تحولات سیاسی - اجتماعی ایران از دیدگاه استاد مطهری
در
آثار استاد مطهری تحلیل های مختلفی درباره ی تحولات و تغییرات، جنبش ها و
قیام ها، نهضت ها و انقلاب های سیاسی، اجتماعی در دوران گذشته و معاصر
ایران وجود دارد که در این جا فرصت پرداختن به همه ی آن ها نیست(1) از این
رو، فقط برای نمونه، تحلیل او از انقلاب اسلامی و آسیب شناسی آن را به
اجمال بررسی می کنیم.
سقوط محمدرضا پهلوی و استقرار جمهوری اسلامی
را با توجه به جنبه ی تکاملی بودن آن و تغییر بنیادها در آن و نیز وجود
مشخصه های ارادی بودن، نفی وضع موجود و استقرار وضع مطلوب، ایدئولوژی
اسلامی و رهبری دینی، می توان انقلاب اجتماعی نامید.
به
طوری که پس از گذشت بیش از بیست سال از استقرار نظام جمهوری اسلامی، هنوز
هم آسیب شناسی مطهری از جامعیت و دقت و عمق لازم برای توجه دست اندرکاران
جمهوری اسلامی برخوردار است
از نظر مطهری مهم ترین عواملی که سبب وقوع انقلاب اسلامی در ایران شد، از این قرار است:
1- استبداد خشن و وحشی و و سلب آزادی های قانونی؛
2- نفوذ و سلطه ی استعمار جدید، یعنی امریکای جهانخوار؛
3- معارضه با دین و تلاش برای دور نگهداشتن سیاسی از دین؛
4- کوشش
برای بازگرداندن ایران به ارزش های پیش از اسلام و تلاش برای احیای
شعارهای مجوسی و محو شعارهای اسلامی، از قبیل باستان گرایی و تغییر تاریخ
هجری به شاهنشاهی؛
5- قلب و تحریف میراث گرانقدر اسلامی و صادر کردن شناسنامه ی جعلی برای این فرهنگ به نام فرهنگ ایرانی؛
6- تبلیغ و اشاعه ی مارکسیسم دولتی؛
7- کشتارهای بی رحمانه، زندان ها و شکنجه ها و تبعیدهای غیرقانونی و وحشیانه؛
8- تبعیض و ازدیاد روزافزون شکاف طبقاتی علی رغم ادعای اصلاحات؛
9- تسلط عناصر غیرمسلمان بر مسلمان در دستگاه های دولتی؛
10- نقض آشکار قوانین و مقررات دین مبین اسلام؛
11- مبارزه ی با ادبیات فارسی، که حافظ و نگهبان روح اسلامی ایران است، به بهانه ی حذف واژه های بیگانه عربی؛
12- قطع ارتباط با کشورهای اسلامی و بر قرار کردن ارتباطات وثیق با دولت های غیرمسلمان از قبیل اسرائیل و امریکا.(2)
سقوط
محمدرضا پهلوی و استقرار جمهوری اسلامی را با توجه به جنبه ی تکاملی بودن
آن و تغییر بنیادها در آن و نیز وجود مشخصه های ارادی بودن، نفی وضع موجود
و استقرار وضع مطلوب، ایدئولوژی اسلامی و رهبری دینی، می توان انقلاب
اجتماعی نامید
عوامل فوق را می توان در سه گروه کلی
تقسیم کرد: عواملی که جنبه ی مادی دارند؛ عللی که ناظر بر جریحه دار شدن
غرور انسانی هستند و عواملی که مربوط به جریحه دار شدن عواطف اسلامی اند
که علل اخیر بیشترین سهم را در پیروزی انقلاب اسلامی داشتند.
به نظر
استاد مطهری، علاوه برعوامل فوق، دو عامل دیگر در این پدیده مؤثر بودند:
«یکی سرخوردگی از لیبرالیسم غربی و دیگری ناامیدی از سوسیالیسم شرقی. این
جاست که نقش آگاهی و بازگشت به خویش ملت ملت مسلمان ما و احساس کرامت ذاتی
و دریافت خود و فلسفه ی خود از سوی این مردم مشخص می شود».(3)
با
توجه به این که هیچ تضمینی وجود ندارد که یک فرد یا جامعه، حرکت تکاملی
خود را بدون وقفه ادامه دهد، از این رو مطهری هشدار می دهد، به طوری که پس
از گذشت بیش از بیست سال از استقرار نظام جمهوری اسلامی، هنوز هم آسیب
شناسی مطهری از جامعیت و دقت و عمق لازم برای توجه دست اندرکاران جمهوری
اسلامی برخوردار است. در این باره مطهری به دو دسته از عوامل توجه کرده
است:
1- عواملی که شرط تداوم انقلاب محسوب می شود؛
2- عواملی که آفت انقلاب هستند.
