سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اندکی صبر ، سحر نزدیک است

اللّهُمَّ قَرِّبْنی فیهِ اِلی مَرْضاتِکَ  

                             خدایا نزدیک کن مرا در این ماه به سوی خوشنودیت

وَ جَنِّبْنی فیهِ مَنْ سَخَطِکَ و نَقْماتِکَ          

                            و بر کنارم دار در آن از خشم و انتقامت

وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِقِراءَةِ آیاتِکَ  

                             و توفیق ده مرا در آن برای خواندن آیات قرآن

بِرحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمین    

                           به رحمت خودت، ای مهربان‌ترین مهربانان


ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 90 مرداد 12 توسط صادق | نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهمَ اجْعلْ صِیامی فـیه صِیـام الصّائِمینَ                خداوندا ! روزه‌ام را در این ماه روزه روزه داران قرار ده

و قیامی فیهِ قیامَ القائِمینَ                                       و شب زنده داری‌ام را شب زنده داری شب زنده داران

ونَبّهْنی فیهِ عن نَومَةِ الغافِلینَ                                  و بیدارم کن در آن از خواب بی خبران

و هَبْ لی جُرمی فیهِ یا الهَ العالَمینَ                       و ببخش گناهم را در آن ای معبود جهانیان

واعْفُ عنّی یا عافیاً عنِ المجْرمینَ.                          و از من درگذر ، ای در گذرنده از گنه‌کاران .

 

منبع: تبیان





طبقه بندی: ماه رمضان،  دعا،  روز اول ماه رمضان
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 90 مرداد 11 توسط صادق | نظر بدهید

دعای هر شب ماه رمضان

ابن ابی عمیر از یکی از خاندان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل کرده، کسی که این دعا را در شب اول ماه رمضان بخواند، گناهان چهل ساله اش آمرزیده می‌شود. در این دعا تنها سه درخواست مطرح است: درود بر محمد و آل محمد، حج خانه خدا در هر سال و بخشش گناهان.

 

متن دعا چنین است:

 اَللّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضانَ                                   خدایا ای پروردگار ماه رمضان

الَّذی اَنْزَلْتَ فیهِ الْقُرْنَ                                     که در ن قرن را فرستادی

وَافْتَرَضْتَ علی عِبادِکَ فیهِ الصِّیامَ                    وبر بندگان روزه را در این ماه واجب کردی

صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ لِ مُحَمَّدٍ                              درود فرست بر محمد و ل محمد

وَارْزُقْنی حَجَّ بَیْتِکَ الْحَرامِ                                و روزیم گردان حج خانه محترم خود کعبه را

فی عامی هذا وَ فی کُلِّ عامٍ                          در این سال و در هر سال

وَاغْفِرْ لی تِلْکَ الذُّنُوبَ الْعِظامَ                          و بیامرز برایم این گناهان بزرگ را

فَاِنَّهُ لا یَغْفِرُها غَیْرُکَ                                       که به راستی نیامرزد ن‌ها را جز تو

یا رَحْمنُ یا عَلاّمُ                                             ای بخشاینده و ای بسیار دانا

 

منبع: تبیان





طبقه بندی: ماه رمضان،  پیامبر(ص)،  دعا،  گناه،  آمرزش،  شب اول ماه رمضان،  حج،  خانه خدا،  ابن ابی عمیر
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 90 مرداد 10 توسط صادق | نظر بدهید

آن وقت که دوست داری همواره کسی به یادت باشد،

 

به یاد من باش که من همیشه به یاد توام....

 

(سوره بقره آیه152)

                                





طبقه بندی: خدا،  دعا،  god،  سوره بقره،  یاد خدا
نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 90 اردیبهشت 29 توسط صادق | نظر بدهید

اباالفضل علیه السلام الگویى براى نسل امروز

گریه امام زمان(عج) در عرفات در روضه حضرت ابوالفضل

جناب حجت الاسلام آقای قاضی زاهدی گلپایگانی می فرماید: من در تهران از جناب آقای حاج محمد علی فشندی که یکی از اخیار تهران است، شنیدم که می گفت: من از اول جوانی مقیّد بودم که تا ممکن است گناه نکنم و آن قدر به حج بروم تا به محضر مولایم حضرت بقیة اللّه ، روحی فداه، مشرف گردم. لذا سالها به همین آرزو به مکه معظمه مشرف می شدم.

در یکی از این سالها که عهده دار پذیرایی جمعی از حجاج هم بودم، شب هشتم ماه ذیحجه با جمیع وسائل به صحرای عرفات رفتم تا بتوانم قبل از آنکه حجاج به عرفات بیایند، برای زواری که با من بودند جای بهتری تهیه کنم. تقریبا عصر روز هفتم بارها را پیاده کردم و در یکی از آن چادرهایی که برای ما مهیا شده بود، مستقر شدم. ضمنا متوجه شدم که غیر از من هنوز کسی به عرفات نیامده است. در آن هنگام یکی از شرطه هایی که برای محافظت چادرها در آنجا بود، نزد من آمد و گفت: تو چرا امشب این همه وسائل را به اینجا آورده ای؟ مگر نمی دانی ممکن است سارقان در این بیابان بیایند و وسائلت را ببرند؟ به هر حال حالا که آمده ای، باید تا صبح بیدار بمانی و خودت از اموالت محافظت بکنی. گفتم: مانعی ندارد، بیدار می مانم و خودم از اموالم محافظت می کنم.

