، ص523.

2. همان.

3. همان، ج53، ص9.

4. کافی ج1، ص527؛ نعمانی، الغیبة، ص29؛ عیون اخبار الرضا علیه السلام ، ج1، ص41؛ الاحتجاج، ج1، ص67.

5. بحار الانوار، ج52، ص328، ذیل حدیث 45.

6. همان، ج52، ص317 ـ 318، روایت 16.

7.همان، ج53، ص9.


از:

هدهدی، گروه دین و اندیشه تبیان



طبقه بندی: امام زمان(عج)،  قائم،  ظهور،  جمعه،  شباهت،  پیامبران،  یونس(ع)،  یوسف(ع)،  عیسی(ع)،  محمد(ص)،  موسی(ع)
نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 89 خرداد 27 توسط صادق | نظر
امام زمان(عج)

از
امام صادق(علیه‌السلام) نقل شده که ایشان فرمودند: روزی رسول خدا(صلی الله
علیه و آله) در بین جمعی از اصحاب خود دو بار فرمودند: «خدایا دیدار
برادرانم را نصیبم کن.» اصحابی که دور حضرت بودند گفتند: ای رسول خدا آیا
ما برادران شما نیستیم؟

حضرت فرمودند: خیر شما یاران من هستید؛ و
برادران من قومی هستند که در آخرالزمان به من ایمان می‌آورند در حالی که
مرا ندیده‌اند. خدا اسامی آنها و پدران آنها را قبل از آن که آنها را از
صلب پدرانشان و رحم مادرانشان خارج نماید به من آموخته است. آنها کسانی
هستند که پایداریشان بر دین خود از راه رونده بر خار مغیلان و از
نگهدارنده آتش سوزان در دست بیشتر است. آنها در ظلمات چراغ‌های هدایت‌اند
و خداوند آنها را از هر فتنه‌ای در زمین پر از ظلمت نجات می‌دهد.

این
عبارت را پیامبر دو بار فرموده‌اند نه یک بار. این جمله از کسی است که
نفسش، نگاهش و کلامش با عالم وجود برابری می‌کند. اصحاب سوال می‌کنند که
آیا ما برادران شما نیستیم؟ می‌فرمایند: خیر شما اصحاب من هستید و
برادرانم غیر از شمایند.

روح من فدای شما ای صاحب الزمان(عج) ای
مرد خدایی! تو کیستی که شاگردان مکتب تو کسانی که تو آنها را تربیت
نموده‌ای و خادمانی که شرف خدمت در حضور تو را دارند به مقامی می‌رسند که
برادران پیامبر به شمار می‌روند تا جایی که پیامبر آرزوی دیدار و گفت وگوی
با آنان را دارد. چه سرّی در وجود تو نهفته است که از آن در وجودشان
دمیده‌ای؛ ای غیب پنهان خداوند، و ای راز سربسته حق!

این چه معدنی
است در وجود تو و این چگونه تربیتی است که آنها را در دینشان سرسخت‌تر از
کسی قرار می‌دهد که در شب تار تیغ‌های خار مغیلان دست او را می‌برند اما
او هیچ اعتنایی به آن نمی‌کند یا سرسخت‌تر از کسی که آتش گداخته را در دست
می‌گیرد و هیچ توجهی به سوختن دست خود ندارد. این چه درجه‌ای از ایمان است
که سبب اشتیاق پیامبر به دیدار آنان شده است .

حضرت
فرمودند: خیر شما یاران من هستید؛ و برادران من قومی هستند که در
آخرالزمان به من ایمان می‌آورند در حالی که مرا ندیده‌اند. خدا اسامی آنها
و پدران آنها را قبل از آن که آنها را از صلب پدرانشان و رحم مادرانشان
خارج نماید به من آموخته است. آنها کسانی هستند که پایداریشان بر دین خود
از راه رونده بر خار مغیلان و از نگهدارنده آتش سوزان در دست بیشتر است.
آنها در ظلمات چراغ‌های هدایت‌اند و خداوند آنها را از هر فتنه‌ای در زمین
پر از ظلمت نجات می‌دهد.