گروه اول عواملی هستند که بی توجهی به آن ها موجب به خطر افتادن انقلاب می شود؛ مهم ترین این موارد از این قرار است:
الف) عدالت اجتماعیغب) استقلال فرهنگی؛
ج) معنویت؛
د) آزادی تفکر و عقیده؛
هـ) امر به معروف و نهی از منکر؛
و) اتحاد؛
ز) استقلال روحانیت؛
ح) حضور فعال روحانیت در جامعه، در عین حفظ قداست؛
ط) توجه به نیازهای مردم و تأمین آن ها؛
ی) آفت شناسی و آفت زدایی؛
ک) حفظ رهبری و اطاعت از رهبری و ایمان و خلوص و صراحت در رهبری(4)
از عوامل دسته دوم، یعنی آفات برای انقلاب، می توان به موارد زیر اشاره کرد:
الف) ترک
صحنه از سوی نیروهای انقلابی، که ممکن است به صورت اختیاری و یا قهری
انجام پذیرد. ترک اختیاری به این صورت که انقلاب و جنبش را تمام شده
بدانند و یا اینکه احساس خستگی کنند. مطرهی برای نمونه به نهضت های پیشین،
از جمله نهضت مشروطه استناد می کند. ترک قهری و اجباری ممکن است از طزیق
ترور فیزیکی افراد ذی نفوذ، ترور شخصیت افراد ذی نفوذ و توجه به نیروهای
متخصص غیرمتعهد اتفاق بیفتد.
ب) رخنه فرصت طلب ها، اعم از افراد سودجو و یا دشمنان داخلی و خارجی؛
ج) نفوذ اندیشه های بیگانه، از سوی دشمنان و یا دوستان نادان؛
د) تجددگرایی افراطی؛
هـ) ابهام در طرح های آینده و بی پاسخ گذاشتن سؤالات و شبهات.(5)پاورقی ها:
1-
برای آگاهی بیشتر ر.ک: به این کتاب ها از مرتضی مطهری: نهضت های اسلامی در
صد ساله اخیر؛ اسلام و مقتضیات زمان، ج 1 و 2؛ پیرامون انقلاب اسلامی؛
پیرامون جمهوری اسلامی.
2- همانف نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر، ص 72-74.
3- همان، پیرامون انقلاب اسلامی، 2 117-118.
4-
جاوید روستایی چم کاکایی، «آفات انقلاب اسلامی از دیدگاه استاد مطهری»،
مجموعه مقالات اندیشه مطهر (نگرشی بر آرا و افکار استاد شهید مرتضی مطهری)
، ص 5.
طبقه بندی: انقلاب، استاد مطهری، تحول سیاسی و اجتماعی
نظریه انقلاب و تحولات اجتماعی از دیدگاه استاد مطهری
تعریف
مطهری از «انقلاب اجتماعی» همان تعریفی است که پیش از این برای «تغییر
اجتماعی» ارائه شد. در تعریف شهید مطهری از انقلاب اجتماعی، ویژگی های ذیل
لحاظ شده است:
1- انقلاب عبارت است از تغییر بنیادی در جامعه؛
2- بنابراین انقلاب نوعی طغیان علیه وضع موجود است؛
3- انقلاب تلاش و جهاد برای برقراری وضع مطلوب است؛
4- انقلاب از یک ایدئولوژی و مکتب ارزشی برخوردار است؛
5- ایدئولوژی متناسب با انقلاب، مکتبی است که عنصر انکار و نفی و طرد وضع نامطلوب در متن تعلیماتش قرار داشته باشد.(1)
به نظرآیت الله مطهری وقتی تمام ویژگی های انقلاب با هم جمع شود، انقلاب اتفاق می افتد.
از
نکته های دیگری که استاد مطهری در مفهوم انقلاب مدنظر قرار داده و لازم
است در آن دقت شود، بحث ارادی بودن انقلاب ها و تکاملی بودن انقلاب هاست.
توضیح این که درباره ی انقلاب های سیاسی و اجتماعی، دو دیدگاه کلان وجود
دارد: یکم، دیدگاهی که معتقد است انقلاب ها به دلایل ساختاری اتفاق می
افتند و به تعبیر خانم اسکاچپول انقلاب ها می آیند و نه این که ساخته
شوند.(2) این دیدگاه از اکثریت برخوردار است. دوم؛ دیدگاه بعضی از
دانشمندان علوم اجتماعی و از جمله استاد مطهری است که انقلاب ها را ارادی
می دانند. نکته ی دیگر این که آقای مطهری فقط به تغییراتی که جنبه ی
تکاملی داشته باشد – و این از دیدگاه دینی ایشان برخاسته است – انقلاب می
گوید. بنابراین به نظر ایشان تغییرات از قبیل انقلاب 1917 روسیه، انقلاب
نیست، بلکه «ارتجاع» و عقب گرد است.(3)
به نظرآیت الله مطهری وقتی تمام ویژگی های انقلاب با هم جمع شود، انقلاب اتفاق می افتد
از
نظر سطوح انقلاب نیز مطهری دقت های ویژه ای دارد. به نظر او «انقلاب یا
فردی است یا اجتماعی، یعنی یا فرد انقلاب می کند و یا جامعه». انقلاب فردی
نیز یا حیوانی است یا انسانی؛ چنان که دگرگونی اجتماعی نیز یا تکاملی است
که «انقلاب» نامیده می شود و یا در جهت سقوط است که «ارتجاع» گویند. به
نظر مطهری «توبه» نوعی انقلاب انسانی و فردی است؛ توبه، انقلاب وجدان
اخلاقی و انسانی انسان علیه حیوانیت و درنده خویی اوست. انقلاب های فردی
اقسام متعددی دارد: گاهی خشمی است، یعنی ناشی از عقده های درونی است؛
بعضاً جاه طلبانه است؛ گاهی فکری و فرهنگی است و گاهی وجدانی و فطری و
الهی. اما از آن جا که مطهری ارادی بودن و تکامل را در تعریف انقلاب لحاظ
کرده است، انقلاب های خشمی و جاه طلبانه را انقلاب نمی داند.(4)
پاورقی ها:
1- همان، پیرامون جمهوری اسلامی، ص 141.