آن شب در آنجا مشغول عبادت و مناجات با خدا بودم و تا صبح بیدار ماندم تا آن که نیمه های شب دیدم سید بزرگواری که شال سبز به سر دارد، به در خیمه من آمدند و مرا به اسم صدا زدند و فرمودند: حاج محمدعلی، سلام علیکم. من جواب سلام را دادم و از جا برخاستم. ایشان وارد خیمه شدند و پس از چند لحظه جمعی از جوانها که تازه مو بر صورتشان روییده بود، مانند خدمتگزار به محضرش رسیدند. من ابتدا مقداری از آنها ترسیدم، ولی پس از چند جمله که با آن آقا حرف زدم، محبت او در دلم جای گرفت و به آنها اعتماد کردم. جوانها بیرون خیمه ایستاده بودند ولی آن سید داخل خیمه تشریف آورده بود. ایشان به من رو کرد و فرمود: حاج محمد علی! خوشا به حالت! خوشا به حالت! گفتم: چرا؟

فرمودند: شبی در بیابان عرفات بیتوته کرده ای که جدم حضرت سیدالشهداء اباعبداللّه الحسین(علیه السلام) هم در اینجا بیتوته کرده بود. من گفتم: در این شب چه باید بکنیم؟ فرمودند: دو رکعت نماز می خوانیم، در این نماز پس از حمد، یازده مرتبه قل هو اللّه بخوان.

فرمودند: شبی در بیابان عرفات بیتوته کرده ای که جدم حضرت سیدالشهداء اباعبداللّه الحسین(علیه السلام) هم در اینجا بیتوته کرده بود. من گفتم: در این شب چه باید بکنیم؟ فرمودند: دو رکعت نماز می خوانیم، در این نماز پس از حمد، یازده مرتبه قل هو اللّه بخوان.

لذا بلند شدیم و این عمل را همراه با آن آقا انجام دادیم. پس از نماز آن آقا یک دعایی خواندند که من از نظر مضامین مانند آن دعا را نشنیده بودم. حال خوشی داشتند و اشک از دیدگانشان جاری بود. من سعی کردم که آن دعا را حفظ کنم ولی آقا فرمودند: این دعا مخصوص امام معصوم است و تو هم آن را فراموش خواهی کرد. سپس به آن آقا گفتم: ببینید آیا توحیدم خوب است؟ فرمود: بگو. من هم به آیات آفاقیه و انفسیه بر وجود خدا استدلال کردم و گفتم: من معتقدم که با این دلایل، خدایی هست. فرمودند: برای تو همین مقدار از خداشناسی کافی است. سپس اعتقادم را به مسئله ولایت برای آن آقا عرض کردم. فرمودند: اعتقاد خوبی داری. بعد از آن سؤال کردم که: به نظر شما الآن حضرت امام زمان(عج) در کجا هستند. حضرت فرمودند: الان امام زمان در خیمه است.

سؤال کردم: روز عرفه، که می گویند حضرت ولی عصر(عج) در عرفات هستند، در کجای عرفات می باشند؟ فرمود: حدود جبل الرحمة. گفتم: اگر کسی آنجا برود آن حضرت را می بیند؟ فرمود: بله، او را می بیند ولی نمی شناسد.

گفتم: آیا فردا شب که شب عرفه است، حضرت ولی عصر(عج) به خیمه های حجاج تشریف می آورند و به آنها توجهی دارند؟ فرمود: به خیمه شما می آید؛ زیرا شما فردا شب به عمویم حضرت ابوالفضل(علیه السلام) متوسل می شوید.

در این موقع، آقا به من فرمودند: حاجّ محمدعلی، چای داری؟ ناگهان متذکر شدم که من همه چیز آورده ام ولی چای نیاورده ام. عرض کردم: آقا اتفاقا چای نیاورده ام و چقدر خوب شد که شما تذکر دادید؛ زیرا فردا می روم و برای مسافرین چای تهیه می کنم.

آقا فرمودند: حالا چای با من. از خیمه بیرون رفتند و مقداری که به صورت ظاهر چای بود، ولی وقتی دم کردیم، به قدری معطر و شیرین بود که من یقین کردم، آن چای از چای های دنیا نیست، آوردند و به من دادند. من از آن چای دم کردم و خوردم. بعد فرمودند: غذایی داری، بخوریم؟ گفتم: بلی نان و پنیر هست. فرمودند: من پنیر نمی خورم. گفتم: ماست هم هست. فرمودند: بیاور، من مقداری نان و ماست خدمتشان گذاشتم و ایشان از نان و ماست میل فرمودند.