آنها عصاره عالم خلقت و ثمر درخت
نبوت و امامت‌اند کسانی که امام(علیه‌السلام) در غیبت خود آنها را تربیت
کرده است. کسانی که با صبر خود امتحانات الهی را پشت سر گذاشته‌اند و به
مقام برادری پیامبر نایل شده‌اند که مقامی بس عظیم است و بعد از مقام
معصومین(علیهم‌السلام) قرار دارد. اگرچه این مقام آنها به درجه مقام اخوت
امیرمومنان حضرت علی(علیه‌السلام) با پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)
نمی‌رسد. آنها کسانی‌اند که با صبر خود و وقف خود برای خدا و رسول او و
حجت او به این مقام بلند دست یافته‌اند.

 

عصر غیبت؛ عصر آزمایش
امام زمان علیه السلام

اینگونه است که عصر غیبت، عصر امتحان و آزمایش است. عصری است که در آن گوهرهای پنهان با انواع امتحانات الهی آشکار می‌شوند.

عبدالرحمان بن سیابه از امام صادق(علیه‌السلام) نقل کرد که ایشان فرمودند:

چگونه
خواهد بود حالتان وقتی که بی امام، هادی و راهنما شوید؟ بعضی از بعضی دیگر
تبری می‌جویند در آن زمان است که از یکدیگر جدا شده پالایش و غربال
می‌شوید و در آن هنگام «تمیزون» (متمایز می‌شوید.)

و این مرحله نخست است که اشاره دارد به مرحله جدا شدن خبیث از طیب .

و
مرحله دوم «تمحصون» (پالایش می‌شوید)؛ مانند پالایش سنگ معدن مثل طلایی که
ذوب می‌کنند و سپس به آن موادی می‌افزایند تا ناخالصی‌هایش جدا شود.

و مرحله سوم «تغربلون»؛ (غربال می‌شوید)؛ مانند غربال کردن گندم برای جدا کردن گندم‌های تلخ و ضعیف که از غربال به پایین می‌افتند.

روح
من فدای شما ای صاحب الزمان(عج) ای مرد خدایی! تو کیستی که شاگردان مکتب
تو کسانی که تو آنها را تربیت نموده‌ای و خادمانی که شرف خدمت در حضور تو
را دارند به مقامی می‌رسند که برادران پیامبر به شمار می‌روند تا جایی که
پیامبر آرزوی دیدار و گفت وگوی با آنان را دارد. چه سرّی در وجود تو نهفته
است که از آن در وجودشان دمیده‌ای؛ ای غیب پنهان خداوند، و ای راز سربسته
حق!

در روایتی از شیخ طوسی است که وقتی امام به این جا رسیدند آن را سه بار مطرح کردند؛

«لایکون فرجنا حتی تغربلوا ثم تغربلوا ثم تغربلوا یقولها ثلاثا حتی یذهب الله تعالی الکدر و یبقی الصفو»؛ فرج ما نخواهد رسید مگر آن که غربال شوید و غربال شوید و غربال شوید تا جایی که خداوند متعال آلودگان را از پاکان جدا نماید.

یعنی این غربال مومنان در نزدیکی زمان ظهور سه بار اتفاق خواهد افتاد. و مرحله غربال سخت‌ترین این مراحل است .

این
همان راه و مسیری است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در امت خود انتظار
آن را دارد. و این همان تکامل است که خدای متعال با قوانین و سنت‌های خود
در آزمایش امتها انبیا و امامان(علیهم‌‌السلام) قرار داده است تا درخت
بشریت در سایه دولت عدل الهی به ثمر بنشیند. این از اسرار غیبت است که
خدای متعال برای خاتم امامان از عترت پیامبر(صلی الله علیه و آله) تقدیر
نموده است .

این همان(امام ) غایبی است که خداوند او را مظهر غیب
و شهادت خود قرار داده است. او در غیبت خود مظهر غیب الغیوب است و وقتی که
ظهور نماید خداوند او را مظهر شهادت (احقاق کننده هر حقی و باطل کننده هر
باطلی) قرار می‌دهد. این چه قدرتی است که خداوند به او عطا می‌کند و به
وسیله او هر حقی را احقاق می‌کند و هر باطلی را باطل می‌نماید.

 

منبع: اصحاب مهدی موعود(عج)، یا برادران پیامبر اعظم(ص)، حسین وحید خراسانی

از تبیان





طبقه بندی: امام زمان(عج)
نوشته شده در تاریخ جمعه 89 اردیبهشت 17 توسط صادق | نظر بدهید
امام زمان(عج)

مردم از حضرت مهدی (عج) در زمان غیبت چه بهره‌ای می‌برند؟

 

پاسخ: از نظر قرآن کریم، اولیای الهی دو دسته‌اند: ولیّ ظاهر، که مردم وی را
می‌شناسند و ولیّ غایب از انظار، که مردم او را نمی‌شناسند، گرچه او در
میان آنها بوده و از حال آنان با خبر است.