2-
درباره ی دیدگاه ساختار گرایان و به ویژه خانم اسکاچپول ر.ک: مصطفی
ملکوتیان، سیری در نظریه های انقلاب؛ تدا اسکاچپول، دولتها و انقلابهای
اجتماعی، ترجمه سید مجید روئین تن؛ هم چنین تدا اسکاچپول، «حکومت
تحصیلدار»، مجموعه مقالات رهیافت های نظری بر انقلاب اسلامی، به کوشش
بعدالوهاب فراتی. در این مقاله گویا خانم اسکاچپول از نظریه ی ارائه شده
در کتاب خود، درابهر ی انقلاب اسلامی صرف نظر کرده است و اعتراف می کند که
انقلاب اسلامی ساخته شد، در حالی که به نظر می رسد هم چنان چنبه های
ساختاری نظریه ی خویش را حفظ کرده است.
3- همان، پیرامون جمهوری اسلامی، ص 142.
4- همان، ص 142- 148.
طبقه بندی: انقلاب، تحول اجتماعی، استاد مطهری
در
اسلام نقطه اصلی و محوری برای اصلاح عالم، اصلاح نفسانی است. همه چیز از
اینجا شروع می شود. قران به آن نسلی که می خواست با دست قدرتمند خود،
تاریخ را ورق بزند، فرمود:(( قوا انفسکم)) ، (( علیکم انفسکم)). خودتان را مراقبت کنید، به خودتان بپردازید و نفس خودتان را اصلاح و تزکیه کنید؛ (( قد افلح من زکاها)).
اگر انسان های مزکا و مصفا نباشند، جهاد نیست
اگر
جامعه اسلامی صدر اسلام، از تزکیه انسان ها شروع نشده بود و در آن به
اندازه لازم، آدم های مصفا و خالص و بی غش وجود نداشتند، اسلام پا نمی
گرفت، گسترش پیدا نمی کرد، بر مذاهب مشرکانه عالم پیروز نمی شد و تاریخ در
خط اسلام به حرکت نمی افتاد. اگر انسان های مزکا و مصفا نباشند، جهاد نیست.
انقلاب
ما که پیروز شد، به برکت صفا و خلوص و اخلاص و کار برای خدا و بلند شدن از
سر منافع مادی و شخصی بود. مقاومت در جنگ تحمیلی هم همین طور بود. (1)
پاورقی:
1- بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با مسئولان بنیاد شهید، جمعی از اساتید، دانشجویان و اقشار مختلف مردم،24/5/1369
منبع:کتاب نکته های ناب (جلد سوم)
طبقه بندی: انقلاب، رهبر، پیروزی، مردم، صفا، خلوص
یکی
از حرف هایی که امروز محور جنگ روانی دشمن است که لازم است آن را بگویم
این است که می گویند نسل سوم انقلاب از ایده های انقلاب جدا شده است! بعد
به دنبالش یک فلسفه هم می گذارند مثل همه ی فلسفه های قلابی و دروغین و
جعلی که فقط برای توجیه یک حرف دروغ و غلط درست می کنند تا کسی جرأت نکند
بگوید این حرف غلط است؛ می گویند این حرف متکی به یک فلسفه است! آن فلسفه
چیست؟ آن فلسفه این است که همواره در همه ی انقلاب ها، نسل سوم از آن
انقلاب رو برگردانده اند! حرف دروغ، حرف غلط، حرف چرند! کدام انقلاب ها را
می گویید؟
سوم، نه سل دوم، بلکه همان نسل اول از انقلاب برگشتند! بعد از چهار، پنج
سال، یک حرکت علیه انقلابیونِ اول به وجود آورند و سه، چهار سال قدرت را
قبضه کردند؛ باز بعد از چهار، پنج سال علیه آن ها فعالیت شد؛ به سال 1802
که رسید، آن چنان ماهیت این انقلاب دگرگون شده بود که کسی مثل ناپلئون
توانست بیاید و تاج پادشاهی را روی سرش بگذارد! یعنی کشوری که علیه سلطنت
مبارزه کرده بود و لویی شانزدهم را زیر گیوتین گذاشته بود، بعد از ده،
دوازده سال وضعش به گونه ای شد که ناپلئون بناپارت آمد و تاج شاهی را بر
سرش گذاشت و خودش را امپراتور نامید و سال ها هم در آن کشور حکومت کرد؛
بعد هم تا نزدیک به هشتاد، نود سال رژیم های سلطنتی البته سلطنت های
گوناگون و سلسله های مختلف در فرانسه پابرجا بود، که دائماً در حال جنگ و
ابتذال و فساد بودند!