سپس به من فرمودند: حاج محمدعلی، به تو صد ریال (سعودی) می دهم، تو برای پدر من یک عمره به جا بیاور. عرض کردم: اسم پدر شما چیست؟ فرمودند: اسم پدرم «سید حسن» است. گفتم: اسم خودتان چیست؟ فرمودند: سید مهدی. من پول را گرفتم و در این موقع، آقا از جا برخاستند که بروند. من بغل باز کردم و ایشان را به عنوان معانقه در بغل گرفتم. وقتی خواستم صورتشان را ببوسم، دیدم خال سیاه بسیار زیبایی روی گونه راستشان قرار گرفته است. لبهایم را روی آن خال گذاشتم و صورتشان را بوسیدم.

پس از چند لحظه که ایشان از من جدا شدند، من در بیابان عرفات هر چه این طرف و آن طرف را نگاه کردم کسی را ندیدم! یک مرتبه متوجه شدم که ایشان حضرت بقیة اللّه ، ارواحنافداه، بوده اند، به خصوص که اسم مرا می دانستند و فارسی حرف می زدند! نامشان مهدی(عج) بود و پسر امام حسن عسکری(علیه السلام) بودند.

پس از چند لحظه که ایشان از من جدا شدند، من در بیابان عرفات هر چه این طرف و آن طرف را نگاه کردم کسی را ندیدم! یک مرتبه متوجه شدم که ایشان حضرت بقیة اللّه ، ارواحنافداه، بوده اند، به خصوص که اسم مرا می دانستند و فارسی حرف می زدند! نامشان مهدی(عج) بود و پسر امام حسن عسکری(علیه السلام) بودند.

نشستم و زار زار گریه کردم. شرطه ها فکر می کردند که من خوابم برده است و سارقان اثاثیه مرا برده اند، دور من جمع شدند، اما من به آنها گفتم: شب است و مشغول مناجات بودم و گریه ام شدید شد.

فردای آن روز که اهل کاروان به عرفات آمدند، من برای روحانی کاروان قضیه را نقل کردم، او هم برای اهل کاروان جریان را شرح داد و در میان آنها شوری پیدا شد.

اول غروب شب عرفه، نماز مغرب و عشا را خواندیم. بعد از نماز با آن که من به آنها نگفته بودم که آقا فرموده اند: «فردا شب من به خیمه شما می آیم؛ زیرا شما به عمویم حضرت عباس(علیه السلام) متوسل می شوید» خود به خود روحانی کاروان روضه حضرت ابوالفضل(علیه السلام) را خواند و شوری برپا شد و اهل کاروان حال خوبی پیدا کرده بودند، ولی من دائما منتظر مقدم مقدس حضرت بقیة اللّه ، روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء، بودم.

بالاخره نزدیک بود روضه تمام شود که کاسه صبرم لبریز شد. از میان مجلس برخاستم و از خیمه بیرون آمدم، ناگهان دیدم حضرت ولی عصر(عج) بیرون خیمه ایستاده اند و به روضه گوش می دهند و گریه می کنند، خواستم داد بزنم و به مردم اعلام کنم که آقا اینجاست، ولی ایشان با دست اشاره کردند که چیزی نگو و در زبان من تصرف فرمودند و من نتوانستم چیزی بگویم. من این طرف در خیمه ایستاده بودم و حضرت بقیة اللّه ، روحی فداه، آن طرف خیمه ایستاده بودند و بر مصائب حضرت ابوالفضل(علیه السلام) گریه می کردیم و من قدرت نداشتم که حتی یک قدم به طرف حضرت ولی عصر(عج) حرکت کنم. بالاخره وقتی روضه تمام شد، حضرت هم تشریف بردند.


برگرفته از: آثار و برکات حضرت امام حسین(ع)، ص23، قضیه 5.


از تبیان

 





طبقه بندی: روضه،  امام زمان(عج)،  دعا،  گریه،  عرفات،  عرفه،  حضرت ابوالفضل(ع)
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 89 آبان 25 توسط صادق | نظر بدهید
دعای عرفه

عرفات شناسی

آدم و حوا از بهشت بیرون رانده شدند. به زمین هبوط کردند. آن دو، سال ها از همدیگر جدا بودند. پس از سال ها فراق، همدیگر را یافتند. در کجا؟ در سرزمینی حوالی مکّه. از آن پس آن سرزمین را «عرفات»، محل شناختن، نام نهادند.

 

عرفات کجاست؟

یک بیابان است. جلگه مانندی از سه طرف میان کوه ها محصور؛ سر راه طائف؛ دشتی مرتفع؛ حوضچه مانند و خنک تر از اطراف و تا حدودی چمن زار؛ به خصوص پای کوه ها. شرق مکه است و پوشیده از شن نرمی، شبیه ماسه کنار دریا؛ با خرده صدف یا چیزی درخشان و برق زنان. و خامه ای رنگ حتی بر بلندی ها و لای سنگ های کوه. عرفات را می گویم. زیباست، مگرنه؟ آری، هرجا که ملکوت راز و نیاز بندگان نیکوکار پروردگار باشد، تماشایی است. هرجا که صدای پروبال فرشتگان و «یا رب، یا رب» قدسیان به گوش می رسد زیباست. و عرفات این گونه است.