در سوره کهف، وجود هر دو
ولیّ، به طور همزمان بیان شده‌ است: یکی موسی بن عمران و دیگری مصاحب
موقّت او در سفر دریایی و زمینی که به نام خضر معروف است. این ولی الهی به
گونه‌ای بود که حتی موسی با او آشنا نبود و تنها به راهنمایی خدا او را
شناخت و از علمش بهره گرفت؛ چنان که می‌فرماید:

«فَوَجَدا
عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَیْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ
مِنْ لَدُنّا عِلماً * قالَ لَهُ مُوسى هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلى أَنْ
تُعَلِّمَنِ مِمّا عُلِّمْتَ رُشْداً».1

«موسی
و همراهش بنده‌ای از بندگان ما را (در لب دریا) یافتند که وی را مشمول
رحمت خود قرار داده و از جانب خویش به او علمی آموخته بودیم. موسی به وی
گفت: آیا اجازه می‌دهی همراه تو باشم تا از علوم رشدآفرین خویش به من
بیاموزی؟»

قرآن سپس شرحی از کارهای مفید و سودمند آن ولی الهی
بیان می‌کند و نشان می‌دهد که مردم او را نمی‌شناخته، ولی از آثار و
برکاتش بهره‌مند بوده‌اند.2

حضرت ولی عصر ـ عجّل اللّه
تعالی فرجه الشریف ـ نیز به سان مصاحب موسی، ولیّ ناشناخته‌ای است و در
عین حال مبدأ کارهای سودمندی برای امت می‌باشد. بدین ترتیب، غیبت امام به
معنی انفصال و جدایی او از جامعه نیست، بلکه او ـ همان گونه که در روایات
معصومین(علیهم السلام) نیز وارد شده ـ به‌سان خورشید در پشت ابر است که
دیدگان آن را نمی‌بینند، امّا به اهل زمین نور و گرمی می‌بخشد.3

پیامبر گرامی(ص) فرمود: «آری
سوگند به خدایی که مرا به نبوت برگزید، مردم از او سود می‌برند و از نور
ولایتش در دوران غیبت، بهره می‌گیرند؛ چنان که از خورشید به هنگام قرار
گرفتن پشت ابرها بهره می‌برند».
4

اشعه
معنوی وجود امام(ع) در حالی که در پشت ابرهای غیبت نهان است، دارای آثار
قابل ملاحظه‌ای است که علی‌رغم تعطیل مسأله تعلیم و تربیت و رهبری مستقیم،
حکمت وجودش را آشکار می‌سازد. در این جا به بیان برخی از این آثار
می‌پردازیم:

 

الف) پاسداری از آیین الهی

با
گذشت زمان و آمیختن سلیقه‌ها و افکار شخصی به مسائل مذهبی و گرایش‌های
مختلف به مکتب‌های انحرافی و دراز شدن دست مَفسده جویان به سوی مفاهیم
آسمانی، اصالت پاره‌ای از این قوانین از دست می‌رود و دست‌خوش تغییرات
زیان‌بخشی می‌گردد.
از
نظر قرآن کریم، اولیای الهی دو دسته‌اند: ولیّ ظاهر، که مردم وی را
می‌شناسند و ولیّ غایب از انظار، که مردم او را نمی‌شناسند، گرچه او در
میان آنها بوده و از حال آنان باخبر است.

این آب زلال که از
آسمان وحی نازل شده، با عبور از مغزهای این و آن، به تدریج تیره و تار
گشته، صفای نخستین خود را از دست می‌دهد. این نور پرفروغ، با عبور از
شیشه‌های ظلمانی افکار تاریک، کم‌رنگ‌تر می‌گردد. خلاصه با آرایش‌ها و
پیرایش‌‌های کوته بینانه افراد و افزودن شاخ و برگ‌های تازه به آن، چنان
می‌شود که گاهی انسان در بازشناسی مسائل اصلی، دچار اشکال می‌گردد. آن
شاعر، خطاب به پیامبر (ص) می‌گوید:

 