عدالتخواهی
هیچ وقت کهنه نمی شود؛ آزادی خواهی و استقلال خواهی هیچ وقت کهنه نمی شود؛
مبارزه ی با دخالت بیگانگان هیچ وقت کهنه نمی شود؛ این ها چیزهایی است که
همیشه برای نسل ها جاذبه دارد
آن انقلاب به نسل سو که
هیچ، به نسل دوم هم نرسید؛ چون پایه های انقلاب، پایه های سستی بود. امروز
بعد از گذشت دو قرن، بعضی ها در جمهوری اسلامی خجالت نمی کشند؛ می آیند
ایده هایی که در زمان خودش یک انقلاب را نتوانسته بود به سامان برساند، با
تیتر درشت به انقلابیون ایران تقدیم می کنند؛ انقلابیونی که توانسته اند
عظیم ترین انقلاب را با پایه های مستحکم به وجود بیاورند و سال های متمادی
آن را در مقابل طوفان ها حفظ کنند.
انقلاب اکتبر شوروی هم به نسل
سوم نرسید. هنوز شش، هفت سال از پیروزی انقلاب نگذشته بود که استالینیسم
سرکار آمد؛ استالینی سرکار آمد که امروز در دنیا هر کس را بخواهند به گردن
کلفتی و زورگویی و ظلم و بی ملاحظگی و دوری از انسانیت متهم کنند، به
استالین تشبیه می کنند! درست هم هست؛ استالین واقعاً مظهر این صفات بد
بود. حکومت به اصطلاح کارگری، که برای طبقات ضعیف تشکیل شده بود، به حکومت
استبدادِ مطلق فردی تبدیل شد! استالین حتّی به حزب کمونیست هم که در نظام
شوروی همه کاره بود، اجازه نمی داد که در زمینه هایی تصمیم گیری کند.
با
آن وضعیت خشن و عظیم، استالین یک حکومت مطلقه ی سی و چند ساله را ادامه
داد؛ هیچ کس هم جرأت نداشت اعتراض کند. شاید شما ماجرای آن تبعیدهای عجیب
را شنیده باشید. اولین کتابی که بعد از فروپاشی حکومت شوروی در تشریح
اوضاع اختناق آمیز دوران اتحاد جماهیر شوروی منتشر شد، یک رمان است که
الان اسمش یادم نیست دو جلدش به فارسی ترجمه شده که من آن را خوانده ام؛
خیلی هم قشنگ نوشته و اوضاع آن زمان را تشریح کرده است؛ این تازه مربوط به
اوضاع بعد از استالین است که وضعیت کاملاً فرق کرد، اما روش آن استبداد
باقی ماند. بنابراین مسئله نسل دوم و سوم و این حرف ها نبود؛ همان اوایل
کار، همه چیز از دست رفته بود.
این کدام فلسفه است، با کدام
انقلاب تطبیق شده و در کجا تجربه شده که نسل های سوم انقلاب، از انقلاب بر
می گردند؟ نخیر، این بسته به این است که ایده ی آن انقلاب چه باشد. اگر
ایده های یک انقلاب بتواند نسل دوم و سوم و دهم را به خاطر اصالت و صحت
خود قانع کند، آن انقلاب عمر ابدی خواهد داشت. ایده های انقلاب اسلامی،
ایده هایی هستند که عمر ابد دارند.
مطمئن
باشند هان شور و هیجان و ایمان و عواطفی که در نسل جوانِ آن روز وجود داشت
و توانست آن کار را بکند، در این نسل جوان هم موجود است
عدالتخواهی
هیچ وقت کهنه نمی شود؛ آزادی خواهی و استقلال خواهی هیچ وقت کهنه نمی شود؛
مبارزه ی با دخالت بیگانگان هیچ وقت کهنه نمی شود؛ این ها چیزهایی است که
همیشه برای نسل ها جاذبه دارد. تئوریسین هاشان نشستند بافتند، ساده لوح ها
هم در این جا باور کردند؛ گفتند نسل سوم انقلاب ایده ها را پس می زند و
چون جاذبه ی انقلاب کم می شود، ما می توانیم برویم انقلاب را از دست
انقلابیون خارج کنیم و به دست خودان بگیریم! «خودمان» یعنی چه کسانی؟
یعنی
آن کسانی که قبل از انقلاب، سال ها بر این کشور مسلط بودند! من می گویم
این فکر، بسیار ساده لوحانه و ابلهانه است. مطمئن باشند هان شور و هیجان و
ایمان و عواطفی که در نسل جوانِ آن روز وجود داشت و توانست آن کار را
بکند، در این نسل جوان هم موجود است. بدانند هر سنگی به سمت انقلاب پرتاب
کنند، کمانه می کند و به سر و روی خودشان بر می گردد. انقلاب کهنه نمی شود
و آتش انقلاب آنگاه که با انبار پنبه ی پوسیده ی آن ها درگیر شود، باز هم
تازه خواهد بود و خواهد سوزاند.(1)
پاورقی ها:
1- بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر، 9/12/1379
منبع: کتاب نکته های ناب (جلد سوم)
طبقه بندی: انقلاب، رهبر، نسل سوم، فرانسه، شوروی، ایران
ممکن است یک انقلاب و یک نظام یک روز بمیرد. عامل مرگ و زندگی در یک انقلاب چیست؟
دو عامل وجود دارد که خیلی مهم است:
یکی شعارها و پرچم های برافراشته ی یک انقلاب است؛ شعارها
و هدف هایی که یک انقلاب را ترسیم می کند. اگر عمر مفید این شعارها سر
بیاید و انقلاب حرفی برای گفتن نداشته باشد، زائل خواهد شد.