 

پرواز تا عرفات

ای عشق، نگاه کن. همه جا را سبز می بینم. گوش هایم صدای بال زدن فرشتگان را می شنود. ریه هایم از هوای تازه اخلاص پر است و ملکوت، عجیب فکرم را به خود مشغول کرده است. باور کن دارم پرواز می کنم. همه جا را بی کرانه می بینم. مگر این جا کجاست؟ اشتباه نکنم... آری، درست است این جا عرفات است. پروردگارا، سپاسگزارم. سپاس از این که مرغ دلم را امروز به عرفات پر دادی و مرا در زمزم دعای عرفه شستشو دادی.

 

روشنی

تو را یاد خواهم کرد. تو را به بزرگی یاد خواهم کرد. همان گونه که خواستی. از عرفات تا مشعر تو را یاد خواهم کرد همان گونه که فرمودی: «فاذا اَفَضتُم مِن عَرَفات فَاذکُرُوااللّه عِندَالمَشعَر الحَرام»؛ (پس چون از عرفات کوچ کردید، خدا را در مشعرالحرام یاد کنید». تنها تو را سزاوار یاد کردن می دانم؛ چرا که با آن عظمت بی کرانه ات، مرا در خور لطف دانستی و به میهمانی خویش دعوتم کردی. از تو ممنونم که عرفه مرا با یاد خودت روشنی بخشیدی.

 

شاید

عرفه روز شناخت است. روز شناختن خود. روز بازگشت به آن فطرت آسمانی. روز پی بردن به راز «مَن عَرَفَ نَفْسَه فَقَد عَرَفَه رَبَّه» بیا امروز را به خود بیندیشیم. بیا خانه دل را رُفت وروبی بکنیم. گوشه وکنارش را خوب بگردیم. از اهل آن پرس وجویی بکنیم. شاید بیابیم. شاید آن گم شده را بیابیم. «شاید که باز بینیم دیدار آشنا را».

 

مجنون

باید همه چیز را کنار بگذاری. از همه جا دل بکنی. از خویش ببری. باید دریچه دلت را به آسمان باز کنی. آن گاه به عرفات می رسی. عرفات آسمان را می گویم. تا عاشق پروردگارت نباشی، بدان جا نخواهی رسید. آن جا فقط بی سروسامانی می خرند:

در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن  شرط اوّل قدم آن است که مجنون باشی

 

توبه در عرفات

                         بازآ بازآ هرآنچه هستی بازآ                                      گر کافر و گبر و خودپرستی بازآ

                        این درگه ما درگه نومیدی نیست                               صدبار اگر توبه شکستی بازآ

 

شهود عرفاتی

               صحراست که جای التفات من و توست                            وین خاک، مکلّف نجات من و توست

               ای دل، پری از شهود وا باید کرد                                      آری، این جا، عرفات من و توست


از تبیان





طبقه بندی: دعا،  استغفار،  توبه،  عرفه،  عرفان
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 89 آبان 25 توسط صادق | نظر بدهید

بعضی از دعای وارده روز عرفه

ویژه نامه عرفه

ادعیه و مناجاتهایی که از منابع فیض خدا ، ائمه هدی ( علیهم السلام) رسیده است بهترین و عالیترین طریقه سخن گفتن با خدا و عرض حوایج دنیا و آخرت است . مخصوصاً دعای عرفه امام حسین (علیه السلام) که آن را در چنین روزی ، در همین صحرای عرفات انشا فرموده اند ، از جامعترین دعاهای روز و متضمّن عالیترین معارف توحیدی و مضامین عرفانی است .

امام حسین (علیه السلام) در روز عرفه ، در بیابان عرفات از خیمه بیرون آمد و با گروهی از اهل بیت و فرزندان و شیعیان با نهایت خشوع و آمادگی قلبی ، در سمت چپ جبل الرّحمه ، رو به قبله ایستاد و دستهای مبارک را رو به روی صورت خود به دعا بلند کرد و همچون فقیر و گرسنه ، که طعام بطلبد ، در حالی که قطرات اشک از چشمان مبارکش بر رخسار شریفش می ریخت ، این دعا را انشا فرمود .

همچنین دعای 47 صحیفه سجّادّیه امام زین العابدین(علیه السلام) در این روز بسیار مغتنم است .

و دعا در امر فرج امام زمان(عج) نیز باید در رأس همه حوائج دنیوی و اخروی ما باشد گذشته از دعاهای وارده دیگر در این روز زایر خانه خدا ، باید از این فرصت به دست آمده و شرایط استجابت دعا استفاده کند و خودش را در میان صدها هزار دست و قلب و زبانی که به یاد خدا به حرکت و اهتزاز درآمده اند بیندازد و از برکت این مکان شریف و زمان مقدّس و احترام زایران و مهمانان ، مخصوصاً قافله سالار این کاروان ، حضرت بقیّه الله صاحب العصر و الزّمان ـ عجل الله فرجه الشریف ـ که همه ساله در موسم حج و موقف عرفات تشریف فرما هستند ، بهره بگیرد . و این بشارتی برای ما سیه رویان و گنهکاران است ؛ چرا که در روایتی می خوانیم :

سمعت اباعبدالله(علیه السلام) یقول : یَفْقَدُ النّاسُ اِمامَهُمْ فَیَشْهَدُ المَوْسِمْ فَیَراهُمْ وَلایَرَونَهُ . 1

عبیدبن زراره می گوید : از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که می فرمود : مردم امام خود را گم می کنند . او در موسم حجّ در بین مردم است و آنها را می بیند ولی آنها او را نمی بینند.