شــــرع تـــو را در پـی آرایشنـد

دیــن تـــو را از پـی پـیـرایـشنـد

بسْ کـه فـزودند بر آن بـرگ و بر

گــر تـو ببینـی نـشنـاسی دگـر

 

با
این حال، آیا ضروری نیست که در میان جمع مسلمانان کسی باشد که مفاهیم
فناناپذیر تعالیم اسلامی را به شکل اصلی‌اش حفظ و برای آیندگان نگه‌داری
کند؟

می‌دانیم در هر مؤسسة مهمی، صندوق نسوزی وجود دارد که اسناد
مهم را در آن نگه‌داری می‌کنند تا از دستبرد دزدان محفوظ بماند و در صورت
آتش سوزی، از خطر حریق مصون باشد؛ چرا که اعتبار و حیثیت آن مؤسسه در گرو
حفظ آن اسناد و مدارک دارد.

سینه امام و روح بلند او، صندوقچه حفظ
اسناد آیین الهی است که همه اصالت‌های نخستین و ویژگی‌های آسمانی این
تعلیمات را در خود نگاه‌داری می‌کند، «تا دلایل الهی و نشانه‌های روشن
پروردگار باطل نگردد و به خاموشی نگراید» ; و این یکی دیگر از آثار وجود
او است.

 

ب) تربیت منتظران آگاه

منتظران

بر
خلاف آنچه بعضی می‌پندارند، رابطه امام در زمان غیبت به کلی از مردم بریده
نیست، بلکه آن گونه که از روایات اسلامی برمی‌آید، شمار اندکی از
آماده‌ترین افراد ـ که سری پر شور از عشق خدا و دلی پر ایمان و اخلاص فوق
العاده برای تحقّق بخشیدن به آرمان اصلاح جهان دارند ـ با حضرتش در
ارتباط‌اند.

معنای غیبت امام (عج)، این نیست
که آن حضرت به شکل روح نامرئی و یا شعاعی ناپیدا در می‌آید، بلکه او از یک
زندگی طبیعی و آرام برخوردار است; به طور ناشناخته در میان همین انسان‌ها
رفت و آمد دارد.
دل‌های بسیار آماده را
برمی‌گزیند و در اختیار می‌گیرد و آنها را بیش از پیش آماده می‌کند و
می‌سازد. افراد مستعد، به تفاوت میزان استعداد و شایستگی خود، توفیق درک
این سعادت را پیدا می‌کنند. بعضی از آنان چند لحظه و برخی چند ساعت یا چند
روز و جمعی سال‌ها با حضرت بقیة الله(ع) در تماس بوده‌اند.

آنان
کسانی هستند که آن چنان بر بال و پرِ دانش و تقوا قرار گرفته و بالا
رفته‌اند که همچون مسافران هواپیماهای دور پرواز، بر فراز ابرها قرار
می‌گیرند، آن جا که هیچ‌گاه حجاب و مانعی بر سر راه تابش جهان‌بخش آفتاب
نیست، در حالی که دیگران در زیر ابرها و در تاریکی و نور ضعیف به سر
می‌برند.

به درستی حساب صحیح نیز همین است. کسی انتظار داشته باشد
که آفتاب را به پایین ابرها فرود آورد تا چهره آن را ببیند. چنین انتظاری،
اشتباهی بزرگ و پنداری باطل بیش نیست. این ما هستیم که باید بالاتر از
ابرها پرواز کنیم، تا شعاع جاودانه آفتاب را جرعه جرعه بنوشیم و سیراب
گردیم.

به هر حال، تربیت این گروه منتظر، یکی دیگر از حکمت‌های نهفته در غیبت آن حضرت است.

پیامبر
گرامی (ص) فرمود: «آری سوگند به خدایی که مرا به نبوت برگزید، مردم از او
سود می‌برند و از نور ولایتش در دوران غیبت، بهره می‌گیرند؛ چنان که از
خورشید به هنگام قرار گرفتن پشت ابرها بهره می‌برند».