البته
این در مورد انقلاب اسلامی به هیچ وجه صدق نمی کند. شعارها و هدف هایی که
این انقلاب ترسیم کرده، با ذات و نیازهای ذاتی انسان آمیخته است. هدف های
این انقلاب همان طور که گفتیم عدالتخواهی، تکرم انسان، مبارزه ی با
ستمگری، دفاع از مظلوم، پُر کردن شکاف های طبقاتی و جلوگیری از آن چیزی
است که امیرالمؤمنین در آن بیان شریف ماندگار فرمود: «کظّة ظالم و لا سغب
مظلوم»؛ یعنی سیری و پُرخوری و ترکیدن یک دسته ستمگر، و گرسنگی و به جان
آمدن یک دسته ی دیگر. این شعارها هرگز کهنه نمی شود. نیازهای اصیل انسانی
در طول تاریخ یکسان است و انقلاب اسلامی و اسلام این نیازها را مورد توجه
قرار می دهد و دنبال آن است. استقلال یک ملت که تحت سلطه ی قدرت بیگانه
نباشد یک نیاز اساسی است؛ این یکی از شعارهای انقلاب است. آزادی برای
انسان ها، با همان مفهوم انسانی و اسلامی و صحیحِ خود، یک نیاز قطعی است.
پس از لحاظ شعارها، انقلاب اسلامی کهنگی بردار نیست؛ این شعارها برای
انسان همیشگی و مورد نیاز دائمی است.
ما
باید صلاحیت انقلابی را در خود نگه داریم و حفظ کنیم. اگر این صلاحیت حفظ
شد، ایدئولوژی انقلاب هیچ چیز کم و کسر ندارد. شعارهای انقلاب، زائل شدنی
و عمر مصرف آن ها تمام شدنی نیست؛ آن ها همیشگی است
عامل دومکه ممکن
است برای انقلاب مشکل درست کند، این است که دست اندرکاران و صاحبان انقلاب
یعنی مردم و مسئولان سست و خسته شوند و اشتباه کنند و صلاحیت لازم را از
دست بدهند. هر انقلاب و هر نظامی اگر به این آفت دچار شود، نابود
خواهد شد؛ این را باید همیشه به عنوان یک تهدید در نظر داشت. این هایی که
دائم عنوان می کنند تهدید، تهدید؛ تهدید واقعی و جدی این است. تهدید واقعی
این نیست که یک دولت برای دولت و ملتی دیگر شاخ و شانه بکشد یا دندان نشان
دهد. یک موجود زنده سعی می کند از طرق مختلف سیاسی و نظامی و با تدبیر و
عقل از خود دفاع کند و آسیب را از خوددور کند؛ اما شرطش این است که زنده و
سرپا باشد؛ به خودش اعتماد داشته باشد و صلاحیت لازم را در خود حفظ کرده
باشد. این که ما گاهی به مسئولان و مردم عزیزمان توصیه های ی می کنیم،
برای این جنبه ی دوم است.
ما باید صلاحیت انقلابی را در خود نگه
داریم و حفظ کنیم. اگر این صلاحیت حفظ شد، ایدئولوژی انقلاب هیچ چیز کم و
کسر ندارد. شعارهای انقلاب، زائل شدنی و عمر مصرف آن ها تمام شدنی نیست؛
آن ها همیشگی است. ما باید در خود، این صلاحیت ها را تقویت کنیم. در درجه
ی اول، صلاحیت مسئولان است. در درجه ی بعد، صلاحیت کسانی است که می توانند
در صحنه ی انقلاب و کشور اثرگذار و فعال باشند.(1)
پاورقی ها:
1- بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار دانشجویان و دانش آموزان طرح ولایت، 17/5/1381.
منبع: کتاب نکته های ناب( جلد اول)
طبقه بندی: انقلاب، رهبر، مرگ، حیات
حسن
بزرگ امام این بود که خودش را به عنوان یک شخص ، مطرح نکرد و برای خودش هم
در مسائل مربوط به اسلام و مسلمین، به عنوان یک شخص، مطرح نبود. امام به
عنوان یک انسان حل شده در اسلام و یک انسان دل داده به معارف الهی مطرح
بود؛ که از بن دندان و از صمیم قلب، این معارف را پذیرفته بود و جزو جان
او شده بود . او حاکمیت خدا را بر زندگی انسان قبول کرده بود؛ کما این که
در زندگی شخصی خودش حاکمیت خدا را حقیقتاً پذیرفته بود، عبد خدا و مطیع
خدا بود.
حاکمیت الهی از این جا شروع می شود؛ اول دلمان را بنده خدا
بکنیم، خدا را بر دلمان و وجودمان حاکم بکنیم و بعد در سمت ایجاد حاکمیت
«الله» بر کل فضای زندگی جامعه و کشور، حرکت کنیم تا بعد به دنیا برسیم.
یک چنین انسان هایی می توانند کار کنند و پیش بروند و امام، حقیقتاً در
این میدان، امام و رهبر الهی بود؛ فلذا فریادی که او سر داد، فریاد اسلام
و فریاد خدا بود و به برکت نام خدا، با دل ها رابطه برقرار کرد و دل ها را
در قبضه گرفت.