امام حسین (علیه السلام) در روز عرفه ، در بیابان عرفات از خیمه بیرون آمد و با گروهی از اهل بیت و فرزندان و شیعیان با نهایت خشوع و آمادگی قلبی ، در سمت چپ جبل الرّحمه ، رو به قبله ایستاد و دستهای مبارک را رو به روی صورت خود به دعا بلند کرد و همچون فقیر و گرسنه ، که طعام بطلبد ، در حالی که قطرات اشک از چشمان مبارکش بر رخسار شریفش می ریخت ، این دعا را انشا فرمود

و در روایت دیگر می خوانیم : وَالله اِنَّ صاحِبَ هذا الاَمْرِ یَحْضُرُ الْمَوْسِمَ کُلَّ سَنَة فَیَرَی النّاسَ وَیَعْرِفُهُمْ وَیَرَونَه وَلایَعْرِفُونَهُ 2

به خدا قسم ، صاحب الامر (عج) هر سال در موسم حج حاضر می شود و مردم را می بیند و آنها را می شناسد ، و مردم هم او را می بینند ولی نمی شناسند .

این مطلب ، برای ارباب معرفت و بصیرت و متنعّمان به نعمت ولایت ، مطلبی بسیار بزرگ و روشنی بخش دلها و دیده های اهل ایمان است ، که با قلبی مملوّ از امید به رحمت خدا دست به دعا بردارند و بگویند : پروردگارا ! اگر چه گناهان روی ما را سیاه و اعمال ما را تباه و در پیشگاهت آبرویی برای ما باقی نگذاشته است ، ولی ما به اتکای آبرومندی حجّت و ولیّ اعظمت ، که هم اکنون در جمع ما حاضر است و پیشاپیش اهل موقف دستهای مقدسش را به دعا به سوی تو برداشته است ، رو به تو آورده ایم و دست گدایی به سوی تو دراز کرده ایم و یقین می دانیم که به حرمت آنحضرت و در سایه او دست کسی را محروم بر نمی گردانی .

بنابر این ؛ انسان باید از شرایط استثنایی این موقف ، دراستجابت دعا استفاده کند و برای سعادت دنیوی و اخروی خودش ، پدر و مادر ، همسایه ها ، اقوام ، کشور و امّت اسلامی و مهمتر از همه در امر فرج امام زمان عج دعا کند و بداند که محروم برنمی گردد ، چرا که میزبان بزرگوار روی مهمان را زمین نمی زند .

اِلهی مَنِ الَّذی نَزَلَ بِکَ مُلْتَمِساً قِراکَ فَما قَرَیْتَهُ ، وَمَنِ الَّذی اَناخَ بِبابِکَ مُرْتجیاً نَداکَ فَما اَوْلَیْتَهُ . أَیَحْسُنُ اَنْ اَرْجِعَ عَنْ بابِکَ بِالْخَیْبَةِ مَصْرُوفاً ، وَلَسْتُ اَعْرِفُ سِواکَ مَوْلیً بِالاحسانِ مَوْصُوفاً .

ـ ای معبود من ! کیست آنکس که به امید پذیرایی بر در خانه ات بار انداخته باشد و از او پذیرایی نکرده باشی ؟ و کیست آنکس که به رجای بخشش و انعامت سر به آستانت نهاده باشد و از تو عطایی به او نرسیده باشد ؟ آیا پسندیده است که از در خانه ات نا امید برگردم و حال آنکه جز تو مولایی را به صفت احسان نشناخته باشم ؟

 


1 ـ کمال الدین ، صدوق ، ص346 ، حدیث 33

2 ـ مهدی موعود ، ص750

 

از تبیان





طبقه بندی: دعا،  روز عرفه،  استغفار،  توبه
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 89 آبان 25 توسط صادق | نظر بدهید

عرفات ، سرزمین خواستن و دعا

نیایش عرفه و قربانی نفس

آری ، عرفات محل دعا و توبه است . وقوف در عرفات اگر چه از نظر زمان محدود است ، اما از نظر آثار و نتائج معنوی و برکات آسمانی که عاید حاضران در موقف می شود ، فوق العاده عظیم است .

