او از شیعیان استوار از قبیله همدان بود، و به عنوان عابس فرزند شبیب شاکرى خوانده مىشد، از افرادى بود که در کوفه نامه براى امام حسین(علیهالسلام) نوشتند و آن حضرت را به کوفه دعوت نمودند، هنگامى که حضرت مسلم(علیهالسلام) نماینده امام حسین(علیهالسلام) به کوفه آمد و نامه امام را قرائت کرد و مردم را به بیعت فرا خواند، عابس در میان جمعیت برخاست و پس از حمد و ثنا خطاب به حضرت مسلم (علیهالسلام) گفت:
«من از جانب مردم، چیزى به تو نمىگویم، و تو را به رفت و آمد آنها مغرور نمىسازم، زیرا از نیتهاى آنها بى خبرم، سوگند به خدا آنچه را خودم هستم و تصمیم دارم، همان را بازگو مىکنم، سوگند به خدا هرگاه مرا بخوانید، دعوت شما را اجابت مىکنم، و قطعا با دشمنان شما مىجنگم، و در یارى شما، با شمشیر به نبرد با دشمنان مىپردازم، تا خدا را (با شهادتم) ملاقات کنم، و هدفم جز خشنودى خدا، هیچ چیز دیگر نیست.»
او از افراد برجستهاى بود که در کوفه در کنار شخصیتهایى مانند: هانى، حبیب بن مظاهر، و مسلم بن عوسجه، با تلاشى خستگى ناپذیر، از مردم براى حضرت مسلم(علیهالسلام) بیعت مىگرفتند.1
عابس تا آخر به عهد خود وفا کرد، خود را به کربلا رسانید، در روز عاشورا به محضر امام حسین (علیهالسلام) آمد و گفت:
"من در روى زمین، شخصى را عزیزتر و بهتر از تو نمىشناسم، اگر مىدانستم متاعى بهتر از جانم دارم، آن را در راهت نثار مىکردم، سلام بر تو، اینک گواهى مىدهم که در راستاى مکتب تو و پدرت گام برمىدارم."
عابس پس از اجازه امام، به میدان نبرد شتافت، و با شور و نشاطى دل انگیز همچون دریادلان بلند همت به جنگ ادامه داد، با این که ضربت سختى بر پیشانىاش وارد شده بود، با فریادهاى خود، مبارز مىطلبید، دشمنان از ترس او، نزدیکش نمىآمدند، عمر سعد چون چنین دید، فریاد زد:
عابس را سنگباران کنید. دشمنان، عابس را سنگباران کردند، وقتى عابس خود را در این وضع دید، کلاهخود و زره خود را از بدن خارج ساخت و چون شیر بى بدیل بر دشمن حمله کرد، و در این حمله دویست نفر از دشمن را، از خود دور ساخت، سرانجام از هر سو او را احاطه کردند، و به طور گروهى او را به شهادت رساندند، در مورد جدا کردن سر او از بدن، چند نفر به نزاع پرداختند، عمر سعد اعلام کرد که عابس را یک نفر نکشته، بلکه گروهى او را کشتهاند.2
به این ترتیب، عابس تا آخرین توان و قطره خونش، وفادار ماند و با چهرهاى پرفروغ از سرداران راست قامت تاریخ گردید.
1- بحارالانوار، ج44، ص336/ مثیر الاحزان ابن نما، ص11.
2- تاریخ طبرى، ج6، ص254/ مقتل الحسین مقرم، ص303و304.
طبقه بندی: محرم
در سرزمین حاجز، امام حسین(علیهالسلام) پس از دریافت نامه مسلم بن عقیل(علیهالسلام) که در آن از استقبال مردم کوفه و انتظار آنها سخن به میان آمده بود، نامهاى براى مردم کوفه نوشت و به قیس داد تا با شتاب آن را به مردم کوفه برساند، قیس سوار بر اسب به سوى کوفه روانه شد، ولى در سرزمین قادسیه توسط دژخیمان حصین بن نمیر دستگیر شد، او را نزد فرماندار خون آشام کوفه، ابن زیاد، آوردند، او نامه امام حسین(علیهالسلام) را جوید و خورد، تا ابن زیاد نام آنها را که حسین (علیهالسلام) برایشان نامه نوشته بود نشناسد.