حسن
بزرگ امام این بود که خودش را به عنوان یک شخص ، مطرح نکرد و برای خودش هم
در مسائل مربوط به اسلام و مسلمین، به عنوان یک شخص، مطرح نبود. امام به
عنوان یک انسان حل شده در اسلام و یک انسان دل داده به معارف الهی مطرح
بود؛ که از بن دندان و از صمیم قلب، این معارف را پذیرفته بود و جزو جان
او شده بود
همیشه همین جور است که وقتی پای یک امر
الهی به میان آمد، بافته های طاغوتی به خودی خود کنار زده می شوند. مهم
این است که آن امر الهی، آن عزم و آن اقدام الهی، قدم به میدان بگذارد؛
(فاذا دخلتموه فإنکم غالبون) . کنار که بنشینید، هیچ اثری ندارد. بزرگ
ترین انسان ها، بالاترین تقدس ها و دانش ها، وقتی وارد میدان نشود و کنار
بنشیند، همه امواج از روی سر او رد خواهد شد و عقب می ماند؛ اما وقتی که
آن چنان ایمان و عزمی، آن چنان دانش و دل پرنور و با صفایی وارد میدان شد،
آن وقت (سحر با معجزه پهلو نزند، دل خوش را).
هر سحری با آمدن
معجزه، باطل می شود. وقتی عصای موسی وسط آمد، «اما جدتم به السحر»، آن
چیزی که شما به میدان آورده اید، جادو و فریب است؛ حقیقت نیست.حقیقت عصای
موسی است؛ وقتی وارد شد همه آن سحر ها مثل سایه ای که در مقابل فروزش یک
چراغ از بین می رود، از بین می روند.
امام
این کار را کرد؛ لذا دل ها جذب شود. بعضی تعجب می کنند؛ در تحلیل این
پدیده مانده اند که چطور شد در آن نظام فاسدسوق می داد، ناگهان جوان ها
جلو آمدند و این انقلاب عظیم، راه افتاده! علت، این است. این تحلیل جامعه
شناختی و روان شناختی کاملاً واضحی هم دارد. امام با مَرکبی وارد این
میدان شد که هر که بر آن مَرکب ، سوار باشد، می تواند همه خفتگان سالم را
بیدار کند.(2)
پی نوشت: بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار دانشجویانو دانش آموزان بسیجی (طرح ولایت)،13/6/78
منبع: نکته های ناب( جلد سوم)
طبقه بندی: انقلاب، امام خمینی، اسلام
وحدت مسلمانان
در
زمینه وحدت و مسائل مربوط به آن، سخن بسیار گفته و نوشته شده است. آنچه ما
در اینجا بر آنیم سخن از تأکید امام(رض) بر وحدت امت اسلامی و احیا رویحه
اخوت و برادری در میان آنان و نقش آن در احیا دین اسلام است.
از
دیدگاه امام خمینی(رض) ایجاد تفرقه سیاست استعماری است که باید با آن به
مبارزه برخاست. دامن زدن به اختلافات مذهبی و فرقه ای، در جهت سیاست
دشمنان اسلام گناهی است بزرگ در سایه حفظ وحدت است که می توان دشمنان
اسلام را سرکوب نمود و به مسلمانان عزت از دست خویش را بازگرداند و دست
ابرقدرتها را از کشورهای اسلامی کوتاه نموده و به برقراری حکومت توفیق
یافت.
با توجه به نقش مهم وحدت، حضرت امام در هر فرصت و
مناسبت، مسلمانان جهان را به وحدت و همبستگی فراخواندند و ارزش وحدت را به
آنان گوشزد می نمودند و پیامدهای مثبت و حدت و آثار منفی تفرقه را کراراً
بازگو فرمودند:
«اسلام آمده تا تمام مل دنیا، عرب
را، عجم را، ترک را، فارس را، همه را با هم متحد کند و یک امت بزرگ، به
نام امت اسلام، در دنیا برقرار کند، تا کسانی که می خواهند سلطه ای بر این
دولتهای اسلامی و مراکز اسلامی پیدا کنند، بواسطه اجتماع بزرگی که مسلمین
از هر طایفه هستند، نتوانند. نقشه ی قدرتهای بزرگ و وابستگان آنها در
کشورهای اسلامی این است که: این قشرهای مسلم، را که خدای تبارک و تعالی
بین آنها خوت ایجاد کرده است و مؤمنان را به نام اخوت یاد فرموده است، از
هم جدا کنند و به اسم: ملت ترک، ملت کرد، ملت عرب، ملت فارس از هم جدا،
بلکه با هم دشمن کنند. و این درست برخلاف مسیر اسلام و مسیر قرآن کریم است
تمام مسلمین با هم برادر و برابرند و هیچ یک از آنها از یکدیگر جدا نیستند
و همه آنها زیر پرچم اسلام و زیر پرچم توحید باید باشند.
اینهایی که
با اسم ملیت و گروه گرایی، ملی گرایی بین مسلمین تفرقه می اندازند،
لشکرهای شیطان و کمک کنندگان به قدرتهای بزرگ و مخالفین قرآن کریم
هستند...»