ج) نفوذ روحانی و نا پیدا

چنان
که می‌دانیم، خورشید یک پرتو مرئی دارد که از تجزیه آن‌ها، هفت رنگ معروف
پیدا می‌شود; و یک سلسله اشعه نامرئی نیز دارد که «اشعه ماوراء بنفش» و
«اشعه مادون قرمز» نامیده شده است. هم‌چنین یک رهبر بزرگ آسمانی، خواه
پیامبر باشد یا امام، علاوه بر تربیت تشریعی ـ که از طریق گفتار و رفتار و
تعلیم و تربیت عادی صورت می‌گیرد ـ تربیت روحانی دارد که از راه نفوذ
معنوی در دل‌ها و فکرها اعمال می‌شود و می‌توان آن را تربیت تکوینی نام
گذاشت. در آن جا الفاظ و کلمات و گفتار و کردار به کار نمی‌آید، بلکه تنها
جاذبه و کشش درونی مؤثر است.

وجود مبارک امام (ع) در پشت ابرهای
غیبت نیز، این اثر را دارد که از طریق شعاع نیرومند و پردامنه «نفوذ
شخصیت» خود، دل‌های آماده را در نزدیک و دور، تحت تأثیر جذبه مخصوص قرار
داده، به تربیت و تکامل آن‌ها می‌پردازد و از آنان انسان‌هایی کامل‌تر
می‌سازد. ما قطب‌های مغناطیسی زمین را با چشم خود نمی‌بینیم، ولی اثر
آن‌ها روی عقربه‌های قطب‌نما، در دریاها، راهنمای کشتی‌هاست و در صحراها و
آسمان‌ها، راهنمای هواپیماها و وسائل دیگر است. در سرتاسر کره زمین، از
برکت این امواج، میلیون‌ها مسافر راه خود را به سوی مقصد پیدا می‌کنند.
وسائل نقیله بزرگ و کوچک به فرمان همین عقربه ظاهراً کوچک از سرگردانی
رهایی می‌یابند.

آیا تعجب دارد اگر وجود مبارک امام (ع) در
زمان غیبت، با امواج جاذبه معنوی خود، افکار و جان‌های زیادی را که در دور
یا نزدیک قرار دارند، هدایت کند و از سرگردانی رهایی بخشد؟ البته نباید
فراموش کرد که امواج مغناطیسی زمین، روی هر آهن پاره بی‌ارزش اثر
نمی‌گذارد، بلکه تنها بر عقربه‌های ظریف و حساسی که خاصیت آهن‌ربایی
یافته‌اند و یک نوع سنخیت و شباهت با قطب فرستنده امواج مغناطیسی پیدا
کرده‌اند، اثر می‌گذارد. بدین ترتیب دل‌هایی که ارتباطی با امام(ع) دارند
و شباهتی را در خود ایجاد نموده‌اند، تحت تأثیر آن جذبه روحانی قرار
می‌گیرند.

آثار وجودی و برکات آن حضرت در زمان غیبت بیش از آن است
که در این مختصر بگنجد، از این رو به همین مختصر بسنده می‌کنیم .
خوشبختانه محققان اسلامی در این باره به نگارش و شرح و بسط پرداخته‌اند که
مطالعه آنها را به علاقمندان توصیه می‌کنیم.

 

نویسنده : حضرت آیت الله سبحانی


[1] .  کهف/65ـ66.

[2] .  سوره کهف، آیات: 71ـ 82.

[3] .  کمال الدین، شیخ صدوق، باب 45، حدیث 4، ص 485.

[4] .  بحارالأنوار، ج52، ص 93(به نقل از کمال الدین شیخ صدوق).


برگرفته از تبیان





طبقه بندی: امام زمان(عج)،  غیبت
نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 89 فروردین 26 توسط صادق | نظر بدهید

امام زمان (عج)

بــرای آمـدنــت دیــر مـی شــود، بــرگــرد
زمان ز پرسه زدن سیر می شود، برگرد
در انتــظــار تــو بـا کــولــه باری از وحشت
زمـیـن دوباره زمینگیر می شود، برگرد
بـرای روشنـی چشـم آسمـان، خـورشید
میـان چـشم تـو تـکثیر می شود، برگرد
همیشه جای تو در لحظه‌هایمان خالیست
غـروب جـمعه که دلگیر می‌شود، برگرد
و جـمـعـه‌ای کـه بـیـایـی، تمام عرش خدا
بـه سمت خاک سرازیر می‌شود، برگرد

 

سروده‌ی: نگار جمشیدنژاد





طبقه بندی: شعر،  انتظار،  امام زمان(عج)،  ادبی،  جمعه
نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 89 فروردین 12 توسط صادق | نظر بدهید
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
.:
By Ashoora.ir & Blog Skin :.