ابن زیاد: تو کیستى؟
قیس: من از شیعیان امیرمومنان على(علیهالسلام) هستم.
ـ چرا نامه را جویدى؟
ـ چون تو ندانى در آن چه نوشته شده است؟
ـ بگو بدانم این نامه از چه کسى و براى که بود؟
ـ نامه از طرف امام حسین(علیهالسلام) براى گروهى از مردم کوفه بود که نام آن گروه را نمىدانم.
ابن زیاد در حالى که سراپا خشم شده بود، بر سر او فریاد کشید و گفت: «هم اکنون در حضور این جمعیت، بر فراز منبر برو و دروغگو و پسر دروغگو؛ حسین بن على را لعنت کن.»
قیس بالاى منبر رفت و حضرت حسین بن على(علیهالسلام) را با بهترین تعبیرات تمجید کرد، و عبیدالله بن زیاد و پدرش و دودمان بنى امیه را لعن و نفرین نمود، و درودهاى خالصانهاش را بر حسن و حسین (علیهماالسلام) و خاندان نبوت فرستاد.
1- تاریخ طبرى، ج6، ص226/ مقتل الحسین مقرم، ص211.
طبقه بندی: محرم
تاسیس تاریخ برای مسلمانان در زمان خلافت خلیفه دوم مسلمین و با مشورت حضرت علی (علیهالسلام) در سال شانزدهم هجری صورت گرفته است. مبدا تاریخ را هجرت پیامبر و ماه نخست آن را محرم، سالی که هجرت روی داده بود گرفتند.(1) علت نامگذاری این ماه آن بود که در ایام جاهلیت، جنگ در این ماه را حرام میدانستند.
ـ در دوم ماه محرم الحرام سال 61 هجری کاروان حضرت امام حسین (علیه السلام) وارد کربلا شد و سپاهیان دشمن که هر روز بر تعدادشان افزوده میشد در روزهای تاسوعا و عاشورا که روز نهم و دهم محرم میباشد او و یارانش را به شهادت رساندند.
امام هشتم شیعیان امام رضا(علیه السلام) در خصوص این ماه فرمود: در جاهلیت، حرمت این ماه نگاه داشته میشد و در آن نمیجنگیدند ولی در این ماه، خونهای ما را ریختند و حرمت ما را شکستند و فرزندان و زنان ما را اسیر کردند و خیمهها را آتش زدند و غارت کردند و حرمت پیامبر را دربارة ذریهاش رعایت نکردند.
آیت الله میرزا جواد ملکی تبریزی در «مراقبات» نوشته است: «کودکانم را میدیدم که در دهه نخست ماه محرم غذا نمیخوردند و به نان خالی اکتفا میکردند کسی هم به آنان نگفته بود ماه محرم شروع شده است گمان میکنم عشقی درونی آنان را برمیانگیخت.» (2) به همین دلیل ماه محرم با حادثه عاشورا عجین شده است و فرا رسیدن آن دلها را پر از غم میسازد و پیروان و شیفتگان امام حسین (علیه السلام) از اول محرم، محافل و مجالسی را سیاهپوش کرده، به یاد آن امام شهید به عزاداری میپردازند.(3)
پینوشتها:
1- تاریخ تحلیلی اسلام، دکتر سیدجعفر شهیدی، ص130.
2- پیامآور عاشورا، مهاجرانی، ص 11.
3- با اندکی دخل و تصرف، فرهنگ عاشورا جواد محدثی، ص 406 .
طبقه بندی: ماه، محرم