از دیدگاه امام خمینی(رض) ایجاد تفرقه سیاست استعماری است که باید با آن به مبارزه برخاست
و در فرازی دیگر، جمهوری اسلامی را عامل اجرای وحدت در میان مسلمانان جهان معرف کرده و می فرماید:
«جمهوری
اسلامی می خواهد مطالبی را که قرآن و خدا و رسول فرموده است، در همه
کشورها پیاده کند و ایران مقدمه آن است می خواهد به همه کشورها بفهماند که
اسلام بنایش بر برابری و برادری و وحدت است و همه مسلمین ید واحد هستند در
برابر دیگران. ما می خواهیم به همه ملتها بفهمانیم که اسلام دین وحدت است.»
در
بخش آثار و ثمرات وحدت، امام خمینی(رض) وحدت مسلمانان را موجب بازگشت مجد
و عظمت از دست رفته آنان می داند و از مسلمانان جهان می خواهد در زیر پرچم
توحید گرد بیایند و دست ابرقدرتها را از ممالک و خزائن خود کوتاه کنند:
«ای
مسلمانان جهان، که به حقیقت اسلام ایمان دارید، بپاخیزید و در زیر پرچم
توحید در سایه تعلیمات اسلام مجتمع شوید دست خیانت ابرقدرتان را از ممالک
خود و خزائن سرشار خود کوتاه کنید و مجدد اسلام را اعاده کنید و دست از
اختلاف و هواهای نفسانی بردارید که شما دارای همه چیز هستید.»
امام، پیروزی بر دشمنان اسلام و پیروزی در برابر قدرتها را تنها در سایه اتحاد مسلمین می داند و می فرماید:
«هان
ای مسلمانان جهان و مستضعفان تحت سلطه ستمگران بپاخیزید و دست اتحاد به هم
دهید و از اسلام و مقدرات خود دفاع کنید و از هیاهوی قدرتمندان نهراسید که
این قرن، به خواست خداوند قادر، قرن غلبه مستضعفان بر مستکبران و حق بر
باطل است.»
امام خمینی(رض)، کسب استقلال اسلامی در همه
کشورها، آسیب ناپذیر شدن مسمانان رشد پیروزی انقلاب اسلامی ایران و... را
از دیگر ثمرات وحدت و اتحاد مسلمانان می شمارد و نیز از استعمار، حکومتهای
فاسد، آخوندهای درباری، روشنفکران غرب زده و شرق زده ملی گرایی، قومیت و
هواهای نفسانی به عنوان عوامل مهم انگیزه های اختلاف یاد می کند از مبارزه
علیه صهیونیسم، مراسم حج، بزرگداشت شعائر اسلامی و اعتقاد به مهدویت به
عنوان اهرمهای ایجاد اتحاد یاد می کند.
ایجاد حکومت جهانی اسلامی هدف نهایی نهضت امام خمینی(ره)
امام خمینی(ره) تنها رهبر و پیشوایی است که بعد از پیامبران و امامان(ع) آرمانی عظیم را مطرح کرده و در پی تحقق آن بود. می فرمایند:
«هدف عظیم انقلاب، ایجاد حکومت جهانی اسلام است.»
منبع: بررسی و تحلیل اهم مسائل روز (جلد اول)
طبقه بندی: انقلاب، امام خمینی، وحدت، مسلمانان
اسطوره ای چند وجهی
امام خمینی بنیانگذار بزرگترین نظام اسلامی در تاریخ شیعه و رهبر یکی از بزرگترین انقلابها در تاریخ جهان بوده است. نگاهی گذرا به تاریخ تشیع نشان می دهد که شیعیان در اکثر برهه های تاریخ از رهبران و مراجع تقلید بزرگی برخوردار بوده اند: شیخ مفید، شیخ طوسی، علامه حلی، علامه بحر العلوم، شیخ صدوق، شیخ بهایی، علامه مچلسی، شیخ انصاری و....
اکنون این سوال مطرح است که چرا این بزرگواران نتوانسته اند آنچه را که امام خمینی انجام داد، انجام دهند؟ چرا در تاریخ شیعه انقلابی که به بزرگی و عظمت انقلاب ایران باشد از سوی علما و فقهای شیعه صورت نپذیرفته است.
دلیل توفیق امام خمینی به انجام چنین کار سترگی را باید در دو دسته دلیل جستجو کرد:
1-
دلایل ساختاری
2- دلایل شخصیتی
دلایل ساختاری
1- انفلاب پدیده ای اجتماعی است که ریشه در تاریخ هر کشور دارد. تاریخ ایران از روزگارانی که بر یادها مانده و مکتوب شده همواره در چارچوب نظام پادشاهی معنا شده است. بنابراین امکان هرگونه تغییری در این چارچوب سنتی و کهن نیازمند پیدایش فرصتها و زمینه های خاص خود بوده است. از زمان مشروطه به بعد با رواج ایده سلطنت محدود کم کم در این باور جزمی مردم خلل ایجاد شد. اقدام امام خمینی در ساقط کردن سنت دست کم دو هزار و پانصد ساله سلطنت و پادشاهی در ایران بر بستر تلاشهای مشروطه خواهی استوار است که در طول 70 سال بعد از مشروطه تا انقلاب با فراز و نشیبهایی تداوم یافت. در این میان نباید کتاب شریف تنبیه الامه و تنزیه المله میرزای نائینی را در نقد استبداد پادشاهی به کمک مبانی اسلامی نادیده گرفت. به هر ترتیب در لحظه وقوع انقلاب بستر و زمینه لازم برای ایده نفی سلطنت امام خمینی فراهم شده بود.