امام سجّاد( علیه السلام) به سائلی که در عرفات از مردم گدایی می کرد ، فرمود :

وَیْحَکَ اَغَیْرَ الله تَسْأَلُ فی هذا المقام اِنّه لَیُرْجی لِما فی بطونِ الحُبالی فی هذا الیوم اَنْ یکونَ سَعیداً . 1

ـ وای بر تو ، در چنین روزی از غیر خدا طلب می کنی و حال آنکه امروز آنچنان رحمت خدا شامل و عام است که امید می رود آنچه در شکم مادران است نیز مورد لطف خداوندی قرار گیرند .

مردی در مسجد الحرام از امام صادق( علیه السلام) پرسید : چه کسی گناهش از گناه همه کس بزرگتر است؟ فرمود :

مَنْ یَقِفُ بهذِین الْمَوْقِفَیْنِ ؛ عرفة و مزدلفةَ وَسَعی بین هذین الجَبَلَیْنِ ، ثُمَّ طافَ بهذا البَیْتِ وَ صَلّی خلفَ مقامِ ابراهیمَ ، ثُمّ قال فی نَفسِهِ اَوْ ظَنَّ اَنَّ الله لَمْ یَغْفِرْ لَهُ فَهُوَ مِنْ اعظَم النّاسِ وِزراً . 2

کسی که در این دو موقف ـ عرفه و مشعر ـ وقوف کند و بین این دو کوه ـ صفا و مروه ـ سعی نماید و گرد خانه خدا طواف انجام دهد ، پشت مقام ابراهیم نماز بخواند در عین حال پیش خود بگوید یا گمان کند که خدا او را نیامرزیده است ، این آدم از همه کس ، گناهش بزرگتر است .

بر طبق روایاتی ، همه حاضران در عرفات دعای مستجاب دارند ، چه نیکان و چه بدان .

قال ابوجعفر الباقر(علیه السلام :( ما یَقفُ احدٌ علی تلک الجبال بَرٌّ وَ لافاجرٌ اِلاّ استجابَ الله له فَاَمّا البَرُّ فَیستجابُ لَه فی اخِرَتِهِ وَدنیاه ، وَا َمّا الفاجرُ فَیُسْتَجابُ لَهُ فی دُنْیاه . 3

ـ احدی از نیکان و بدان نیست که بر این کوهها وقوف کند مگر اینکه خدا دعای او را به اجابت می رساند ، دعای نیکان نسبت به امور دنیا و آخرتشان مستجاب می شود ، ولی دعای بدکاران درباره دنیایشان مستجاب می شود .

در برخی از روایات آمده است که تنها وقوف در عرفه می تواند بعضی از گناهان کبیره را بپوشاند .

قال رسول الله ( صلی الله علیه وآله): دیده نشده شیطان در روزی کوچکتر ، فرومایه تر و خشمگین تر از روز عرفه ، و این حقارت و زبونی و خشمگینی شیطان در روز عرفه نیست مگر بدین جهت که می بیند نزول رحمت و گذشت و بخشایش خدای را از گناهان بزرگ زائران ، زیرا برخی گناهان است که آنها را نمی پوشاند و مورد بخشایش قرار نمی دهد مگر وقوف در عرفات . 4

هنگام غروب روز عرفه پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله ) به بلال فرمود مردم را ساکت کن تا مطلبی بگویم . وقتی همه ساکت شدند ، فرمود :

ـ همانا خداوند بر شما منّت گذاشت ، نیکان شما را مشمول مغفرت کرد و به شفاعت نیکان ، از تقصیر بدان گذشت ، اینک حرکت کنید در حالی که همه مشمول عفو و رحمت حضرت حق شده اید ، مگر اهل تبعات (مقصود متجاوزان به حقوق مردم است ) چه آنکه خدا عادل است و حق ضعیف را از قوی خواهد گرفت . 5

 


1 ـ بحار الانوار ، ج99 ، ص292

2 ـ وافی ، ج2 ، کتاب الحج ، ص42

3 ـ فروع کافی ، ج4 ، ص262 ، حدیث 38

4 ـ شرح نهج البلاغة ، ابن میثم بحرانی ، ج1 ، ص224

5 ـ فروع کافی ، ج4 ، ص258

 

از تبیان





طبقه بندی: دعا،  عرفات،  استغفار،  استجابت
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 89 آبان 25 توسط صادق | نظر بدهید

دعای کودک

یک
روز کاملاً معمولى تحصیلى بود. به طرح درسم نگاه کردم و دیدم کاملاً براى
تدریس آماده ام. اولین کارى که باید مى کردم این بود که مشق هاى بچه ها را
کنترل کنم و ببینم تکالیف شان را کامل انجام داده اند یا نه.

هنگامى
که نزدیک تروى رسیدم، او با سر خمیده، دفتر مشقش را جلوى من گذاشت و دیدم
که تکالیفش را انجام نداده است. او سعى کرد خودش را پشت سر بغل دستی اش
پنهان کند که من او را نبینم. طبیعى است که من به تکالیف او نگاهى انداختم
و گفتم: "تروى! این کامل نیست."

او با نگاهى پر از التماس که در
عمرم در چهره کودکى ندیده بودم، نگاهم کرد و گفت: "دیشب نتونستم تمومش
کنم، واسه این که مامانم داره مى میره."

هق هق گریه ی او ناگهان سکوت کلاس را شکست و همه شاگردان سرجایشان یخ زدند.

چقدر
خوب بود که او کنار من نشسته بود. سرش را روى سینه ام گذاشتم و دستم را
دور بدنش محکم حلقه کردم و او را در آغوش گرفتم. هیچ یک از بچه ها تردید
نداشت که "تروى" به شدت آزرده شده است، آن قدر شدید که مى ترسیدم قلب
کوچکش بشکند. صداى هق هق او در کلاس مى پیچید و بچه ها با چشم هاى پر از
اشک و ساکت و صامت نشسته بودند و او را تماشا مى کردند.

سکوت سرد صبحگاهى کلاس را فقط هق هق گریه هاى تروى بود که مى شکست.

فرشته در حال دعا

من
بدن کوچک تروى را به خود فشردم و یکى از بچه ها دوید تا جعبه دستمال کاغذى
را بیاورد. احساس مى کردم بلوزم با اشک هاى گرانبهاى او خیس شده است.
درمانده شده بودم و دانه هاى اشکم روى موهاى او مى ریخت.

سؤالى روبرویم قرار داشت: "براى بچه اى که دارد مادرش را از دست مى دهد چه مى توانم بکنم؟"

 تنها
فکرى که به ذهنم رسید، این بود: "دوستش داشته باش ... به او نشان بده که
برایت مهم است ... با او گریه کن." انگار ته زندگى کودکانه او داشت بالا
مى آمد و من کار زیادى نمى توانستم برایش بکنم. اشک هایم را قورت دادم و
به بچه هاى کلاس گفتم: "بیایید براى تروى و مادرش دعا کنیم." دعایى از این
پرشورتر و عاشقانه تر تا به حال به سوى آسمان ها نرفته بود.

پس از
چند دقیقه، تروى نگاهم کرد و گفت: "انگار حالم خوبه." او حسابى گریه کرده
و دل خود را از زیر بار غم و اندوه رها کرده بود. آن روز بعد ازظهر مادر
تروى مرد.

 هنگامى که براى تشییع جنازه او رفتم، تروى پیش دوید و
به من خیر مقدم گفت. انگار مطمئن بود که مى روم و منتظرم مانده بود. او
خودش را در آغوش من انداخت و کمى آرام گرفت. انگار توانایى و شجاعت پیدا
کرده بود و مرا به طرف تابوت راهنمایى کرد. در آنجا مى توانست به چهره
مادرش نگاه کند و با چهره ی مرگ که انگار هرگز نمى توانست اسرار آن را
بفهمد روبرو شود.

 شب هنگامى که مى خواستم بخوابم از خداوند تشکر
کردم از اینکه به من این حس زیبا را داد، تا توان آن را داشته که طرح درسم
را کنار بگذارم و دل شکسته یک کودک را با دل خود حمایت کنم ...


از

تبیان





طبقه بندی: خدا،  عشق،  مرگ،  دعا
نوشته شده در تاریخ یکشنبه 89 شهریور 21 توسط صادق | نظر بدهید
شب قدر

برای
اجابت دعا در شب قدر باید کارهایی کرد و به کسانی متوسل شد که خداوند به
ما نگاه کند و دعاهایمان را اجابت نماید از جمله آنها عبارتند از:

 

الف ـ تأکید بر دعا در شب قدر

الإقبال ـ به نقل از حمّاد بن عثمان ـ :شب بیست و یکم ماه رمضان ، خدمت امام صادق علیه السلام وارد شدم. به من فرمود:

«اى حمّاد! غسل کرده اى؟»

گفتم: آرى ، فدایت شوم.

پس ، حصیرى طلبید. سپس فرمود:«کنار من بیا و نماز بخوان».

امام
علیه السلام همواره نماز مى خواند و من نیز کنار او نماز مى خواندم ، تا
آن که از همه نمازهایمان فارغ شدیم. سپس شروع کرد به دعا کردن.

من نیز دعاى او را آمین مى گفتم ، تا آن که سپیده دمید. اذان و اقامه گفت و بعضى از فرزندان نوجوان خود را صدا زد.

ما پشت سرش ایستادیم و او جلو رفت و براى ما نماز صبح را به جماعت خواند. 1

 

ب ـ دعاهاى شب قدر

المعجم الأوسط ـ به نقل از عبد اللّه بن یزید ـ عایشه گفت: اى پیامبر خدا! اگر شب قدر را درک کردم ، از خدا چه بخواهم؟

پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «از او عافیت بخواه » . 2

الإقبال ـ در بیان دعاى امام حسن مجتبى علیه السلام :

«اى آن که در آشکارى اش پنهان است! اى آن که در نهان بودنش آشکار است! اى پنهانى که نهان نیست! اى آشکارى که دیده نمى شود!

اى آن که هیچ توصیفگرى به حقیقتِ هستى اش نمى رسد و به حدّى محدود نیست! اى غایبى که گم شده نیست!