2- جنبش مشروطه در ایران هر چند با مداخله های بیگانگان و کم تجربگی عوامل داخلی به مسیر درستی نیفتاد و نهایتا هم نتوانست ما را از استبداد پادشاهی رهایی بخشد اما نیروی اجتماعی مردم را آزاد کرد. تاریخ ایران پیش از مشروطه تاریخ ایلات کوچ نشین است و از نقش و اهمیت مردم یکچا نشین شهری خبری نیست. تقریبا تمام سلسله های پادشاهی ایران سلسله هایی هستند که توسط ایلات کوچ نشین تاسیس شده اند: صفویه، زندیه، قاچاریه. حتی سلسله های کهن ایرانی مانند هخامنشیان و ... نیز در آن زمان کوچ نشین بوده و به تعبیر ابن خلدون به دلیل دارا بودن عصبیت قوی و وابستگی های عمیق خویشاوندی بر یکجا نشینان غلبه می کردند. به هر ترتیب در تاریخ سیاسی غیر معاصر ایران نقش برجسته و چندانی برای مردم شهرها و روستاهای کشور شاهد نیستیم. اما به طور دقیق از زمان فتوای تنباکو توسط میرزای شیرازی نقش مردم ایران در سیاست اغاز شده و در مشروطه تداوم می یابد. انقلاب اسلامی ایران نقطه اوج در بهره گیری صحیح و درست از نیروی اجتماعی مردم ایران است که چنین حضور و مشارکت سیاسی مردمی در تاریخ ایران بی سابقه است.
3- پهلوی ها مبارزه و حذف اسلام را در دستور کار قرار دادند و این امری بود که در تاریخ ایران سابقه نداشت. هیچ گاه پادشاهان چنین کمر به نابودی دین نبسته بودند. همین امر تکلیف و وظیفه را بر امام خمینی تمام کرد.
4- تجربه ورود روحانیون در سیاست از مشروطه به بعد تجربه چندان موفقی نبود. در مشروطه نهایتا شیخ فضل الله نوری به دار آویخته شد. شهید مدرس در تبعید به شهادت رسید. حرمت و شان آیت الله کاشانی در ماجرای ملی شدن نفت نهایتا محفوظ نماند و نواب صفوی و یارانش به شهادت رسیدند. امام خمینی که در برخی از این صحنه ها شخصا حضور داشت کوله باری از تجربه سیاسی برای خود اندوخته بود.
این عوامل که عمدتا ساختاری هستند، برای علمای پیش از امام فراهم نشده بود. فضای سیاسی و ساختاری های فکری جامعه اجازه نمی داد که به جای نظام سلطنت جایگزینی مطرح شود و ساختارهای سیاسی و قدرت جامعه نیز در دست مردم نبود.
چرا در تاریخ شیعه انقلابی که به بزرگی و عظمت انقلاب ایران باشد از سوی علما و فقهای شیعه صورت نپذیرفته است
شخصیت چند بعدی امام
اما از لحاظ شخصیتی امام خمینی شخصیتی عجیب و جامع الاطراف دارند. ایشان در فقه که عمده ترین تخصص روحانیون است به حدی رسیده که اکثر شیعیان جهان ایشان را به عنوان اعلم فقها و مجتهدین به عنوان مرجع تقلید انتخاب کردند.
در حالی که بسیاری از فقها با فلسفه مخالف بودند و حتی کسی که فلسفه بخواند را نجس می دانستند، امام خمینی در فلسفه تبحر خاصی داشتند. در عرفان نظری به ویژه بر اثار محی الدین عربی تسلط داشتند و در عرفان عملی نیز نماز شب ایشان هیچ گاه ترک نشده بود و زندگی بسیار زاهدانه ای داشتند. در عین حال مفسر قران نیز بودند و تفسیر ایشان بر سوره حمد مبرهن بر این معناست. در شعر و ادبیات نیز دست داشتند و خود شاعر بودند. از لحاظ شخصیتی نیز شجاعت ایشان از همان زمانی که ان مرد مست را از حوزه علمیه بیرون راندند زبانزد خاص و عام شد.
امام خمینی در کنار فلسفه، عرفان، فقه، شعر و تفسیر قران در سیاست هم تبحر داشتند. تاریخ سیاسی معاصر ایران را به دقت واکاوی کرده بودند. از همان جوانی در جلسه های مجلس شورای ملی حضور یافته و دفاعیات مدرس از اسلام بر علیه رضاشاه را به چشم خود دیده بودند. در ماجرای ملی شدن نفت از نزدیک تحولات را رصد کرده بودند.
شخصیت امام خمینی نیز شخصیتی جامع الاطراف و چند بعدی بود که در علمای سابق چنین جامعیتی کمتر دیده شده بود.
مجموعه عوامل ساختاری و شخصیتی باعث شد که انقلاب اسلامی ایران به عنوان پدیده ای شگرف و بدیع در تاریخ 1400 ساله شیعه پا به صفحات تاریخ جهان بگشاید.