اى
حاضرى که دیده نمى شود : طلبش مى کنند و به او مى رسند ؛ آسمان ها و زمین
و آنچه میان آنهاست ، حتّى چشم بر هم زدنى ، تهى از او نیست ؛ نه به
چگونگى، درک مى شود و نه به کجایى ، جایى براى او بیان مى گردد! تو فروغ
فروغ ها و پروردگار پروردگارانى. تو بر همه چیز ، احاطه دارى.

منزّه است آن که چیزى همچون او نیست ، و او شنواى بیناست. منزّه است آن که این گونه است و جز او چنین نیست.»3

سپس هر چه خواستى دعا مى کنى و از او مى خواهى.

امام صادق علیه السلام در حدیث خود فرموده است که دعاى دعاکننده ، مستجاب و حاجت هایش برآورده مى شود

ج ـ واسطه قرار دادن قرآن

امام باقر علیه السلام: « در سه شب از ماه رمضان ، قرآن را [ به دست] مى گیرى ، باز مى کنى و جلوى روى خود قرار مى دهى و مى گویى:

«
خداوندا! تو را به کتابِ نازل شده ات مى خوانم و به آنچه در آن است ـ و
نام بزرگ تر و نام هاى نیکوتر تو و آنچه مایه بیم و امید است ، ـ که مرا
از آزادشدگانِ خودت از آتش قرار دهى» و براى هر نیازى که به نظرت مى رسد ،
دعا مى کنى» 4

 

د ـ واسطه قرار دادن قرآن و اهل بیت علیهم السلام

شب‌های قدر

الإقبال ـ به نقل از امام صادق علیه السلام ـ :قرآن را بگیر و آن را بر سرت بگذار و بگو :

«خداوندا!
به حقّ این قرآن و به حقّ آن که او را با قرآن مبعوث کردى و به حقّ هر
مؤمنى که در قرآن او را ستوده اى و به حقّى که بر آنان دارى ـ و هیچ کس به
حقّ تو ، آشناتر از خودت نیست ـ ، تو را قسم مى دهم ، به خودت ، اى
خداوند! (ده بار) سپس مى گویى :

«به حقّ محمّد (ده بار) ، به حقّ
على (ده بار) ، به حقّ فاطمه (ده بار) ، به حقّ حسن (ده بار) ، به حقّ
حسین (ده بار) ، به حقّ على بن حسین(ده بار) ، به حقّ محمّد بن على (ده
بار) ، به حقّ جعفر بن محمّد (ده بار) ، به حقّ موسى بن جعفر (ده بار) ،
به حقّ على بن موسى (ده بار) ، به حقّ محمّد بن على (ده بار) ، به حقّ على
بن محمّد (ده بار) ، به حقّ حسن بن على (ده بار) ، به حقّ حجّت (ده بار) »
و حاجت خویش را مى طلبى .

امام علیه السلام در حدیث خود فرموده است که دعاى دعاکننده ، مستجاب و حاجت هایش برآورده مى شود.5

امام کاظم علیه السلام: قرآن را در دستت بگیر و آن را بالاى سرت ببر و بگو:

«
خداوندا! به حقّ این قرآن ، و به حقّ آن که او را با قرآن به سوى بندگانت
فرستادى ، و به هر آیه اى که در قرآن است و به حقّ هر مؤمنى که او را در
قرآن ستوده اى و به حقّ او بر تو ـ که هیچ کس به حقّ او داناتر از تو نیست
، اى سرورم ، اى سرورم ، اى سرورم! خداوندا ، خداوندا ، خداوندا! (ده بار)
و به حقّ محمّد (ده بار) و به حقّ هر امام (ده بار) و امامان را مى شمارى
تا به امام زمانت برسى.»  به یقین ، از جاى خود بر نمى خیزى ، مگر آن که
حاجتت برآید و کارت برایت آسان شود !6

 

زیارت امام حسین (علیه السلام)

امام
صادق علیه السلام: « هر گاه شب قدر شود ـ که در آن ، هر کار حکمت آمیزى
فیصله مى یابد ـ ، آن شب، منادى از دل عرش بانگ بر مى آورد که: «خداوند ،
هر کس را امشب به زیارت قبر حسین علیه السلام آمد ، آمرزید».7

 



1-  الإقبال : ج 1 ص 366 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 157 ح 4 .

2-  المعجم الأوسط : ج 3 ص 66 ح 2500 ؛ مستدرک الوسائل : ج 7 ص 458 ح 8654 نحوه .

3- الإقبال : ج 1 ص 382 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 165 ح 5 وفیه «دعاء علیّ بن الحسین علیهماالسلام» .

4- الإقبال : ج 1 ص 346 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 146 و ج 97 ص 4 ح 5 .

5- الإقبال : ج 1 ص 346 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 146 .

6- الإقبال : ج 1 ص 347 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 146 .

7-  تهذیب الأحکام : ج 6 ص 49 ح 111 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 166 ح 5 .


از

تبیان





طبقه بندی: شب قدر،  دعا
نوشته شده در تاریخ یکشنبه 89 شهریور 7 توسط صادق | نظر بدهید
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
.:
By Ashoora.ir & Blog Skin :.